مشاعره

[moh@mad 5513]

یک نفس ای پیک سحری بر سر کویش کن گزری

گو که ز هجرش به فغانم به فغانم

من گدا و تمنای وصل او هیهات

مگر به خواب ببینم خیال و منظر دوست

[eshagh_kh 466]

تو که از محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

من گدا و تمنای وصل او هیهات

مگر به خواب ببینم خیال و منظر دوست

[سمندون 19437]

یارب این نوگل خندان که سپردی به منش

انقدر لوس و ننر بود که سپردم به ننش

[eshagh_kh 466]

اشعار خاص در مشاعره....

مدیریت؟

شد زغمت خانه سودا دلم در طلبت رفت به هر جا دلم

در طلب زهر رخ ماه رو می نگرد جانب بالا دلم

البته توصیه میکنم این شعر رو با صدای همایون شجریان گوش کنید و معنی فضا نوردی رو از نزدیک حس کنید !!!! :whistle:

یارب این نوگل خندان که سپردی به منش

انقدر لوس و ننر بود که سپردم به ننش

[farzaneh.y 2170]

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه می پنداشتیم...

[آریوبرزن 13988]

میروم از یادها

 

همسفر با بادها

 

در دلم فریادها

 

می روم با خویشتن تنها شوم

 

فارغ از اینها از آنها شوم ...

.

[farzaneh.y 2170]

من نگويم که مرا از قفس آزاد کنيد

قفسم برده به باغي و دلم شاد کنيد

[آریوبرزن 13988]

دين و دل بردند و قصد جان كنند

الغياث از جور خوبان الغياث

[eshagh_kh 466]

ثمن بویان غبار از دل چو بنشینند بنشانند

پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند

 

دين و دل بردند و قصد جان كنند

الغياث از جور خوبان الغياث

 

داداش برای ما ث با میم فرقی نداره! شما ژ هم بزنی یه چی داریم جواب بده خودتو نگران نکن

ارادتمند

جانی دالر

[tiba* 797]

ثواب روزه و حج قبول آن کس برد

که خاک میکده ی عشق را زیارت کرد

[arash86. 4604]

ديري است كه دلدار پيامي نفرستاد

ننوشت كلامي و سلامي نفرستاد

[آریوبرزن 13988]

دل بردی از من به یغما، ای ترک غارتگر من

دیدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من

.

[tiba* 797]

دل بردی از من به یغما، ای ترک غارتگر من

 

دیدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من

 

 

 

.

 

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

 

نه هر که آینه سازد سکندری داند

 

نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست

 

کلاه داری و آیین سروری داند

 

 

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

 

که دوست خود روش بنده پروری داند

[arash86. 4604]

ديشب به سيل اشك ره خواب ميزدم

نقشي به ياد روي تو بر آب ميزدم

ابروي يار در نظر و خرقه سوخته

وز دور بوسه بر لب مهتاب ميزدم

[tiba* 797]

مدار نقطه بینش ز خال توست مرا

 

که قدر گوهر یک دانه جوهری داند

 

به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد

 

جهان بگیرد اگر دادگستری داند

[arash86. 4604]

در خرابات مغان نور خدا مينينم

اين عجب بين كه چه نوري ز كجا ميبينم

[tiba* 797]

در خرابات مغان نور خدا مينينم

 

 

اين عجب بين كه چه نوري ز كجا ميبينم

 

مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم

 

کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد

[شقایق31 40377]

در خرابات مغان نور خدا مينينم

اين عجب بين كه چه نوري ز كجا ميبينم

مرا عهدیست با جانان که تا جان در دارم

هوا داران کویش را چو جان خویشتن دانم

[شقایق31 40377]

مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم

 

کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد

ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد

[arash86. 4604]

درد عشقي كشيده ام كه مپرس

زهر هجري چشيده ام كه مپرس