ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۰ توی آسمون دنیا هرکسی ستاره داره چراوقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره واسه من تنهایی درده درد هیچ کس رو نداشتن 3 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۰ باز هم در وصف گل وا مانده ام بي تو اي آئينه تنها مانده ام باز هم نيلوفر و يك آفتاب باز هم يك جرعه از درياي ناب واژه مي خواهم تو را معنا كنم تا غمي ناگفته را افشا كنم شرح تو يك قصه ي بي انتهاست صحبت شيدايي پروانه هاست بي تو من خورشيد را گم مي كنم با سياهي ها تكلم مي كنم تو نويد روزهاي روشني غنچه اي بشكفته در قلب مني با تو شور عشق را از بر شدم محو خوبي هاي اين دفتر شدم با قدم هاي تو عاشق مي شدم راهي كوي شقايق مي شدم اي نگاهت گرم، همچون آفتاب دختر خورشيد اي بانوي آب آمدم تا با تو بينم هر چه هست اشك شوقت ديدگانم را ببست 4 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت 1 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ پیچکـــــــ احســـاس .. همیشــه هــم شاعـــرانه و خیال انگیــز نیســـت گاهــــی می پیچید دور گلـــوی آدمـــــ و خفــه اش می کنــد .. 3 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ پیچیده ام در خود: رودی که گردابی... آغوش باش آشفتگی های مرا دریا! 2 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ گاهی زندگــی آنقـــدر شلــوغ می شود که خودتـــــ را گــــــم می کنی .. و گاهـــی آنقدر خلــوتـــــ می شود که حتـــی خودتـــــــ را هــم پیدا نمی کنی .. 3 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ همین لحظه آرامم برای دقایقی نا معلوم! بی فاصله بی حرف نت سکوت را اجرا می کنم میدانم این تنها چیزیست که تو نیز می شنوی گوش کن .... 4 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ براي به دست دوست سپردن دل زيادي می بايست. که نيست که نداريم که داده ايم از دست ... 2 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ هر بارشی آغاز رویشیست ای اشک . . . تازه کن مرا...! 3 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ تنهایی ! شاخهی درختی ست پشت پنجره ام.... گاهی لباس برگ میپوشد.... گاهی لباس برف.... اما همیشه هست ....! 3 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۰ تو دنیا را برای بودنتــــــ مغرور کردی تنم را از نوازشهای دنیـــا دور کردی نگه کردی به چشم من ، به یکباره دلم را میان مرز عشق و عاشقی محصور کردی به خوبي ، آنقدر خوبيـــــــ که از خوبي بسیار برای عاشقت بودن مرا مجبور کردی سرای ظلمتی بود خانه ی قلبمـــــ اما تو درخشیدی دلـــــــم را خانه ای از نور کردی . 2 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دست بــردار ، ز تو در عجبــم به در بستــه چـــه می کوبی ســر نیسـت ، میــدانی ، در خانــه کسـی ســر فرو می کوبی باز بــه در 1 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۰ در پس کوچه های دلتنگــــــی خویش، پرسه میزنـــــم 1 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دلم پر است از تمام غصه هایی که به دل ریختم ... 2 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۰ مرا تكرار كن بر لب , نباشي فارغ از يادم كه در زندان چشمانت ، اسيرم ليكن آزادم مشو با غصه ها دمساز, كه در طوفان اشك تو مثال بيد مجنونم ، به دست وحشي بادم تو ليلي بودي اما من, كه مجنون تر ز ديروزم تو شيرين تر ز ديروزت, و من فرداي فرهادم مزن بر ريشه ي عشقم ، به خواب تو گرفتارم مرو از خواب من امشب ، مكن با اشك بنيادم شبم را رنگ دريا كن, تو اي آرامش جانم كه بي تو از جهان بيزار و از خود نيز ناشادم مرا در خويش پيدا كن ، به دست ياد ها مسپار كه در بند نگاه تو ، به تير عشق افتادم 4 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۰ من هیزم آماده ام امشب بسوزان پیکرم تا شاید این بی حاصلی بیرون رود از این سرم از جنس کوه آهنم محصور در جسم و تنم از خویش در حال فرار در فکر روز دیگرم من عبد باران میشوم وقتی که نم نم میچکد فردا اگر باران نزد بر باد ده خاکسترم جایی که من پر میزنم احساس معنی میشود از این همه شعر و غزل من درد ها را می برم هر بیت پایان میرسد اما تو بیت اولی من در کتاب مثنوی تکرار بیت آخرم من هیزم آماده ام از جنس سخت و خشک بید جز این نمانده چاره ای آتش ببارد بر سرم 2 لینک به دیدگاه
nazfar 8746 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۰ نيست رنگي كه بگويد با من اندكي صبر ، سحر نزديك است: هردم اين بانگ برآرم از دل : واي ، اين شب چقدر تاريك است!:w821: 2 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 اردیبهشت، ۱۳۹۰ عجب حالي داريد شماها .....اومدم چيزي بنويسم دلم براتون سوخت .... 3 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۰ کوله باری پر از هیچ ، که بر شانه ماست گله از دست کسی نیست ، مقصر دل دیوانه ماست 2 لینک به دیدگاه
نیمه ماه 2908 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اردیبهشت، ۱۳۹۰ بی وفایی کن وفایت می کنند با وفا باشی خیانت می کنند مهربانی گرچه آیین زندگیست مهربان باشی رهایت می کنند 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده