جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'اکتشاف معدن'.
18 نتیجه پیدا شد
-
امروزه در عملیات چاه نگاری و ژئوفیزیکی میتوان برای محاسبه سریع و صحرایی پارامترهای خاص از نمودارهایی که ویژه این کار طراحی شده اند ، استفاده نمود. البته این نمودار ها به نام های دیگری از قبیل "آباک" نیز شناخته شده اند. دانلود آباک های مورد استفاده در چاه نگاری و ژئوفیزیک
- 2 پاسخ
-
- 3
-
- نمودارهای صحرایی
- چاه نگاری
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
آشنايي با مراحل مختلف عمليات اکتشاف معدن
.MohammadReza. پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اکتشاف معدن
◄ مرحله شناسايي : مرحله شناسايي كه بصورت عملياتي اكتشافي در زون هاي ساختاري ـ متالوژنيكي در محدوده ورقه هاي 100000: 1 صورت ميگيرد شامل اطلاعات زير است. 1. نقشه زمين شناسي 100000: 1 2. نقشه ژئوشيمي 100000: 1 3. اطلاعات ماهواره ها 4. اطلاعات ژئوفيزيك هوايي 5. اطلاعات زمين شناسي اقتصادي در نهايت لايه هاي اطلاعاتي فوق در سيستم g.i.s تلفيق و مناطق اميد بخش جهت انجام عمليات اكتشافي مراحل بعدي پس از كنترل زميني تعيين خواهد گرديد.- 5 پاسخ
-
- 5
-
- فرآوری
- مهندسی معدن
- (و 12 مورد دیگر)
-
فکر میکنم جای چنین تاپیکی خالی باشه هر کس که هر کتابی در زمینه معدن (ترجیحا غیر درسی) داره و خونده و به نظرش جالب اومده رو اینجا با مشخصات (نام کتاب، نویسنده یا مترجم، ناشر، موضوعات در بر گیرنده و ترجیحا خلاصه و برداشتی که خودتون داشتید) بگذاره تا علاقمندان بتونن استفاده کنند
- 3 پاسخ
-
- 2
-
- فرآوری
- مهندسی معدن
-
(و 7 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مقاله آنالیز ترکیبی و استفاده آن در ژئوفيزيک هوايى و اکتشاف معدن
Alireza Hashemi پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اکتشاف معدن
آنالیز شاخه ای از ریاضیات است که با اعداد حقیقی و اعداد مختلط و نیز توابع حقیقی و مختلط سر و کار دارد و به بررسی مفاهیمی از قبیل پیوستگی ،انتگرال گیری و مشق پذیری می پردازد. تاریخچه از نظر تاریخی آنالیز در قرن هفدهم با ابداع حساب دیفرانسیل و انتگرال توسط نیوتن و لایپ نیتس پایه ریزی شد در قرن هفدهم و هجدهم سر فصل های آنالیزی از قبیل حساب تغییرات،معادلات دیفرانسیل با مشتقات جزئی، آنالیز فوریه در زمینه های کاربردی توسعه فراوانی یافتند و از آنها به طور موفقیت آمیز در زمینه های صنعتی استفاده شد. در قرن هجدهم تعریف مفهوم تابع به یک موضوع بحث بر انگیز در ریاضیات تبدیل شد. در قرن نوزدهم کوشی با معرفی مفهوم سری های کوشی اولین کسی بود که حساب دیفرانسیل و انتگرال را بر یک پایه منطقی استوار کرد. در اواسط قرن نوزدهم ریمان تئوری انتگرال گیری خود را که به انتگرال ریمان معروف است ارائه داد در اواخر قرن نوزدهم وایراشتراس مفهوم حد را معرفی کرد و نتایج کار خود بر روی سریها را نیز ارائه داد در همین دوران ریاضیدانان با تلاش های زیاد توانستند انتگرال ریمان را اصلاح نمایند . در اوایل قرن بیستم هیلبرت برای حل معادلات انتگرال فضای هیلبرتی را تعریف و معرفی نمود.از آخرین تحولات در زمینه آنالیز می توان به پایه گذاری آنالیز تابعی توسط یک دانشمند لهستانی به نام باناچ نام برد. تقسیم بندی آنالیز • آنالیز حقیقی: به مطالعه بر روی حد ها ،مشتقات،انتگرال ها سریهای توانی می پردازد. • آنالیز تابعی: به معرفی نظریه هایی از قبیل فضاهای باناچ و نیز فضای هیلبرت می پردازد. • آنالیز هارمونیک: در این شاخه از آنالیز سری های فوریه مورد مطالعه قرار می گیرد. • انالیز مختلط: به بررسی توابع مختلط و خواص این توابع از قبیل مشتق پذیری و انتگرال گیری می پردازد. آنالیز ترکیبی در ژئوفيزيک هوايى بسيارى از کانسارهاى مس ايران در کمربند آتشفشانى- رسوبى ايران مرکزى قرار دارند. اين کمربند پتانسيل زيادى براى کانسارهاى مس پورفيرى دارد و بخش زيادى از اين کمربند هنوز مورد اکتشاف دقيق قرار نگرفته است. منطقه مورد مطالعه در بخش جنوبى اين کمربند و در جنوبغربى شهر کرمان قرار دارد. وضعيت زمينشناسى ناحيه خلاصه ميشود به سنگهاى آتشفشانى- رسوبى مربوط به ائوسن که قديميترين سنگهاى ناحيه را تشکيل ميدهند و فازهاى نفوذى اوليگوميوسن شامل گرانوديوريت، ديوريت، کوارتزديوريت، مونزونيت و توناليت که در درون مجموعه آتشفشانى- رسوبى نفوذ کرده و باعث گسلخوردگى، شکستگى، دگرسانى و کانسارسازى در سنگهاى پورفيرى و سنگهاى آتشفشانى همبر آنها شده است (1973، Dimitrijevic ). با توجه به اينکه اين ناحيه داراى آب و هواى خشک و نيمهخشک، پوشش گياهى و خاک اندکى ميباشد استفاده از روشهاى دورسنجى و ژئوفيزيک هوايى جهت اکتشاف کانسارها در منطقه بسيار مناسب ميباشد. در منطقه مورد مطالعه دو برداشت ژئوفيزيکهوايى انجام شده است. در خلال سالهاى 1977 لغايت دسامبر 1978 حدود 600000 کيلومتر مربع از مساحت کشور به سفارش سازمان انرژى اتمى تحت عمليات دقيق اکتشاف هوايى اسپکترومترى و مگنتومترى قرار گرفت. همچنين يک برداشت ژئوفيزيک هوايى (راديومترى، الکترومغناطيس و مغناطيسسنجى) توسط شرکت کانادايى ايرودات تحت نظر شرکت ملى صنايع مس ايران در سال 1370 بر روى منطقهاى به وسعت 7000 کيلومتر مربع در استان کرمان انجام گرفت. جهت انجام اين تحقيق از دادههاى ژئوفيزيک هوايى سازمان انرژى اتمى استفاده شده است. ترکيب دادههاى ژئوفيزيکى و دورسنجى بر روى کمربند آتشفشانى- رسوبى ايران مرکزى توسط بسيارى از محققين انجام شده است (1999، Asadi and Hale؛ 2001، Tangestani and Moore؛2002، Ranjbar et al). تحقيقات گذشته نشان داده است که بر روى سريسيت و پتاسيک شمارش بالاى پتاسيم ديده ميشود. همچنين افزايش مقدار شمارش توريم در مناطق اطراف تودههاى کانيسازى شده بر اثر هوازدگى سولفيدها ديده شده است (1996، Dickson and Fraser). در ضمن بررسيهاى راديومترى، زمينشناسان از سال 1970 متوجه ارتباط متالوژنيکى اورانيوم و مس در مقياس وسيعى از ايران شدهاند، به طورى که در نواحى معينى از ايران که در کنترل روندهاى تکتونيکى آلپين قرار دارند غالبا با افزايش چشمگيرى از کانيسازى اورانيوم و مس برخوردارند (اسپهبد، 1364). تصاوير لندست با داشتن باندهايى در طول موج مرئى و مادون قرمز ميتوانند به طور گستردهاى در شناسايى مناطقى که دگرسانى گرمابى نشان ميدهند استفاده شوند (1998، Ruts-Armenta and Prol-Ledesma). همچنين از تصاوير SPOT چند طيفى در مطالعات زمينشناسى و مشخص کردن نواحى دگرسان شده استفاده شده است (1997، Ranjbar andRoonwal). روشهاى متداول پردازش تصاوير ماهوارهاى مثل نسبت باندها راهنماى مناسبى جهت افزايش اثرات طيفى کانيهاى دگرسان وکاهش اثرات پوشش گياهى است. اماآناليز مولفههاى اصلى يک ابزار قدرتمند براى به حداقل رساندن اثرات پوشش گياهى و آشکار سازى نواحى دگرسان شده ميباشد (1989، Crosta؛ 1991،Loughlin). ترکيب دادههاى ماهوارهاى با ژئوفيزيک هوايى به منظور مشخص کردن نواحى دگرسان شده که تصاوير ماهوارهاى به تنهايى آنها را نمايش نميدهند مناسب است (2002، Ranjbar). آناليز دادهها اکسيد آهن معمولا در نتيجه هوازدگى در قسمتهايى که سنگها دگرسانى گرمابى نشان ميدهند به همراه ساير کانيهاى دگرسان شده مثل کانيهاى رسى ديده ميشود. اکسيد آهن و پوشش گياهى در باند 1و2 لندست و1 اسپات انعکاس مشابهى دارند. باند3 لندست و باند2 اسپات انعکاس بالايى براى اکسيد آهن و جذب قوى براى پوشش گياهى دارند. بنابراين براى نشان دادن مناطق حاوى اکسيد آهن مناسب هستند. باند4 لندست و باند3 اسپات انعکاس قوى براى پوشش گياهى دارند و براى تشخيص پوشش گياهى مناسب هستند. باند5 و7 لندست براى جداسازى کانيهاى با دگرسانى گرمابى مثل کانيهاى رسى مناسب هستند. مطالعاتى که بر روى نهشتههاى مس پورفيرى در منطقه کرمان انجام شده نشان داده که اين کانسارها شدت مغناطيس و مقاومت ظاهرى پايين و شمارش پتاسيم و توريم و اورانيوم بالايى رابر روى توده کانسار نشان ميدهند (1994، Pitcher et al؛2001، Ranjbar؛ علوى، 1378). آناليز مولفههاى اصلى توسط محققين مختلفى براى مشخص کردن نواحى دگرسانى در ايالات فلززايى مورد استفاده قرار گرفته است (1989، Crosta؛ 1991، Loughlin، 1998، Ruts-Armenta and Prol-Ledesma؛ 2001، Tangestani and Moore). در اين مورد چندين روش براى آناليز تصاوير ماهوارهاى ارائه شده است، يکى از آنها روش کراستا يا PCA انتخابى بر روى چهار باند ماهواره لندست است. خلاصه و نتيجهگيرى دادههاى ژئوفيزيک هوايى، SPOT چند طيفى، ETM+، با استفاده از روش مولفههاى اصلى آناليز شدهاند و سپس با استفاده از تبديل IHSبا يکديگر ترکيب شدهاند. پيشنهاد ميگردد که از اين روش به عنوان يکى از روشهاى ترکيب دادهها جهت اکتشاف مقدماتى کانسارهاى نوع پورفيرى در گستره کمربند آتشفشانى- رسوبى ايران مرکزى استفاده شود. خلاصه توضيحات : چکيده ناحيه مورد مطالعه در بخش جنوبى کمربند آتشفشانى- رسوبى ايران مرکزى قرار دارد و منطقهاى حدود 665 کيلومتر مربع را ميپوشاند. استفاده از تصاوير ماهوارهاى و ژئوفيزيک هوايى در مراحل ابتدايى اکتشاف کانسارهاى مس پورفيرى خصوصا براى مشخص کردن مناطق دگرسان شده در اين نوع کانسارها بسيار معمول ميباشد. روش کراستا براى بارزسازى نواحى داراى کانيهاى هيدروکسيدى و اکسيد آهن بسيار مفيد است. اما کنترل صحرايى از منطقه نشان داد که اين روش به تنهايى نميتواند همه نواحى دگرسان شده را مشخص کند به همين جهت ترکيب دادههاى دورسنجى و ژئوفيزيک هوايى ميتواند مناسب باشد. در اين مقاله به منظور بارزسازى نواحى دگرسانى در منطقه سرچشمه آناليز مولفههاى اصلى به طور جداگانه بر روى دادههاى ژئوفيزيک هوايى (شمارش پتاسيم، توريم، اورانيوم و شدت ميدان مغناطيسى کل) و تصاوير ماهوارههاى SPOT و ETM+ انجام گرفت. ترکيب اين دادهها با هم با استفاده از روش تبديل IHS بهترين نتيجه را براى آشکارسازى نواحى دگرسانى داد. با توجه به اينکه در بخش زيادى از کمربند آتشفشانى- رسوبى ايران مرکزى برداشت ژئوفيزيک هوايى انجام شده، اين روش به منظور اکتشاف کانسارهاى پورفيرى در طول اين کمربند مناسب ميباشد. Abstract : The area under study is located in the southern part of the Central Iranian Volcanic Province and covers an area of about 665 km2. Airbornegeophysics and remote sensing data are usually used for exploration ofporphyrycopper deposits by delineating the hydrothermally altered areas. Crosta methodis useful for finding out the areas with hydroxyl and iron oxide minerals, butfield survey showed that this method is not capable of delineating all alteredareas. Integration of airborne geophysics and remote sensing data can be usefulin such cases. In this paper principal component analysis is initially done onairborne geophysics, landsat ETM+ and SPOT data separately. The selectedprincipal components are then combined with ISH technique. This technique wasfound useful for delineating the altered areas. As most parts of Centeral Iranian Volcanic Province are coverd by airborne geophysical data, this methodcan be useful for exploration of porphyry copper deposits. نويسنده: مهدى هنرمند - حجتاله رنجبر - زهره معزیفر-
- 2
-
- ژئوفيزيک هوايى
- آنالیز ترکیبی
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
کتاب Introduction to Mineral Exploration
hirt پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در کتاب ها، جزوات درسی و مقالات
کتاب بسیار مفید از انتشارات ویلی. این کتاب شامل قسمت مقدماتی: اقتصاد معدنی، زمین شناسی اقتصادی، بازدید مقدماتی برای اکتشاف، زمین شناسی کانسار ها، اصول پی جویی، ریموت سنسینگ، اصول ژئوفیزیکی، ژئوشیمی اکتشافی، اصول ارزیابی قسمت دوم شامل ببرسی ویژگی های چند فیلد معدنی با بررسی ویژگی های اکتشافی آن مناطق است. لینک از آمازون برای اطلاعات بیشتر لینک دانلود -
علت گران بودن هزینه اکتشاف در ایران
Alireza Hashemi پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در موضوعات متفرقه مهندسی معدن
در کشور ما گران ترین بخش اکتشاف، حفاری است و گاه قیمت اکتشاف در کشور ما، از کشورهای غربی گران تر تمام می شود. علت این مسئله این است که ماشین آلات حفاری، همگی تولید خارج است و معمولا در کشور تولید نمی شود. با این حال به نظر می رسد که مسایلی چون وقت کشی در هنگام حفاری ، نبود تجربه کافی و تجربه اندک کاردانان و کارشناسان حفاری، نقش بیشتری در افزایش هزینه حفاری داشته باشد. در زمینه اکتشاف، از نظر نیروی متخصص و تحصیل کرده و پژوهشگر در بخش زمین شناسی و اکتشاف مشکل اساسی وجود ندارد و تقریبا تمامی روش ها و مدل های جدید اکتشافی را متخصصان و پژوهشگران این بخش به خوبی فرا گرفته اند و به صورت نظری در دانشگاه ها تدریس می شود. اما آنچه که امروزه در این بخش در ارتباط با علم روز کمبود داریم، نبود نقشه های فلز زایی است که خطوط کلی اکتشاف را مشخص می کند و نبود یک مرکز سازمان یافته از پژوهشگرانی که مسایل کلی اکتشاف را طراحی کرده و نقاط ضعف و قوت آن را نقد و ارزیابی کنند و همچنین نبود بانک اطلاعات معدنی و زمین شناسی که همه اطلاعات موجود را در یک مرکز جمع آوری کند. همچنین ابزارهای اکتشاف شامل نرم افزارها و سخت افزارهای جدید اکتشافی و نیز به روش ماهواره ای، تجهیزات رایانه ای، ژئوفیزیکی و نیز دستگاه های آزمایشگاهی برای تجزیه نمونه های معدنی و نیز وجود نیروی متخصص و ماهر برای استفاده از دستگاه های خریداری شده، از نیازهای ضروری ایران است که از این لحاظ، با کشورهای معدنی دنیا فاصله زیادی دارد. در همین راستا، دانش وضعیت تولید فروکروم، فرومنگنز و فرومولیبدن موجود است. در ایران با توجه به ان که بسیاری از ذخایر فلزی دیگر مانند تیتانیم ، کروم، آنتیموان و ... وجود دارد، هنوز دانش فنی و صنعت استحصال آنها در کشور وجود ندارد و یا بین نسبت تولید و میزان ذخایر ارتباط منطقی دیده نمی شود. همراه با پیشرفت های فناوری، عیار اقتصادی بهره برداری در حال پائین رفتن است. دانش ما با جایگزین کردن مواد، تغییر در حالت تبلور، بالا بردن ویژگی های فیزیکی از بار مصرف مواد خام به شدت کاسته می شود. گذر از لامپ و خازن به ic، ریز پردازشگر و پس از آن مواد هوشمند و یا علم سرامیک و رشد بلورها، همه نشان دهنده تلاشی در راه ناهمسان کرده رشد فناوری و مصرف مواد دارند. اغلب کالای معدنی، اکنون در مقایسه با تورم جهانی بسیار ارزان تر از هر زمان دیگر به فروش می رسد. به طور کلی طی سالهای متمادی، بهای بیشتر مواد معدنی با تورم پیش نرفته است. تنها بهای گاز طبیعی، طلا ، کبالت ، الماس ، گوهرها، ورمیکولیت ، احتمالا نیکل ، منگنز و آرسنیک بین سالهای 1960 تا 1995 از تورم پیشی گرفته اند. در حقیقت، قیمت کالای معدنی تابعی از تغییرات کوتاه مدت عرضه و تقاضا بوده و غالبا از آن به عنوان تقاضا بوده و غالبا از آن به عنوان تقاضای حاشیه ای یاد می شود. اثرات کوتاه مدت می تواند ناشی از اتفاقات می باشد که باعث جایگزینی مصرف مواد در یک کاربرد مهم شده و یا در نتیجه تغییر دولت در یک کشور عمده تولید کننده باشد. همین روندهای دراز مدت، این واقعیت ها را از نظر پنهان می کند. به طور کلی، کانسارهایی که تا ژرفای حدود 200 – 100 متری قرار دارند، با توجه به نوع کانسار و میزان ذخیره و دیگر ویژگی های معدنی به روش روباز و کانسارهای موجود در ژرفای بیشتر، با روش های زیرزمینی استخراج می شود. کانسار هایی که در آنها کانه و باطله مخلوط است، با استفاده از روش های کلی، ولی مناطق غنی از کانه، غالبا با روش های گزینشی استخراج می شود. در روش های روباز به طور معمول فرصت استفاده از روش های انتخابی کمتر پیش می آید. به طور کلی، هر چه ژرفای معدن کاری بیشتر شود، هزینه ها و دشواری آن افزایش می یابد. به طور کلی در شرایط کنونی، حجم تولید روزانه از عوامل مهم اقتصادی می باشد. برای بالا رفتن مقدار تولید، معدن کاری روباز توسعه می یابد. در ایران ، معادن آهن (چغارت، چادر ملو، سنگان و ...) اغلب معادن بزرگ و فعال سرب و روی (انگوران، کوشک، ایران کوه، عمارت و...)، معادن مس پورفیری و همچنین بسیاری از معادن دیگر و همه ذخایر غیرفلزی، به روش روباز استخراج می شود و اغلب معادن کوچک فلزی و زغال سنگ کشور، به روش زیرزمینی استخراج می گردند و معدن کاران ایرانی، تجربه خوبی در استخراج معدن روباز و زیرزمینی دارند- 3 پاسخ
-
- 6
-
- مهندسی معدن
- معادن روباز
- (و 10 مورد دیگر)
-
کاربرد الگوریتم ژنتیک برای برنامه ریزی کنترل عیار در یک ذخیره بوکسیت
XMEHRDADX پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اکتشاف معدن
چكيده اين مقاله الگوريتم ژنتيك را براي بهينهسازي برنامهريزي كنترل عيار در يك ذخيره بوكسيت مورد بررسي قرار ميدهد. هدف از تحقيق اين است كه انحراف از عيار مورد قبول ماهانه در كاراكتر خاص به نامهاي AL2O3% (آلومينيوم) و SiO2% (سيليس) نسبت به خصوصيات كيفي آنها روي دوره زماني 2 ساله را مينمم كند. براي همين منظور، يك ناحيه از ذخيره براي برنامهريزي كنترل عيار انتخاب شد. مديريت معدن بهويژه مايل بود كه حد متوسط مخصوص آلومينيوم و سيليس را براي دوره زماني معين با استخراج مواد از ناحيه مورد مطالعه ذخيره بهدست آورد. با استفاده از الگوريتم ژنتيك، يك برنامه كنترل عيار ايجاد شد كه مسائل مركب زيادي از الگوريتمهاي متداول مانند برنامهريزي پويا را توجيه ميكند. بعلاوه، الگوريتم ژنتيك تعداد زيادي از برنامههاي كنترل عيار نزديك بهينه را در يك دوره زماني سريع ايجاد ميكرد كه مورد پيش رو، از جمله مواردي است كه براي مديريت معدن در يك موقعيت كاربردي داده شده ميتواند مناسب باشد. با استفاده از اين روش، 5 مورد از بهترين برنامههاي كنترل عيار ايجاد شد. واژههاي كليدي: الگوريتم ژنتيك؛ كنترل عيار 1. مقدمه طراحي و زمانبندي عمليات معدن روباز يك چالش هميشگي براي صنعت معدن را مطرح ميكند. اجراي يك طراحي و زمانبندي توليد موثر معدن روباز، مهمترين اهميت را در انجام عمليات معدنكاري سطحي دارد. اثر طراحي و زمانبندي توليد نتيجه عمدهاي براي يك مديريت معدن در تصميمات سرمايهاي معدن، طراحي و برنامهريزي توليد، عمليات معدني مانند يك كنترل عيار، اتوماسيون و توليد معدن دارد. زمانبندي توليد معدن روباز توسعه سكانس استخراجي بلوكهاي معدني است كه از شرايط اوليه ذخيره به محدوده پيت نهايي ختم ميشود. هدف اصلي برنامهريزي يك سكانس استخراجي اين است كه چه بخشهايي از ذخيره و باطله و در چه دوره زماني معدنكاري شوند، چنان كه شرايط مختلف شامل كنترل عيار، بهطور همزمان ارضاء شوند. سختي كار بيرون آوردن بهترين سكانس استخراجي است كه بتواند عوارض را براي تعداد خيلي بيشتري از شرايط مختلف بلوكهاي معدني كه ممكن است در طول يك دوره برنامهريزي مشخص شوند، بهوجود بياورد. تلاشهاي مختلفي براي نشان دادن مسائل زمانبندي بهطور موثر ايجاد شده است. يك روش ساده كه براي ايجاد يك برنامه زمانبندي توليد مورد بررسي قرار گرفته بود، روش سعي و خطا با استفاده از گرافيك متقابل است (فرانكلين 1985، هلدينگ و استوكز 1990). اگر چه كه روش ساده و بهطور كلي مقبول است، در هر صورت ممكن نيست كه همه تركيبها را در يك زمان كوتاه رسيدگي و آناليز كرد، بنابراين، اغلب آنها بهطور عملي بازنگري شدند تا با شرايط يك زمانبندي مطابقت كنند. در اين خصوص تكنيك تحقيق در عمليات (O.R.) براي مسائل زمانبندي توليد براي انتخاب سكانس استخراجي به كار برده شد. از بين تكنيكهاي مختلف O.R براي زمانبندي توليد معادن روباز، برنامهريزي خطي، توجه تعداد زيادي از مهندسين معدن را به خود جلب كرده است. در اوايل سال 1967 يك مدل زمانبندي معدن روباز كوتاهمدت با استفاده از اصول روش برنامهريزي خطي به وسيله كيم (1967) فرموله و حل شد. در هر صورت يك محدوديت اصلي استفاده از اين تكنيكها اين است كه بايد تعداد محدوديتها كم باشد. پيچيدگي استخراج معدن روباز چند پلهاي مخصوصا شرايط اولويتبندي ممكن است به يك مدل برنامهريزي خطي خيلي بزرگ منتهي شود كه ميتواند براي حل در بهترين حالت عملي پرخرج باشد. برنامهريزي هدف يكي ديگر از تكنيكهاي تحقيق در عمليات است كه براي جمعآوري معيارهاي هدف چند منظوره در زمانبندي توليد گسترش يافته است (كاندا 1990، اسميت و توي 1994). از برنامهريزي عدد صحيح نيز براي برنامهريزي توليد استفاده شده است. در هر صورت به پيچيدگي الگوريتمهاي حل، اين تكنيك كمتر در زمانبندي معدن روباز استفاده ميشود. يك شاخه از مدل برنامهريزي عدد صحيح برنامهريزي عدد صحيح 1 ـ 0 است كه در آن هر متغير فقط ارزش صفر و يا يك دارد. زمان حل مدل برنامهريزي عدد صحيح 1 ـ 0 با افزايش تعداد متغيرها بهطور نمايي افزايش پيدا ميكند. (فاتاس و همكاران 1993). در هر صورت تكنيكهاي تحقيق در عمليات بالا اغلب براي برنامهريزي توليد كوتاهمدت به كار برده ميشوند تا مساله زمانبندي را در وجود محدوديتهاي استخراج مختلف نشان دهند. متعاقبا محققان مختلفي تلاش كردهاند تا الگوريتمهاي زمانبندي بهينه در زمانبندي توليد بلندمدت معدن را بر مبناي برنامهريزي پويا، تئوري گراف و مفهوم وزن دهي موقعيت درخواست شده (گارسون 1987) گسترش دهند. هر تلاش براي ايجاد زمانبندي توليد با استفاده برنامهريزي پويا به يك تحقيق جامع و نتايج در يك تعداد زيادي از گزينههاي مركب نياز دارد. بهعنوان مثال در يك مدل بلوكي كوچك شامل آرايه 20*20*20 (800) بلوك براي اينكه در دوره زماني بالاي 10 بار زمانبندي شود، به ميليارد تبديل نياز است. حتي بعد از يك چنان محاسبه بزرگي ممكن است بهدست آوردن جواب بهخاطر محدوديتهاي استخراجي قابل استفاده نباشد. تعداد بلوكها در يك ذخيره واقعي ميتواند چنان زياد باشد كه ممكن است يك فضاي جستوجوي بزرگ ايجاد كند كه با تكنولوژي كامپيوتري فعلي مقدور به حل آن نباشيم. اين مقاله براي حل زمانبندي توليد در يك زمان تقريبا عملي با ارجاع ويژه به كنترل عيار، الگوريتم ژنتيك را مورد بررسي قرار ميدهد. هدف از استفاده الگوريتم ژنتيك اين است كه با استفاده از اين روش يك مرتبسازي بلوكها به صورت بهينه بسرعت و فقط بعد از امتحان يك بخش كوچكي از فضاي جستوجو ايجاد ميشود، بنابراين اين روش ميتواند مشكل مساله تركيبي بزرگي را كه از روش برنامهريزي پويا به وجود آمد بر طرف كند.- 3 پاسخ
-
- 2
-
- مهندسی معدن
- معدن
-
(و 7 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
تکنیکهای دور سنجی برای شناخت بیشتر لایه های زمین
XMEHRDADX پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اکتشاف معدن
(مطالعه موردی: مطالعه کانیهای رسی و کربناتی با استفاده از تکنیکهای دورسنجی در قسمتی از زون زاگرس چین خورده) چکيده در سه دهه اخير ظهور و کاربري فناوري نوين سنجش از دور فضابرد و در پي آن سامانههاي اطلاعات جغرافيايي(GIS)، تحول شگرفي در کسب و بهرهبرداري از اطلاعات منابع زميني و زيستمحيطي ايجاد کرده است. از كانيهاي دگرساني جهت تعيين و به نقشه در آوردن سنگهايي که داراي دگرساني هيدروکسيل هستند استفاده ميشود. آلتراسيونهاي پتاسيک، فيليک، پروپليتيک و سيليسي از مهمترين انواع آلتراسيون هستند که در سنگهاي آتشفشاني و رسوبي ديده ميشوند. نقش دورسنجي در به نقشه آوردن دگرسانيها، براساس تفکيک كانيهايي که بهعنوان راهنما در شناسايي انواع دگرسانيها موثرند، است. در اين مطالعه که از تصاوير ماهوارهاي +ASTER,ETM استفاده شده است به مطالعه كانيها و دگرسانيها با روشهاي آناليز متداولي از جمله تحليل مولفههاي اصلي، نسبتگيري باندي و ترکيب رنگي مجازي پرداخته شده است. اطلاعات طيفي مربوط به كانيها بر اساس اطلاعات کتابخانه طيفي اتحاديه بينالمللي زمينشناسي (USGS) بهعنوان مرجع استخراج شده است. انعکاس طيفي كانيهاي مورد مطالعه براساس باندهاي 1،2،3،4،5 و 7 از تصوير +ETM و 14 باند از تصاوير ASTER تهيه شده است که خروجي آن بهصورت توزيع زوني کانيسازي تهيه شده است. نقشه کانيسازي که از روشهاي جداسازي كانيها استخراج شده مشخص ميکند که کربناتها (کلسيت ـ دولوميت) و كانيهاي رسي و سولفاتها از نظام طيفي مشابهي برخوردارند که خواص گسيلشي آنها بهخصوص در باندهاي حرارتي در اکثر موارد به شناسايي و تفکيک آنها کمک كرده که در منطقه مورد مطالعه در زون زاگرس در محدوده غرب شهرستان شيراز به بررسي و مطالعه آنها پرداختهايم. کليد واژگان: آلتراسيون، تحليل مولفههاي اصلي، سامانه اطلاعات جغرافيايي، نسبت باندي، خواص گسيلشي مقدمه استفاده از تكنيكهاي دورسنجي در کاربردهاي مختلف زمينشناسي بهطور قابل ملاحظهاي در سالهاي اخير رشد يافته که علت اصلي آن اطلاعات مفيد استخراجي از آناليز و تفسيرها است. عامل اصلي اين پيشرفت را ميتوان در دو عامل دانست: 1. روشهاي جديد و تكنيكهاي تفسيري توسط محققان جهت استخراج اطلاعات قابل اعتماد از تصاوير ماهوارهاي پيشنهاد شده است. 2. تصاوير ماهوارهاي با قدرت تفکيک طيفي و مکاني بالا بهراحتي قابل دسترسي و قادر است تا اطلاعات کاملي را در اختيار کاربران در منطقه مورد مطالعه قرار دهد. توسعه روزافزون نرمافزاري را نيز بايد يک نقطه مثبت در اين علم دانست. بيشترين کاربرد علم دورسنجي در آناليزهاي زمينشناسي شامل بررسيهاي ساختاري و به نقشه در آوردن واحدهاي سنگي است. شناسايي ويژگيهاي زمينشناسي خاص از جمله اقدامات مفيد و متداول در اين علم است. هدف از اين مطالعه هدف از اين مطالعه کاربرد تكنيكهاي دورسنجي جهت به نقشه درآوردن دگرسانيها که بر پايه اطلاعات پايه منطقه استوار است، ميباشد. اين محدوده در زون زاگرس چين خورده قرار دارد که ترکيبي از رسوبات مختلف آن را پوشانيده و يک منطقه مناسب جهت بررسي دگرسانيهاي هيدروکسيل است. هدف اصلي از اين مطالعه به نقشه درآوردن كانيهاي دگرساني است. دوگروه آناليز در طي اين مقاله مورد بررسي قرار گرفته که دسته اول شامل محاسباتي است که بر اساس الگوريتمها و ماتريسهايي که از محاسبات کاربردي رياضي استخراج شده است و دسته دوم آناليزهايي که براساس خواص طيفي كانيها و با تکيه بر کتابخانه طيفي اتحاديه بينالملل زمينشناسي (USGS) استخراج شده، است. نگاهي به زمينشناسي منطقه منطقه مورد مطالعه در زون چين خورده زاگرس جاي دارد. اين پهنه شامل دشتهاي بين کوهستاني کوچک و بلنديهاي پيرامون بهصورت کوهستاني است توپوگرافي منطقه همانند بسياري از پهنههاي پيرامون نقشه، داراي الگويي ناهمگون و نايکنواخت است. بخشهاي باختري، شمال باختري نقشه داراي سيمايي از ريختار زمينهاي ناهموار است. ـ چينهشناسي قديميترين واحدهاي رخنمون يافته در گستره نقشه، مارنهاي گلوبوترونکادار کرتاسه بالا مربوط به سازند گورپي است که در بخش باختري نقشه رخنموني محدود دارد. رخنمون بالا و پايين اين واحد در گستره نقشه پوشيده است و نميتوان ستبراي دقيق براي توالي کامل اين واحد را تعيين کرد. بر روي اين واحد، آهکهاي زيستآواري پالئوسن (ميان سازند قربان) قرار گرفته است همبري اين سازند با مارنهاي گلوبيژيرينا دار پالئوسن ـ ائوسن تدريجي است. سازند ساچون از رسوبات آواري پالئوسن تشکيل شده است که گسترش اين واحد در توالي سنگشناسي نقشه محدود به پهنه شمال و شمال خاوري نقشه است و ستبرايي در حدود 120 متر دارد. سازند پابده در گستره منطقه مورد مطالعه محدود به پهنه شمال خاوري نقشه بوده و بهطور کلي از مارنهاي گلوبيژرينادار پالئوسن ـ ائوسن پيشين تشکيل شده است. سازند جهرم نيزدر بخش شمال خاوري نقشه با واحد آواري پالئوسن هم شيب است و بهطور کلي از آهکهاي بيوميکرواسپارايت و همچنين آهکهاي بيوميکرايتي است که گاه با مارنهاي آهندار و سولفاتدار همراه است. همبري پاييني اين سازند در بخشهاي جنوب باختري نقشه با مارنهاي گلوبيژرينادار سازند پابده تدريجي است. بر روي سازند جهرم کنگلومراي ارتوکوارتزيت و آهکهاي چرتي ـ سولفاتي ائوسن قرار گرفته است. اين واحد در زير آهکهاي سازند آسماري قرار گرفته است که سن اليگو ميوسن را دارد و از آهکهاي بيوميکرواسپارايت زيستآواري تشکيل شده است سازند آسماري در محدوده منطقه مورد مطالعه صخرهساز است. بر روي سازند آسماري مارنهاي آهندار و دولوميتهاي ژيپسي بخش زيرين سازند گچساران قرار دارد. از لحاظ سنگشناسي اين واحد تناوبي از سولفاتهاي تبخيري است که بيشتر در قالب لايههاي ژيپس و کمتر به شکل انيدريت مشاهده ميشود. توالي رسوبات در اين واحد لايهبندي ستبر دارد اين توالي داراي تناوبي از مارنهاي سبز تا خاکستري داراي آهن است. اين توالي همچنين داراي تناوبي از آهکهاي گچدار با لايهبندي نازک است. رخساره رازک در خاور منطقه مورد مطالعه گسترش داشته و بهطور کلي از آهکهاي مارني ـ سيلتي و مارنهاي آهندار ميوسن تشکيل شده است. ـ تکتونيک گستره نقشه در زون چينخورده زاگرس قرار دارد اين گستره بخشي از پيش خشکي زون چين خورده زاگرس است. بر پايه ويژگيهاي ساختاري و رسوبي ميتوان اين گستره را در دو زون يا منطقه فرعي انتقالي و مياني جاي داد. اين جدايش براساس وجود تغييرات آشکار در رژيم ساختاري و رسوبي اينگونه پهنههاست. مرز اين دو زون بر پايه آنچه در نقشه ساختاري گستره شيراز آمده است همخوان با گسل گويم ـ بزين است که به سوي بخشهاي جنوب خاوري شيراز ادامه مييابد. از مهمترين زونهاي گسلي موجود در منطقه ميتوان به زون گسلي سبز پوشان بهطول 51 کيلومتر که يک گسل برشي است اشاره کرد. همچنين زون گسلي گويم، زون گسلي بزين ، راندگي فلات، راندگي دراک و زون گسلي دره شور از ديگر زونهاي گسلي مهم در منطقه مورد مطالعه هستند. روش مطالعه محدوده مورد مطالعه شامل قسمتي از زون زاگرس چين خورده مابين طول و عرض جغرافيايي '00 ,°52 و '00, °30 و'30 ,°52 و '30, °29 قرار گرفته که پس از اعمال تصحيحات اوليه هندسي و اتمسفري بر روي تصوير ETM به شماره گذر 39 ـ 163 اخذ شده در تاريخ 5 آوريل سال 2001 و تصاوير ASTER اخذ شده در سال 2003 ميلادي وارد مرحله تفسير و آناليز با اهداف مشخص شديم. لازم بهذکر است که جهت تصحيحات لازم و موزاييک دادهها از نرمافزار Geomatica PCI و جهت آناليز دادهها از نرمافزار Envi4/1 استفاده شده است و در نهايت جهت به نقشه درآوردن دگرسانيها و كانيهاي بارز در محيطبرداري از نرمافزار Arc GIS 9.2 استفاده شده است. مقدمهاي بر آلتراسيون در سنگها آلتراسيون هيدروترمال بهوسيله تغييراتي اعم از فيزيکي و شيميايي از كانيهايي صورت ميگيرد که هيچ شباهتي با محيط سنگ ميزبان ندارند و اين معيار شناسايي آنها بهويژه زمانيکه بهوسيله سيالات گرمابي تشکيل شده باشند، است.[1] طبيعت محصولات دگرساني به عوامل زير بستگي دارد: 1. جنس سنگ ديواره 2. خواص سيال از جمله Eh,Ph ، فشار بخار حاصله، درجه هيدروليز و ترکيبات آنيوني ـ کاتيوني 3. فشار و حرارت در محل رخنمونها[2] بهطور کلي آلتراسيون ميتواند پاسخي از فرآيندهاي زير باشد 1. دياژنز در رسوبات 2. دگرگوني و ساير فرآيندهاي منطقهاي 3. فعاليتهاي پس از آتشفشاني و ماگماتيزم که با سرد شدن همراه باشد 4. کانيسازي مستقيم عواملي که در برونزدگي آلتراسيونها و دگرسانيها تاثير بهسزايي دارند شامل: 1. هيدروليز 2. هيدراته و دهيدراته شدن 3. دگرگوني آلکالي 4. دکربناته شدن 5. سيليسي شدن 6. اکسيداسيون ـ احيا و عوامل ديگري چون فلوئوريزاسيون و سولفيده شدن انواع دگرساني ـ پتاسيک اين دگرساني که بهعنوان دگرساني k سيليکات شناخته ميشود بهعلت حضور پتاسيم فلدسپار دوباره متبلور در يک سنگ و با حضور بيوتيت و سريسيت صورت ميگيرد که كانيهاي مهم آن شامل بيوتيت، کوارتز، کلريت و انيدريت است. بهطوريکه در کانسارهاي مس پورفيري در زون پتاسيک رگههاي زير يافت ميشود: 1. کوارتز 2. کالکوپيريت، کوارتز، پيريت و پتاسيم فلداسپات 3. انيدريت، پيريت و کالکوپيريت شايان ذکر است که اين دگرساني در اکثر کانسارهاي ماگمايي و گرمابي يافت ميشود ـ سريسيک (فيليک) كانيهاي مهم آن شامل پيريت، پيروفيليت، کائولينيت و سريسيت است که درصد سريسيت از بقيه بيشتر است. زون سريسيتيک در اغلب کانسارهايي که از طريق محلولهاي ماگمايي يا گرمابي تشکيل شدهاند، يافت ميشود. لذا در مراحل پيجويي و اکتشاف کليد اکتشافي مناسبي است. ـ آرژيليک كانيهاي مهم اين زون عبارتند از کائولينيت، مونت موريلونيت، پلاژيوکلاز و بيوتيت است که در نوع پيشرفته آن بايد كانيهاي پيروفيليت، سريسيت، آلونيت و کوارتز را اضافه كرد. كانيهاي ايجاد شده در اين زون بستگي به شدت هيدروليز، درجه حرارت محلول و ترکيب کانيشناسي سنگ اوليه دارد بهطوريکه در دماي بالاتر از 300°سانتيگراد پيروفيليت و در حرارتهاي پايينتر کائولينيت و ديکيت يافت ميشود. پردازش دادهها 1. پردازش دادههاي ماهواره اي +ETM اطلاعات ماهوارهاي لندست سالهاست که براي آشکارسازي اکسيدهاي آهن و كانيهاي رسي همراه با زونهاي دگرساني گرمابي استفاده ميشوند. باندهاي 5 و7 سنجنده ماهواره لندست 7 در محدودههايي واقع شدهاند که كانيهاي رسي و سنگهاي دگرساني، ويژگيهاي طيفي خاصي را در آنها نشان ميدهند. كانيهاي رسي در محدوده 15/1 ميکرومتر بيشترين بازتابش در محدوده 02/2 ميکرومتر بيشترين جذب را نشان ميدهند. در روش تحليل مولفههاي اصلي منحني محاسبه واريانس و کوواريانس و ضريب همبستگي بين باندهاي مختلف چندين مولفه به وجود ميآيد که در آنها پديدههاي مزاحم مانند سايه و اثرات توپوگرافي و زاويه خورشيد حذف شده است. اين محاسبات در تصاوير چند باندي ارتباط مستقيمي با رفتارهاي مختلف سطحي موادي مانند سنگها، خاکها و گياهان دارد. در شکل (1) منحني طيفي كانيهاي رسي آورده شده است. حال با علم به اين موضوع که در تصاوير ETM بيشترين و کمترين بازتاب در باندهاي 5 و 7 در كانيهاي رسي ايجاد ميشود با استفاده از تكنيكهاي کروستا و با استفاده از ايجاد مولفههاي اصلي 7 ـ 5 ـ 4 ـ 1به بارزسازي كانيهاي رسي پرداخته و براي تفکيک کاني سازي به بررسي تصاوير ASTER خواهيم پرداخت. 2. پردازش دادههاي ماهوارهاي ASTER پس از بررسي دادههاي ماهوارهاي و شناسايي مناطق داراي دگرساني كانيهاي رسي، به بررسي ورقهها بهخصوص در مناطقي که در تصاوير بارزسازي شده است پرداخته ميشود. دادههاي که از ماهواره اخذ ميشود داراي 14 باند طيفي است که در 3 گروه VNIR,SWIR,TIRقرار ميگيرند. در شكل 2 مقايسه باندهاي طيفي تصاوير Aster و ETM نشان داده شده. با توجه به اين که بيشترين جذب و بازتاب كانيهاي رسي در محدوده طيفي SWIR از تصاوير ASTER قرار ميگيرد، کمک شاياني به شناسايي كانيهاي رسي و کربناتها در اين محدوده ميكند که از اين ميان بايد كانيهايي چون کائولينيت، ايليت، مونت موريلينيت و کلريت را نام برد.- 1 پاسخ
-
- 1
-
- فیلیک
- لایه های زمین
-
(و 24 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
- فیلیک
- لایه های زمین
- مهندسی معدن
- معدن
- چین خوردگی
- چینه شناسی
- کوارتز
- کانی رسی
- کربنات
- پتاسیک
- آلتراسیون
- آرژیلیک
- انواع دگر سانی
- اکتشاف معدن
- تکنیک های دور سنجی
- تکتونیک
- تصاویر ماهواره ای
- دورسنجی
- دگر سانی سیلیسی
- دگرسانی پتاسیک
- دگرسانی سدیمی
- زمین شناسی
- زمین شناسی ساختمانی
- زون زاگرس
- سیریسیک
- شناخت لایه های زمین
-
چكيده امروزه استفاده از شبكههاي عصبي مصنوعي در رشتههاي مهندسي در حال افزايش است بهطوري كه براي يك مهندس نحوه استفاده و عملكرد آن ضروري است. در اين مقاله ابتدا به توضيح مختصري درباره شبكههاي عصبي مصنوعي ميپردازد و در نهايت به برخي از كاربردهاي آن در مهندسي معدن اشاره ميكنيم. شبكههاي عصبي براي حل مسائلي بهكار ميروند كه فرمول حل آنها ناشناخته است و مدل علت و معلولي يا براي آنها وجود ندارد و يا ابهام قابل ملاحظهاي در آن ديده ميشود، علت نبود روابط رياضي لازم براي تشريح چنين مسائلي اين است كه حتي خود مسئله بهطور كامل و بدون ابهام شناخته شده است. در مهندسي معدن از شبكههاي عصبي در زمينههاي مختلفي از قبيل اكتشاف، تخمين ذخيره، مكانيك سنگ و كنترل فرآيند در كارخانههاي فرآوري استفاده شده است، شبكه عصبي در مهندسي نفت هم چند كاربرد مخصوص هم دارد. كلمات كليدي: شبكههاي عصبي مصنوعي، نرون، معدن، اكتشاف، مكانيك سنگ، فرآوري مواد معدني و دورسنجي. مقدمه فرض كنيد شما به عنوان يك مهندس معدن بر روي ميزان نفوذپذيري سنگهاي مخزن سد آبي كار ميكنيد. تصور كنيد كه اطلاعاتي از قبيل تخلخل، جنس دانهها، سيال پركننده حفرات، محيط رسوبي و فشار منفذي را در مورد چند نمونه سنگ كه توسط مغزهگيري بهدست آمده داريد و نيز ميزان نفوذپذيري اين چند نمونه را هم با استفاده از روشهاي آزمايشگاهي مكانيك سنگ و معيارهاي مختلف در دسترس، محاسبه كردهايد ولي هيچگونه اطلاعي در مورد نحوه تاثير اين پارامترها بر ميزان نفوذپذيري سنگها نداريم پس ما اين اطلاعات و ميزان نفوذپذيري را به يك برنامه كامپيوتري ميدهيم حال كار اين برنامه تجزيه و تحليلهاي مشكلي است كه در نهايت منجر به يك مدل رياضي ميشود كه ما ميتوانيم اطلاعات مربوط به يك سنگ جديد را به برنامه داده و برنامه به راحتي ميزان نفوذپذيري آن را به ما تحويل دهد، اين روند اساس كار شبكههاي عصبي مصنوعي است. شبكههاي عصبي مصنوعي در واقع از ساختارهاي بسيار پيچيده مغز انسان الهام گرفته شده است كه در آن ميليونها سلول عصبي از طريق ارتباطي كه با هم دارند به حل مسائل يا ذخيرهسازي اطلاعات ميپردازند. وظيفه شبكه عصبي يادگيري است. در واقع شبكه عصبي همانند كودك خردسالي است كه در ابتدا هيچ چيز نميداند. در اين فرآيند ابتدا از طريق آموزش يا همان مرحله كسب تجربه كه به كمك يكسري دادههاي ورودي و خروجي مطلوب انجام ميپذيرد، اجرا ميشود به اين صورت كه مجموعهاي از وروديها و خروجيهاي درست به شبكه داده ميشود و شبكه عصبي با استفاده از اين وروديها (مثالها) مول رياضي پيچيدهاي ميسازد كه در صورت دادن وروديهاي جديد، پاسخ درستي را توليد كند. ساختار شبكه عصبي همانطوري كه ذكر شد شبكههاي عصبي مصنوعي از يكسري واحدهاي ساختماني اوليه تشكيل ميشوند كه با هم تركيب شده و پس از انجام عمليات پردازش، يك خروجي را بهدست ميدهند. اين واحدهاي اوليه به هم متصل هستند بهطوري كه خروجي هر واحد بهعنوان ورودي واحدهاي ديگر مورد استفاده قرار ميگيرد. قواعد يادگيري شبكههاي عصبي مصنوعي در حال حاضر تعداد بسيار زيادي قاعده يادگيري براي شبكههاي عصبي وجود دارد. هيچكس دقيقا تعداد آنها را نميداند طبقهبنديهاي مختلفي براي شبكههاي عصبي وجود دارد اول بايد بدانيم كه زماني به پروانه يادگيري نياز است كه اطلاعات كامل در مورد اهداف موجود نباشد، جايي كه ميدانيم به علت عدم قطعيت در شرايط محيطي، سيستمي كه داراي خواص يا پارامترهاي ثابت باشد بهطور كامل عمل كند رفتار سيستمهاي يادگيري توسط الگوريتمهاي بازگشتي بيان ميشود به همين خاطر در اين الگوريتمها كه قوانين يادگيري اطلاق ميشود و عموما توسط معادلات ديفرانسيلي بيان ميشود به پروسه يادگيري نياز است چون اطلاعات ارتباط ورودي و خروجي كاملا مشخص نيستند. ميدانيم كه تجربهها در مسير زمان حاصل ميشوند به عبارت ديگر هيچكس آينده خود را تجربه نكرده است ميزان يادگيري ما به درجه كامل بودن اطلاعات قبلي ما بستگي دارد در حالت كلي دو نوع يادگيري موجود است تحت نظارت و بدون نظارت. در يادگيري نظارتي به شبكه آموخته ميشود كه بين دادههاي آموزشي و خروجيهاي مربوط ارتباط برقرار كند در واقع يك معلم وجود دارد كه در مرحله يادگيري به شبكه ميگويد چقدر خوب كار ميكند (تقويت يادگيري) يا ميگويد رفتار صحيح چه بايد باشد (يادگيري كاملا نظارتي). در يادگيري بدون نظارت شبكه خودكار عمل ميكند. شبكه در اين حالت فقط به دادههايي كه به آن داده ميشود، نگاه ميكند، سپس بعضي از ويژگيهاي مجموعه دادهها را پيدا كرده و ياد ميگيرد كه اين ويژگيها را در خروجي خود منعكس كند اينكه اين خصوصيات دقيقا چه هستند، به مدل خاص شبكه و روش يادگيري بستگي دارد. نوع ديگر طبقهبندي براساس توپولوژي سلول به يكديگر در داخل شبكه است كه به دو دسته تقسيم ميشوند شبكههاي با تغذيه پيشرو و شبكههاي با تغذيه برگشتي. در شبكه پيشرو اطلاعات ورودي (Input) را وارد كرده و به لايه مياني (Hidden) و در نهايت به لايه خروجي (output) ميرود كه جواب ما در آنجا مشاهده ميشود كه در اين نوع توپولوژي لايهها عينا به هم متصل هستند و حتما بايد يك پل ارتباطي بين آنها وجود داشته باشد و پرسشي نداريم و هميشه جهت اطلاعات از ورودي به خروجي است در حالي كه در شبكه برگشتي جهت جريان بهصورت يك طرفه نيست بلكه چرخشي است كه اكثر شبكههاي عصبي امروز مورد استفاده از نوع اول يعني تغذيه پيشرو است. معرفي روش پس انتشار رايجترين تكنيك آموزش نظارتي، الگوريتم پس انتظار خطا است. يادگيري اين الگوريتم بر پايه قانون تصحيح خطا بنا شده است كه ميتوان آن را تعميم الگوريتم مرسوم به حداقل ميانگين مربعات دانست. يادگيري از طريق اين روش (پس انتشار) دو مرحله دارد: مرحله پيشروي و مرحله بازگشت. در مرحله پيشروي وروديها به صورت لايه به لايه در شبكه پيش ميرود و در پايان يكسري خروجي بهعنوان جواب حقيقي شبكه بهدست ميآيد، در اين مرحله توازن اتصال ثابت است. در مرحله بازگشت، اوزان اتصال بر اساس قانون تصحيح خطا، تغيير ميكند. تفاضل پاسخ حقيقي شبكه و پاسخ مورد انتظار كه خطا ناميده ميشود در جهت مخالف اتصالات در شبكه منتشر ميشود و اوزان بهگونهاي تغيير مييابد كه پاسخ حقيقي شبكه به پاسخ مطلوب نزديكتر شود. مراحل الگوريتم پس انتشار را ميتوان به صورت زير بيان كرد: شبكه يك مثال آموزشي را دريافت ميكند و با استفاده از اوزان موجود در شبكه كه در ابتدا بهصورت تصادفي مقداردهي ميشود، خروجيها را محاسبه ميكند. خطا يعني اختلاف بين نتيجه محاسبه شده (خروجي) و مقدار مورد انتظار محاسبه ميشود. خطا درون شبكه منتشر ميشود و اوزان براي حداقل كردن خطا از نو تنظيم ميشوند. مهمترين بخش تنظيم اوزان است كه پس از محاسبه خطاي پيشگويي براي نمونه اول ورودي به سيستم، وزنها از آخرين لايه به سوي نخستين لايه به تدريج طوري تغيير ميكنند كه خطاي پيشگويي كمتر ميشود. در واقع BP سرشكن كردن خطا بر روي سلولهاي (گرههاي) يك لايه و نيز لايه بعدي است پس از اين اطلاعات نمونه دوم به شبكه خوانده ميشود مسلما با همان وزنها نمونه جديد مجددا خطا خواهد داشت. بنابراين روش توزيع معكوس مجددا دست به كار شده و وزنها را طوري تغيير ميدهد كه كمترين خطا را (هم براي اين نمونه و هم براي نمونه قبلي) ايجاد كند به اين ترتيب پس از خواندن تعداد نمونه كافي به ورودي شبكه، اصطلاحا شبكه Converge يا همگرا شده يعني ميزان خطا به حداقل تعداد خود ميرسد. اين به معناي موفقيت در مرحله يادگيري است و شبكه آماده است تا براي مرحله پيشگويي بهكار رود. توجه به اين نكته اهميت دارد كه اگر تعداد نرونها و لايه پنهان مورد استفاده، بيش از حد معمول باشد، سيستم به جاي تجزيه و تحليل دادهها آنها را حفظ ميكند و اصطلاحا دچار over Training (over Fitting Oscillation) ميشود. در اين حالت مدل بهدست آمده قادر خواهد بود كه دادههاي مشابهي را كه در مرحله يادگيري مورد استفاده قرار گرفته را دقيقا پيشبيني كند. اما اگر دادههاي جديدي كه در مرحله آموزش از آنها استفاده شده، بهكار گرفته شود، سيستم عملكرد بسيار بدي را خواهد داشت و خطاي پيشبيني زياد خواهد شد. بهمنظور جلوگيري از اين پديده از روش اعتبارسنجي متقاطع استفاده ميشود در اين تكنيك مجموعه دادههاي اوليه به سه دسته آموزش، تست و اعتبار تقسيمبندي ميشوند اعتبار شبكه همزمان با آموزش در هر دور سنجيده ميشود و درست وقتي كه خطا روي دادههاي اعتبار شروع به بالا رفتن ميكند، آموزش شبكه قطع ميشود. تفاوت روش محاسباتي متداول با روش محاسباتي شبكههاي عصبي در روشهاي معمولي، گامهاي محاسباتي از پيش تعيين شده و داراي توالي منطقي هستند، در مقايسه ANNها نه توالي دارند و نه الزاما از پيش تعيين شده هستند در اين حالت پردازشگرهاي پيچيده مركزي وجود ندارند، بلكه تعداد زيادي پردازشگر ساده وجود دارد كه كاري جز گرفتن جمع وزني وروديهايشان از ديگر پردازشگرها ندارند. مدلسازي كلاسيك از نخستين قدم خطاي بزرگي را مرتكب ميشود كه فقط در سيستمهاي ساده (خطي يا نزديك به خطي) قابل صرفنظر است. نخستين قدم در روش كلاسيك براي بررسي دادهها، بررسي شاخصهايي مثل ميانگين، انحراف معيار و... است. از اين مرحله به بعد در روش كلاسيك، كاري با تكتك نمونهها نداريم و اهميت فردي آنها از بين ميرود. در واقع روش كلاسيك با عملي شبيه همگن كردن دادهها، پيچيدگي روابط آنها را محو ميكند و به اين دليل از كشف اين پيچيدگيها باز ميماند. به اين دليل ترتيب سيستم كلاسيك در استخراج معني از دادههاي ضعيف و با بازده پايين عمل ميكند و در بسياري از موارد از كشف روابط بين دادهها ناكام ميماند. اگر ميتوانستيم سيستمي داشته باشيم كه با اهميت دادن به فردفرد دادهها آنها را تجزيه و تحليل كند و نيز بدون پيشداوري در مورد شكل تابع هر پارامتر (خطي يا غيرخطي بدون تابع) آن را ذخيره و ارزيابي كند، چنين سيستمي ميتوانست نتايج بيشتري را از عمق دادهها بيرون بكشد. شبكههاي عصبي مصنوعي اين قابليت را دارند و به همين خاطر بسيار مورد توجه قرار گرفتهاند.
- 2 پاسخ
-
- 5
-
- مقاله معدن
- مهندسی معدن
- (و 9 مورد دیگر)
-
◄ آشنايي با ژئوفيزيک هوايي: برداشتهاي ژئوفيزيك هوابرد كه توسط هواپيما يا هلي كوپتر انجام مي گيرد شامل اندازه گيري تغييراتچندين پارامتر فيزيكي زمين مي باشد. مهمترين پارامترهاي قابل اندازه گيري عبارتند از : رسانايي (Conductivity) كه با عكس مقاومت ويژه برابر است، خود پذيري مغناطيسي (Susceptibility) ، چگالي و تجمع عناصر راديواكتيو شامل پتاسيم و توريم و اورانيم ، هر گونه تغيير در نزديكي سطح زمين كه سبب تغييرات قابل اندازه گيري در اين پارامترها شود، كاربردهاي عملي ژئوفيزيك هوايي را نشان مي دهد. دستگاههاي اندازه گيري پارامترهاي مذكور عبارتند از : الكترومغناطيس (EM)، مغناطيس ، گراني، طيف سنجي اشعه گاما (AGS)، برداشتها EM تغييرات سه بعدي در رسانايي را كه بدليل تغيير در ليتولوژي ، شدت آلتراسيون و حجم آبهاي زيرزميني يا درجه شوري آن ايجاد شده است، به نقشه در مي آورد. از برداشتهاي مغناطيسي جهت تهيه نقشه تغييرات خود پذيري مغناطيسي كه غالباً مربوط به تغيير درصد مگنتيت سنگها مي باشد، استفاده مي گردد و برداشتهاي اسپكترومتري اشعه گاما ، تشعشعات حاصل از يك يا چند راديو الحان طبيعي يا ساخت بشر را اندازه گيري مي كند. روشهاي مذكور جهت اهداف متعدد بكار گرفته مي شود.در مواردي يك روش نشانه مستقيمي از وجود كانه مورد نظر را در اختيار قرار مي دهد بطور مثال مواقعي كه روش مغناطيسي براي يافتن كانه هاي آهن و نيكل بكار مي رود.در موارد ديگر يك روش ممكن است تنها نشانه اي از مناسب بودن شرايط براي حضور كاني مورد نظر را ارائه دهد، بعنوان مثال روش مغناطيسي در اكتشاف نفت غالباً وسيله شناسايي در تعيين عمق سنگ كفهاي آذرين مي باشد تا با مشخص شدن ضخامت رسوبات اكتشاف نفت تضمين گردد.
- 2 پاسخ
-
- 3
-
- مهندسی معدن
- معدن
-
(و 8 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مطالعات وبررسى هاى پترولوژيکى نشان مى دهد که گرانيت هاى قلع دار بيشتر به سرى S (خاستگاه پوسته اى (Crustal origin) تعلق دارند ،در صورتيکه کانسارهاى مس-موليبدن پورفيرى همراه گرانيتوئيدهاى سرىI(خاستگاه مانتلى Mantle origin) تشکيل مى گردند. از ويژگيهاى گرانيتوئيدى هاى سرى S يا سرى ايلمنيت مى توان از: [TABLE=align: center] [TR] [TD]دارا بودن سنگ های مهم لوکوگرانیت و کراملیت [/TD] [TD]دارا بودن کرندوم بیش از 1% [/TD] [/TR] [TR] [TD]نسبت Al2O3(Na2O+K2O+CaO) [/TD] [TD]حاوی هورنبلند، منیتت و اسفن [/TD] [/TR] [TR] [TD]Sr87/Sr89 [/TD] [TD]خاستگاه پوسته اقيانوسى يا مانتل [/TD] [/TR] [/TABLE] نام برد. از ويژگيهاى گرانيتوئيدهاى سرى (I) يا سرى منيتيت مى توان موارد زير را نام برد: [TABLE=align: center] [TR] [TD] ترکيب سنگ شناختى ديوريت، مونزونيت،توانليت وگرانيت [/TD] [TD] مقدار کرندوم %1>(محاسبه نورم) [/TD] [/TR] [TR] [TD] Al2O3(Na2O+K2O+CaO) [/TD] [TD] حاوى هورنبلند،منيتيت واسفن [/TD] [/TR] [TR] [TD] Sr87/Sr89 [/TD] [TD] خاستگاه پوسته اقيانوسى يا مانتل [/TD] [/TR] [/TABLE] ◄ تقسيم بندي کانسارهاى قلع گرانيتى از نظر جايگاه تکتونيکى ( سه گروه ) + کانسارهاى قلع زون تکتونيکى تصادم دو قاره با ويژگى زير: - کانه زائى در گرانيتهايى اتفاق مى افتد که در مرحله نهايى نفذ تشکيل گرديده اند. - گرانيت هاى قلع دار غنى از اکسيدهاى Na2O,k2o,Sio2هستند. با بالا رفتن درصد اين اکسيدها حلاليت قلع ،تنگستن وموليبدن در گرانيت ها افزايش مى يابد. گرانيت هاى قلع از عناصر Pb,W,Th,U,REE,Y,Ga,Rb,Nb,Ta,Sn,Be,B,Li,F غنى هستند. گرانيت هاى قلع دار غنى از اکسيدها وعناصرH2O,Feo,CaO,Mgo,Al2O3,Ti02,Eu,Ni,Ba,Sr,p2o5 فقيرند. -کانسارهاى قلع در زون تصادم دو قاره به انواع گرايزنى ورگه اى تقسيم مى شوند.زون بندى دگرسانى وژئوشيميايى اين نوع کانساردر شکل آمده است. + کانسارهاى قلع واقع در کافت هاى بين قاره اى (intractinental rifts) اين کانسارها در مراحل ابتدايى تشکيل ريفتى(مرحله گنبدى شدن)بهمراه گرانيت هاى قليايى(ناشى از ذوب پوسته قاره اى) بوجود مى آيند. بهمراه آن علاوه بر قلع REE,Ta,Nb کشف شده اند. شکل توده هاى گرانيتى قلع دار اين تيپ بيضوى تا حلقوى مى باشد وبافت.آنها پورفيرى تا گرانولار است.گرانيت هاى واقع در ريفت ها به گرانيت غير کوهزايى نيز معروف است.ريفت هاى مهم حاوى قلع عبارتند از برزيل،نيجريه وميسورى آمريکا از ويژگيهاى سنگ شناختى وشيميايى اين گرانيتها: » افزايش در عناصر Be,Y,Rb,Zr,REE,Th,U,Zn,Ta,Nb,Sn,W وF » کاهش در نسبت هاى Rb/Zr,Ba/Rb,K/Rb » افزايش در نسبت Rb/Sr » کاسيتريت (Sno2) کانى اصلى وعلاوه بر آن مقدار جزيى ولفراميت (Fe,Mn)WO4 وکلمبيت (Fw,Mn)(Nb,Ta206) تانتاليت Al2SiO4(F,OH)2 فلئوريت وليپدوليت k(Li,Al)3(Si,Al)4010(F,OH)2 از گروه ميکا نيز يافت مى شود. » بافت ذخيره اين کانسارها بطور عمده از نوع پراکنده است. » بخش اعظم ذخيره در کنتاکت فوقانى توده هاى نفوذى واقع مى شود. + کانسارهاى قلع واقع در زون فرو رانش حاشيه قاره ها کانسارهاى قلع واقع در زون فرورانش حاشيه قاره ها به کانسارهاى قلع پورفيرى معروف اند ودر بوليوى،مکزيک وآمريکا کشف شده اند.سنگهاى همراه آنها عمدتاً از نوع گرانيت،ريوليت تا داسيت پورفيرى کالکوآلکالن تا آلکالن است ودر عمق کم تا نزديک سطح زمين تشکيل مى گردند.بافت برشى در اين ذخاير فراوان است. بافت ذخيره اين کانسارها از نوع پراکنده ،رگه اى ومقدار محدودى برشى(Breccia) است. کانيهاى همانند ذخيره اين کانسارها عبارتند از:کاسيتريت ،کوارتز، پيريت، کالکوپيريت، پيروتيت، استانيت(Cu2SnFeS4)،اسفالريت وآرسنوپيريت است. پگماتيت و کانه هاى با ارزش آنها، به گروه جداگانه اى از سنگهاى ديرماگمايى (late magmatic) تعلق دارند که در مرحله پايانى انجماد توده هاى نفوذى تشکيل و در نزديکى بام آنها ديده مى شوند.اين سنگها از نظر همانندى ترکيب،وابسته به سنگهاى نفوذى و زاينده خود هستند. ولى در مقياس کوچکتر آنجا که به شکل دايک با ساخت منطقه اى درونى، ونا يکنواختى در اندازه دانه ها و وجوددگرسانى متاسماتيک در پاراژنز مى باشند،با نفوذيهاى ماگمايى اختلاف دارند. پگماتيتها با انواع مختلف سنگهاى آذرين درونى وبا هرترکيبى وابستگى دارند،ولى پگماتيت هى گرانيتى فراوانترين آنها هستند وآنها بدليل فراوانى گرانيت ها در قاره ها است. پگماتيت ها با انواع مختلف سنگهاى آذرين درونى وبا هر ترکيبى وابستگى دارند،ولى پگماتيتهاى گرانيتى فراوانتر آنها هستند وآنها به دليل فراوانى گرانيت در قاره ها است. پگماتيت هاى قليايى کمتر ديده مى شوند وپگماتيت هاى بازيک والترابازيک کمياب ترند. کانيهاى تشکيل دهنده پگماتيتهاى گرانيتى همان کانيهاى تشکيل دهنده گرانيت بوده وشامل ميکروکلين، پلاژيو کلاز، کوارتز وميکا مى باشد.
-
- 1
-
- قلع
- مهندسی معدن
-
(و 7 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
براى پى بردن به چگونگى تشکيل ذخاير معدنى ،بررسى عوامل چهار گانه زير ضرورى است: ◄ الف- خاستگاه محلولهاى کانه دار ( source of ore-solutions ) ◄ ب- خاستگاه مواد کانه ( source of ore-materials ) ◄ ج- نحوه مهاجرت وانتقال مواد ( means of transport ) ◄ د- نحوه ته نشينى مواد معدنى ( means of ore-deposition ) ◄ الف -خاستگاه محلولهاى کانه دار : از آنجا که بيشترين حجم محلول هاى کانه دار را آب تشکيل داده ،بنابراين آب مى تواند نقشى کارا در تشکيل مواد معدنى وانتقال آنها داشته باشد. 5 خاستگاه براى محلول هاى کانه دار: 1 - آبهاى سطحى به همراه آب زيرزمينى که بطور کلي از نظر زمين شناسان آب جوى(meteoric water) ناميده مى شوند. 2 - آبهاى اقيانوسى-دريايى Oceanic-sea waters 3 - آبهاى فسيل fossil water 4- آبهاى دگرگونى metamorphic waters 5 - آبهاى ماگمايى magmatic waters
- 3 پاسخ
-
- 2
-
- مهندسی معدن
- معدن
- (و 12 مورد دیگر)
-
کانسارهاى همراه با سنگهاى ماگمائى بازيک و اولترابازيکى
.MohammadReza. پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اکتشاف معدن
اين نهشته ها يکى از ذخاير بزرگ معدنى را مى سازد که در سرزمين هاى مختلف علاوه بر BIF، بنام هاى ديگرى از جمله ايتابريت (Itabirite)، جاسپيليت(Jaspillite) کوارتزيت هماتيت دار واسپکولاريت(Specularite) نيز شناخته مى شوند. اين نهشته ها به فرم واحدهاى چينه شناختى سنگهاى ماگمائى بازيک واولترابازيک از نظر ترکيب شيميائى غنى از منيزيم وآهن هستند و مجموعه اى از کانيهاى اوليوين ،پيروکسن وپلاژيوکلاز را شامل مى شوند. بنظر مى آيد که اين مجموعه کانيها ودر ابتدا بفرم ماگماهاى سيال(fluid magma)بوده اند که به محض سرد شدن،طى قانون مندى مشخص ،اکسيدها وسيليکاتهاى گوناگون را بفرم بلور تشکيل مى دهند.از آنجا که ترکيب بلورهاى تشکيل شده با ترکيب ماگماى باقيمانده متفاوت است،لذا ماگما در هر مرحله از از کريستاليزاسيون فرايندى از تغييرات را تحمل مى نمايد که به نوبه خود بر ترکيب کانيهايى که بعداً کريستاليزه مى شوند تاثير مى گذارد. اکسيدها وسيليکاتهاى فرومنيزين تشکيل شده چون نسبت به باقى مانده ماگما متراکم وسنگين ترند،زودتر ته نشين وفرو مى نشينند ودر نهايت با تحمل پديده تفريق سنگهاى بازيک واولترابازيک را بوجود مى آورند.در اين راستا ممکن است لايه بندى layering وزون بندى (zoning)نيز در اين سنگها رخ بدهد واژه توده هاى نفوذى لايه اى (layered intrusions) به آنها اختصاص يابد. مواد معدنى مهمى که همزمان با سنگهاى بازيک واولترابازيک تشکيل مى شوند شامل Au, Cu, Co , V , Mn, Fe, Ti , Ni , Cr و عناصر خانواده پلاتين است.تقسيم بندى کانسارهاى وابسته به اين سنگها عبارتند از : ● توده هاى بازيک لايه اى (layered basic intrusion) با کانسارهاى Co,pd,pt,ti,Fe,Cr,Ni وv ● توده هاى همرا ه با آنورتوزيت ها ● کانسارهاى همراه با افيوليت ها ● کانسارهاى همراه با کربناتيت ها ● کانسار هاى همراه با سنگهاى آذرين قليايى ● کانسارهاى همراه با کيمبرليت ها- 6 پاسخ
-
- 2
-
- مهندسی معدن
- ماگما
- (و 13 مورد دیگر)
-
در این تایپیک قصد داریم لینک تاپیک های پر محتوا و مفید تالار مهندسی معدن رو قرار بدیم تا دسترسی به اون تایپیک راحتتر بشه...
- 6 پاسخ
-
- 3
-
- فرآوری
- مهندسی معدن
-
(و 21 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
- فرآوری
- مهندسی معدن
- موضوعات مفید معدن
- مکانیک سنگ
- معدن
- نواندیشان
- نرم افزار
- نرم افزار معدنی
- نرم افزار تخصصی
- کانی شناسی
- آموزش نرم افزار معدن
- آتشباری در معادن
- آشنایی با مهندسی معدن
- آشنایی با معدن
- اکتشاف معدن
- اخبار معدنی
- استخراج معدن
- تونل سازی
- ترابری در معادن
- رشته مهندسی معدن
- زمین شناسی
- سایت معدنی
- سایت های مفید معدنی
-
آشنایی و معرفي نرم افزار سنجش از دور1 ( erdas imagine)
.MohammadReza. پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در نرم افزارهای مهندسی معدن
از ديگر برتري هاي نرم افزار ERDAS نسبت به ساير نرم افزار هاي پرداش تصوير، چند کاربردي بوددن آن مي باشد، بدين معني که اين نرم افزار گرايشي خاص نسبت به علومي نظير حفاظت خاک، زمين شناسي و ... نداشته و با رعايت کامل اصول پردازش تصوير، محيط هاي پردازشي ويژه اي را فراهم مي کند که امکان بکارگيري آن را در همه علوم ( جغرافياي شهري و روستايي، ژئومرفولوژي، آبياري، سازه هاي عمراني، علوم زمين، منابع طبيعي، کشاورزي، هيدرولوژي و غيره) ميسر ساخته و همچنين امکان پشتيباني از اغلب فرمتها و تصاوير سنجنده هاي مختلف (سنجنده هاي TM,ETM,RADAR,SPOT,MODIS,ASTER AVHRR,IRS و غيره) در نرم افزار گنجانده شده است. بعلاوه ERDAS با توانايي بکار گيري فرمت هاي اصلي نرم افزارهاي GIS ، قابليت انجام تحليل هاي GIS را در سطح وسيعي فراهم نموده، به گونه اي که هم فرمت رستر و هم فرمت برداري اين نرم افزار کاملا با نرم افزار هاي GIS همخواني داشته و نياز به هيچ نوع تغير فرمتي نيست. توابع تحليلي موجود در اين نرم افزار امکان به کار گيري انواع منطق هاي رياضي از جمله بولين، تئوري فازي، شبکه عصبي و سيستمهاي هوشمند را فراهم کرده، در عين حال محيطي ايجاد مي کند که کاربران مبتدي امکان برآوردن نيازهاي خود را داشته باشند. از برتري هاي ديگر اين نرم افزار ، قابليت طراحي مدل هاي سنجش از دور و GIS بصورت توابع گرافيکي و با زبان برنامه نويسي ساده مي باشد. اين امر سبب شده است که کاربران حرفه اي، امکان ارتقاء اختصاصي نرم افزار را پيدا کرده و با ايکن سازي و افزودن توابع تحليلي ، بر قابليتهاي نرم افزار بيفزايند. بخش پردازش تصوير و GIS اين نرم افزار شامل توابعي از قبيل ورود داده، نمايش، تغير و ويرايش، و همچنين تحليل مجموعه داده هاي رستري و برداري مي باشد. توابع تحليلي اين نرم افزار توانايي انجام يک سري از کاربرد ها را دارا هستند که در زير تعدادي از مهمترين آنها ذکر شده است: + مديريت و تبديل فايلهاي رستري + زمين مرجع نمودن تصاوير + بارزسازي و بهبود تصاوير + تحليل و تفسير رقومي تصاوير + طبقه بندي به شيوه هاي مختلف + استخراج عوارض و پديده هاي موجود در تصوير + امکان سنجش تغيرات پديده ها در بازه هاي زماني مختلف + مدلسازي دو بعدي و سه بعدي عوارض + شبيه سازي موارد ذکر شده در بالا از اهم کاربردهاي موجود در نرم افزار ERDAS مي باشد که هرکدام از انها داراي زير گزينه هاي متعددي هستند. بطور کلي موارد ذکر شده در بالا را مي توان در سه مرحله تئوريک، پيش پردازش، و پردازش تکميلي جاي داد. بخشهايي نظير مديريت فايلها، زمين مرجع نمودن و بارزسازي تصوير مربوط به پيش پردازش بوده و ساير موارد در مراحل پردازي و پردازش تکميلي جاي مي گيرند. Stereo Analyst Now Available ATLANTA, GEORGIA, USA - ERDAS, Inc., announced today that Stereo Analyst, a new Windows-based solution for collecting, interpreting and visualizing 3D geographic information derived from stereo imagery, is now available. The software is designed to run as a stand-alone product, yet it easily integrates into ERDAS IMAGINE and ArcView GIS workflows. منبع-
- 1
-
- مهندسی معدن
- نرم افزار erdas
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
شاخص هاي پوشش گياهي در پردازش تصاوير ماهواره اي
.MohammadReza. پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در اکتشاف معدن
گياهان سبز معمولا در محدوده مرئي ( 400- 700 نانومتر) تيره هستند که اين فرايند ناشي از جذب نور توسط رنگدانه هاي موجود در گياهان سبز (کلروفيل 1 ، پروتو کلروفيل II ، زانتوفيل و ... ) مي باشد. اما در اين محدوده يک افزايش ناگهاني انعکاس در طول موج حدود 550 نانومتر دارند ( نور سبز) به همين دليل آنها معمولا به رنگ سبز ديده مي شوند . در محدوده بين 700 الي 1300 نانومتر گياهان روشن مي باشند زيرا در اين محدوده داراي انعکاس بالايي هستند از 1300 تا 2500 نانومترگياهان سبز به دليل جذب نور توسط آب موجود در برگ گياهان سبز ، سلولز ، ليگنين و ديگر مواد موجود در اين محدوده طيفي تيره هستند . بطور خلاصه : تيره : 400 تا 700 نانومتر روشن : 700 تا 1300 تيره( اما روشن تر از 400 تا 700 ) : 1300 تا 2500 ◄ کداميک از باندهاي سنجش از دور مي توانند پوشش گياهي را بهتر نشان دهند ؟ معمولا باندهايي که در قلمرو 400 تا 700 نانومتر قرار دارند به دليل اينکه گياهان در اين قلمرو تيره هستند مناسب نيستند. براي سنجنده TM : باند هاي 4 و 5 مناسب هستند براي MSS : باندهاي 6 و 7 مناسب هستند البته براي از بين بردن عوارضي مانند اثرات توپوگرافي و آلبدو بهتر است براي تشخيص پوشش هاي گياهي از نسبتهاي باندي استفاده شود. اگر بخواهيم پوشش هاي گياهي به صورت روشن ظاهر شوند نسبت باندهايي که در قلمرو 700 الي 1300 نانومتر قرار گرفته به باندهايي که در قلمرو 400 تا 700 و يا 1300 تا 2500 نانومتر قرار دارند مناسبترند. در حالت اول نسبت مادون قرمز نزديک NIR به IR مي باشد و در واقع هدف اين است باندهايي که در آنها پوشش گياهي انعکاس بالايي دارد در صورت و باندهاي که انعکاس کمي دارند در مخرج قرار گيرند. در سنجنده TM : نسبت باندهاي TM4/TM3 مناسب هستند . همچنين نسبت TM5/TM7 نيز مناسب هستند. اما به دليل اينکه بسياري از رسها نيز در اين قلمرو روشن هستند استفاده از آنها توصيه نمي شود. ◄ چرا معمولا در سنجش از دور پوشش گياهي را به رنگ قرمز نشان مي دهند؟ به اين دليل که رنگ قرمز بهتر با چشم انسان تشخيص داده مي شود و از طرفي ديگر اگر پوشش گياهي به رنگ سبز نشان داده شود که مطابق با رنگ واقعي آنهاست فرض مي شود که بعضي پديده هاي ديگر نيز به رنگ واقعي خود نشان داده شده اند در حالي که رنگ آنها کاذب است. ◄ شاخص پوشش گياهي چيست ؟ در واقع شاخص پوشش گياهي يک شاخص عددي است تا ارتباطي با مفاهيم بيولوژي ، شيمي و يا فيزيک داشته باشد. اما مي تواند اطلاعات مفيدي را در خصوص وضعيت پوشش گياهي در اختيار ما قرار دهد و در واقع از آن به عنوان شاهد تجربي مي توانيم نام ببريم . در اينجا براي بررسي شاخص هاي پوشش گياهي بهتر است در ابتدا خط خاکي يا خط با پوشش گياهي صفر را تعريف کنيم . خط خاکي يک خط فرضي در فضاي طيفي است که تغييرات طيفي خاک هاي بدون پوشش گياهي را در تصوير نشان مي دهد . اين خط بوسيله دو يا چند بخش از خاکهاي ضخيم از يک تصوير که ممکن است انعکاس متفاوت داشته باشند( بوسيله بهترين خط آن) مشخص مي شوند. کارت و توماس(1976) Kart and Tomas شکلي مشهور تحت عنوان Tasseld cap يا کلاه منگوله دار در فضاي طيفي Red – NIR سنجنده Mss مشخص کردند. آنها مشخص کردند نقطه اي از کلاه ( نوک کلاه ، خطي که انعکاس کم در نور قرمز و انعکاس زياد در NIR دارد ) بيانگر مناطقي با پوشش گياهي بالا و بخش صاف کلاه برعکس نوک کلاه بيانگر خط خاکي صفر است . بهترين راه مشخص کردن خط خاکي استفاده از scatter diagram است بطوري که براي محور X ، Red و بر روي محور Y ،NIR نمايش داده شود . پايين ترين خط خاکي که از سمت راست دياگرام پراکندگي نقاط عبور مي کند همان خط خاکي صفر است. در حالت کلي شاخص هاي پوشش گياهي به دو دسته اصلي تقسيم مي شوند و در واقع تقسيم بندي آنها بر اساس ارتباط اين شاخص ها با خط خاکي است. 1) اگر خطوط هم سبزينگي از مرکز عبور کنند و يا در يک نقطه به هم برسند : نمونه هاي شاخص اين گروه RVI , SAVI , NDVI است 2) خط هم سبزينگي موازي خط خاکي هستند : اين شاخص ها را شاخص هاي عمودي Perpendicular مي نامند که در واقع شدت پوشش گياهي با فاصله عمودي از خط خاکي مشخص مي شود. نمونه هاي معروف اين شاخص عبارتند از : WDVI , PVI , DVI ◄ معرفي شاخص ها: + شاخص( RVI ): ( Ratio Vegetation Index ) اين شاخص اولين بار توسط( Jordan1969) مطرح شد. خصوصيات کلي : · شاخصي است بر اساس نسبت باندها · خطوط هم سبزينگي در مبدا به هم مي رسند · خط خاکي با شيب 1/0 از مبدا عبور مي کند · تغييرات آن از صفر تا بينهايت است · محاسبه RVI = NIR/IR : + شاخص(NDVI (Normalized Difference Vegetation Index بوسيله Rouse et al 1967 طرح شد. وقتي افراد از شاخص پوشش گياهي صحبت مي کنند در واقع چيزي که به آن رفرنس مي دهنداين شاخص است. اين شاخص از 1 تا 1- در تغيير است ولي شاخص RVI از صفر تا بينهايت متغير است و در واقع مي توان شاخص RVI را مطابق رابطه زير به NDVI تبديل کرد . (DVI = (RVI -1 ) / (RVI+1 خلاصه شاخص NDVI · بر اساس نسبت باندي عمل مي کند · خطوط هم سبزينه در مرکز به هم مي رسند · خط خاکي داراي شيب 1 و از مرکز عبور مي کند · تغييرات بين 1+ و 1- است · فرمول عمومي NDVI = NIR – RED / NIR + RED + شاخصInfrared Percentage Vegetation Index) IPVI ) براي اولين بار توسط(Crippen1990) مطرح شد. کريپن کاهش قرمز را غير واقعي دانست و در نتيجه شاخص IPVI را به شرح زير بيان کرد. · اساس نسبت باندي است · خطوط هم سبزينه از مبدا عبور مي کند · تغيير بين 0 تا 1 · خط خاکي داراي شيب 1 و از مرکز عبور مي کند · IDVI = (NDVI) / 2 يا IDVI = NIR / NIR + RED + شاخص(DVI ( Divergence Vegetation Index توسط Richardson & Everett ارائه شد. · شاخص عمودي · خطوط هم سبزينگي موازي خط خاکي · خط خاکي با شيب ناچيز (arbitrary ) از مبدا عبور مي کند · تغييرات نامحدود · DVI = NIR – RED + شاخص( PVI (Perpendicular Vegetation Index براي اولين بار توسط Richardson & Wigand ( 1977) ارائه شد. خصوصيات : · شاخص عمودي · خطوط هم سبزينه موازي خط خاکي · خط خاکي با شيب ناچيز از مبدا عبور مي کند · تغييرات بين 1+ تا 1- · فرمول) RED ) NIR – cos ( PVI = sin( = زاويه بين خط خاکي و محور NIR است. + شاخص( WDVI (Weighted Difference Vegetation Index توسط Clevers (1988) ارائه شد. WDVI نسخه خلاصه شده اي از شاخص PVI است اما داراي دامنه نامحدود است. همانند PVI ، WDVI خيلي حساس به تغييرات اتمسفري است ( Qi و همکاران ، 1994) · شاخص عمودي · خط هم سبزينه موازي خط خاکي · خط خاکي با شيب کم از مبدا عبور مي کند و تغييرات نامحدود است WDVI = NIR – g RED فرمول g = شيب خط خاکي ◄ شاخص ها براي به حداقل رسانيدن خط خاکي: + منظور از نويز خاکي چيست ؟ همه خاکها يکسان نيستند. خاکهاي مختلف داراي انعکاسهاي مختلفي هستند. همانگونه که در بخش قبلي بحث شد همه شاخص هاي سبزينگي در ارتباط با خط خاکي هستند که با يک شيب در فضاي IR , NIR مشخص مي شود. بهر حال اگر فرض کنيم که خطوط هم سبزينگي که از يک نقطه عبور مي کنند صحيح نباشد، زيرا تغيير در رطوبت خاک که باعث حرکت خط خاکي به طرف هم سبزينگي مي شود هم باعث خطاي زياد در خطوط کم سبزينگي مي گردد. اين مسئله وقتي بارزتر مي گردد که پوشش گياهي کم باشد. در زير شاخص هاي خاصي است که مي تواند خطوط هم سبزينگي را به مقدار واقعي نزديکتر نمايد. + شاخص( SAVI (Soil Adjusted Vegetation Index براي اولين بار توسط ltuete (1988) ارائه شد. اين شاخص بينابيني در شاخص نسبت بر مبناي نسبت هاي شاخص هاي عمودي دارد. يعني اينکه اين شاخص ها نه عمودي هستند و نه هم ديگر را در يک نقطه قطع مي کنند. بازسازي اوليه اين شاخص بر اساس اندازه گيري هايي بود که بر روي تغييرات پنبه (کتان ) و Canopies ها روي خاک هاي زمينه سياه و روشن انجام گرفت و فاکتور الحاقي L بوسيله اندازه گيري خطاي معادل شاخص پوشش گياهي در خاکهاي روشن و تيره محاسبه گرديد. نتيجه اين شاخص نسبت باندي اين بود که خطوط هم ديگر را در مبدا قطع نمي کردند بلکه محل تقاطع آنها در –NIR و –IR بود. هوت (1988) به اين مسئله توجه کرد که اين شاخص براي تشخيص بهتر زمينه در شاخص پوشش گياهي مناسبتر است. خلاصه: · اساس نست باندي است · خطوط هم سبزينه در محدوده –NIR و - IR همديگر را قطع مي کنند · شيب خط خاکي 1 و از مبده عبور مي کند · تغييرات از 1+ تا 1- است · فرمول : SDVI = {( NIR - RED ) / ( NIR + RED + L )} (1 + L ) L : فاکتور تصحيح بوده (correction factor) از صفر براي منطقه با پوشش گياهي بالا تا 1 براي مناطق با پوشش گياهي خيلي کم تغيير مي کند و براي مناطق با پوشش گياهي متوسط 5/0 است. (1 + L): در اين فرمول باعث مي شود که تغييرات شاخص پوشش گياهي از 1- تا 1 + باشد و اگر فاکتور L به صفر برسد شاخص SDVI برابر با شاخص NDVI خواهد بود. + شاخص( TASVI (Transformed Soil Vegetation Index بوسيله Gvyot ,Baret (1991) ارائه شد. در اين شاخص فرض بر اين است که خط خاکي داري شيب نا چيز و منقطع است. اين شاخص شبيه به SAVI است با اين تفاوت که L حذف شده است. پارامتر X به عنوان پارامتري که اثر خاک زمينه را به حداقل مي رساند بکار برده شده است که مقدار آن را معمولا 0.08 در نظر مي گيرند . محل تلاقي خط هم سبزينگي معمولا بين مبدا و نقطه الحاقي که معمولا در SDVI استفاده مي شود(L = 0.5) مي باشد. خلاصه : · شاخص نسبت باندي است · خطوط هم سبزينگي در محدوده –RED و –NIR تلاقي مي کنند. · خط خاکي داراي شيب ناچيز و Intercept · تغييرات بين 1- و 1+ است فرمول : s ) (1 + S S + X NIR – a RED )} / {a TSAVI = {S(NIR – S a : intercept خط خاکي s : شيب خط خاکي X : فاکتور مرتب کردن adjustment factor که براي حداقل نويز (0.08 ) است. + شاخص( MSAVI (Modified Soil Adjustment Vegetation بوسيله Qietal (1994) ارائه شد. خلاصه: · نسبت باندي است · خطوط هم سبزينگي و خط خاکي در نقاط مختلفي همديگر را قطع مي کنند ، خط خاکي شيب کمي دارد و از مبدا مي گذرد · تغييرات بين 1- تا 1 + است · فرمول : MSAVI = {(NIR – RED) / ( NIR+RED + L)}(1 + L) S = شيب خط خاکي L = 1-2 S(NDVI ) (WDVI) همانطور که در بخش قبلي بحث شد ، فاکتور ها براي SAVI بستگي به درجه پوشش گياهي داشت که معمولا قبل از محاسبه پوشش گياهي بايستي مقدار آن مشخص مي شد. اما در اينجا فاکتور L يا فاکتور صحت بر اساس شاخص هاي WDVI و NDVI حساب مي شود و در نتيجه خطوط هم سبزينگي در يک نقطه يکديگر را قطع نمي کنند. + شاخص( MSAVI 2 (Second Modified Adjusted Vegetation Index بوسيله Qi همکاران (1994) ارائه شد. MSAVI 2 = (1.2)(2(NIR + 1 ) – SQR{(2 NIR + I ) - 8(NIR – RED)} خلاصه : · شاخص بر اساس نسبت باندي · خطوط هم سبزينگي در نقاط مختلف خط خاکي را قطع مي کنند · خط خاکي داراي شيب فضايي 1 است · تغييرات بين 1- تا 1+ است ◄ شاخص هاي کاهش نويز اتمسفري: + نويز اتمسفري چيست؟ به دليل تغيير اتمسفر در زمان ها و مکانهاي مختلف است . اتمسفر هم بر روي نوري که از داخل آن عبور مي کند هم به دليل اينکه پراکندگي آئروسلها بر روي شدت نور تاثير زيادي دارد. اين تاثيرات آنگونه است که حتي در طول يک منظره مي توان مشاهده کرد. براي مثال اثرات اتمسفر در مناطق که ارتفاع زيادي دارد و مناطقي که ارتفاع آن کم است بطور يکسان تحت تاثير قرار نمي گيرند در نتيجه اين فرايند باعث خطا در محاسبه شاخص سبزينگي مي گردد که در اين راستا شاخص هاي خاصي ارائه شده است که مورد بحث قرار مي گيرند. + شاخص( GEMI (Global Environmental Monitoring Index توسط Pinty and Verstraete (1991) ارائه شد. خلاصه: غير خطي ، کمپلکسي از خطوط هم سبزينگي ، تغييرات از صفر تا 1 + است. GEMI = eta(1- 0.25 eta) – {(RED – 0.125 ) / (1- RED)} eta ={ 2(NIR - RED ) + 1.5 NIR + 0.5 RED} / (NIR – RED + 0.5) ◄ شاخص هاي پايداري اتمسفري: شاخص هاي پايداري اتمسفر شاخص هايي هستند که در شرايط اتمسفري تصحيح شده ساخته مي شود که اولين اينها ARVI است. + شاخص AVRI = Atmospheric resistance vegetation index بوسيله Kaufman and tanre (1992) ارائه شده است. آنها انعکاس باند قرمز را در شاخص NDVI به صورت زير جايگزين کردند. RB = red – gamma (blue – red ) در اينجا گاما برابر 1 است ، کافمن و تافر (1994) همين وضعيت براي جايگزيني red در شاخص هاي SDVI پيشنهاد کردند که منجر به ارائه شاخص جديدي تحت عنوان SARVI گرديد. ARVI = (NIR – RB ) / (NIR + RB ) RB = RED – gamma (red – blve) Gamma = 1 معمولا ◄ نتيجه: معمولا شاخص NDVI به عنوان مهمترين شاخص پوشش گياهي مي باشد که در سنجش از دور مورد استفاده قرار مي گيرد. در حقيقت هر کسي با سنجش از دور سرو کار داشته باشد ، اين شاخص را مي شناسد : اين شاخص براي مناطقي که تراکم پوشش گياهي متوسط و بالاتر باشد مناسب است زيرا نسبت به خاک زمينه روشن و اثرات اتمسفر حساسيت کمتري دارد اما براي مناطق پوشش گياهي کم مناسب نيست. PVI : يک شاخص عمومي نيست به دليل اينکه به اتمسفر حساسيت زيادي دارد کمتر مورد استفاده قرار مي گيرد. اما براي مشخص کردن خط خاکي از اهميت زيادي برخوردار است و در بسياري از منطق چون پوشش گياهي ناچيز است نسبت به NDVI جواب بهتري مي دهد. اگر منطقه مورد مطالعه فقير از پوشش گياهي باشد شاخص SAVI شاخص مناسبي است. شاخص MSAVI نيز فاکتور مناسبي است اما کمتر مورد استفاده قرار مي گيرد. ◄ منابع: + ۱-[Hidden Content] + ۲-جزوه درسي دانشگاه تبريز + ۳-[Hidden Content] + ۴-[Hidden Content] + ۵-[Hidden Content] + ۶-[Hidden Content] + ۷- [Hidden Content]-
- 1
-
- معدن
- پوشش گیاهی
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
معدن سرب و روي کوشک در فاصله 165 کيلومتري شرق يزد و در 45 کيلومتري شمال شرق شهرستان بافق در عر ض جغرافيايي 31درجه و 40 دقيقه و طول جغرافيايي 55 درجه و45 دقيقه در حاشيه کوير لوت واقع شده است. ارتفاع بلند ترين کوه همجوار معدن از سطح دريا 2302 متر و ارتفاع نواحي ساختماني و تاسيساتي حدود 2000 متر است. معدن سرب و روي کوشک از ديرباز مورد توجه معدنکاران قديمي بوده است. آثار کارهابي قديمي نشان دهنده استخراج کلوخه هاي پر عيار سرب از رخنمون هاي شرق معدن که به کوشک قديمي موسوم است مي باشد. طي اين مدت استخراج بسيار ساده و با ابزار ساده و بدون استفاده از هر گونه چالزني و آتشباري بوده است.و بعد از آن دوره مکانيزاسيون شروع شد و استفاده از روش هاي چالزني و انفجاري انجام گرفت و ميزان کل کنسانتره روي توليد شده در دوره مکانيزاسيون 553000 تن و کنسانتره سرب توليد شده حدود 99000 تن مي باشد.استخراج سنگ معدني روي با عيار 12-10درصد و سرب با عيار 3.5-2.5 درصد از معدن رو باز و زير زميني مي باشد. ◄ معدن رو باز: معدن روباز که هم اکنون بيش از 3/2 خوراک ساليانه کارخانه را تامين ميکند. معمولا"در معادن روباز استخراج به صورت پله صورت ميگيرد هر پله ارتفاع مشخص و سطح نسبتا" صاف و مسطح دارد که استخراج ماده معدني يا باطله از دامنه پله صورت مي گيرد تعداد پله بستگي به عمق معدن و ارتفاع ماشين بار گيري و شرايط ژئومکانيکي معدن و عوامل ديگري دارد که ممکن است هر پله بطور کامل استخراج شود و سپس پله بعدي ايجاد شود و يا اينکه از پله به قدري استخراج شودکه از نظر ايمني براي ماشين آلات حفاري و بارگيري وحمل مشکلي نباشد. در زير خصوصيات کامل معدن رو باز آورده شده است : ◄ وضعيت آب در معدن رو باز: در معدن روباز به علت پايين بودن سطح ايستابي در فصلهاي خشک مشکل زيادي وجود ندارد ولي در نزديکي هاي کف معدن ميتوان اثر آب را به وضوح ديد اخيرا" براي رفع اين مشکل از طريق معدن زير زميني يک تونل تا کف معدن آورده شده است و آب معدن روباز از طريق اين تونل و پمپ به سطح انتقال داده می شود. ◄ آتشباري : ماده منفجره در اين معدن آنفو ميباشد حدود 3/2 چال را با آنفو پر ميکنند و فتيله انفجاري آن کرتکس است و نوع مدار بسته شده هم به صورت موازي است. برا ي انفجار کرتکس در ابتداي خط آتش به آن يک فشنگ ديناميت و يک چاشني برق مي بندند چاشني برق توسط دستگاه آتشزنه برق منفجر و متعاقب آن فشنگ ديناميت و سپس کرتکس و در نهايت چال منفجر ميشود و براي تاخير در انفجار در چالها از چاشني تاخيري استفاده ميگردد. ◄ معدن زير زميني: معدن زير زميني کوشک يکي از بزرگترين معادن زير زميني در ايران محسوب مي شود که در حال حاضر سنگ معدني از آن به صورت مکانيزه صورت مي گيرد. روش استخراج کنوني ساب لول استپينگ sub level stopping مي باشد. همانطور که گفته شد در حال حاضر روش استخراج سنگ معدني ساب لول استپينگ (احداث طبقات فرعي) است در اين روش ماده معدني خرد شده و از کار گاه خارج مي شود در اين حالت ابعاد کارگاه خيلي بزرگ بوده و بزرگترين بعد آن در جهت شيب لايه ها مي باشد بمنظور جلوگيري از ريزش ديواره و سقف کارگاهها بين آنها ستونهايي از ماده معدني بر جاي گذاشته مي شود که در زمان مناسب باز يابي مي شوند. طبقات فرعي را بين طبقات اصلي آماده سازي مي کنند بمنظور استخراج از طبقات فرعي به داخل ماده معدني وارد شده و عمليات چالزني و آتشباري را انجام مي دهند که در نتيجه تکه هاي ماده معدني کنده شده و به ته کارگاه بر روي قيف ها مي ريزند از زير اين قيفها موادمعدني تخليه مي شوند. آماده سازي کارگاه استخراج در اين روش به ترتيب الويت به قرار زير است : 1- تونل بار بري در طبقه اصلي در زير کارگاه ( طبقه 110 متري و 130 متري ) 2- حفر دويلهاي راهرو و خاکريز در دو طرف راهرو 3- حفر تونلهاي بند 2 در امتداد ماده معدني در کمر پايين سنگ به فاصله قائم 5تا 10 متر 4- حفر کراسکات از راهروهاي فرعي عمود بر امتداد ماده معدني 5- ايجاد قيف هاي بار گيري در کف کار گاه زير ماده معدني ( طبقه قيف ها ) 6- باز کردن يک برش قائم در عرض ماده معدني در انتهاي بلوک ( دويل اسلات ) 7- احداث تونل اسکيپري يا خاک جمع کن ( تونل بار بري فرعي ( در روش استخراج طبقات بصورت پلکاني معکوس مي باشد و طبقه بالاتر جلوتر از طبقات پاييني قرار گرفته است و اين از نظر ايمني بسيار حائز اهميت است گرفتن ماده معدني توسط پله BENCHبا حفر چال کف ( ميخ) يا گرفتن ديوار ( بغل تراش ) و چال سقف با مته هاي پيچ صورت ميگيرد. عمليات کوهبري در معدن توسط چکش هاي بادي ( هواي فشرده ) صورت مي گيرد اين چکشها داراي مته 60, 80, 120 , 160 , 200 سانتيمتري مي باشد.قبل از آتشباري کوهبرها مامورآماده کردن محل براي آتشباري ميشوند در اين کار سه کوهبر هستند که عبارتند از کوهبر شماره 1 شماره 2 و شماره 3 که هر کدام وظيفه خاص خود را دارند کوهبر شماره 3 مسئول پوسته گيري ولقه گيري و تميز کردن محل چالزني است , شماره 2 مسئول هدايت مته و شماره 1 مسئول حفاري است. آرايش چالها در سينه کار به دو روش چهار چالي و رديفي مي باشد که با توجه به سطح مقطع و جنس سنگها انتخاب مي شوند عمليات ترابري در معدن به سه سيستم بارگيري , اسکيپري , لدري , اتو لدري تقسيم مي شود. در معدن از اسکريپر دو طبلکه استاده مي شود که توسط برق کار مي کند سيم اسکريپر به قطر 16 ميليمتر ي مي باشد.در بعضي از کار گاهها به علت شيب کم ( 40-30 درجه ) و ضخامت زياد ماده معدني و عدم تمرکز قيفها در يک رديف از لدرهاي ( LOAD HAULAGE DUMP) L.H.D استفاده مي شود. در بعضي از کارگاهها از اتولدر ( rocker shovel) استفاده مي شود که توسط هواي فشرده کار ميکند. لازم به ذکر است که خاکبرداري و تميز کاري سينه کارهاي پيشروي توسط اتولدر و ائمکو انجام ميگيرد. ◄ پر عيار کردن مواد معدني در کار خانه تغليظ: خوراک کار خانه از دو ناحيه معدن زير زميني و روباز تامين ميشود. سنگ قبل از وارد شدن به کار خانه وارد بنکر اصلي سنگ شکن شده و توسط يک فيدر زنجيري آرام آرام روي نوار نقاله حمل شده و بوسيله اين نوار وارد سنگ شکن فکي شده در اين سنگ شکن ابعاد سنگ تا حدود 3 اينچ کاهش مي يابد و خروجي آن پس از عبوراز زير آهن ربا وارد سرند لرزان ميشود ابعاد سوراخ هاي سرند در حدود 1 اينچ است و باعث مي شود سنگهاي درشت جدا شده و مجددا" به سنگ شکن مخروطي فرستاده شود و خروجي سنگ شکن مخروطي دو باره به سرند فرستاده مي شود و به اين ترتيب يک مسير بسته مرتبا" طي مي شود سنگ جدا شده تو سط سرند تو سط نوار نقاله به سيلو هاي ذخيره فرستاده مي شودظرفيت هر سيلو در حدود 500 تن مي باشد دليل ذخيره استفاده از سنگ در شيفتهايي است که بخش زير زميني کار نمي کند. از زير سيلوها سنگ بوسيله نوار نقاله به طرف آسياب هاي ميله اي هدايت مي شود.قبل از آسياب ميله اي يک باسکول موجود مي باشد که ميزان سنگ وروددي شيفت را ثبت مي کند. به طور کلي فلوتاسيون مواد معدني در اين کار خانه طي سه مرحله صورت مي پذيرد ابتدا شيل هاي کربن دار به عنوان باطله جدا مي شوند و از سيستم خارج مي شوند سپس به ترتيب سولفورهاي سرب و روي پر عيار مي شوند. پس از آسياب سنگ در آسياب هاي ميله اي که ابعاد سنگ در حدود 0.8 تا 1.5 ميليمتر يا 10 مش است به سيکلون فرستاده ميشوند تا ذرات داراي اندازه 200 مش جدا و براي قسمت شيل گيري فرستاده شوند و ذرات درشت تر براي خرد شدن به آسياب گلوله اي فرستاده مي شوند. به سر ريز سيکلون ماده کف زاي M.I.B.C(متيل ايزوبوتيل کربونيل) و گازوئيل اضافه ميکنند دليل اضافه کردن کف زا به خاطر دوام بيشتر کف ها وگازوئيل به خاطر چسبيدن مواد باطله ( شيل) به جدار خارجي حبابها است سر ريز اين قسمت که به عنوان باطله است توسط پمپ به تيکنر باطله حمل شده و ته ريز اين قسمت به فلوتاسيون سرب فرستاده مي شود در اين مرحله به ته ريز مرحله اول اتيل اگزانتات و سيانور سديم که ديکر استفاده نمي شود و به جاي آن از سولفور آهن استفاده ميکنند به آن اضافه ميکنند. کار سولفور آهن بازداشت اسفالريت و پيريت و اتيل اگزانتات کلکتور گالن است در اين محيط PH بايد قليايي باشد که اين کار را با آهک و در حدود 8.5 نگه مي دارند به اين ترتيب در سلولهاي رافر سرب جدا شده و در قسمت کلينر تا عيار 48 تا 55 درصد سرب پر عيار مي شود. پالپ کنسانتره سرب به تيکنر سرب و از آنجا به استخرهاي سرب براي خشک کردن فرستاده مي شود و در اين مرحله ته ريز اين مرحله وارد مرحله روي گيري مي شود در اين قسمت سولفات مس جهت فعال کردن سولفور روي وپتاسيم اميل اگزانتات(PEX) بعنوان کلکتور و آهک براي تنظيم PH محيط تا حدود 11 اضافه مي شود در نهايت محصول روي با عيار 48-50 درصد توليد شده و به تيکنر روي هدايت شده و بعد از آنجا براي خشک کردن فرستاده مي شود در هر شيفت از قسمتهاي مختلف کار خانه از جمله باطله شيل , کنسانتره سرب و روي نمونه بر داري مي شود و نمونه ها به آزمايشگاه شيمي فرستاده مي شوند در آزمايشگاه شيمي نمونه ها از نظر مورد نياز سرب وروي تجزيه مي شوند و گزارشات آن به کار خانه فرستاده مي شود اين گزارشات جهت اطلاع از چگونگي وضعيت کار خانه و اصلاح نارساييها مورد استفاده قرار ميگيرد. در جدول زير ميزان مصرف مواد براي براي پر عيار کردن هر تن سنگ است : ◄ نحوه کنترل کيفيت در آزمايشگاه شيمي : نمونه هايي که از کار خانه يا معادن آورده مي شود در اين مکان مورد تجزيه و تحليل قرار مي گيرند که بسته به کار مورد نياز مواد را از نظر عناصر سرب و روي وآهن تجزيه و تحليل مي کنند يا نمونه را به به صورت کلي فول آناليز مي کنند و ميزان تمام عناصر را بدست مي آورند روش کار به اين صورت است که نمونه هايي که از کار خانه يا معادن آورده مي شود ابتدا آن را در هاون به خوبي پودر ميکنند و سپس در اتو کلاو گذاشته و خوب خشک مي کنند سپس از آن به ميزان 5 ميلي گرم وزن کرده و بر مي دارند در اين مرحله به آن اسيد کلريدريک اضافه مي کنند و بعد دوباره روي هيتر مي گذارند تا سرد شود در مرحله بعد به آن اسيد نيتريک و پر کلريک هر کدام 1.5 سي سي اضافه مي کنند بعد مي گذارند بر روي هيتر تا بخارش را از دست بدهد و سپس به آن اسيد کلريدريک 1:1 به ميزان 1.5 سي سي اضافه مي کنند دو باره مي گذاريم بجوشد و سپس مي گذاريم سرد شود بعد به آن استات آمونيوم براي تغير رنگ و خنثي کردن اسيد ميزنيم و سپس آن را با آب مقطر به حجم مي رسانيم سپس با دستگاه spectra-100 که با هوا و گاز استيلن کار مي کند نمونه ها را آناليز مي کنيم کار اين دستگاه به اين صورت است که ابتدا به اصطلاح لامپ يا کاتد مورد نظر آن عنصر را در مسير قرار مي دهيم و بعد شعله گاز استيلن و هوا را روشن ميکنيم دستگاه محلول را با سرعت خاصي ميکشد و وارد دستگاه مي کند ودر سه مرحله الکترون برانگيخته مي شود جهت تغيير سطح انرژي مقداري از نور را جذب مي کند اين جذب نور عاملي براي تعيين غلظت است و در نهايت ميزان غلظت را به صورت يک سري از دياگرام ها رسم مي کند. يک نکته که قابل تامل است و به آن هيچ گونه توجهي نشده است دفع نامناسب پساب و زباله هاي کارخانه است و با توجه به مستهلک بودن دستگاههاي کارخانه و باز يافت نشدن کامل ماده معدني و استفاده از مواد شيميايي در تغليظ ميتوان با اطمينان گفت که پساب کارخانه حاوي مقدار زيادي از مواد شيميايي است و حجم عظيم اين زباله ها کوه عظيمي را بوجود آورده انتد که ناخواسته کم کم به حريم جاده نزديک ميشود و مي توان به جرات گفت که اکوسيستم منطقه به شدت تحت تاثير قرار گرفته و از جمله نشانه هاي آن ميتوان از تاثير سرب بر روي گياهان و کوتاه قد و ضعيف و آسيب پذير بودن اين گياهان نام برد و ميبينيم که در اين مکان براي قرص درخت هيچ اقدام مثمر ثمري صورت نگرفته است و اين نکته را بايد به مسئولان گوشزد کنيم که اين منطقه به شدت تحت تاثير قرار گرفته و بايد به سرعت اقدام عملي صورت پذيرد. مورفولوژي معدن کوشک شامل دو بخش شمالي و جنوبي است بخش شمالي که شامل سري اصلي معدن است داراي رخساره اي کوهستاني با دره هاي باريک و بلند است و بخش جنوبي رخساره تپه ماهور است. ◄ زمين شناسي عمومي : در روي نقشه زمين شناسي ايران ناحيه کوشک در محدوده اي از سنگهاي تفکيک نشده پالئوزوئيک که در واقع مخلوطي از رسوبات و ولکانيکها هستند واقع گرديده است اين سنگها اساسا" به طرف غرب شيب دارند و با روندغرب شمال غرب در بالاي کمربند کاني زايي شناخته شده واقع شده اند که روند آنها در 4 تا 8 کيلومتري غرب معدن بتدريج انحنا ميابد. کاني زايي سب وروي به صورت عدسي هايي به اندازه هاي مختلف بنحو شاخصي در رگه هاي پيريتي که بطور همشيب با لايه ها قرار گرفته است. نواحي با بيشترين بهره دهي شامل کمربند شيلي ,کوشک, زردو, پهنو ميباشد و تمام تحقيقات در طول اين کمربند و بخصوص در ناحيه زردو متمرکز بوده است. معدن کوشک در مرکز حوزه رسوبي – آتشفشاني بافق که حدود 700 کيلومتر مربع وسعت دارد که از شمال غرب با ماسه سنگهاي ژوراسيک و از طرف شمال شرق با آهکهاي ميلا کنتاکت گسله دارد و در قسمت جنوبي آن گرانيت صورتي رنگ ناريگان است و از نظر تقسيمات زمين شناسي ايران به ايران مرکزي مربوط ميشود و از نظر ساختماني ناحيه اي بسيار چين خورده و گسله است. سنگهاي قديمي تر منطقه شامل سري هايي از شيل هاي خاکستري ,دولوميت, ماسه سنگ و توف مي باشد. ◄ چينه شناسي معدن از قديم به جديد: 1- قسمت تحتاني شامل مداد آذرين اسيدي نيمه عميق از جنس ريوليت کوارتز پورفير ,توف و ميکرو ديوريت است. 2- آهکهاي سياه رنگ به صورت عدسي هايي پراکنده با ضخامت هايي متفاوت. 3- شيلهاي تيره رنگ کربناته مينراليزه که عدسي هاي سولفوره کانسار را در بر ميگيرد در ناحيه تحتاني شيل ها ي مذکور يک لايه ميکرو ديوريت به صورت سيل وجود دارد. 4- عدسي هاي آهکي دولوميتي 5- توفهاي سبز و قهوه اي که از پايين به بالا ضخيم لايه ميگردند و درصد سيليس آنها زياد ميشود 6- دولوميتهاي قهوه اي رنگ چرت دار که فوق العاده خرد شده اند و در قاعده خود داراي عدسي هاي پراکنده اي از هماتيت است. از آنجايي که معدن از قسمتهاي مختلف تشکيل شده است و چينه شناسي هر منطقه با منطقه ديگر متفاوت است در ادامه چينه شناسي هر منطقه جداگانه آورده شده است : 1-1 ناحيه چاه اصلي زردو: 2-1 دولوميت با عدسي هاي دولوميتي ولکانيکي 3-1 توف 4-1 شيل هاي سياه , شيلهاي دولوميتي 5-1شيل هاي سياه پيريتي 6-1 افق رگه با شيلهاي سياه پيريتي و لايه هاي فرعي خاکستر 7-1 شيلهاي سياه پيريتي,گل سنگها (مادستون ) و افقهاي خاکستر 8-1 شيلهاي سياه پيريتي , شيلهاي دولوميتي 9-1 آهک و دولوميت 1-2 چاه گز: 2-2 دولوميت و ولکانيکها 3-2 توف و توفهاي شيلي 4-2 ولکانيکهاي بازيک 5-2 شيلهاي خاکستري و توفهاي شيلي 6-2 افق رگه اي با شيلهاي خاکستري و سياه , لايه هاي ولکانيکي وسيع 7-2 توفهاي شيلي , شيلهاي سياه و ولکانيکهاي توده اي 8 -2 شيل هاي سياه ,شيلهاي دولوميتي 9-2 توف و ولکانيکهاي توده اي 10-2 دولوميت ◄ چينه شناسي رگه ( کانسار) زردو: مقطع کمر بالا و کمر پايين حدود 80-50 متر ميباشد که سهم کمر بالا در حدود 45-28 متر است و اين مقدار شامل چينه شناسي شيل هاي سياه پيريتي ,رگه هاي پيريتي – دولوميتي با شيل هاي خاکستري و شيل هاي سياه ,خاکستر –دولوميت است. سهم کمر پايين حدود 20-15 متر است که اساسا" رگه اي به شدت پيريتي با سولفيدهايي که غالبا" در پايين هستند و اساسا" عدسي هاي فرعي شيل مي باشند. سن سري تشکيلات کوشک: کنتاکت شرق و شمال شرق آن با آهکهاو دولوميت هاي ميلا با سن کامبرين,گسله است. کنتاکت غرب و شمال غرب با ماسه سنگهاي ژوراسيک(شمشک). خود سري معدني داراي سن پرکامبرين بالايي اشکوب وندين است اين مطالب با توجه به فسيل هاي يافت شده در شيل هاي سياه سري معدن و نيز سن قديمي ترين کانسار زايي در ايران بيان شده است. ◄ منشا کانسار کوشک: نظر بر اين است که زمين ساخت پهنه اي همزمان با فاز کوهزايي (آسينتيک ) منجر به تشکيل کمربند آتشفشاني يا جزاير قوسي گرديده است.منشاء کانسار کوشک را ماسيو سولفايد در نظ گرفته اند. در مراحل آرامش آتشفشاني و در مراحل خاصي که شيلهاي کربن دار در حوزه ته نشين مي شده است بخارات و گازها ي يونيزه بصورت همزمان در شيلهاي تزريق شده بطوري که اين افق شيلي از يونهاي فلزي اشباع شده است و با توجه به کم بودن اکسيژن بوجود آمدن يک محيط احيا کننده تحت فعاليتهاي فيزيکو شيميايي زمينه تکوين و پيدايش کانسار سرب و روي کوشک فراهم گرديده است. گمانه هاي حفاري اکتشافي در محل به طرف جنوب و جنوب غرب هنوز هم کاهش بيشتري را تا حد مسطح شدگي نشان مي دهد در اين ناحيه مته در ستبراي 60 متري از کانسار نفوذ کرده است. نتيجه واضح و آشکار اين است که کانسار کوشک يال شرقي يک ناوديس را پر مينمايد که در موقعيت کنوني خويش از شمال شرق به سمت بالا انحراف پيدا کرده است يال جنوب غربي به وسيله يک گسل با امتداد شمال غرب- جنوب شرق و شيب تقريبا قائم بريده شده. کانسار به شدت پيريتي بوده و بي اندازه ريزدانه هستند در واقع اسفالرتيها در بعضي مناطق به طوري سياه هستند که با بررسي چشمي نمي توان آنها را از شيلهاي سياه تميز داد و اگر با دست لمس شود رنگ مي گيرد. در منطقه کوشک دو سيستم گسله وجود دارد. 1- گسل شمال غرب – جنوب شرق با نام گسل کنج که هم روند ماده معدني بوده و فقط در معدن رو باز ماده معدني را معدود کرده ولي جاهاي ديگر را قطع نکرده است. 2- گسل شمالي جنوبي که گسلي امتدادي است و زردو –پهنو نام دارد و عدسي اوليه ماده معدني را قطع کرده اند گسل زرد و ناحيه پهنو را از زردوي جنوبي جدا ميکند. گسل پهنو ناحيه پهنوي جنوب را از شمال جدا ميکند. ◄ کانيهاي منطقه به شرح ذيل است: اسفالريت – پبريت – شيل – گالن – کلسيت – دولوميت – ژيپس – وارسکايت – ملانتريت – اسميت زونيت – سروسيت و يک نوع فسيل به نام پرسي مدوزيت چاه گزنسيس و علت نام گذاري آن به دليل پيدا شدن آن در اطراف چاه گز است. اسفالريت جزءکاني هاي هيپوژن است و 60درصد روي دارا مي باشد و داراي وزن مخصوص 4 مي باشد گالن : جزء کاني هاي هيپوژن است و در آن 86 درصد سرب وجود دارد و وزن مخصوص آن 7.5 است. سروسيت :جزء کاني هاي سوپرژن است و77 درصد سرب دارد و داراي وزن مخصوص 6.5 ميباشد اسميت زونيت : جزء کاني هاي سوپرژن است و52 درصد روي دارد و وزن مخصوص 4.3 را دارا مي باشد وارسکايت : وارسکايت براي اولين بار در ايران در معدن کوشک شناخته شد و ترکيب آن فسفات آلومينيوم آبدار است که رنگ آن سبز تيره است و به محض از دست دادن آب خود رنگ آن سبز کم رنگ ميشود و با حرارت دادن رنگ صورتي تا بنفش را به خود مي گيرد. معدن کوشک از دو قسمت پر عيار و کم عيار تشکيل شده است قسمت پر عيار شامل گالن , اسفالريت است و گانگ آن پيريت و شيل مي باشد. قسمت کم عيار معدن پيريت , دولوميت و گه اسفالريت ,گالن و کمي شيل است که شيل و دولوميت به عنوان گانگ ميباشد. ◄ شکل و پاراژنز: اين نهشته احتمالا" همزمان با تشکيل سنگ ميزبان و در اثر فعاليتهاي آذرين زير دريايي به درون سنگ ميزبان نفوذ کرده است و رگه هايي به ضخامت 5 الي 25 متر را تشکيل داده است و بعدها بر اثر چين خوردگي ها و گسلها ي متعدد ناشي از نيروهاي تکتونيکي اين نهشته به قطعات مجزا تقسيم شده است و در نهايت شکل توده هاي عدسي به خود گرفته است يکي از اين توده هاي عدسي شکل در قسمت کوشک قديم مشخص شده و جهت آن شمال جنوبي است که در حال حاضر از آن بهره برداري نمي شود توده هاي ديگري در قسمت زردو و پهنو وجود دارد که با جهت عمومي شمال غرب جنوب شرق داراي شيب متوسط 40 درجه به سمت غرب بوده است و طول آن در حدود يک کيلومتر و عرض آن در حدود 200 متر بوده و ارتفاع کانسار از عمق 20 متري تا 170 متري مشخش شده که در نتيجه ارتفاع ان 150 متر مي باشد اين توده هم اکنون فعا ل بوده و در حال بهره برداري از آن ميباشند تا کنون بيش از نصف ذخيره آن استخراج شده است. ◄ اکتشافات : اکتشافات معدن کوشک با استفاده از کاوشهاي ژئوشيميايي و ژئوفيزيکي شروع و با حفاريهاي مغزه گيري پيگيري شده است. کار اصلي واحد زمين شناسي و اکتشافات تعيين ذخيره معدن ميباشد به اينصورت که يک سري کارهاي او ليه و نقشه هاي سطحي تعيين ميکنند و در مرحله اکتشافات مقدماتي نقشه هايي با مقياس 1:10000 و در مرحله تکميلي نقشه ها با مقياس 1:100 و 1:250 تهيه ميشود و چيزي که اين نقشه ها نشان ميدهند بيرون زدگي سنگها است وهمچنين جنس آنها و در ضمن ارتباط اين لايه ها و بيرون زدگي را مشخص ميکند و محل تماس آنها را مشخص ميکند کانسار کوشک در شيلهاي سياه قرار دارد و ما ميتوانيم با نقشه هايي که تهيه شده است و داراي مقياس 1:100000 و 1:200000 است کارهاي اکتشافي را روي اين مناطق حاوي شيل هاي سياه رنگ معطوف کنيم. کارهاي ژئوفيزيکي انجام شده در سال1377 توسط سازمان زمين شناسي کشور انجام شده است که شامل روشهاي ژئوفيزيکيIP,مقاومت سنجي , مغناطيس وغيره ميباشد.در روشهاي ژئوفيزيکي ولتاژ مناسبي از برق را به زمين تزريق ميکنند و سپس توسط گيرندهاي حساس سنگهايي که مغناطيس شده اند مشخص ميکنند و سپس حد ماده معدني را مشخص کرده و شروع به کارهاي گمانه زني و اکتشاف ميکنند.هدف از نقشه برداري الکترومگنتيت تعيين محل انتهاي شيلي و ارائه روشي براي دستيابي به بخشهايي از اين افق هاست که قابليت هدايت بيشتري را نشان ميدهند و منابع بالقوه را در بر دارند. در معدن کوشک براي تکميل يافته ها و براورد ذخيره کانسار و محدوده نهشت کانسار از روشهاي ژئوشيمياي استفاده شده است به اين صورت که از آبراهه هاي منطقه و آبرفت هاي رودخانه اي نمونه برداري شده است و با تعقيب نشانه هاي کانسار به محدوده مورد نظر دست يافتند. حفاري يا کر گيري(core) بيشتر جهت کارهاي اکتشافي استفاده ميشود اين حفاري به دو صورت است 1- متريک 2- وايرلن در سيستم متريک براي بيرون آوردن core از داخل corbarel بايد کليه رادها را بيرون آورد و core را بيرون کشيد در سيستم متريک از رادهاي 36 و 46 استفاده مي شود و دستگاهي که در اين معدن استفاده ميشود cralius x4است و با هواي فشرده کار ميکند و به جاي گل حفاري از آب استفاده مي شود در سيستم وايرلن براي بيرون آوردن core نياز به بيرون آوردن کليه رادها نيست و يک مزيت بسيار بزرک براي اين سيستم است براي جلوگيري ازبين رفتن سرمته حفاري از آب يا گل حفاري براي خنک کردن آن استفاده ميکنيم و دليل ديگر استفاده از گل حفاري به دليل وزن مخصوص زياد آن است و بر اساس وزن خود پايين رفته و خرده سنگها را بالا مي آورد و امروزه از مواد شيميايي به جاي گل حفاري استفاده ميکنند از جمله مواد شيميايي که مورد استفاده است انواع سوپر ميکس ها و سوپر پلاک ها هستند که هر ليتر آن در هزار ليتر آب مخلوط ميشود و در آب افزايش حجم مي يابد. سوپر پلاک ها زماني استفاده ميشوند که در جدار چاه ريزش داشته باشيم و يا اينکه سنگ پر درز و شکاف باشد و ياسنگ سست و شکننده باشداستفاده مي کنند زماني از آن استفاده ميکنيم که ديگر از دهانه چاه گل حفاري يا آب و يا خرده سنگ بالا نيايد يا اصلا" کر تهيه نشده باشد تمام اين موارد ممکن است در اثر عوامل ذکر شده پديد آمده باشند. سوپر پلاک ها زماني که به چاه تزريق شود و به محض دريافت آب به 20 برابر حجم اوليه خود ميرسند و به داخل درز و شکاف ها نفوذ ميکنند وباعث جلوگيري از فرار آب و گل حفاري شده و باعث تهيه يک مغزه خوب ميشود. سپس کرهاي بدست آمده را در درون جعبه هاي core قرار ميدهنند و آن را شماره گذاري ميکنند هر نمونه core حفاري شده داراي يک سري مشخصات مانند شيب گمانه , مختصات, نام حفار , آزيموت , طول گمانه , طول مغزه حفاري و درصد مغزه حفاري , نام زمين شناس و............. و اين اطلاعات براي همه core ها موجود بوده و براي هر مغزه يک نمودار که نشانگر جنس سنگها و طول مغزه و...... است نيز رسم مي شود و سپس اطلاعات اين گمانه ها را جمع اوري کرده و به اصطلاح log ميکنند و اطلاعاتي در باره گمانه و ماده معدني به دست مي آورند. منبع
-
- 1
-
- فرآوری معدن کوشک
- فرآوری سرب و روی
- (و 25 مورد دیگر)
-
مقدمه: مس از واژه يوناني Chalkos و کلمه لاتين Cyprium اقتباس شده است زيرا بخش اعظم آن در Cyprus استخراج شده است . اين اصطلاح به صورت Cuprum ساده شده و به واژه انگليسي Copper تغيير نموده است. مس يك عنصر فلزي با قابليت انعطاف (چكش خواري)، شكل پذير، به رنگ قهوهاي متمايل به قرمز، داراي جلاي فلزي ، وزن مخصوص آن kg/cm3819 ، وزن اتمي 54/63 ، دماي ذوب 2595 و دماي ذوب آن 1083 درجه سانتي گراد ، مقاوم در برابر خوردگي و ديا مغناطيس است. مس تنها فلزي است كه به صورت خالص به مقدار زياد در تودههاي بزرگ يافت ميشود و رساناي الكتريكي و حرارتي خوبي ميباشد. مس يكي از فلزات غير آهني است كه بيشترين كاربرد را بعد از آلومينيوم در گروه فلزات غير آهني دارا است. خواص عالي نظير هدايت الكتريكي و حرارتي بالا، قابليت ماشين كاري و شكل پذيري خوب و ... مس را به يك فلز اساسي در صنعت امروزي جهان مبدل كرده است. از اوايل قرن هجدهم، همزمان با صنعتي شدن جهان و رشد تكنولوژي و صنعت مخصوصاً كشف الكتريسته و استفاده گسترده از انرژي الكتريكي، اهميت مس در جهان افزايش يافت. مس از فلزات اصلي و بيست و چهارمين عنصر فراوان در پوسته زمين است و فراواني مس در پوسته زمين 01/0 % مي باشد. نماد اين عنصر Cu بوده و با عدد اتمي 29 مي باشد . بيش از 90 % از مس دنيا در اروپاي غربي ( 40 % ) ، امريکاي شمالي ( 38 % ) و ژاپن ( 15 % ) گزارش داده شده است . Shell Model سیستم تبلور :کوبیک جدول 1- برخي خواص فيزيكي ، شيميايي ، ژئوشيميايي و ... عنصر مس : · Ionization Potential First: 7.726 Second: 20.292 Third: 36.83 · Valance Electron Potential (-eV): 34 Physical Properties of Copper · Atomic Mass Average: 63.546 · Boiling Point: 2840K 2567°C 4653°F · Coefficient of lineal thermal expansion: 0.0000166cm/cm/°C (0°C) · Conductivity Electrical: 0.596 106/cm Thermal: 4.01 W/cmK · Density: 8.96g/cc @ 300K · Description: Reddish orange transition metal. · Elastic Modulus: Bulk: 140/GPa Rigidity: 48/GPa Youngs: 130/GPa · Enthalpy of Atomization: 338.9 kJ/mole @ 25°C · Enthalpy of Fusion: 13.01 kJ/mole · Enthalpy of Vaporization: 304.6 kJ/mole · Flammablity Class: Non-combustible solid (except as dust) · Freezing Point: see melting point · Hardness Scale Brinell: 874 MN m-2 Mohs: 3 Vickers: 369 MN m-2 · Heat of Vaporization: 300.3kJ/mol · Melting Point: 1357.6K 1084.6°C 1984.3°F · Molar Volume: 7.11 cm3/mole · Optical Reflectivity: 90% · Specific Heat: 0.38J/gK · Vapor Pressure = 0.0505Pa@1084.6°C · Pysical State (at 20°C & 1atm): Solid Regulatory / Health · CAS Number Atomic Number: 29 Group: 11 Period: 4 Series: Transition Metals Copper's Name in Other Languages · Latin: Cuprum · Czech: M d´ · Croatian: Bakar · French: Cuivre · German: Kupfer - e · Italian: Rame · Norwegian: Kobber · Portuguese: Cobre · Russian: · Spanish: Cobre · Swedish: Koppar Atomic Structure of Copper · Atomic Radius: 1.57? · Atomic Volume: 7.1cm3/mol · Covalent Radius: 1.17? · Cross Section: 3.8barns ±0.1 · Crystal Structure: Cubic face centered · Electron Configuration: 1s2 2s2p6 3s2p6d10 4s1 · Electrons per Energy Level: 2,8,18,1 · Ionic Radius: 0.73? · Filling Orbital: 3d 10 · Number of Electrons (with no charge): 29 · Number of Neutrons (most common/stable nuclide): 35 · Number of Protons: 29 · Oxidation States: 2,1 · Valance Electrons: 3d 10 4s 1 Chemical Properties of Copper · Electrochemical Equivalent: 1.1855g/amp-hr · Electron Work Function: 4.65eV · Electronegativity (Pauling): 1.9 · Heat of Fusion: 13.05kJ/mol · Incompatiblities: Oxidizers, alkalis, sodium azide, acetylene
- 9 پاسخ
-
- 5
-
- ژئو شیمی
- ژئو شیمی مس
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :