ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۳۹۳ دلـتنگــي، پيچيــده نيســــت. يــک دل.. يک آسمان.. يــک بغــض .. و آرزوهــاي تـَـرک خـورده ! به همين ســادگـي ... 2 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۳ تو از این شهر رفته ای و من تمامِ خیابانهایش را از رویِ بی حوصلگی متر میکنم اما هیچ کدامشان قدِ تنهاییام نمیشوند!! لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 شهریور، ۱۳۹۳ چشمهايت را نقاشي کشيدم .. و هر شب از دلتنگي هايم با او حرف ميزنم و چشمهايت در نقاشي .. آرام آرام گريه ميکند !!! 2 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۳ رفتی و ندیدی چه بی تو شکسته بال و خسته ام رفتی وندیدی چه بی تو چگونه پر شکسته ام رفتی ونهادی چه آسان دل مرا به زیر پا رفتی وخیالت زمانی نمیکند مرا رها 3 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۹۳ می خوام برم که تا ابد بمونم سخته برای هر دومون میدونم فکر نکنی دوری و اینجا نیستی قلب من اونجاست تو تنها نیستی خودم میرم عکسام ولی تو قابه میشنوه حرفو ولی بی جوابه رفتنه من شاید یه امتحانه 2 لینک به دیدگاه
ali jaafari 1206 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۹۳ حالا در كنج هال خونه باحالي دگرگونتر از حال چند روز پيشم (كه نو انديشان رو نميشناختم) لپتاب به دست محلول شدم در انجمنها و با افراد باحالي مثل شما حال ميكنم. حالا كه اينجا آمدم حال آمدم با انجمن حالي دگرگون گشته ام حالي كه قبل از آمدن هرگز نبوده اينچنين مسرور و شاد و سرخوشم با دوستاني اينچنين وارد شدم تازه شدم عضو جديد اين گروه با بينشي تازه شدم 3 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۹۳ نه از رومم و نه از زنگم,همان بیرنگ بیرنگم بیا بگشای در ...که من دلتنگ دلتنگم.. 2 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۹۳ خوابهایم گاهی زیباتر از زندگیم می شوند کاش گاهی برای همیشه خواب می ماندم 2 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۹۳ جاده ي قلب مرا رهگذري نيست كه نيست جز غبار غم و اندوه در آن همسفري نيست كه نيست آن چنان خيمه زده بر دل من سايه ي درد كه در او از مه شادي اثري نيست كه نيست شايد اين قسمت من بود كه بي كس باشم كه به جز سايه مرا با خبري نيست كه نيست اين دل خسته زماني پر پروازي داشت حال از جور زمان بال و پري نيست كه نيست بس كه تنهايم و يار دگر نيست مرا بعد مرگ دل من چشم تري نيست كه نيست شب تاريك ، شده حاكم چشم و دل من با من شب زده حتي سحري نيست كه نيست كامم از زهر زمانه همه تلخ است چنان كه به شيريني مرگم شكري نيست كه نيست 2 لینک به دیدگاه
ali jaafari 1206 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۳ امروز صبح باز هم مثل همیشه بیدار شدم لیوان شیری و کیکی صبحانه ام بود بعد آن تاکسی گرفتم تا مترو، مترو هم شلوغ مثل همیشه به دفتر که رسیدم باز هم همان آدمهای همیشگی، تلفنهای همیشگی ،جلسه های همیشگی ، بعد از ظهر باز هم همه برگشتند خانه هاشان شب شد همه به فکر برنامه فردا همین آیا زندگی این است؟ 1 لینک به دیدگاه
ali jaafari 1206 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۳ بچه ها شعر رو یادم رفت ببخشید زندگی آیا این است رفتن و آمدن یا ماندن یکنواخت شده دنیامان کار من هم به آن پرداختن 2 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۳ پیچک خاطرات ... در ذهنم شروع به رشد کرده.. ولی بعضی هاشون دور گلوم پیچیده و .... داره خفم میکنه ولی خوب داشتنش .. یه دنیا میارزه نمی دونم این شعره یا.... 1 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۹۳ گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۹۳ مي ترسم از اينكه روزي يك جايي من و تو دور از هم شب و روز در آغوش يك غريبه بي قرار هم باشيم ... 2 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۳ آنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست وآنکه بیرون کند از جان و دلم دست کجاست 1 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۳ ﻣـﻦ ﺍﮔـﺮ ﻋـﺎﺷـﻘﺎﻧﻪ ﻣـﻲ ﻧـﻮﻳﺴﻢ ﻧـﻪ ﻋـﺎﺷـﻘـﻢ ، ﻧـﻪ ﻣـﻌﺸﻮﻕِ ﮐـﺴﻲ ! ﻓـﻘـﻂ ﻣـﻲ ﻧـﻮﻳﺴﻢ ﺗـﺎ ﻋـﺸﻖ ﻳـﺎﺩ ﻗـﻠﺒﻢ ﺑـﻤﺎﻧـﺪ ... ﺩﺭ ﺍﻳــﻦ ﮊﺭﻓـﺎﻱ ﺩﻝ ﮐﻨـﺪﻥ ﻫـﺎ ﻭ ﻋـﺎﺩﺕ ﻫـﺎ ﻭ ﻫــﻮﺱ ﻫﺎ ﻓﻘـﻂ ﺗﻤـﺮﻳﻦ ﺁﺩﻡ ﺑـﻮﺩﻥ ﻣﻴﮑﻨﻢ ! ﻫـﻤﻴــﻦ 2 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۳ خواهم تور ا در برکشم روزی به صد ناز .... چه کسی بر خود اجازت جسارت داده تا تفکری به اشتباه بر ذهنش خطور کند که دیگر مرا یارای ماندن نیست؟ 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 شهریور، ۱۳۹۳ دربهار زندگی احساس پیری میکنم با همه آزادگی فکر اسیری میکنم... 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده