...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۱ دنبال کودکی که در آن سوی برف بود رفتم ولی به او نرسیدم دلم گرفت 3 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۱ تو مرد ترانه های باد در دل کوه پیچیدی پژواک صدایت دشت را لرزاند. کوزه ام کنار چشمه شکست و با سوزنی که خال بر گونه ام کوبیده بودی لب هایم دوخته شد به مردمکانت. 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 تیر، ۱۳۹۱ تو را گویم آن غم که با کس نگفتم که گر راز گویم به همراز گویم 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۱ مرا بازیچه خود ساخت چون موسی که دریا را فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را 5 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۱ از آن در چنین پایه ای استواری که از پستی و سفلگی مایه داری 3 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۱ یاد آن چشم ها که می افتم میرود از دلم بدی هایت 4 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۱ تو را دانم ای زن گر افتد گزندی پناهی نداری بجز بازوانم 3 لینک به دیدگاه
ali6668 1159 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۱ ما در درون سینه هوایی نهفته ایم بر باد اگر رود دل ما، زان هوا رود 4 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۱ داغم چو لاله ای گل از درد من چه پرسی مردم ز محنت ای غم از جان من چه خواهی میروی و گریه می گیرد مرا ساعتی بنشین که باران بگذرد 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۹۱ یک امشبم ببخش که یک امشب نالیدن نهفته نمی خواهم (سیمین بهبهانی) 3 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۹۱ من در کنار تو به آرامش مي رسم و آنجا که هيچ کس به ياد ما نيست نيما يوشيج 4 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۹۱ تب ای تب از چه شعله کشی در من آتش به خرمنم ز چه اندازی؟ 2 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۹۱ تب ای تب از چه شعله کشی در منآتش به خرمنم ز چه اندازی؟یا عافیت از چشم فسونسازم ده یا آن که زبان شکوه پردازم دهمیروی و گریه می گیرد مراساعتی بنشین که باران بگذرد 1 لینک به دیدگاه
master of law 526 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر، ۱۳۹۱ یا عافیت از چشم فسونسازم ده یا آن که زبان شکوه پردازم دهمیروی و گریه می گیرد مراساعتی بنشین که باران بگذرد 5 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، ۱۳۹۱ در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی یارب ای کاش نیفتد به کسی کار کسی 6 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۱ یک روز دلم بستر توفان ها بود گهواره مهر پرور جان ها بود امروز کویری است عطشنک افسوس آن دل که طربخانه باران ها بود 5 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۱ دیروز ها کسی را دوست می داشتی این روزها دلتنگی تنهایی همه ی عمرمان به همین سادگی گذشت 4 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۱ تو را راندم... تو را راندم... ولي آن لحظه گويي آسمان ميمرد ، جهان تاريك ميشد... كهكشان ميمرد...! 4 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۹۱ دلم در هر تپش صد بار آواز تو می خواند تو هم یاد دل ما می کنی یا نه 4 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۱ هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای که حریفان ز مل و من ز تأمل مستم (سعدی) 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده