niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ ای دل گفتی که یار غار منست او هیچ نگنجد چنین محیط به غاری 1 لینک به دیدگاه
maryam 2009 369 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ یغمای عقل و دین را بیرون خرام سرمست در سر کلاه بشکن در بر بقا بگردان 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ نه از دنیی، نه ازعقبی، نه از جنت، نه از دوزخ نه از آدم، نه از حوا، نه از فردوس رضوانم مکانم لا مکان باشد، نشانم بی نشان باشد نه تن باشد، نه جان باشد، که من از جان جانانم 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ تاج كرمنا ست بر فرق سرت طوق اعطيناك آويز برت 3 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ شاد باش ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علتهای ما 3 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ آمد و آتش به جانم کردو رفت با محبت آشنایم کردو رفت 4 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ تن ز جان و جان ز تن مستور نیست لیک کس را دید جان دستور نیست 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است جان به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است 5 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۸۹ تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من 3 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۸۹ نه هر كه چهره برافروخت دلبري داند نه هر كه آينه سازد سكندري داند 4 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۸۹ دو سر انگشت خود بر دو چشم نه هیچ بینی از جهان انصاف ده 4 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۸۹ هر که را با خط سبزت سر سودا باشد پای ازین دایره بیرون ننهد تا باشد 4 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۸۹ دل و دين وعقل و هوشم همه را به باد دادي ز كدام باده ساقي به من خراب دادي 4 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۸۹ ای خدا این وصل را هجران مکن سرخوشان عشق را نالان مکن باغ جان را تازه و سرسبز دار قصد این مستان و این بستان مکن 3 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۸۹ نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مستان هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود 3 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۸۹ در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم با دست اشارتم کرد، که عزم سوی ما کن 3 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۸۹ نذر کردم گر از این غم بدر آیم روزی تا در میکده شادان و غزلخوان بروم 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده