azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۹۱ کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم و من چون شمع میسوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند و من گریان و نالانم و من تنهای تنهایم درون کلبه ی خاموش خویش اما کسی حال من غمگین نمی پرسد ومن دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم درون سینه ی پر جوش خویش اما کسی حال من تنها نمی پرسد و من چون تک درخت زرد پاییزم که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند 5 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۹۱ با گفتن یک "عزیزم جایت خالیست" ... نه جای من پر می شود نه از عمق شادی هایت کمتر ... فقط ،دل خوش می شوم که هنوز بود و نبودم برایت مهم است...! 5 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 خرداد، ۱۳۹۱ کــاش مَن دیگــَری بودم... مــی نشستم روبِـروی خـودَم ســر تــا پـــا گــوش مـی شدَم تــا ببینَم حـَرف حسابَم " چیست؟؟؟ 5 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 خرداد، ۱۳۹۱ چشمهایت راببند چشمانم رامیبندم تا لااقل پشت پلکهایمان باهم زندگی کنیم.... 5 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 خرداد، ۱۳۹۱ آن لعبت زيباي من خود در دل شيداي من ساز انا الحق ميزند آنگه به دارم ميكشد 6 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۱ ای صبا گر بگذری از کوی مهرافشان دوست / دوست ما را گو سلامی ، دل همیشه تنگ اوست . 4 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 خرداد، ۱۳۹۱ آسان نبود ولی ، رفتم درون پیله تنهایی خودم ، شاید رها شوم از این همه دردی که می کشم. حالا فضای پیله ام ، سرد است و ساکت و خاکستری و تنگ. اما، من خواب دیده ام طاقت اگر بیاورم یک روز عاقبت پروانه می شوم... 5 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 تیر، ۱۳۹۱ تو چنان زیبا شده ای میان شعرهام، که گمان نکنم خودت هم بدانی این که داری می خوانیش خودِ تویی... 3 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 تیر، ۱۳۹۱ معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید گر صورت بیصورت معشوق ببینید هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید ده بار از آن راه بدان خانه برفتید یک بار از این خانه بر این بام برآیید آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید از خواجه آن خانه نشانی بنمایید یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدید یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید با این همه آن رنج شما گنج شما باد افسوس که بر گنج شما پرده شمایید 2 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 تیر، ۱۳۹۱ هر كس بد ما به خلق گويد ...ما چهره ز غم نميخراشيم ....ما خوبي او به خلق گوييم ...تا هر دو دورغ گفته باشيم 7 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 تیر، ۱۳۹۱ تمام خنده هايم را نذر کرده ام تا تو همان باشي که صبح يکي از روزهاي خدا ، عطر دستهايت ، دلتنگي ام را به باد مي سپارد..... 8 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۱ نه اینکه...!!! دردی نیست...!!! گلویی نمانده...!!! برای فریاد...!!! 9 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۱ گاهي براي رسيدن به کسي آنقدر ميدوي که براي کنار او بودن دگر نفسي نداري...!! 7 لینک به دیدگاه
*Cloudy sky* 22513 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 تیر، ۱۳۹۱ جملاتم هر روز کوتاه تر میشوند هر روز چند کلمه کمتر چند سکوت بیشتر می ترسم روزی برسد که برای بیان دلتنگی هایم به نقطه ای اکتفا کنم 8 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۹۱ رخ قبلهام کجا شد که نماز من قضا شد ز قضا رسد هماره به من و تو امتحانی عجبا نماز مستان تو بگو درست هست آن که نداند او زمانی نشناسد او مکانی عجبا دو رکعت است این عجبا که هشتمین است عجبا چه سوره خواندم چو نداشتم زبانی 8 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۱ کسی نبوده که تردید را بهانه کنم! خودم غریبه شدم چرا گلایه کنم! تمام خاطره ها از میان خاطرم گم شد چگونه خاطر عشق را بهانه کنم؟ شبی میان سکوت و هوای بارانی بخوان دوباره مرا تا به سوی چشمانت دوصد ستاره کنم! کسی به حرمت تب های گهگاهم نشد رفیق نگاهم بگو چه چاره کنم؟ چه حسرتی ست غریبی میان دیده ی تو چگونه گریه ی خونبار را ترانه کنم! َ 4 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۱ نمی خواستم این عشق را فاش کنم نمی خواستم ناگاه به خود آمدم دیدم همه ی کلمات راز مرا می دانند این است که هر چه می نویسم عاشقانه ای برای تو می شود . 4 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۱ دعای باران چرا؟ دعای عشق بخوان! این روزها دلها تشنه ترند تا زمینها، خدایا کمی عشق بیار..... 1 لینک به دیدگاه
blue-sky 346 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۱ تا نیستی غزل ها معلق اند . . . " نجمه زارع " 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده