رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'زمین شناسی'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. .MohammadReza.

    زمين لغزش ها

    زمين لغزش (LandSlide) و ريزشهاي سنگي نمونه هايي از حركات توده اي زمين ميباشند و اصطلاحي عمومي براي حركت رو به پايين واحدهاي سنگي و رسوبي تحت تاثير نيروي گرانشي است.اين فرايند بر روي زمين هاي شيب دار عمل كرده و ممكن است باعث تخريب منازل و تاسيسات ، مسدود گشتن مسير جاده ها و رودها و.. شود و در بعضي مواقع كه حجم عملكرد آن عظيم باشد باعث ايجاد درياچه هايي نيز ميگردد. برخلاف پديده خزش در زمين لغزه ها، يك يا چند سطح شكستگي مجزا وجود دارد. سرعت زمين لغزشها نوعا در حدود يك متر در روز و در موارد خاص از زمين لغزشي كه داراي هواي حبس شده اند و در اثر زلزله بوجود آمده اند تا سيصد كيلومتر در ساعت ميرسد. از عواملي كه باعث ايجاد و فعال شدن اين پديده ميگردند ميتوان به وجود فرسايش شديد در مسير رودها و آبراهه ها ، شيب زياد واحدهاي رسوبي و سنگي و عدم اتصال محكم بين واحدها و سنگ بستر ، بارندگي شديد و افزايش آب بين منفذي در رسوبات آبرفتي و... ميباشد. همچنين در اثر فعاليتهاي انساني مانند خاكبرداري و ايجاد راهها ، بارگذاري ناشي از ساخت و ساز روي زمين هاي شيب دار و مستعد ، قطع درختان و پوشش گياهي منطقه، ورود آب ناشي از چاههاي فاضلاب ، استخرها وآبياري چمنزارها و... ميتواند باعث فعال شدن و تسريع اين پديده شود. بسياري از زمين لغزشها همچون زمين لغزش گراس ونتر در وايومينگ منشاء صرفا طبيعي دارند برخي نيز توسط زمين لرزه ها فعال ميشوند(Keefer1984 ) آقاي كيفر در سال 1993 دريافت كه احتمال وقوع زمين لغزشها ي تحت تاثير فعاليت هاي لرزه اي در شيبهاي تندي(با زاويه بيش از 25 درجه ) كه دست كم 150 متر ارتفاع داشته باشند و در پايين توسط جريانهاي فعالي قطع شده باشند بيشتر است. ◄ انواع زمين لغزش: زمين لغزش هاي انتقالي ( ‏Translational ) : در طول سطوح لايه بندي يا سطوح ضعيف ديگر موجود در سنگ لغزش انجام ميشود و تمام توده به موازات اين صفحه حركت ميكند. زمين لغزشهاي چرخشي ( Rotational ) : در رسوبات سطحي يا سنگ هاي هوازده گسترش مي يابند. از نظر منشاء ممكن است طبيعي بوده يا توسط انسان فعال شده باشند.(مانند ايجاد بريدگي هايي (ترانشه) در قاعده يك سراشيبي ناپايدار ). سطح شكستگي در برش عرضي تقريبا كماني شكل ميباشد.(در حالت سه بعدي ، قاشقي شكل است) در برخي مناطق ، وقوع يك زمين لغزش در قاعده يك تپه ميتواند سراشيبي روي تپه را بدون تكيه گاه سازد.بدين ترتيب ، ممكن است زمين لغزش ديگري رخ دهد. اين نوع واكنش زنجيره اي متشكل از شكستگي پلكاني با شيب رو به بالا را شكستگي پيش رونده يا زمين لغزش مركب مي نامند. تجربه نشان داده است كه شيب هاي 5/1 ( نسبت فاصله افقي) به 1 ( فاصله عمودي) عموما پايدارند بنابراين ميتوان شيب 5/1 به 1 را براي ساخت راهها و.. استاندارد دانست.شيب استاندارد براي بريدگي هاي سيلابي نظير كانالها بين 2:1 و 3:1 تغيير ميكند.(ترزاقي) بنا به تعريف انجمن زمين شناسي مهندسي(IAEG)، زمينلغزش عبارتست از جابجايي به سمت پايين توده اي از مواد بر روي يك شيب ◄ طبقه بندي زمين لغزش ها: در سال 1978 وارنز(Varnes) نوعي طبقه بندي را ارائه نمود که در عين سادگي، بر اساس ويژگي هايي استوار بود که پس از رويداد يک زمينلغزش نيز حفظ و با گذشت زمان کمتر دستخوش تغيير مي شد (جدول). بدين ترتيب اين طبقه بندي جديد قادر به دسته بندي زمينلغزش هاي قديمي تر نيز بود(Mathewson 1981). طبقه بندي وارنز بر دو مبنا استوار است: الف- نوع حرکت مواد ب- نوع مواد درگير در حرکت اين طبقه بندي تاکنون به عنوان ساده ترين و رايج ترين نوع دسته بندي زمينلغزش ها در سراسر دنيا به کار رفته است. دسته بندي زمينلغرش ها بر مبناي طبقه بندي وارنز(1978) ◄ عوامل وقوع زمين لغزشها: ۱ - شيب و ارتفاع دامنه: مهمترين عامل در حركت يك ذره بر روي يك سطح شيب دار نيروي گرانش است. نقش اين نيرو زماني آشكار مي گردد كه مولفه وزن به دو مؤلفه تجزيه گردد. وظيفه مؤلفه عمودي، نگاه داشتن جسم روي سطح شيب دار و عملكرد مؤلفه مماسي، بر هم زدن تعادل و حركت آن به سمت پايين است. بر اثر افزايش شيب و ارتفاع، نيروهاي رانشي افزايش مي يابند. اين نيروها ممكن است حاصل عوامل زير باشند: افرايش ارتفاع بر اثر خاكريزي: - كاهش ارتفاع بر اثر خاكبرداري - فرسايش يا قرار دادن سكو در پاي دامنه - تغيير شيب و ارتفاع بر اثر نيروهاي زمينساختي افزايش ارتفاع دامنه توسط خاكريزي به روي دامنه ها يا حفاري پاشنه آن و همچنين افزايش شيب دامنه كه ممكن است به طور طبيعي(فرسايش) يا مصنوعي(حفاري) ايجاد شود، بر ناپايداري مي افزايد. تغيير شيب و ارتفاع ممكن است بر اثر نيروهاي زمينساختي نيز حادث شود(معماريان 1377). ۲-ساخت و جنس زمين شناسي: ساخت هاي زمين شناختي نامناسب چون چين خوردگي و گسلش از عوامل ناپايداري دامنه هاست. اگر در يك توالي از سنگ هاي رسوبي شيب دار، لايه ها به سمت داخل شيب داشته باشند، دامنه پايدارتر از حالتي است كه شيب لايه‌ها به سمت خارج دامنه است. درحالت اول، گسيختگي احتمالي با توجه به مقاومت سنگ، يكپارچه انجام مي شود. در واقع در اين حالت جنس سنگ نقش مؤثري در پايداري دامنه دارد. در صورتي كه در حالت دوم، عامل موثر در ناپايداري، مقاومت برشي سطوح لايه بندي يا گسيختگي‌هاست و مقاومت سنگ يكپارچه در آن نقشي ندارد. در مورد تائيد جنس زمين شناسي نيز بايد گفت كه برخي مواد استعداد بيشتري براي ناپايدارسازي دامنه دارند. واحدهاي مستعد لغزش عبارتند از رسوبات كواترنري، كولويم، خاك هاي برجا، لس ها و سنگهايي چون شيل و مارن. همچنين وجود يك لايه رسي در هر شرايطي عامل ناپايداري است(معماريان1377). ۳- آب و هوا: نحوه تاثير شرايط اقليمي در وقوع زمينلغزش ها را مي توان به صورت‌هاي زير در نظر گرفت(آشتياني و همكاران 1373). ۴- بارش باران: بارش باران به صورت مداوم و طولاني يا كوتاه مدت و شديد، مهمترين عامل اقليمي ايجاد كننده زمينلغزش‌هاست. تاثير اين عامل را مي توان در مناطق و موقعيت هاي مختلف به شكل هاي زير در نظر گرفت: 1- زمينلغزش هاي ناشي از بارندگي هاي شديد در مناطق مرطوب؛ مثل زمينلغزش هاي ناشي از بارندگي هاي شديد در زاگرس 2- زمينلغزش هاي ناشي از بارندگي هاي شديد در مناطق خشك؛ وقوع اين زمينلغزش‌ها هنگام بارندگي‌هاي استثنايي قابل انتظار است. 3- زمينلغزش هاي ناشي از بارندگي هاي مداوم در مناطق مرطوب؛ مثل زمينلغزش هاي سال 72 در نقاط مختلف گيلان و مازندران. 4- در بعضي مناطق با بارندگي كم، وجود جريان آب زيرزميني در مناطق دوردست از طريق درزه ها، گسل‌ها و سطوح لايه‌بندي و جذب آنها در لايه هاي بالاي جريان آب زيرزميني، ايجاد ناپايداري مي كند. نمونه هاي اين نوع گسيختگي در مجاورت چشمه هاي كارستيك در زاگرس وجود دارند. 5- عمل رودخانه ها در مواقع سيلابي كه از طريق فرسايش پيچه شيب ها موجب ناپايداري كناره هاي خود مي شوند ◄ 5- درجه حرارت و تغييرات آن: 1- عمل گوه اي يخبندان در داخل توده سنگ ها در مناطق بسيار سرد كوهستاني كه موجب سقوط سنگ ها مي شود. 2- يخبندان و ذوب بهاري كه موجب خزش هاي سطحي در پوشش خاكي زمين هاي شيب‌دار مي‌شود. اين پديده در مناطق با درجه حرارت پائين و عمق نفوذ يخبندان زياد، اهميت بيشتري دارد. 3- وجود نهشته هاي سوليفلوكسيون، كه در نهشه هاي زمين شناسي موجود كشور به آنها اشاره شده است. در اينجا بايد به اثرات كلي هوازدگي ناشي از عوامل اقليمي بارش و تغييرات درجه حرارت اشاره نمود. اين اثرات به شكل هوازدگي و خردشدگي سنگ ها و ايجاد پوشش خاكي به ضخامت‌هاي مختلف مي باشند. اين اثرات در مناطق گرم و مرطوب بيشتر و در مناطق خشك كمتر است. به عنوان مثال پوشش خاكي و هوازده سازند شمشك، در شمال به بيش از 5 متر نيز مي‌رسد در حالي كه پوشش خاكي همين سازند، در مناطق مركزي ايران اكثراً ناچيز است. ◄ ۶- آب زيرزميني: آب زيرزميني يكي از مهمترين عوامل تسريع كننده حركات دامنه هاست. افزايش آب به معني افزايش وزن دامنه يا چگالي ظاهري آن است كه خود مي تواند نقشي منفي در پايداري داشته باشد. آب زيرزميني نيروهاي مقاوم را در طول سطح گسيختگي كاهش داده و نيروهاي رانشي را در درزه ها و شكاف ها افزايش مي دهد. به طور كلي فشار آب منفذي باعث كاهش تنش عمودي موثر بر سطح گسيختگي شده به عبارت ديگر باعث كاهش مقاومت برشي مواد دامنه مي گردد. در سنگ هاي درز و شكاف دار، عامل ناپايداري نه مقدار آب بلكه ميزان فشار آن است؛ از اين رو مقدار كمي آب موجود در يك درزه قائم مي تواند فشار رانشي زيادي ايجاد كند. در خاك ها نيز فشار آب، نقش مهمتري در مقايسه با مقدار آب دارد. از اين رو گسيختگي ها و حركات بعد از بارندگي شديد را نبايد محصول عمل لغزنده‌كنندگي آب، كه بيشتر به دليل بالارفتن فشار آب منفذي دانست(معماريان 1377). منبع
  2. آشنايي ابتدايي با محيط سورفر در كل سورفر داراي 2 محيط work sheet و plot document است. محيط work sheet براي وارد كردن داده ها و plot document براي ايجاد نقشه ها و ترسيماتي كه از منوهاي سورفر ايجاد مي شود. ساختن فايل داده اي XYZبراي ايجاد فايل داده در سورفر 2 راه وجود دارد 1- داده ها را به صورت دستي وارد كنيم 2- داده هايي كه از قبل در يك فايل txt از برداشت ذخيره كرده ايم را باز كنيم. (در اين پروژه از داده هاي از قبل ذخيره شده با فرمت txt استفاده شده) ساختن فايل داده اي جديد نرم افزار SURFER مي تواند براي ساختن فايل داده اي جديد مورد استفاده قرار گيرد.براي اينكار: براي شروع از منوي FILEگزينه NEW را انتخاب نموده در پنجره اي كه باز ميشود work sheet را انتخاب مي نماييم به اينصورت وارد محيط WORK SHEET شده كه محيطي شبيه به محيط اكسل دارد و بايد در اين قسمت فايل داده اي ايجاد كنيم. هركدام از خانه ها بوسيله كليك بروي آنها و يا بوسيله كليدهاي جهت براي حركت بين آنها انتخاب مي شوند. خانه فعال بوسيله خط ضخيمي كه بدور آن است مشخص ميشود و محتويات آن نيز درCELL BOX نمايش داده ميشوند. 4-وقتي يك خانه فعال است داده ها را وارد كرده. 5-كليدهاي BACK SPACE و DELET براي اديت داده هاي وارد شده استفاده مي شوند. 6-براي ورود داده ها ENTER را فشار دهيد. 7-اين كار را براي تمام داده ها انجام دهيد تا در انتها سه ستون از داده داشته باشيد. ذخيره كردن فايل داده ها بعد از وارد كردن تمام داده ها : 1- از منويFILE دستورSAVE را انتخاب كرده و يا بر روي دكمه كليك كرده. 2- در قسمتSAVE AS TYPE پسوند DAT را انتخاب نموده وذخيره مي نماييم. 3- در قسمت FILE NAME اسم فايل را وارد نموده. 4- دكمه SAVE را فشار مي دهيم. 5- در پنجره اي كه باز ميشود تنظيمات پيش فرض كه نوع و نماد بين داده ها براي ذخيره شدن است را با زدن OK قبول كرده تا فايل ذخيره شود.(پيش فرض space ميباشد كه ميتوان comma و 000 را انتخاب نمود) در كل فايل داده اي XYZ فايلي است كه حداقل شامل 3 ستون از داده ها است.دو ستون اول متعلق به مختصات X , Y مربوط به نقاط داده است.ستون سوم يا Z مربوط به ارزشي است كه به نقاط X,Y اختصاص داده شده است كه اين ستون مي تواند ارتفاع،خواص مغناطيسي يا گراني و ... باشد.اگرچه دقيقا لازم نيست مختصاتX را در ستون A ،مختصات Y را در ستون B و مختصات Z‌را در ستون C قرارداد ولي چون SURFER در حالت پيش فرض در اين ستون ها بدنبال اين مختصات ميگردد اين كار بهتر است.
  3. دانلود جزوه تونل سازی (دکتر مسعود پلاسی) استاد دانشگاه تهران این مجموعه 159 صفحه ای دارای 9 فصل با موضوعات زیر می باشد : 1- مشخصات هندسی تونل های راه و راه آهن 2- تنش و تغییر شکل پیرامون تونل ها 3- حفاری تونل به روش چالزنی و انفجار 4- حفاری با TBM 5- حفاری با کله گاوی Road eader 6- تهویه، آبکشی و تخلیه تونل ها 7- پایدار سازی تونل ها 8- طبقه بندی زمین و طراحی تجربی تونل ها 9- استفاده از ابزاربندی برای رفتارنگاری تونل ها رمز : [Hidden Content] برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید... [Hidden Content]
  4. سلام خدمت همه دوستان گل نو اندیشی و مهندسان و دانشجویان معدن و زمین شناس طبق قول های داده شده قصد داریم این بار آموزش نرم افزار dips رو به صورت گام به گام و مرحله ای و برای اولین بار در ایران و دنیای مجازی در این سایت قرار دهیم تا با آموزش و بسط علم باعث تعالی علمی و فرهنگی کشور شده و بازتاب این تلاش میزان تفکری است که مهندسان معدن در مقام عمل به منصه ظهور می رسانند. ترتیب مراحل کار: 1_ لینک دانلود نرم افزار رو قرار میدم 2_آموزش روزانه و تدریجی منوها نوار ابزارها و محاسبه و تحلیل نتیجه گیری در پایان 3_پاسخگویی به مسائل وپرسش و پاسخ در تاپیکی جدا تنها اینجا از صاحبنظران مهندسان و دانشجویان گرامی خواهشمند است با ارائه پیشنهادهای خود،در جهت اصلاح نواقص احتمالی این تاپیک و تاپیک های مشابه ما را یاری نمایند. امید است این اثر علمی مورد استفاده استادان و دانش پژوهان قرار گیرد. دانلــــــــــــــــــــــــــــودنرم افزار Dips v5.103 یکی از دوستانم تازگیا یه pdf از این نرم افزارم بهم داده که کاری از مهندس علی میردار منصور پناهی می باشد. دانلــــــود pdf
  5. ◄ مرحله شناسايي : مرحله شناسايي كه بصورت عملياتي اكتشافي در زون هاي ساختاري ـ متالوژنيكي در محدوده ورقه هاي 100000: 1 صورت ميگيرد شامل اطلاعات زير است. 1. نقشه زمين شناسي 100000: 1 2. نقشه ژئوشيمي 100000: 1 3. اطلاعات ماهواره ها 4. اطلاعات ژئوفيزيك هوايي 5. اطلاعات زمين شناسي اقتصادي در نهايت لايه هاي اطلاعاتي فوق در سيستم g.i.s تلفيق و مناطق اميد بخش جهت انجام عمليات اكتشافي مراحل بعدي پس از كنترل زميني تعيين خواهد گرديد.
  6. .MohammadReza.

    بافت سنگهاي دگرگوني

    سنگهاي دگرگوني انواع مختلفي از بافتها را دارند. که اين بافتها مي توانند از بافتهاي شبيه به پروتوليت در دگرگوني خفيف تا بافتهايي که در دگرگوني شديد ساخته شده اند و تشابه بسيار کمي به پروتوليت دارندمتغير باشند. خصوصيات (ويژگيهاي)بافتهاي سنگهاي دگرگوني در مقالات قبلي مورد بحث قرار گرفته است. و در اين مقاله راجع به شکل گيري فو لياسيون (که يکي از بافتهاي کاملاًدگرگون شده است) و فرايند هايي که روي شکل گيري لايه هاي ترکيبي معمول که در سنگهاي دگرگوني ديده مي شوند بحث خواهيم کرد. ◄ فولياسيون: فولياسيون بعنوان يک ساختار صفحه اي فراگير شناخته مي شود که منتج شده اند صفحات سيليسي ورقه اي است که در موازات و نزديک يکديگر قرار مي گيرند (و يا لايه بندي ترکيبي و کاني شناختي در سنگها) فولياسيون بدليل جهت گيري تدريجي فيلوسيليکاتها (مثل کانيهاي رسي، ميکاها و کلريت) بوجود مي ايد. جهت گيري تدريجي در نتيجه استرس جهت يافته (فشارهاي متفاوت) ( Deviatonic Stress or non-hydrostatic stress)بوجود مي ايد.در اين قسمت تفاوتهاي بين استرس هاي همه جانبه (Pressure) و جهتدار (Stress) را بيان مي کنيم. ◄ فشار و جهت يافتگي تدريجي: فشار در اثر افزايش عمق افزايش مي يابد (فشار ودما مي توانند با تغيير عمق در زمين متغير باشند). فشار اينگونه تعريف مي شود که نيرويي در تمام جهات به يک اندازه به جسم وارد شود که نوعي از استرس است و نام ديگر آن استرس همه جانبه (Hydrostatic or Uniform Stress) مي باشد.و در صورتي که استرس در تمام جهات يک سان نباشد آنرا استرس جهتدار گويند (Differential Stress). معمولاً زمين شناسان استرس هاي فشاري (Compressional Stress) را بطور خلاصه استرس مي نامند. بنابراين اگر استرس جهتداري روي يک سنگ وارد شود به جهتي که در راستاي استرس ماکزيمم (حد اکثر)اصلي به سنگ وارد شده است 1δ ، به استرس اصلي ميني مم (حداقل) 3δ و به استرس ميانگين اصلي 2δ گويند. توجه کنيد که استرس کششي در راستاي استرس ميني مم اصلي رخ مي دهد. در صورتي که استرس جهتدار در طول دگرگوني موجود باشد مي تواند باعث تاًثيرات بنيادي روي بافت سنگ شود. o مثال: · دانه هاي گرد در جهت استرس فشاري ماکزيمم به دانه هاي تخت تبديل مي شوند. بلور کاني هايي که در استرس جهتدار رشد مي کنند، يک جهت يافتگي تدريجي را تشکيل مي دهند. صفحات سيليسي و کانيهايي که خصلت درازشدگي دارند در جهت عمود بر استرس ماکزيمم به صورت صفحه اي رشد مي کنند. اين امر بدين دليل است که رشد چنين کانيهايي در جهت هاي موازي بصورت صفحهاي يا در طول جهت هاي درازشدگي آسانتر است و به همين دليل در طول 2δ يا 3δ و عمود بر 1δ رشد مي کنند چون تعداد زيادي از فيلوسيليکاتها، کاني هاي آلوميني هستند، سنگهاي آلوميني (پليتي) (مثل شيل ها) عموماً فولياسيون را تشکيل مي دهند که دليل آن دگرگوني در حوزه هايي است که در آنجا استرس جهتدار وجود دارد. ü مثال: دگرگوني شيل (که درابتدا از کاني هاي رسي و کوارتز تشکيل شده است). شيل قابليت تورق دارد که دليل آن جهت يافتگي تدريجي کانيهاي رسي در صفحات موازي {001} است. سنگ شناساني که در زمينه دگرگوني فعاليت مي کنند و زمين شناسان ساختماني به سطوح لايه بندي اوليه (اصلي) اس صفر مي گويند. Ø اسليت: اسليت ها در دگرگوني خفيف با رشد دانه هاي ريز کلريت و کاني هاي رسي شکل مي گيرند. جهت يافتگي تدريجي اين صفحات سيليسي باعث مي شوند که سنگ در راستاي صفحات موازي (صفحات سيليسي موازي)بشکند و تورق اسليتي را بوجود آورد. توجه کنيد در اين مورد (نوع) که اينجا نمايش داده شده است استرس اصلي ماکزيمم با يک زاويه خاص بطور مايل به صفحات لايه بندي اوليه وارد شده است به همين دليل تورق اسليتي با يک زاويه نسبت به لايه بندي اوليه (اصلي)شکل مي گيرد. فولياسيون يا سطحي که بدليل اين شکل گيري مجدد صورت مي گيرد را اس يک مي نامند. شيست: اندازه دانه هاي هر کاني با افزايش درجه دگرگوني، بزرگتر مي شود. سرانجام سنگ يک فولياسيون صفحه اي نزديک به هم را که دليل آن جهت يافتگي تدريجي صفحات سيليسي (عمدتاً بيوتيت و مسکويت) است را بوجود مي آورد. دانه هاي کوارتز و فلدسپات هيچ جهت يافتگي را نشان نمي دهند. به اين فولياسيون صفحه اي غير معمول(نامنظم) شيستوزيته گويند. گنيس: همزمان با افزايش درجه دگرگوني صفحات سيليسي ناپايدار مي شوند و کاني هاي تيره (مثل هورنبلند و پيروکسن) شروع به رشد کردن مي کنند. اين کاني هاي تيره داخل سنگ شروع به جدايش (بصورت نوارهاي متمايز(جدا) ) مي کنند اين پروسه را تفريق دگرگوني نامند. که به سنگ يک حالت نواري شدن گنيسي مي دهد. کاني هاي تيره بلورهاي طويل را شکل مي دهند تا جايي که به شکل بلورهاي صفحه مانند بنظر ايند که هنوز هم يک جهت يافتگي تدريجي را با جهت طولي خود عمود بر استرس جهتدار ماکزيمم دارند. گرانوليت: در بالاترين درجه دگرگوني تعداد زيادي از کانيهاي آبدار و صفحات سيليسي ناپايدار مي شوند. در نتيجه سنگ مي تواند داراي بافت گرانوليتي شود که بسيار شبيه به بافت فانر تيک در سنگهاي آذرين است. همانگونه که ديديد عموماًاندازه دانه هاي سنگهاي دگرگوني با افزايش درجه دگرگوني افزايش مي يابد(شکل گيري تصاعدي دانه هاي ريز شيل به دانه هاي بزرگتر اما هنوز هم ريز اسليت و سپس به دانه هاي بزرگتر شيستي و گنيسي). ◄ دگرگوني وتغيير شکل: تعداد زيادي از سنگهاي دگرگوني منطقه اي (حداقل آناني که به سطح زمين آمده اند) همزمان با تغيير شکل ظاهري شان دچار دگرگوني هم شده اند. از آنجا که تغيير شکل توسط استرس هاي جهتدار ايجاد مي شود بافتهايي که در سنگهاي دگرگوني رشد مي کنند بيانگر نوع و حالت تغيير شکل (Deformation) هستند. فولياسيون و تورق اسليتي (Slaty Cleavage) که در طول دگرگوني رشد مي کنند نيز بيانگر نوع و حالت تغيير شکل هستند وآنها را جزئي از ساختهاي تغيير شکلي (Deformational Structure) به شمار مي آورند. تغيير شکلي که باعث شکل گيري رشته کوهها (چين خوردگي بالا رانده شده) مي شود عموماً توسط استرس هاي فشاري صورت مي گيرد. نتيجه استرس فشاري اعمال شده روي سنگها (آنهايي که قابليت شکل پذيري دارند)چين خوردگي آنها است. قابليت شکل پذيري سنگها به دما و محدود استرس (فشار)بستگي دارد. در طي اين تغيير شکل اعمال شده روي سنگهاي شکل پذير،لايه بندي اوليه (اصلي) بعد از چين خوردگي به يک سري از طاقديس ها و ناوديس ها تبديل مي شود که محور چين هاي آن عمود بر جهت استرس فشاري اصلي است. مقياس (اندازه)اين چين ها مي تواند از چند سانتي متر تا چندين کيلومتر (بين دو انحناي ماکزيمم در چين ها) متغير باشد. توجه داشته باشيد که چون سطوح محوري عمود بر جهت استرس اصلي فشاري قرار گرفته اند، تورق اسليتي ويا فولياسيون نيز بايد در طول اين جهات رشد کنند. بنابراين تورق اسليتي و فولياسيون اغلب تورق سطح محوري (Axial Plane Cleavage) يا فولياسيون مي نامند. ◄ تفريق دگرگوني: همانطور که قبلاً(در بالا) بحث شد گنيس ها و تعداد زيادي از شيت ها ساختار نواري يا لايه اي ترکيبي دارند که نوارهاي (لايه هاي) کاني هاي تيره وروشن به صورت متناوب و منفصل در طول سنگ آشکار هستند. نوارهاي تيره شامل آهن ومنيزيم(Ferromagnesian Minerals)و نوارهاي روشن شامل کوارتز و فلدسپات هستند. گسترش اين نوارهاي (لايه هاي) ترکيبي به تفريق دگرگوني بستگي دارد. که با توجه به تاريخچه سنگ شناسي دگرگوني چندين مکانيسم براي توضيح (تشريح) تفريق دگرگوني پيشنهاد شده است. 1- حفظ لايه بندي ترکيبي اوليه(اصلي): در بعضي سنگها، لايه بندي ترکيبي نمي تواند به هيچ وجه بيانگر تفريق دگرگوني باشد اما در عوض مي تواند نتيجه لايه بندي اصلي (اوليه) باشد. براي مثال در طول مراحل اوليه دگرگوني و تغيير شکل ماسه سنگها و شيل هاي ميان لايه اي، لايه بندي ترکيبي محفوظ مي ماند حتي اگر جهت استرس فشاري ماکزيمم با يک زاويه خاص (بطور مورب) به لايه بندي اصلي (اوليه) وارد شود. در چنين حالتي فولياسيون به خاطر تبلور مجدد کاني هاي رسي يا تبلور صفحات سيليسي ديگر در لايه هاي شيل گسترش يافته و در جهت استرس ماکزيمم، جهت يافته شوند. اکنون نتيجه گرفتن اين مطلب که لايه بندي اصلي،لايه هاي ترکيبي را تداعي مي کنند آسانتر مي شود. در سنگهايي که به شدت تغيير شکل يافته اند و دستخوش چين خوردگي و برش (لغزش)شده اند، تعيين کردن اينکه لايه بندي ترکيبي اين سنگها همان لايه بندي اوليه است مشکل تر مي شود چون لغزش باعث مي شود که لايه بندي کشيده شود و لايه هاي منفرد چين خورده در اثر کشيدگي زياد شکسته شوند و چين خوردگي هاي اوليه به راحتي قابل مشاهده نباشند. بطور مشابه اگر دايک ها يا سيل ها قبل از دگرگوني به سنگ تزريق شوند اين لايه هاي ترکيبي متفاوت لزوماً با لايه بندي اوليه موازي نيستند و مي توانند در سنگ دگرگوني محفوظ بمانند. ۲ـ جابه جايي لايه اصلي: لايه بندي ترکيبي اصلي يک سنگ در طي دگرگوني مي تواند در يک جهت يافتگي جديد، جابه جا شود. شکل هاي زير نحوه اين کار را نشان مي دهند.در مراحل ابتدايي يک فولياسيون جديد شروع به رشد مي کند که دليل آن استرس فشاري وارده در زاويه اي خاص نسبت به لايه بندي اصلي است. کاني هايي که اين فولياسيون را تشکيل مي دهند همزمان با رشد، شروع به جدايش لايه هاي اوليه و ايجاد محفظه هايي کوچک با اشکال ايروديناميکي مي کنند. بعدها چون اين محفظه هاي (غلاف هاي) ايروديناميکي توسط تبلور مجدد کانيهاي اطراف متحمل فشاري شوند، کشيده شده و دوباره به هم مي رسند تا اينکه نوارهاي ترکيبي موازي با فولياسيون جديد را تشکيل دهند. ۳ـ انحلال و رسوب گذاري مجدد: در سنگهاي دگرگوني ريز دانه چين هاي کوچک مقياس را " کينک باند" (Kink Band) گويند که اغلب در نتيجه اعمال استرس فشاري بوجود مي ايند. فولياسيون جديد در طول صفحات محوري چين ها شروع به رشد مي کند. کوارتز و فلدسپات در اثر فشار وارده، حل مي شوند (انحلال بر اثر فشار)و در نقاط ماکزيمم چين ها رسوب مي کنند(جايي که فشار کمتر است). همزمان با اينکه فولياسيون جديد در جهت عمود بر 1δ جهت يافته مي شود، نتيجه بعدي بوجود آمدن نوارهاي ميکا (يا صفحات سيليسي)و کوارتز(يا فلدسپات) موازي با لايه بندي فولياسيون جديد است. ۴ـ آرايش هسته اي مطلوب(پايدار): سيال هاي موجود، در طول دگرگوني توانايي حل کردن کاني ها و جابه جايي يونها را از جايي به جايي ديگر در سنگ را دارند. بنابراين کانيهاي تيره بعد از انحلال در قسمت ديگري از سنگ رشد مي کنند و آرايش هسته اي جديدي را به شکل لايه هاي منفصل و متناوب، فلسيک(روشن) و مافيک(تيره) ايجاد مي کنند. ۵ـ ميگماتيتي شدن: همانطور که قبلاً بحث شد ميگماتيت ها، اشکالي هستند که بشکل عدسي و يا غلاف هاي ايروديناميکي در حوزه هاي دگرگوني شديد بوجود مي ايند و بيان کننده اين مطلب هستند که گدازه هايي در اطراف سنگهاي دگرگوني بوده اند. وارد شدن گدازه هاي مذکور به غلاف هاي ايروديناميکي و لايه هاي داخل سنگ نيز مي تواند باعث لايه بندي منفصلي شود که گاهاًدر سنگهاي دگرگوني درجه بالا ديده مي شود. اين فرايند شبيه به فرايندي است که در شماره 4 توضيح داده شد. بجز اين مطلب که در اين نوع گدازش(ذوب) قسمتي(جزئي) سنگ اصلي صورت مي گيرد تا گدازه هاي فلسيک توليد شوند و بعدها به داخل غلاف هاي ايروديناميکي و لايه هاي داخل سنگ دگرگون و در آنجا متبلور شوند. شکل گيري ثانوي سنگ بعد ها مي تواند کشيده و چين خورده که اين موضوع باعث مي شود با ميگماتيت ها اشتباه نشوند. منبع
  7. Alireza Hashemi

    مکانيک فرسايشSoil Conservation

    عوامل فرسايش فرسايش اساسا يک پديده تسطيح يا هموارکننده سطح زمين است به اين ترتيب که خاک و قلوه سنگ از راه حمل شدن، غلطيدن و يا شسته شدن تحت تاثير نيروي ثقل از نقاط مرتفع به محلهاي پست حرکت ميکنند مهمترين عوامل سست کننده و يا خردکننده اين مواد که لازمه حرکت آنهاست آب و باد ميباشد ▪ باد: باد بخودي خود نميتواند صخره ها را بفرسايد ولي وقتي همراه خود ذرات معلق شن يا خاک را حمل ميکند موجب ساييده شدن حتي سخت ترين صخره ها نيز ميگردد. اين عمل شبيه حرکت لا دور آهسته سنباده کشي است که به منظور تميز کردن سطح فلزات قبل از رنگ کردن آنها مورد استفاده فرار ميگيرد. آب: آب به تنهايي مهمترين عامل فرسايش به حساب مي آيد. باران، جويبارها و رودخانه ها؛ همگي خاک را خراشيده و با خود حمل ميکنند. و امواج سواحل درياها و درياچه ها را مي فرسايند. در حقيقت ميتوان گفت هر زمان و بهر شکلي که آب در حال حرکت باشد موجب فرسايش سرحدات خود ميگردد. ▪ تغييرات درجه حرارت: وقتي که فرسايش زمين شناسي مورد نظر باشد گذشت زمان غير قابل تشخيص است و تغييرات بسيار جزيي يا بسيار آهسته در مدت طولاني تدريجا اهميت پيدا ميکنند. به عنوان مثال ميتوان از ورقه ورقه شدن و شکاف برداشتن سنگها و صخره ها در اثر تغيير درجه حرارت نام برد. تغييرات سريع درجه حرارت روز و شب فقط روي سطح صخره ها اثر ميگذارد در حاليکه تغييرات آرام بين زمستان و تابستان تا اعماق بيشتري نفوذ ميکند. وقتي که تغييرات درجه حرارت با يخبندان نيز همراه باشد در اثر انبساط حجم آب در بين شکافها و درزها اثر خردکنندگي آن بشدت افزايش ميبابد. بطوري که در شکل اول نشان داده شده است انقباض و انبساط توده يخ در روي سطح شيبدار موجب حرکت تدريجي آن به طرف پايين تپه ميگردد. ▪ موجودات زنده: بعضي از انواع حيات مانند جلبکها و گلسنگها عملا موجب شکسته شدن سنگها ميشوند ولي اثر عمده موجودات زنده، ايجاد اختلالاتي است که اثر عوامل ديگر را سرعت ميبخشد. حيوانات با پا گذاشتن بر روي سنگ و خاک موجب شکستن آنها شده و نتيجتا حمل آنها را بوسيه آب يا باد تسهيل ميکنند. در انتهاي ديگر شاخص موجودات زنده؛ کرم خاکي و موريانه موجب به هم خوردن و افزايش هواديدگي و اکسيداسيون خاک شده و با اين ترتيب پديده تبديل صخره هاي مقاوم به خاک قابل فرسوده شدن را سرعت ميبخشند. ● فرسايش تشديدي فعاليتهاي غير کشاورزي بشر که موجب تشديد پديده هاي فرسايش ميشوند در مقياس جهاني از اهميت کمي برخورداند. ما کوهها را براي استخراج سنگ و سنگ آهن حفاري ميکنيم، ما در يک جا زمين را گود کرده و در جاي ديگر گودي را پر ميکنيم ولي اين دخالتها در قسمت بسيار کوچکي از سطح کره زمين انجام ميگيرد. از طرف ديگرکشاورزي در چنان سطح وسيعي انجام ميگيرد که فعاليتهايي از اين قبيل بطور بسيار بارزي سرعت فرايندهاي فرسايشي را تغيير ميدهند و تقريبا تمام عمليات کشاورزي در جهت افزايش فرسايش عمل ميکنند. هر زمان که پوشش گياهي از روي زمين برداشته شده و زمين ل_خ_ت شود؛ درخت کمتري وجود خواهد داشت که سرعت باد را کاهش ميدهد و در نتيجه فرسايش بادي افزايش مي يابد. گياه کمتري وجود دارد که انرژي قطرات باران را جذب کند و نتيجتا فرسايش باراني زيادتر خواهد شد، روان آب سطحي زيادتري جريان مي يابد و نهرها و رودخانه ها قويتر ميشوند و بالاخره حيوانات اهلي صخره و خاک را بيشتر خرد ميکنند. انسان با شخم زدن زمين ميليونها بار سريعتر از حيوانات حفار موجب به هم خوردن و هواديدگي خاک ميگردد. با اين اعمال در حقيقت تمام پديده هاي فيزيکي طبيعت که فرسايش يکي از آنهاست تشديد ميشوند. فقط حالتهاي خيلي استثنايي و نادري وجود دارند که دخالت بشر احتمالا موجب کاهش فرسايش طبيعي ميگردد مانند وقتي که صحراها احيا ميشوند، نواحي خشک بوسيله آبياري معتدل مگردند و يا جنگلها ايجاد ميشوند که سطح کل آنها در مقايسه با سطحي که در آن فعاليتهاي بشر موجب افزايش فرسايش ميگردد بسيار ناچيز است. ● حدود قابل قبول فرسايش بنابر آنچه گفته شد آيا ميتوان بين فرسايش طبيعي که يک پديده طبيعي و قابل پذيرش است و فرسايش تشديدي که يک پديده مخرب و ساخته دست بشر است حد فاصلي تعيين کرد؟ و اگر کشيدن چنين خطي مشکل و يا غيرممکن باشد که هست آيا راه ديگري براي مشخص کردن حدود فرسايش قابل قبول وجود ندارد؟ بهتر است براي يافتن چنين راهي سوال بالا را به ترتيب ديگري مطرح شود؛" حد فرسايشي که ما در آن حد احساس ميکنيم ديگر نبايستي فرسايش را تحمل کرد بلکه بايستي در مورد آن کاري انجام داد کجاست؟" معمولا به اين سوال اين طور جواب داده ميشود که هدف متخصصين حفاظت خاک اطمينان از اين امر است که از زمين به ترتيبي استفاده شود که اين استفاده بتواند به طور نامحدود ادامه يابد. يعني هيچ گونه تخريب تدريجي خاک صورت نپذيرد. اين هدف زماني تحقق مي يابد که سرعت از دست رفتن خاک بيشتر از سرعت تشکيل آن نباشد. سرعت تشکيل خاک را نميتوان به دقت اندازه گيري کرد ولي بهترين تخمين خاکشناسان اين است که در شرايط طبيعي، چيزي در حدود ۳۰۰ سال طول ميکشد تا ۲۵ ميلي متر خاک سطحي تشکيل شود(بنت ۱۹۳۹ فصل دوم). اين مدت براي وقتي که به هم خوردگي، هواديدگي و شستشوي خاک با عمليات تهيه زمين سرعت ميگيرند به حدود ۳۰ سال تقليل مي يابد. سرعت تشکيل ۲۵ ميلي متر خاک در ۳۰ سال تقريبا برابر است با ۵/۱۲ تن در هکتار در سال و اين رقمي است که اغلب به عنوان حدي که فرسايش نبايستي از آن بيشتر شود پذيرفته شده است. البته واضح است که ميزان قابل قبول خاک از دست رفته ثابت نبوده و به شرايط خاک بستگي دارد. اگر پروفيلي از يک خاک عميق با حاصلخيزي يکسان در تمام سطوح تشکيل شده باشد از دست دادن ۲۵ ميلي متر خاک در ۳۰ سال آنقدر خطر جدي در بر ندارد که از دست رفتن همين مقدار خاک از پروفيلي متشکل از چند سانتي متر خاک بر روي صخره هاي سخت. بدين ترتيب ارقامي که به عنوان حد قابل قبول فرسايش مورد استفاده قرار ميگيرند به ندرت از ۵/۱۲ تن در هکتار در سال بالاترند. در آمريکا ارقام بين ۵/۲ تا ۵/۱۲ تن در هکتار در سال متداولند و در فدراسيون افريقاي مرکزي رقم ۱۰ براي خاکهاي شني و ۵/۱۲ تن در هکتار در سال براي خاکهاي رسي به کار مي رود. اين اعداد در فرمول جهاني فرسايش خاک(Universal Soil Loss Equation به اختصار USLE) به توصيه هاي عمليات کشاورزي ربط داده شده است. ● انواع فرسايش ۱) فرسايش آبي اولين تقسيم بندي فرسايش آبي که بوسيله متخصصين پيشتاز حفاظت خاک انجام گرفت اين پديده را به مراحلي منطبق بر تجمع تدريجي رواناب سطحي تقسيم ميکند که با فرسايش سطحيSheet Erosion (شسته شدن سطح خاک زراعي) شروع ميشود، سپس با تجمع آب در جويبارهاي کوچک وارد مرحله فرسايش شياري Rill Erosion ميگردد. بعد وقتي که آبراهه هاي فرسايش يافته بزرگتر شوند فرسايش خندقي Gully Erosion ناميده ميشود و بالاخره فرسايش نوع آخر فرسايش کناره اي است که با بريده شدن سواحل رودخانه ها و يا جويها توسط آب جاري در آنها بوجود مي آيد. با آگاهي فعلي ما از فرسايش اين تقسيم بندي ديگر مناسب نبوده و شايد هم گمراه کننده باشد چون کلا اثرات برخورد قطرات باران و عمل فرسايش پاشماني Splash Erosion را حذف ميکند. در صورتي که ميدانيم عمل قطره باران در هنگام برخورد با زمين اولين و مهمترين مرحله پديده فرسايش است. همچنين فرسايش سطحي که برداشته شدن يکنواخت خاک بوسيله يک لايه نازک آب در حال جريان را مجسم ميکند از هر نظر غلط است. چون از يک طرف جريان لايه اي آب فقط در سرعتهايي بسيار بالاتر از سرعت معمولي آب در مزرعه قادر به خراشيدن سطح و ايجاد آب شکستگي است و از طرف ديگر رواناب بندرت ميتواند به فرم ورقه پهن و يکنواخت در حرکت باشد. اگر توضيح مربوط به فرسايش سطحي را کنار گذاشته و به جاي آن "فرسايش باراني" را قرار دهيم ديگر مخالفتي با ادامه مراحل بعدي تقسيم بندي فوق يعني فرسايشهاي شياري، خندقي و کناره اي نخواهد بود. فرسايش شياري را ميتوان شسته شدن و حمل مواد از داخل آبراهه هايي با ديواره هاي مشخص و بدان حد کوچک که با شخم زدن معمولي از بين ميروند تعريف کرد. اين آبراهه ها وقتي خندق ناميده ميشوند که به آن اندازه بزرگ و دايمي شده باشند که عبور وسايل شخم در جهت عمود بر آنها ميسر نباشد. هيچ مرز مشخصي که اين دو نوع فرسايش را از يکديگر جدا سازد وجود ندارد. در نقاط مختلف دنيا خندقها به نامهاي متفاوتي مشهورند و از آن جمله است: "وادي" در شمال آفريقا، "نولا" در هندوستان، "دونگا" در آفريقاي جنوبي و " آريو" در آمريکاي جنوبي. ▪ اشکال خاص فرسايش آبي ـ فرسايش پاسنگيPedestal Erosion وقتي که قسمتي از يک خاک مستعد فرسايش بوسيله سنگ يا ريشه گياه از فرسايش باراني محافظت ميشود؛ پاسنگهايي منفرد و مرتفع نسبت به زمينهاي اطراف به وجود مي آيند که در بالاي آنها اجسام مقاوم قرار دارند. فرسايش زمينهاي اطراف اين پاسنگها بيشتر بوسيله باران انجام ميگيرد تا جريانهاي سطحي آب چون که در پايه پاسنگها هيچ گونه اثري از بريدگي بوسيله آب مشاهده نميشود. اين نوع فرسايش به آهستگي و طي سالها در قسمتهايي از مراتع که از گياه پاک شده باشد به وجود مي آيد. در زمينهاي زراعي که به وسيله رگبارشهاي Rainstorm استثنايي شديدا فرسايش يافته باشند نيز ممکن است پاسنگها به وجود آيند. اهميت اين پاسنگها در اين است که با مطالعه ارتفاع آنها ميتوان بطور تقريبي عمق خاک از دست رفته را محاسبه کرد. تفکيک پاسنگها از سکوهاي علفي حايز اهميت است. زيرا اين سکوها نيز معمولا داري سطح خاکي بالاتر از زمينهاي اطراف خود هستند.اين بلندي ممکن است نشان دهنده فرسودگي خاک بين دسته هاي علف بوده و سطح خاک در داخل آنها نمايانگر سطح اوليه خاک باشد. ولي اين احتمال نيز وجود دارد که سطح خاک داخل دسته هاي علفي در نگهداري خاک پرتاب شده از زمينهاي ل_خ_ت اطراف آنها توسط برخورد قطرات باران بالا آمده باشد. در چند قطعه آزمايشي مشاهده گرديد که سطح خاک در داخل دسته هايي از گياه Eragrostits Curvula ۲۰ ميلي متر از زمينهاي اطراف بالاتر است. امکان داشت به آساني فرض شود که اين اختلاف ارتفاع نشانه اي از فرسايش شديد باشد. ولي در حقيقت اندازه گيريها نشان دادند که مقدار خاک از دست رفته کم و قابل اغماض بوده و اختلاف ارتفاع حاصله منحصرا نتيجه جابجايي جانبي خاک بوسيله برخورد قطرات باران بوده است. ـ فرسايش مخروطي فرسايشي است با شکل مشخص که مخروطهاي بلندي در کناره هاي خندق به جا ميگذارد. قسمت زيرين اين مخروطها از خاکهاي بشدت فرسايش پذير تشکيل يافته است. اين فرسايش هميشه با شيارهاي عميق در جهت عمود بر کناره هاي خندقها همراه است. اين شيارها به سرعت ديواره خود را بريده و عريض ميشوند تا به همديگر برسند و مخروطهاي مجزايي را بر جاي بگذارند. معمولا در اين نوع فرسايش نيز مانند فرسايش پاسنگي، لايه اي از خاک مقاوم به فرسايش و يا سنگ و سنگ ريزه قسمت بالاي مخروطها را تشکيل ميدهد. کناره هايي که به اين ترتيب فرسايش مي يابند معمولا به وسيله آب جاري و يا راکد به شدت از زير بريده ميشوند و فرسايش از نوع لوله اي نيز در چنين محلهايي فراوان ديده ميشود. شرايط شيميايي و فيزيکي خاک که موجب پيدايش چنين فرسايش شديدي ميگردد به وضوح مشخص نشده است. ولي معمولا اين فرسايش در خاکهايي به وقوع ميپيوندد که عدم تعادل شديد مانند زيادي سديم و يا پراکندگي ذرات در آنها ديده ميشود. تشخيص خاکهاي مستعد اين نوع فرسايش به اين ترتيب است که در حالت خشک جذب آب در آنها بسيار بطئي است ولي در حالت اشباع هيچ گونه چسپندگي نداشته و مانند گل جاري است. کنترل خندقها و يا هر نوع ديگر احياي خاک وقتي که فرسايش مخروطي به چشم ميخورد مشکل است. شرايط ناجور رطوبت و مواد غذايي خاک، ايجاد پوشش گياهي را در اين خاکها مشکل ميکند. اين خاکها براي ساختمانهاي خاکي بسيار نامناسب بوده و ساختمانهاي سيماني و بتوني نيز سريعا از زير خالي شده و يا کج ميشوند. ▪ آبراهه هاي زيرزميني سوراخها يا آبراهه هاي زيرزميني بيشتر در خاکهايي که مستعد فرسايش مخروطي هستند تشکيل ميگردند. ولي کاملا محدود به اين خاکها نميگردند. وقوع آن زماني است که آب سطحي به درون خاک نفوذ کرده و آنقدر پايين مي رود تا به يک لايه داراي قابليت نفوذ کمتر برخورد کند. اگر در چنين شرايطي که راه نفوذ عمودي آب بسته است آب به طور افقي از روي لايه با قابليت نفوذ کم حرکت کند ممکن است در مسير خود ذرات ريز خاک لايه متخلخل را شسته و از آن خارج نمايد. اين عمل خود باعث زيادتر شدن سرعت حرکت افقي آب گشته و باز فرسايش جانبي را اضافه ميکند تا بالاخره تونلي ايجاد شود. بدين ترتيب تمام آب سطحي در يک سوراخ عمودي ناپديد شده و در زيرزمين جريان مي يابد تا اينکه در جاي ديگر و احتمالا از ديواره هاي جانبي يک خندق سر به در آورد. خوشبختانه اين نوع فرسايش محدود است به زمينهاي بدخيم يا زمينهايي که از نظر کشاورزي داراي اهميت نيستند و گرنه هيچ گونه روش کنترل موثري براي آن نميتوان به کار برد. ▪ فرونشيني Slumping فرونشيني معمولا پديده اي از فرسايش طبيعي است که بروز آن بدون دخالت بشر امکانپذير است. ولي امکان تشديد آن بوسيله بشر مثلا در کناره هاي خندقها وجود دارد. اين پديده مشخصا در مناطقي که داراي بارندگي زياد و خاک عميق هستند به چشم ميخورد و در چنين شرايطي به مهمترين عامل بوجود آمدن خندقها تبديل ميشود. اين عمل در جاهايي که دهانه خندق تا مرتفعترين نقطه و حتي بعد از آن عقب نشيني کرده و هيچ گونه جريان آبي به داخل خندق در محل دهانه نميتواند صورت گيرد بروز ميکند. اين خندقها اغلب با يک جريان سيلابي در داخل آبراهه ها شروع ميشوند ولي به مجرد اينکه خندقها ايجاد شدند فرسايش ميتواند به وسيله فرونشيني تنها ادامه يابد. از راههاي ديگر پيدايش اين پديده نشست ديواره هاي رودخانه ها و فرسايش ساحلي را ميتوان نام برد. ▪ کاهش کيفيت خاک اگر فرسايش خاک را به معناي اعم آن تعريف کنيم شامل هر گونه تنزل يا کاهش قدرت محصول دهي خاک نيز ميشود. يک چنين تنزلي ميتواند به چندين طريق صورت پذيرد بدون اينکه خاکي از دست رفته باشد. ▪ فرسايش حاصلخيزي اين فرسايش که همان از دست رفتن مواد غذايي گياهي به وسيله فرسايش است از نظر کيفيت ميتواند با ميزان برداشت اين مواد به وسيله گياهان زراعي برابري کند. نحوه از دست رفتن مواد غذايي براي عناصر مختلف متفاوت است. فسفر معمولا همراه با ذرات کلوئيدي که بر روي آنها جذب شده است، از دست مي رود ولي ازت به فرمهاي نيتريت و نيترات که در آب محلول هستند ميتواند در رواناب حل شده و از زمين خارج گردد بدون اينکه هيچ گونه حرکتي فيزيکي خاک صورت گرفته باشد. ▪ فرسايش پادلPuddle Erosion اين فرسايش نيز يک تخريب فيزيکي است که در آن خاکي از دست داده نميشود. اين فرسايش متلاشي شدن ساختمان خاک به وسيله برخورد قطرات باران و شسته شدن ذرات ريز به داخل فرورفتيگيهاست که منجر به ايجاد يک خاک بدون ساختمان با سطح فشرده و قدرت محصول دهي کاهش يافته ميشود. شکل زير نمونه اي از فرسايش پادل را نشان ميدهد. ▪ فرسايش عمودي نوع ديگر جابجايي فيزيکي، شسته شدن ذرات ريز رس از داخل شن و سنگ ريزه متخلخل به طرف پايين و تجمع آن در لايه هاي زيرين نيم رخ خاک که داراي تخلخل کمتري است ميباشد. اين عمل دو اثر ميتواند داشته باشد که يکي از دست رفتن مواد ريز در يک نقطه و ديگري افزايش اين مواد در نقطه ديگر است. در خاکهاي شني کاهش قابل ملاحظه در ميزان مواد کلوئيدي و رسي که در اثر فرسايش عمودي ممکن صورت پذيرد موجب کاهش حاصلخيزي اين خاکها ميگردد. اثر دوم يعني تجمع مواد ريز کلوئيدي نيز ميتواند نامطلوب باشد و آن زماني است که تجمع اين مواد لايه اي با نفوذ پذيري کم براي ريشه گياه و آب ايجاد ميکند. ۲) فرسايش بادي پنج نوع مختلف فرسايش بادي را ميتوان مشخص کرد که بين برخي از آنها فصول مشترکي وجود دارد و در غالب موارد تعدادي از آنها همزمان با هم به وقوع مي پيوندند. نوع اول ديتروژن Detrusion ناميده ميشود همان ساييده شدن صخره ها و تپه هاي خاکي به وسيله ذرات معلق در باد است. تراشيده شدن صخره هاي بزرگ به اشکال عجيب و غريب که اغلب در صحراها مشاهده ميشوند به وسيله همين پديده صورت گرفته است. مشابه همين عمل در نزديکي هاي سطح زمين به وسيله ذرات درشت جهنده نيز صورت ميگيرد که به آن سايش Abrasion اطلاق ميشود. سه نوع ديگر فرسايش بادي مربوط هستند به طرق مختلفي که مواد حمل ميشوند. حمل مواد بسيار ريز به صورت معلق در هوا صورت ميگيرد و تعليق Afflation ناميده ميشود. ذرات درشت با غلتيدن Extrusion و ذرات با اندازه متوسط در جهت باد به طريق جهشي Saltation حرکت ميکنند. ▪ اهميت نسبي انواع فرسايش سوالي که اغلب مطرح ميشود اين است که کداميک از انواع فرسايش خطرناکترين آنهاست. جواب به اين سوال موقعي حايز اهميت است که يک برنامه حفاظت خاک از منابع محدود و ناکافي جهت مواجه با کل مسئله فرسايش برخوردار باشد و در نتيجه اين منابع محدود بايستي براي قسمتهاي انتخاب شده اي مورد استفاده قرار گيرند. بهرحال براي اين سوال يک جواب معين وجود ندارد و جواب بسته به اينکه چرا و به چه دليل به مهار فرسايش نياز هست تغيير ميکند. چنانچه توليد گياهان زراعي به وسيله فرسايش به خطر افتاده است در اين صورت فرسايش باراني و شياري روي زمينهاي زراعي مهمترين فرسايش است. در صورتي که رسوبات حمل شده بوسيله جويبارها و رودخانه ها، درياچه هاي پشت سدها را که براي شبکه هاي آبياري ضروري هستند با خطر پر شدن روبرو ساخته است مهمترين منبع چنين رسوباتي احتمالا فرسايش از نوع خندقي يا کناره اي است. اين بدان جهت است که خاک فرسايش يافته به وسيله اين دو نوع فرسايش تماما و بلافاصله وارد جريانهاي جويباره اي ميگردد. جريانهاي ديگر نظير رواناب سطحي نيز ممکن است مقادير هنگفتي خاک از زمين زراعي خارج کند. اما به احتمال زياد اين خاک قبل از رسيدن به جريانهاي جويباره اي به وسيله پوشش گياهي متوقف شده و يا در گودالها وحفره ها رسوب مي نمايد. اهميت نسبي انواع مختلف فرسايش و تعيين تقدم کنترل هر يک احتياج به بررسي و تحليل مسئله و همچنين اهداف برنامه حفاظتي دارد. ▪ مراحل مختلف پديده فرسايش زماني که بخواهيم مقاومت نسبي انواع مختلف خاک را نسبت به فرسايش مورد بررسي قرار دهيم؛ وضعيتي شبيه آنچه در بالا گفته شد پيش مي آيد. در اينجا جوابهاي صحيح بر حسب اينکه نسبت به چه نوع فرسايشي اين مقاومت سنجيده ميشود متفاوت است. يک خاک ممکن است فرسايش کناره اي و برش از زير آسيب پذير باشد. اين موضوع را ميتوان به بهترين وجهي با در نظر گرفتن تقسيم بندي پديده فرسايش که ۳۰ سال قبل توسط اليسون انجام گرفت توضيح داد. در اين تقسيم بندي سه مرحله اساسي "جدا شدن ذرات از همديگر"(Detachment)، "نقل مکان" (Transportation) و "رسوبگذاري" (Deposition) براي فرسايش مشخص شده است. اليسون با بررسيهاي آزمايشگاهي نشان داد که خاکهاي مختلف عکسالعملهاي متفاوتي در هر يک از مراحل فوق از خود نشان ميدهند. براي مثال ذرات خاکي با بافت شني بسيار آسانتر از ذرات يک خاک رسي از هم جدا ميشوند. ولي ذرات رس پس از جداشدن خيلي آسانتر از ذرات شن حمل ميگردند. بنابراين براي دانستن درجه سهولت جابجايي يا ميزان فرسايش پذيري هر خاک، حتما لازم است ماهيت فرسايش تعريف و مشخص گردد. ▪ محاسبه ميزان فرسايش ـ تخمينهاي عددي از ضروريات اساسي هر علم يکي توانايي آن علم در توصيف و اندازه گيري علل و اثرات فرايندهاي طبيعي مربوط به موضوع علم است و ديگري توانايي پيشبيني اينکه در يک شرايط معين در آينده چه اتفاقي خواهد افتاد. از ضروريات فوق در مورد علم حفاظت خاک فقط اندازه گيري اثرات فرسايش آسان است که آن هم از زمان "وولني"(۱۸۸۰) تاکنون به کمک اندازه گيري وزن خاک فرسايش يافته انجام مي گرفته است. کوشش جهت براي پيشبيني فرسايش خيلي ديرتر و با کارهاي اداره حفاظت خاک آمريکا در دهه ۱۹۴۰ آغاز گرديد ويکي از اولين بررسيها در اين زمينه، کار ماسگريو در سال ۱۹۴۷ به نام " بررسي کمي عوامل موثر در فرسايش آبي ـ اولين تقريب" است. عدم وجود عامل سوم يعني "تشخيص و اندازه گيري علل" از پيشرفتهاي علم حفاظت خاک جلوگيري مي کرد. بعد از موفقيت غير منتظره اليسون در مورد فرسايش باراني، مطالعات روي روابط علت و معلولي فرسايش موجب پيشرفت تدريجي در شبيه سازي رياضي گرديد که امکان پيشبيني فرسايش از روي داده هاي معين را فراهم مي آورد. آخرين و موثرترين اين مدلها به نام " رابطه جهاني از دست رفتن خاک" است. اين رابطه تمام عوامل متغيري که روي فرسايش باراني اثر ميگذارند را با عبارات رياضي در يک جا جمع ميکند. در اينجا با يک بيان ساده کيفي، مسايل فرسايش و کنترل آنها را مطرح ميکنيم. ـ بيان کيفي اصول علت اساسي فرسايش آبي را ميتوان اعمالي دانست که باران بر روي خاک انجام ميدهد و مطالعه فرسايش را ميتوان به دو قسمت کرد. يکي اينکه چطور فرسايش تحت تاثير انواع مختلف باران قرار ميگيرد و ديگر اينکه شرايط متفاوت خاک آنرا چگونه تغيير ميدهد. ميزان فرسايش به اين ترتيب به ترکيبي از قدرت باران در ايجاد فرسايش و توانايي خاک در تحمل باران بستگي دارد. به عبارت رياضي، فرسايش تابعي است از فرسايندگي Erosivity(باران) و فرسايش پذيريErodability (خاک) يا (فرسايش پذيري) (فرسايندگي) F = فرسايش فرسايندگي را ميتوان توانايي بالقوه باران در ايجاد فرسايش تعريف کرد که در يک شرايط معين خاک براي رگبارشهاي مختلف قابل مقايسه کمي است وبراي آن ميتوان مقدار عددي به وجود آورد. فرسايش پذيري را ميتوان آسيب پذيري خاک نسبت به فرسايش تعريف کرد که براي شرايط معين باران اين خاصيت خاک را ميتوان با خاک ديگر مقايسه کرد و باز امکان پيداکردن مقدار عددي براي فرسايش پذيري وجود دارد. فرسايش پذيري خاک را ميتوان به دو قسمت کرد. اول آن فرسايش پذيري که مربوط به خصوصيات اصلي و ذاتي خاک مثل ترکيبات شيميايي، فيزيکي و مکانيکي آن بوده که قابل اندازه گيري در آزمايشگاه ميباشد. دوم آن فرسايش پذيري است که به طرز رفتار با خاک يا مديريت مربوط ميشود. اين مديريت به نوبه خود به دو قسمت مديريت اراضي و مديريت زراعي تقسيم ميگردد. موضوعات وسيعي که ميتوان آنها را تحت نام مديريت اراضي جمع آوري کرده و در يک گروه قرار داد عبارتند از انواع مختلف استفاده از زمين، جنگلداري، مرتعداري، استفاده کشاورزي و غيره. جزء ديگر مديريت خيلي مفصلتر بوده و براي زمينهاي زراعي شامل نوع گياه، کود مصرف شده، برداشت و غيره نيز ميگردد. اينها جمعا مديريت کش و زرع را تشکيل ميدهند. بعضي از عمليات حفاظتي مديريت مانند شخم روي خطوط تراز يا تراس بندي موضوعاتي هستند که در مرز بين مديريت اراضي و مديريت کشت و زرع قرار دارند. در شکل زير، روش تقسيم بندي فوق به صورت نمودار نشان داده شده است که با فرسايندگي باران و فرسايش پذيري خاک آغاز شده و به ارتباط دادن تمام عوامل موثر در فرسايش که در فرمول جهاني فرسايش خاک به کار رفته اند منتهي ميگردد. فرسايش تابعي است از: ـ فرسايندگي و فرسايش پذيري ـ باران خصوصيات فيزيکي مديريت ـ انرژي مديريت اراضي مديريت زراعي
  8. لایه بندی یا چینه بندی یکی از مهمترین خصوصیات سنگهای رسوبی است. طبقه یا لایه را می توان به صورت جسم ورقه مانندی تعریف کرد که دو بعدش در مقایسه با بعد سوم (ضخامت) زیاد است. ضخامت لایه از چندین متر تغییر می کند. از نظر ابعاد نیز طبقات متفاوت‌اند و ممکن است تا چندین کیلومتر نیز گسترش داشته باشند. هر طبقه از طبقات مجاور خود توسط یک سری خصوصیات مشخص می‌شود. این خصوصیات ممکن است اختلاف در اندازه ذرات (شیل ، ماسه سنگ و کنگلومرا و غیره) باشد و یا اینکه اختلاف در ترکیب (ذغال ، شیل و آهک ، سختی ، رنگ و مشخصاتی نظیر آنها سبب مشخص شدن لایه شود. در بعضی موارد نیز ممکن است دو طبقه با مشخصات مشابه ، بوسیله یک طبقه نازک از یکدیگر جدا شوند. هرچند که طبقه ممکن است از یک منطقه وسیع به حالت مستوی و مسطح دیده شود ، ولی غالبا در نتیجه تاثیر نیروهای تکتونیکی ، از حالت مستوی خارج شده و در حالت کلی بایستی آنرا بصورت یک سطح در نظر گرفت. وضعیت اولیه طبقات هنگام تشکیل معمولا به حالت شیب‌دار در خواهند آمد. در بعضی موارد ، شرایط اولیه رسوبگذاری طوری است که طبقه تشکیل شده ، از همان ابتدا به حالت غیر افقی است. مثلا هنگامی که رسوبگذاری در دامنه دره‌ها ، قسمت های شیب‌دار کف دریاها ، روی جزایر مرجانی و در محیطهای نظیر آن انجام می شود، طبقات در حالت تشکیل نیز به صورت شیب‌دار خواهند بود. مشخصات طبقه در حالت کلی می‌توان طبقه را قسمتی از سنگهای رسوبی دانست که بین دو صفحه موازی محدود است. سطح بالایی به نام سقف یا کمر بالا و سطح پایین لایه خوانده می شود. شیب و امتداد این صفحه به نام شیب و امتداد سطح لایه بندی معروف است. رخنمون لایه محلی است که طبقه در سطح زمین مشاهده می شود و به عبارت دیگر ، فصل مشترک طبقه با سطح زمین را رخنمون آن می گویند. لایه بندی مجازی در بسیاری موارد ، به ویژه در مورد سنگهای دگرگونی ، پدیده هایی مشاهده می شود که شبیه لایه بندی است. ولی بایستی آنها را از لایه بندی حقیقی تشخیص داد. کلیواژهای قوی و سیستم درزهای موازی در ماسه سنگ و آهک بخصوص هنگامی که تحت تاثیر هوازدگی نیز قرار گرفته باشد ، حالت لایه بندی را دارد. در چنین مواردی بایستی با مطالعه دقیق ، سطح لایه بندی واقعی لایه را با استفاده از نحوه قرار گرفتن اجزا ، فسیل‌ها ، وجود لایه های نازک و عواملی نظیر آنها مشخص کرد. در مورد سنگهای دگرگونی نظیر شیست‌ها و گنایس‌ها ، لایه بندی اولیه سنگ معمولا در اثر پدیده های ثانوی مثل شیستوزیته و تورق ، به کلی از بین می رود و تشخیص آن فوق العاده مشکل است. در بعضی موارد ، وجود باندهای رنگین و ردیف کنکرسیون‌ها در سنگهای رسوبی نیز ممکن است شبیه لایه بندی واقعی باشد. در این حالت نیز با توجه دقیق بایستی ، آنها را از لایه بندی واقعی تشخیص داد. ساختمان داخلی لایه ساختمان داخلی لایه ، به شرایط فیزیکی و جغرافیایی محیط رسوبگذاری بستگی دارد و با توجه به تنوع این شرایط ، در حد وسیعی تغییر می کند. در حقیقت ، ساختمان داخلی لایه تابع نحوه قرار گرفتن ذرات تشکیل دهنده آن است. بدیهی است ساختمان داخلی لایه ، در مورد سنگهایی مثل کنگلومرا و ماسه سنگ که دارای ذرات درشتند، واضح تر مشاهده می‌شود. فسیل‌های حیوانی نظیر گراپتولیت‌ها و نیز بقایای گیاهی ، غالبا در سطح طبقه بندی قرار دارند. ذرات پهن سنگهای رسوبی نیز (مثل قطعات میکا) اکثرا موازی سطح لایه بندی است. بعضی از سنگهای رسوبی ، مثل شیل و نیز برخی از ذغالها ، به صورت ورقه های نازکی در امتداد لایه بندی جدا می شوند. این خاصیت ، ناشی از نحوه قرار گرفتن ذرات میکا و رس موجود در این سنگها است، ذرات میکا و سایر کانی‌های پهن ، در اثر جریان آب ، به موازات جریان قرار می‌گیرند. در بعضی موارد ، در اثر فشار ناشی از وزن طبقات رویی ، بعدها این قطعات به موازات سطح لایه بندی (افقی) قرار خواهند گرفت. ذرات کنگلومرایی که در نزدیکی سواحل تشکیل می شوند ، در امتدادهای خاصی قرار می‌گیرند ، زاویه تمایل این ذرات به سوی دریا است و امتداد محور بزرگ آنها ، غالبا موازی خط ساحل می باشد. قلوه سنگ‌|قلوه سنگ‌هایی که بوسیله رودخانه‌ها عمل می‌شوند ، طوری در برابر جریان قرار می گیرند که حداقل مقاومت را داشته باشند. و بدین ترتیب ، زاویه تمایل آنها در خلاف جهت جریان می باشد. نحوه قرار گرفتن فسیل‌ها نیز تابع جریان آب است. مثلا صدفهای طویل اغلب به موازات جریان آب رودخانه‌ها قرار می‌گیرند. صدفهایی که به شکل مخروط‌اند ، به طریقی قرار می گیرند که نوک مخروط ، در جهت جریان باشد. علاوه بر مطالب یاد شده ، نحوه قرار گرفتن اجزا تشکیل دهنده سنگ ، ساختمانهای داخلی مختلفی به وجود می آورد که برخی از آنها را در زیر می‌آوریم. لایه بندی چلیپایی یا مورب در بعضی موارد ، در داخل لایه ، یک نوع چینه بندی با مقیاس کوچکتر مشاهده می شود که غالبا ضخامت آنها کم است و نسبت به طبقه بندی اصلی به حالت متقاطع قرار گرفته‌اند. این نوع لایه بندی ، به نام لایه بندی چلیپایی یا متقاطع نامیده می شود. این گونه لایه بندی ، در سنگهایی مثل کنگلومرا ، ماسه سنگ ، سنگهای رسی و به ندرت در سنگ آهک مشاهده می شود. لایه بندی چلیپایی ، غالبا در رودخانه‌ها و به خصوص در رسوبات دلتایی و رسوبات کنار رودخانه دیده می شود. هنگام ورود رودخانه به آب ساکن ، ذرات سنگین آن ، بطور ناگهانی سقوط کرده و لایه بندی چلیپایی را بوجود می آورند. چینه بندی متقاطع در لایه‌ای رسوبات بادی نیز بوجود می‌آید. زیرا هنگام حرکت تلماسه‌ها (تپه‌های ماسه‌ای) ، ماسه‌های ریز از بالای تپه سرازیر شده و طبقات متقاطع را بوجود می‌آورد. اثر شکنجی یا ریپل مارک این ساخت در رسوباتی مثل رسوبات ماسه ای که ذرات آن مجزا بوده و قادرند آزادانه در آب یا هوا حرکت کنند ، به وجود آید. تشکیل اثر شکنجی ممکن است در اثر جریان (آب و یا باد) و یا در نتیجه امواج در قسمت های کم عمق دریا باشد. بدین ترتیب ، این گونه اشکال را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد: ریپل مارکهای جریانی : ریپل مارکهای جریانی نسبت به سطح افق نامتقارن اند و نوک آنها نیز تیز نیست. بلکه به حالت گرد می باشد. این گونه آثار شکنجی را می توان در رسوبات بادی و نیز بعضیرسوبات رودخانه‌ای مشاهده کرد. ریپل مارکهای موجی : اثرات شکنجی در قسمت های ساحلی کم عمق و در نتیجه حرکت قرینه آب به وجود می آید و به همین دلیل ، به حالت قرینه است. با توجه به اینکه امواج دریا فقط در اعماق کم موثر است، بنابراین ، آثارریپل مارک را فقط در رسوبات ساحلی می‌توان مشاهده کرد و برعکس ، وجود این آثار ، نشانه عمق کم رسوبگذاری است. لایه بندی دانه ترتیبی: تغییرات تدریجی در ابعاد ذرات تشکیل دهنده لایه ، به این نام خوانده می شود. در حالت کلی ، ذرات درشت معمولا در کف طبقه قرار دارند و هرچه از پایین به بالای طبقه نزدیک شویم ، ابعاد ذرات کاهش می یابد. بدین ترتیب در حالت کلی ، یک تغییر ناگهانی در ابعاد ذرات دو طبقه مجاور وجود خواهد داشت. طرز تشخیص بالا و پایین طبقه اگر وضعیت کلی چینه شناسی ناحیه مشخص باشد ، می توان انتظار داشت که بالا و پایین طبقات ، از این وضعیت کلی تبعیت می کند ولی اگر منطقه نا آشنا و وضعیت کلی چینه شناسی آن روشن نباشد، برای تشخیص بالا و پایین لایه بایستی از بعضی نشانه ها کمک گرفت که اینک به شرح آنها می پردازیم: ترکهای گلی: هنگامی که رسوبات رسی در مجاورت هوا خنک شوند ، در اثر انقباض ناشی از خشک شدن ، ترک‌هایی در سطح آنها بوجود می‌آید. بعدها ممکن است این ترکها ، بوسیله رسوبات ماسه‌ای و یا رسوبات رسی با ترکیب های متفاوت پر شود. بدین ترتیب به کمک این ترکهای پر شده ، می‌توان بالا و پایین طبقه را مشخص کرد. اثر قطرات باران: برخورد قطرات باران با سطح رسوبات رسی نرم ، باعث ایجاد حفره‌های کوچک در آن می‌گردد. اگر ریزش باران ادامه یابد ، این حفره ها محو می شوند ولی ممکن است اثرات قطرات مجزای باران در اینگونه رسوبات حفظ شود و در اثر پوشش بوسیله سایر رسوبات ، برای مدتها محفوظ بماند. وجود چنین آثاری نمایشگر سطح لایه خواهد بود. اثرات شکنجی: در ریپل مارکهای موجی ، قسمت تیزی به طرف بالا (طبقات جوان) و قسمت منحنی به طرف پایین (طبقات قدیمی) متوجه است. لایه بندی چلیپایی: طبقات متقاطع ، تقریبا بر قسمت پایین طبقه مماس‌اند و طی زاویه تندی به قسمت بالای آن وصل می شوند. با استفاده از این خاصیت ، در بسیاری موارد می توان وضعیت اصلی طبقات را توجیه کرد. لایه بندی دانه ترتیبی: در لایه بندی دانه ترتیبی ، ذرات درشت کف طبقه رسوب می کنند و هرچه به بالای آن نزدیک شویم ، ابعاد ذرات کوچکتر می شود. به کمک همین مشخصه می‌توان زیر و روی طبقه را تعیین کرد. استفاده از فسیل ها: در بعضی از رسوبات آواری دانه ریز ، اثرات حرکت کرمها به صورت مجراهایی حفظ شده که تماما به سطح طبقه سوراخ شده اند. صدف بعضی ازفسیل‌ها مثل در کفه‌ای‌ها نیز اغلب به حالتی قرار می گیرد که قسمت محدب آن به طرف بالای طبقه باشد. ساخت بالشی: در بعضی از گدازه‌های زیردریایی بویژه گدازه‌های بازی یک نوع ساخت بالشی بوجود می آید. نحوه قرار گرفتن آماری این قطعات طوری است که قسمت محدب آنها به طرف بالا می‌باشد.
  9. spow

    زمین ساخت

    زمین ساخت Tectonic رانه قاره ای فرانسوا پلاسه (1666) جدایش قاره های آمریکا را به توفان نوح نسبت داد. بر اساس این نظریه خشکیها قبل از توفان یکی بوده است. در اوایل قرن 18 عنوان گردید که اقیانوس اطلس بر اثر رویدادی فاجعه آمیز پدید آمده است. در سده 19 مفهوم فاجعه گرایی جای خود را به نظریه یکنواختی یا واقع گرایی داد. این نظریه که توسط جمیز هاتن و سر چارلز لایل مطرح شد چنین نوشت :« برای توضیح پدیده های متداول ، نیاز به نیروهای غیرطبیعی و رویدادهای خارق العاده که اصولشان را نمی شناسیم، نیست». مفهوم یکنواخت گرایی رانه نخستین بار توسط تیلور فیزیکدان آمریکایی ﴿ 1910) و آلفرد وگنر﴿1912) مطرح شد. این نظریه عنوان کرد که رانه از صد تا دویست میلیون سال گذشته در حال رخ دادن می باشد. فایل اموزشی را ازلینک زیر دریافت نمایید: دانلود کنید.
  10. spow

    مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی

    [h=1]مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی[/h] شاید به جرات بتوان گفت که تهیه نقشه های زمین شناسی و چگونگی استفاده از آنها در کارهای مختلف مطالعاتی یکی از مهمترین کارهای عملی برای هر زمین شناس است. نقشه های زمین شناسی اسناد و مدارکی با ارزش هستند که کلیه اطلاعات مهم زمین شناسی در آن گرد آوری شده است... دانلود: [TABLE] [TR] [TD=class: sectiontableheader, width: 5%, align: center]#[/TD] [TD=class: sectiontableheader, width: 25%]دانلود[/TD] [TD=class: sectiontableheader, width: 15%]حجم دانلود[/TD] [TD=class: sectiontableheader, width: 15%]دفعات دانلود[/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry2] [TD=align: center]1 [/TD] [TD=align: right] مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی-صفحات اولیه [/TD] [TD=align: right] (15,38 KB)[/TD] [TD=align: center] 440 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry1] [TD=align: center]2[/TD] [TD=align: right] مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی-فهرست مطالب [/TD] [TD=align: right] (53,60 KB)[/TD] [TD=align: center] 623 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry2] [TD=align: center]3[/TD] [TD=align: right] مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی-پیشگفتار [/TD] [TD=align: right] (34,38 KB)[/TD] [TD=align: center] 474 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry1] [TD=align: center]4[/TD] [TD=align: right] مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی-فصل1 [/TD] [TD=align: right] (41,50 KB)[/TD] [TD=align: center] 677 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry2] [TD=align: center]5[/TD] [TD=align: right] مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی-فصل2 [/TD] [TD=align: right] (181,87 KB)[/TD] [TD=align: center] 886 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry1] [TD=align: center]6[/TD] [TD=align: right] مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی-فصل3 [/TD] [TD=align: right] (278,03 KB)[/TD] [TD=align: center] 906 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry2] [TD=align: center]7[/TD] [TD=align: right] مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی-فصل4 [/TD] [TD=align: right] (376,38 KB)[/TD] [TD=align: center] 1021 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry1] [TD=align: center]8[/TD] [TD=align: right] مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی-فصل5 [/TD] [TD=align: right] (355,25 KB)[/TD] [TD=align: center] 986 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry2] [TD=align: center]9[/TD] [TD=align: right] مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی-فصل6 [/TD] [TD=align: right] (235,42 KB)[/TD] [TD=align: center] 748 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry1] [TD=align: center]10[/TD] [TD=align: right] مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی-فصل7 [/TD] [TD=align: right] (148,18 KB)[/TD] [TD=align: center] 641 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry2] [TD=align: center]11[/TD] [TD=align: right] مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی-فصل8 [/TD] [TD=align: right] (98,60 KB)[/TD] [TD=align: center] 548 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry1] [TD=align: center]12[/TD] [TD=align: right] مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی-فصل9 [/TD] [TD=align: right] (95,14 KB)[/TD] [TD=align: center] 517 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry2] [TD=align: center]13[/TD] [TD=align: right] مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی-فصل10 [/TD] [TD=align: right] (117,55 KB)[/TD] [TD=align: center] 595 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry1] [TD=align: center]14[/TD] [TD=align: right] مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی-ضمیمه و واژه نامه ومنابع [/TD] [TD=align: right] (227,97 KB)[/TD] [TD=align: center] 659 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry2] [TD=align: center]15[/TD] [TD=align: right] مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی-صفحه پایانی [/TD] [TD=align: right] (9,29 KB)[/TD] [TD=align: center] 374 [/TD] [/TR] [TR=class: sectiontableentry1] [TD=align: center]16[/TD] [TD=align: right] مبانی تهیه نقشه های زمین شناسی-فایل کامل کتاب [/TD] [TD=align: right] (2,16 MB)[/TD] [TD=align: center] 6491[/TD] [/TR] [/TABLE]
  11. سلام . ببخشید مزاحم میشم اطلاعاتی در مورد محل دقیق معدن ذغال سنگ مینودشت می خواستم و اینکه چطوری می توان دوران کار آموزی را در این محل گذراند.
  12. سدسازی از جمله طرح های مهندسی متمرکز به شمار می‌آید كه در ارتباط مستقیم با زمین ساخته می‌شوند. مطالعات زمین ‌شناسی مهندسی در تمامی مراحل اجرای یک طرح سد سازی مؤثر می‌باشند. ناکامی و گسیختگی پیش از یک سوم از سدها در سطح جهان نتیجه ضعف مطالعات زمین‌شناسی مهندسی محل اجرای آنها بوده است كه دلیل روشنی بر اهمیت دیدگاههای زمین‌شناسی مهندسی در اجرای موفق طرحهای سدسازی می‌باشد. سدها سازه‌های هیدرولیكی هستند كه عمود بر مسیر جریان آب احداث می‌شوند. هدفهای متعددی با احداث یک سد برآورده می‌شوند كه می‌توان به موارد زیر اشاره كرد : - تأمین آب آشامیدنی شهرها، آبیاری دشت های کشاورزی و تأمین آب واحدهای صنعتی. - مهار سیلابهای فصلی و کاهش خطر تخریبی آنها. - تولید برق با احداث نیروگاههای آبی در محدوده سدها هرچند در پروژه‌های سدسازی پایه تمام محاسبات بر تضمین موفقیت اجرای سد قرار دارد اما با وجود این مطلب تعدادی از سدها با مشکلاتی در زمان اجرا و بهره‌برداری مواجه می‌شوند. در ایران نیز عدم موفقیت برخی از سدها کاملاً مشهود است كه بارزترین آنها سد لار (واقع در شمال شرق تهران) می‌باشد. هرچند ظرفیت مخزن سد تقریباً یک میلیارد متر مكعب می‌باشد ولی از زمان بهره‌برداری در سال 1359 تاکنون کمتر از 3/1 مخزن پر شده است و روزانه در حدود یک میلیون مترمكعب فرار آب وجود دارد. سدهای دیگر کشور از جمله سد لتیان، 15 خرداد، مارون، جیرفت و سفید رود نیز با مشکلاتی مواجه هستند كه مهمترین آنها فرار آب و یا پر شدن مخزن به وسیله رسوبات می‌باشد. عوامل مؤثر در انتخاب ساختگاه سد موفقیت یک سد در درجه اول به انتخاب صحیح ساختگاه آن بستگی دارد. در انتخاب محل یک سد لازم است كه دو شاخص اصلی در نظر گرفته شود، 1- تأمین پایداری بدنه و مخزن 2- آب‌بندی محدوده احداث سد. عوامل متعددی در انتخاب ساختگاه یک سد مؤثر می‌باشند كه مهمترین آنها عبارتند از : شرایط توپوگرافی، ساختارهای زمین‌شناسی و وضعیت حوزه آبریز . تأثیر هر کدام از این عوامل در انتخاب ساخت گاه سد به شرح زیر می‌باشد. شرایط توپوگرافی ناهمواری ‌های سطح زمین و مورفولوژی آن معمولاً توسط نقشه‌های توپوگرافی نشان داده می‌شوند. بهترین موقعیت برای احداث سد معمولاً جایی انتخاب می‌شود كه یک دره تنگ به وسیله یک دره باز در سمت بالادست دنبال شود. دره تنگ معرف استقامت بالای سنگ می‌باشد كه در مقابل جریان آب رودخانه مقاومت بیشتری را نشان داده و دره باز محل مناسبی جهت مخزن می‌باشد كه ظرفیت ذخیره‌سازی آب را بالا می‌برد. تأثیر شرایط توپوگرافی در انتخاب ساختگاه سد ساختار زمین‌شناسی ساختار زمین‌شناسی یک محل به وسیله عواملی همچون امتداد و شیب لایه‌ها، ساختمان‌های چین‌خورده، گسلها و درزه‌ها کنترل می‌شود كه به شرح زیر مورد بررسی قرار می‌گیرند: امتداد لایه‌ها در محل هایی كه لایه‌بندی سنگ مشخص باشد بهتر است محل احداث سد جایی انتخاب شود كه محور سد موازی با امتداد لایه‌ها و یا دارای زاویه کمتری با امتداد لایه‌ها باشد. امتداد لایه‌ها در انتخاب ساختگاه سد علت این انتخاب را می‌توان در موارد زیر توجیه كرد: الف) در صورتی كه محور سد دارای زاویه کمتری با امتداد لایه‌ها باشد امکان دور ماندن از نقاط ضعف بیشتر است. لازم به ذکر است كه نقاط ضعف مورد بحث را می‌توان به شرح زیر بیان داشت.: - لایه‌های سنگی سست و ضعیف مانند سنگهای شیلی و مارنی - لایه‌های سنگی دربر گیرنده حفرات و دیگر پدیده‌های كارستی حاصل از انحلال توده سنگ - لایه‌های سنگی کاملاً خرد شده و یا کاملاً هوا زده شده. - گسلها و مناطق گسله كه عموماً با خردشدگی و شکستگی ‌های زیاد همراه می‌باشد. ب) در صورتی كه محور سد موازی با امتداد لایه‌ها باشد سنگهایی با شرایط و خصوصیات یکسان در محدوده تكیه‌گاهها و پی سد قرار می‌گیرند. بنابراین سنگها رفتار مشابهی در طول محل بار گذاری خواهند داشت و پایداری سد بیشتر خواهد بود. در چنین شرایطی طراحی سد نیز ساده‌تر خواهد بود. ج) در صورتی كه محور سد موازی با امتداد لایه‌ها باشد امکان فرار آب کمتر است. دلیل آن به این صورت است كه لایه‌ها در جهت عمود بر مسیر جریان آب قرار داشته و نفوذ پذیری در آن جهت کاهش می‌یابد. شیب لایه‌ها به طور كلی بهتر است محل احداث سد جایی انتخاب شود كه جهت شیب لایه‌ها به سمت بالا دست باشد یا به عبارت دیگر جهت شیب لایه‌ها در جهت عکس جریان آب باشد. تأثیر جهت شیب لایه‌ها در انتخاب ساخت گاه سد برای توصیه این انتخاب می‌توان به موارد زیر اشاره كرد: الف- از آنجا كه معمولاً تراوش آب در جهت سطوح لایه‌بندی صورت می‌گیرد بنابراین در صورتی كه جهت شیب سطوح لایه‌بندی به سمت بالا دست باشد امکان فرار آب کمتر است و محل احداث سد از شرایط آب‌بندی بهتری برخوردار می‌باشد. ب- پایداری پی و تكیه‌گاههای سد ببیشتر است زیرا كه قسمت اعظم بارهای وارده بر سطوح لایه‌بندی به سمت بالادست منتقل می‌شود. در صورتی كه شیب لایه‌ها به سمت پائین دست باشد امکان فرار آب بیشتر و ناپایداری سطوح لایه‌بندی بیشتر خواهد بود و در نهایت پایداری بدنه سد نیز در معرض خطر قرار می‌گیرد. چین خوردگی نقش ساختمان‌های چین‌خورده در انتخاب محل احداث یک سد را می‌توان با توجه به موارد زیر بیان داشت. الف- بهتر است محل احداث سد جایی انتخاب شود كه محور سد موازی با محور چین باشد و ساختمان چین‌خورده از نوع طاقدیس باشد. تأثیر چین خوردگی در ساختگاه سد ب- در صورتی كه محور سد عمود بر محور طاقدیس و یا ناودیس باشد لازم است كه جهت شیب لایه‌ها در محل احداث سد در نظر گرفته شود. در هر دو حالت جهت شیب لایه‌ها به سمت بالادست است. اگر سنگ‌های تشکیل دهنده اینگونه ساختمانهای چین‌خورده از شرایط خوبی با توجه به استقامت و آب‌بندی برخوردار باشند می‌توانند ساخت گاه مناسبی برای احداث یک سد در نظر گرفته شوند. محور سد عمود بر محور چین خوردگی وضعیت حوزه آبریز: محل احداث سدها معمولاً در قسمت انتهایی یک حوزه آبریز انتخاب می‌شوند بدین ترتیب حجم بیشتری از آب ذخیره و یا کنترل می‌شود.. در جایی كه رودخانه‌ها جریان فصلی دارند و سدهای ساخته شده اغلب از نوع مخزنی، تنظیمی و یا حفاظتی می‌باشند. به عنوان مثال می‌توان به سدهای كرج، جیرفت، ساوه، علویان و درود زن اشاره نمود. در جایی كه رودخانه‌ها جریان دائمی داشته باشند احداث سد در قسمتهای مختلف مسیر رودخانه وجود دارد و سدهای احداث شده اغلب از نوع سدهای نیروگاهی و یا مخزنی هستند به عنوان مثال می‌توان از سدهای كارون 1، كارون 3، كارون 4، سد کرخه، سد استور و سد منجیل نام برد. عوامل مؤثر در انتخاب نوع سد سدها با توجه به نوع مصالح مورد استفاده و شکل ساختمان آنها به انواع مختلفی تقسیم می‌شوند. انتخاب نوع سد معمولاً طوری صورت می‌گیرد كه بیشترین سازگاری را با محیط اطراف خود به وجود می‌آورد و در این شرایط است كه موفقیت سد تضمین می‌گردد. دره‌ها معمولاً در اثر عملکرد پدیده‌های مختلف زمین‌شناسی شکل می‌گیرند. شکل یک دره می‌تواند در انتخاب نوع سد نقش عمده‌ای داشته باشد در طرحهای مهندسی سد دره‌ها با در نظر گرفتن دو شاخص زیر معرفی می‌شوند: الف- پهنای دره در محل تاج سد (B) ب- عمق دره در محل احداث سد (H) یکی از روش‌های ساده برای طبقه‌بندی دره‌ها، طبقه‌بندی آنها با توجه به روش توماس B/H می‌باشد. دره‌ها از نظر شکل به سه مجموعه زیر تقسیم می‌شوند: 1- دره عمیق Gorge Valley دره‌ای است كه در آن B/H کمتر از 3 می‌باشد. 2- دره تنگ Narrow Valley دره‌ای است كه در آن B/H بین 3 تا 6 می‌باشد. 3- دره باز Wide Valley دره‌ای است كه در آن B/H بیش از 6 می‌باشد. استقامت زمین یکی از عوامل مؤثر در استقامت زمین محل اجرای پروژه، خواص مهندسی سنگ‌ها و خاکهای منطقه احداث سد است. ظرفیت باربری یکی از شاخصهایی است كه به این عوامل بستگی دارد و می‌توان به وسیله آن استقامت زمین را مورد سنجش قرار داد. جدول زیر الگویی مناسب برای احداث یک سد با در نظر گرفتن ظرفیت باربری مجاز زمین می‌باشد: با بررسی جدول فوق به تفاوت ظرفیت باربری در مورد انواع سدها آشنا می‌شویم. سدهای خاکی با داشتن سطح قاعده وسیعتر سبب پراکنده شدن بار سد در گستره وسیع‌تری می‌شوند و در نتیجه واحد سطح کمتری خواهیم داشت. و در مقابل سدهای بتنی قوس مضاعف به صورت بالعکس عمل می‌كنند. بنابراین خواص باربری زمین در انتخاب نوع سد با توجه به شکل ساختمانی آن و کوه انتقال نیرو نقش عمده‌ای پیدا می‌كنند. علاوه بر موارد مذکور شاخصهای دیگر مهندسی سنگها و خاکها از قبیل مقاومت‌های ترا کمی، برشی و کششی، مدول الاستیسیته، ضریب پواسون و همچنین عوامل مختلفی نظیر میزان هوا زدگی، درصد اشباع شدگی و موارد دیگری كه در جداول زیر طبقه‌بندی شده‌اند می‌توانند نقش اساسی در روند اجرای پروژه ایفا کنند. در پایان می‌توان به موارد دیگری نیز اشاره کرد كه نقش مهمی در تصمیم‌گیری‌های اولیه مبنی بر آغاز پروژه ایفا می‌كنند از این قبیل موارد می‌توان به انتخاب نوع سد و موقعیت جغرافیایی آن و نکات دیگری اشاره کرد كه از نقطه نظر فراوانی، مصالح مورد بررسی‌های اولیه قرار می‌گیرند كه چه بسا همین بررسی‌ها نیز پروژه‌ای را صرفاً به علت مناسب نبودن بازدهی به طور کامل متوقف کند. برای تفهیم بهتر این موضوع در جدول زیر به یکی از شاخه‌های عوامل یاد شده اشاره شده است. به این صورت كه به مقایسه حجم مصالح مصرفی سدهای بتنی قوسی و سدهای خاکی پرداخته شده است. با ذکر عوامل یاد شده مشاهده می‌شود كه حتی اگر جزئی‌ترین موارد در هر کدام از این زیرشاخه‌ها با بی‌تفاوتی و یا کمرنگ جلوه دادن آن مواجه شود چه بسا خسارات فراوانی را در پروژه‌های گوناگون باید متحمل شویم. با طبقه‌بندی این عوامل می‌توان آنها را به صورت كلی به چند بخش تقسیم کرد تا یک نمای كلی از عوامل مؤثر در مطالعات زمین‌شناسی ساخت. سد در ذهن ایجاد شود. - محوریت بررسی‌های زمین‌شناسی در آغاز پروژه - نقش زمین‌شناسی مهندسی در انتخاب ساخت گاه و نوع سد - مطالعات مناسب در طراحی پرده آب‌بند و انتخاب روش صحیح جهت مهار تراوش آب در محدوده سد - ارزیابی پایداری دامنه‌ها در محدوده سد و مخزن سد با استفاده از ویژگی‌های زمین‌شناسی همچنین در پایان پیشنهاد می‌شود كه با توجه به تجارب به دست آمده در پرداخت هزینه‌های هنگفت و روشن‌شدن اهمیت مطالعات زمین‌شناسی قبل از اجرای پروژه‌ها به این مسئله بهای بیشتری داده شود. تا حداقل، شرایط اولیه برای اجرای یک پروژه كه همانا ایجاد امنیت اقتصادی در اجرای آن می‌باشد به صورت نسبی تأمین شود. منبع: وبلاگ عمران بوعلی
  13. در این جا فقط یک سری اطلاعات عمومی از سدها میذارم ، امیدوارم مفید باشه . سد ارس رودخانه : ارس محل سد : قزل قشلاق نزديكترين شهر : 40كيلومتري جلفا نوع سد : خاكي با هسته رسی نام حوضه آبريز اصلي : خزر نام حوضه آبريز فرعي : ارس نوع سرريز : دريچه اي (سالهاي ساخت) تاريخ شروع 1347 تاريخ خاتمه 1350 طول تاج (متر) : 945 ارتفاع از پي (متر) : 42 ارتفاع ار كف: 36 متر عرض در تاج (متر) : 8 عرض در پي (متر) : 182 حجم مصالح مصرفي (متر مكعب) : 3490000 ظرفيت سرريز تخليه (متر مكعب در ثانيه) : 2760 (ده هزار ساله) گنجايش كل مخزن (ميليون متر مكعب) : 1350 گنجايش مفيد مخزن (ميليون متر مكعب) : 1166.5 حجم آب قابل تنظيم سالانه (ميليون متر مكعب) : 700 سطح زير كشت (هكتار ) : 90400 قدرت نصب شده (كيلو وات) : 22000
  14. [/url]دانلود دو نمونه تصویر با کیفیت بالا از نقشه توپوگرافی به همراه لژاند لینک دانلود
  15. خبرگزاري تخصصي معدن- وزير صنعت، معدن و تجارت در مراسم پاياني سي امين گردهمايي علوم زمين سه نقشه زمين شناسي را در سازمان زمين شناسي و اكتشافات معدني كشور رونمايي كرد. به گزارش معدن نيوز ؛ " متالوژني خاورميانه " ، " پراكندگي مواد معدني كشورهاي عضو اكو " و " نقشه توزيع و پراكندگي مواد معدني ايران در مقياس يك ميليونيوم " نقشه هايي است كه امروز رونمايي شد. " علي آقا نباتي " تهيه كننده نقشه " متالوژني خاورميانه " در توضيح اين نقشه به دكتر غضنفري گفت : زمان، نحوه، علت و اندازه تشكيل اين معادن در كشورهاي خاورميانه مشخص شده است. مشاور رييس سازمان زمين شناسي و اكتشافات معدني كشور ادامه داد: از آنجا كه علوم زمين شناسي به مرزهاي جغرافيايي محدود نيست، كشورها مي توانند با توجه به داده هاي اين نقشه ، برنامه هاي اكتشافي خود را تهيه كنند. وي افزود: از داده هاي اين نقشه مي توان براي برنامه ريزي هاي اكتشافي با هدف دستيابي به مواد اوليه صنايع استفاده كرد كه دراين صورت هزينه ، ريسك و زمان اكتشاف تا حد زيادي كاهش مي يابد. * نقشه پراكندگي مواد معدني كشورهاي عضو اكو " اميد اردبيلي " تهيه كننده نقشه پراكندگي مواد معدني كشورهاي عضو اكو نيز در توضيح اين نقشه عنوان كرد : اين نقشه با توجه به قرارداد سازمان زمين شناسي و سازمان اكو تهيه شده كه در آن پراكندگي نقاط معدني 10 كشورعضو اكو مشخص شده است. وي با بيان اينكه شش هزار و 200 نقطه معدني دراين نقشه مشخص شده ، افزود: تمام نقاط مشخص شده بر روي آن بر اساس استانداردهاي تعيين شده و اكنون دركتابخانه ملي به ثبت رسيده و آماده چاپ است كه بعد از چاپ براي مراكز علمي و دانشگاهي ارسال مي شود. *نقشه توزيع و پراكندگي مواد معدني ايران در مقياس يك ميليونيوم" " كامران متولي " ديگر يكي ديگر از تهيه كنندگان نقشه " توزيع و پراكندگي مواد معدني ايران در مقياس يك ميليونيوم" در مراسم رونمايي توضيح داد اين نقشه توسط پايگاه ملي داده هاي علوم زمين تهيه شده است. وي با بيان اينكه اين نقشه پس از 18 سال بازنگري شده است افزود: در نقشه اول سه هزار و 200 نقطه معدني مشخص شده بود كه بعد از بازنگري و پنج سال تحقيق به 12 هزار و 200 نقطه ارتقاء يافت. متولي اظهارداشت: دراين نقشه 49 نوع ماده معدني با توجه به اندازه ، جايگاه معدني و ارزش آن تقسيم بندي شده و هر كاني يك كد دارد كه با مراجعه به كدها دستيابي به اطلاعات كاني مورد نظر به آساني صورت مي گيرد. به گفته وي نقشه توزيع و پراكندگي مواد معدني ايران در مقياس يك ميليونيوم با همكاري علي نجفي و مريم عبدي تهيه شده است. سي امين گردهمايي علوم زمين از يكم اسفندماه در سازمان زمين شناسي و اكتشافات معدني كشور آغاز شد و امروز چهارشنبه به طور رسمي به كار خود پايان داد.
  16. (مطالعه موردی: مطالعه کانیهای رسی و کربناتی با استفاده از تکنیکهای دورسنجی در قسمتی از زون زاگرس چین خورده) چکيده در سه دهه اخير ظهور و کاربري فناوري نوين سنجش از دور فضابرد و در پي آن سامانه‌هاي اطلاعات جغرافيايي(GIS)، تحول شگرفي در کسب و بهره‌برداري از اطلاعات منابع زميني و زيست‌محيطي ايجاد کرده است. از كاني‌هاي دگرساني جهت تعيين و به نقشه در آوردن سنگ‌هايي که داراي دگرساني هيدروکسيل هستند استفاده مي‌شود. آلتراسيون‌هاي پتاسيک، فيليک، پروپليتيک و سيليسي از مهمترين انواع آلتراسيون هستند که در سنگ‌هاي آتشفشاني و رسوبي ديده مي‌شوند. نقش دورسنجي در به نقشه آوردن دگرساني‌ها، براساس تفکيک كاني‌هايي که به‌عنوان راهنما در شناسايي انواع دگرساني‌ها موثرند، است. در اين مطالعه که از تصاوير ماهواره‌اي +ASTER,ETM استفاده شده است به مطالعه كاني‌ها و دگرساني‌ها با روش‌هاي آناليز متداولي از جمله تحليل مولفه‌هاي اصلي، نسبت‌گيري باندي و ترکيب رنگي مجازي پرداخته شده است. اطلاعات طيفي مربوط به كاني‌ها بر اساس اطلاعات کتابخانه طيفي اتحاديه بين‌المللي زمين‌شناسي (USGS) به‌عنوان مرجع استخراج شده است. انعکاس طيفي كاني‌هاي مورد مطالعه براساس باندهاي 1،2،3،4،5 و 7 از تصوير +ETM و 14 باند از تصاوير ASTER تهيه شده است که خروجي آن به‌صورت توزيع زوني کاني‌سازي تهيه شده است. نقشه کاني‌سازي که از روش‌هاي جداسازي كاني‌ها استخراج شده مشخص مي‌کند که کربنات‌ها (کلسيت ـ دولوميت) و كاني‌هاي رسي و سولفات‌ها از نظام طيفي مشابهي برخوردارند که خواص گسيلشي آنها به‌خصوص در باندهاي حرارتي در اکثر موارد به شناسايي و تفکيک آنها کمک كرده که در منطقه مورد مطالعه در زون زاگرس در محدوده غرب شهرستان شيراز به بررسي و مطالعه آنها پرداخته‌ايم. کليد واژگان: آلتراسيون، تحليل مولفه‌هاي اصلي، سامانه اطلاعات جغرافيايي، نسبت باندي، خواص گسيلشي مقدمه استفاده از تكنيك‌هاي دورسنجي در کاربردهاي مختلف زمين‌شناسي به‌طور قابل ملاحظه‌اي در سال‌هاي اخير رشد يافته که علت اصلي آن اطلاعات مفيد استخراجي از آناليز و تفسيرها است. عامل اصلي اين پيشرفت را مي‌توان در دو عامل دانست: 1. روش‌هاي جديد و تكنيك‌هاي تفسيري توسط محققان جهت استخراج اطلاعات قابل اعتماد از تصاوير ماهواره‌اي پيشنهاد شده است. 2. تصاوير ماهواره‌اي با قدرت تفکيک طيفي و مکاني بالا به‌راحتي قابل دسترسي و قادر است تا اطلاعات کاملي را در اختيار کاربران در منطقه مورد مطالعه قرار دهد. توسعه روزافزون نرم‌افزاري را نيز بايد يک نقطه مثبت در اين علم دانست. بيشترين کاربرد علم دورسنجي در آناليزهاي زمين‌شناسي شامل بررسي‌هاي ساختاري و به نقشه در آوردن واحدهاي سنگي است. شناسايي ويژگي‌هاي زمين‌شناسي خاص از جمله اقدامات مفيد و متداول در اين علم است. هدف از اين مطالعه هدف از اين مطالعه کاربرد تكنيك‌هاي دورسنجي جهت به نقشه درآوردن دگرساني‌ها که بر پايه اطلاعات پايه منطقه استوار است، مي‌باشد. اين محدوده در زون زاگرس چين خورده قرار دارد که ترکيبي از رسوبات مختلف آن را پوشانيده و يک منطقه مناسب جهت بررسي دگرساني‌هاي هيدروکسيل است. هدف اصلي از اين مطالعه به نقشه درآوردن كاني‌هاي دگرساني است. دوگروه آناليز در طي اين مقاله مورد بررسي قرار گرفته که دسته اول شامل محاسباتي است که بر اساس الگوريتم‌ها و ماتريس‌هايي که از محاسبات کاربردي رياضي استخراج شده است و دسته دوم آناليزهايي که براساس خواص طيفي كاني‌ها و با تکيه بر کتابخانه طيفي اتحاديه بين‌الملل زمين‌شناسي (USGS) استخراج شده، است. نگاهي به زمين‌شناسي منطقه منطقه مورد مطالعه در زون چين خورده زاگرس جاي دارد. اين پهنه شامل دشت‌هاي بين کوهستاني کوچک و بلندي‌هاي پيرامون به‌صورت کوهستاني است توپوگرافي منطقه همانند بسياري از پهنه‌هاي پيرامون نقشه، داراي الگويي ناهمگون و نايکنواخت است. بخش‌هاي باختري، شمال باختري نقشه داراي سيمايي از ريختار زمين‌هاي ناهموار است. ـ چينه‌شناسي قديمي‌ترين واحد‌هاي رخنمون يافته در گستره نقشه، مارن‌هاي گلوبوترونکادار کرتاسه بالا مربوط به سازند گورپي است که در بخش باختري نقشه رخنموني محدود دارد. رخنمون بالا و پايين اين واحد در گستره نقشه پوشيده است و نمي‌توان ستبراي دقيق براي توالي کامل اين واحد را تعيين کرد. بر روي اين واحد، آهک‌هاي زيست‌آواري پالئوسن (ميان سازند قربان) قرار گرفته است همبري اين سازند با مارن‌هاي گلوبيژيرينا دار پالئوسن ـ ائوسن تدريجي است. سازند ساچون از رسوبات آواري پالئوسن تشکيل شده است که گسترش اين واحد در توالي سنگ‌شناسي نقشه محدود به پهنه شمال و شمال خاوري نقشه است و ستبرايي در حدود 120 متر دارد. سازند پابده در گستره منطقه مورد مطالعه محدود به پهنه شمال خاوري نقشه بوده و به‌طور کلي از مارن‌هاي گلوبيژرينادار پالئوسن ـ ائوسن پيشين تشکيل شده است. سازند جهرم نيزدر بخش شمال خاوري نقشه با واحد آواري پالئوسن هم شيب است و به‌طور کلي از آهک‌هاي بيوميکرواسپارايت و همچنين آهک‌هاي بيوميکرايتي است که گاه با مارن‌هاي آهن‌دار و سولفات‌دار همراه است. همبري پاييني اين سازند در بخش‌هاي جنوب باختري نقشه با مارن‌هاي گلوبيژرينادار سازند پابده تدريجي است. بر روي سازند جهرم کنگلومراي ارتوکوارتزيت و آهک‌هاي چرتي ـ سولفاتي ائوسن قرار گرفته است. اين واحد در زير آهک‌هاي سازند آسماري قرار گرفته است که سن اليگو ميوسن را دارد و از آهک‌هاي بيوميکرواسپارايت زيست‌آواري تشکيل شده است سازند آسماري در محدوده منطقه مورد مطالعه صخره‌ساز است. بر روي سازند آسماري مارن‌هاي آهن‌دار و دولوميت‌هاي ژيپسي بخش زيرين سازند گچساران قرار دارد. از لحاظ سنگ‌شناسي اين واحد تناوبي از سولفات‌هاي تبخيري است که بيشتر در قالب لايه‌هاي ژيپس و کمتر به شکل انيدريت مشاهده مي‌شود. توالي رسوبات در اين واحد لايه‌بندي ستبر دارد اين توالي داراي تناوبي از مارن‌هاي سبز تا خاکستري داراي آهن است. اين توالي همچنين داراي تناوبي از آهک‌هاي گچ‌دار با لايه‌بندي نازک است. رخساره رازک در خاور منطقه مورد مطالعه گسترش داشته و به‌طور کلي از آهک‌هاي مارني ـ سيلتي و مارن‌هاي آهن‌دار ميوسن تشکيل شده است. ـ تکتونيک گستره نقشه در زون چين‌خورده زاگرس قرار دارد اين گستره بخشي از پيش خشکي زون چين خورده زاگرس است. بر پايه ويژگي‌هاي ساختاري و رسوبي مي‌توان اين گستره را در دو زون يا منطقه فرعي انتقالي و مياني جاي داد. اين جدايش براساس وجود تغييرات آشکار در رژيم ساختاري و رسوبي اين‌گونه پهنه‌هاست. مرز اين دو زون بر پايه آنچه در نقشه ساختاري گستره شيراز آمده است همخوان با گسل گويم ـ بزين است که به سوي بخش‌هاي جنوب خاوري شيراز ادامه مي‌يابد. از مهمترين زون‌هاي گسلي موجود در منطقه مي‌توان به زون گسلي سبز پوشان به‌طول 51 کيلومتر که يک گسل برشي است اشاره کرد. همچنين زون گسلي گويم، زون گسلي بزين ، راندگي فلات، راندگي دراک و زون گسلي دره شور از ديگر زونهاي گسلي مهم در منطقه مورد مطالعه هستند. روش مطالعه محدوده مورد مطالعه شامل قسمتي از زون زاگرس چين خورده مابين طول و عرض جغرافيايي '00 ,°52 و '00, °30 و'30 ,°52 و '30, °29 قرار گرفته که پس از اعمال تصحيحات اوليه هندسي و اتمسفري بر روي تصوير ETM به شماره گذر 39 ـ 163 اخذ شده در تاريخ 5 آوريل سال 2001 و تصاوير ASTER اخذ شده در سال 2003 ميلادي وارد مرحله تفسير و آناليز با اهداف مشخص شديم. لازم به‌ذکر است که جهت تصحيحات لازم و موزاييک داده‌ها از نرم‌افزار Geomatica PCI و جهت آناليز داده‌ها از نرم‌افزار Envi4/1 استفاده شده است و در نهايت جهت به نقشه درآوردن دگرساني‌ها و كاني‌هاي بارز در محيط‌برداري از نرم‌افزار Arc GIS 9.2 استفاده شده است. مقدمه‌اي بر آلتراسيون در سنگ‌ها آلتراسيون هيدروترمال به‌وسيله تغييراتي اعم از فيزيکي و شيميايي از كاني‌هايي صورت مي‌گيرد که هيچ شباهتي با محيط سنگ ميزبان ندارند و اين معيار شناسايي آنها به‌ويژه زماني‌که به‌وسيله سيالات گرمابي تشکيل شده باشند، است.[1] طبيعت محصولات دگرساني به عوامل زير بستگي دارد: 1. جنس سنگ ديواره 2. خواص سيال از جمله Eh,Ph ، فشار بخار حاصله، درجه هيدروليز و ترکيبات آنيوني ـ کاتيوني 3. فشار و حرارت در محل رخنمون‌ها[2] به‌طور کلي آلتراسيون مي‌تواند پاسخي از فرآيندهاي زير باشد 1. دياژنز در رسوبات 2. دگرگوني و ساير فرآيندهاي منطقه‌اي 3. فعاليت‌هاي پس از آتشفشاني و ماگماتيزم که با سرد شدن همراه باشد 4. کاني‌سازي مستقيم عواملي که در برونزدگي آلتراسيون‌ها و دگرساني‌ها تاثير به‌سزايي دارند شامل: 1. هيدروليز 2. هيدراته و دهيدراته شدن 3. دگرگوني آلکالي 4. دکربناته شدن 5. سيليسي شدن 6. اکسيداسيون ـ احيا و عوامل ديگري چون فلوئوريزاسيون و سولفيده شدن انواع دگرساني ـ پتاسيک اين دگرساني که به‌عنوان دگرساني k سيليکات شناخته مي‌شود به‌علت حضور پتاسيم فلدسپار دوباره متبلور در يک سنگ و با حضور بيوتيت و سريسيت صورت مي‌گيرد که كاني‌هاي مهم آن شامل بيوتيت، کوارتز، کلريت و انيدريت است. به‌طوري‌که در کانسارهاي مس پورفيري در زون پتاسيک رگه‌هاي زير يافت مي‌شود: 1. کوارتز 2. کالکوپيريت، کوارتز، پيريت و پتاسيم فلداسپات 3. انيدريت، پيريت و کالکوپيريت شايان ذکر است که اين دگرساني در اکثر کانسارهاي ماگمايي و گرمابي يافت مي‌شود ـ سريسيک (فيليک) كاني‌هاي مهم آن شامل پيريت، پيروفيليت، کائولينيت و سريسيت است که درصد سريسيت از بقيه بيشتر است. زون سريسيتيک در اغلب کانسارهايي که از طريق محلول‌هاي ماگمايي يا گرمابي تشکيل شده‌اند، يافت مي‌شود. لذا در مراحل پي‌جويي و اکتشاف کليد اکتشافي مناسبي است. ـ آرژيليک كاني‌هاي مهم اين زون عبارتند از کائولينيت، مونت موريلونيت، پلاژيوکلاز و بيوتيت است که در نوع پيشرفته آن بايد كاني‌هاي پيروفيليت، سريسيت، آلونيت و کوارتز را اضافه كرد. كاني‌هاي ايجاد شده در اين زون بستگي به شدت هيدروليز، درجه حرارت محلول و ترکيب کاني‌شناسي سنگ اوليه دارد به‌طوري‌که در دماي بالاتر از 300°سانتيگراد پيروفيليت و در حرارت‌هاي پايين‌تر کائولينيت و ديکيت يافت مي‌شود. پردازش داده‌ها 1. پردازش داده‌هاي ماهواره اي +ETM اطلاعات ماهواره‌اي لندست سال‌هاست که براي آشکارسازي اکسيد‌هاي آهن و كاني‌هاي رسي همراه با زون‌هاي دگرساني گرمابي استفاده مي‌شوند. باند‌هاي 5 و7 سنجنده ماهواره لندست 7 در محدوده‌هايي واقع شده‌اند که كاني‌هاي رسي و سنگ‌هاي دگرساني، ويژگي‌هاي طيفي خاصي را در آنها نشان مي‌دهند. كاني‌هاي رسي در محدوده 15/1 ميکرومتر بيشترين بازتابش در محدوده 02/2 ميکرومتر بيشترين جذب را نشان مي‌دهند. در روش تحليل مولفه‌هاي اصلي منحني محاسبه واريانس و کوواريانس و ضريب همبستگي بين باند‌هاي مختلف چندين مولفه به وجود مي‌آيد که در آنها پديده‌هاي مزاحم مانند سايه و اثرات توپوگرافي و زاويه خورشيد حذف شده است. اين محاسبات در تصاوير چند باندي ارتباط مستقيمي با رفتار‌هاي مختلف سطحي موادي مانند سنگ‌ها، خاک‌ها و گياهان دارد. در شکل‌ (1) منحني طيفي كاني‌هاي رسي آورده شده است. حال با علم به اين موضوع که در تصاوير ETM بيشترين و کمترين بازتاب در باند‌هاي 5 و 7 در كاني‌هاي رسي ايجاد مي‌شود با استفاده از تكنيك‌هاي کروستا و با استفاده از ايجاد مولفه‌هاي اصلي 7 ـ 5 ـ 4 ـ 1به بارزسازي كاني‌هاي رسي پرداخته و براي تفکيک کاني سازي به بررسي تصاوير ASTER خواهيم پرداخت. 2. پردازش داده‌هاي ماهواره‌اي ASTER پس از بررسي داده‌هاي ماهواره‌اي و شناسايي مناطق داراي دگرساني كاني‌هاي رسي، به بررسي ورقه‌ها به‌خصوص در مناطقي که در تصاوير بارزسازي شده است پرداخته مي‌شود. داده‌هاي که از ماهواره اخذ مي‌شود داراي 14 باند طيفي است که در 3 گروه VNIR,SWIR,TIRقرار مي‌گيرند. در شكل 2 مقايسه باندهاي طيفي تصاوير Aster و ETM نشان داده شده. با توجه به اين که بيشترين جذب و بازتاب كاني‌هاي رسي در محدوده طيفي SWIR از تصاوير ASTER قرار مي‌گيرد، کمک شاياني به شناسايي كاني‌هاي رسي و کربنات‌ها در اين محدوده مي‌كند که از اين ميان ‌بايد كاني‌هايي چون کائولينيت، ايليت، مونت موريلينيت و کلريت را نام برد.
  17. یکی از موارد مورد توجه در کانی شناسی توصیفی خصوصیات ماکروسکوپی کانیهاست. در فایل زیر اکثرخصوصیات کانیها (شامل: سیستم تبلور-چگالی-سختی و...) آورده شده است. دانلــــــــــــود
  18. [TABLE=width: 97%, align: center] [TR] [TD][TABLE=width: 100%] [TR] [TD=class: TdFullTextView][TABLE=width: 97%, align: center] [TR] [TD][TABLE=width: 100%] [TR] [TD=class: TdFullTextView] بررسى فرونشست زمين در دشت تهران- شهريار(گزارش نخست) (دريافت فايل PDF) فرونشست و پيامدهاى نامطلوب آن در جهان و ايران بررسى اجمالى علت وقوع فرونشست جنوب غرب تهران ورود به سايت طرح فرونشست ايران [/TD] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [/TABLE] [/TD] [/TR] [/TABLE]
  19. .MohammadReza.

    ژیلسونیت (قیر طبیعی)

    ژيلسونيت هيدرو کربن رزيني و طبيعي است. اين ماده بسيار شبيه به آسفالت سخت شده نفتي مي باشد و معمولا به اسم آسفالت طبيعي شناخته شده است. اسامي ديگري چون آسفالتيت، يوناتيت و آسفالتوم نيز براي اين ماده مرسوم است. ژيلسونيت به مانند آسفالت طبيعي در حلالهاي آسفالتيک و آروماتيک محلول است. ژيلسونيت هيدرو کربن رزيني و طبيعي است. اين ماده بسيار شبيه به آسفالت سخت شده نفتي مي باشد و معمولا به اسم آسفالت طبيعي شناخته شده است. اسامي ديگري چون آسفالتيت، يوناتيت و آسفالتوم نيز براي اين ماده مرسوم است. ژيلسونيت به مانند آسفالت طبيعي در حلالهاي آسفالتيک و آروماتيک محلول است. به خاطر سازگاري بسيار بالا، ژيلسونيت معمولاً جهت سخت کردن مشتقات نفتي نرمتر به کار مي رود. ژيلسونيت در حالت گوده ماده اي براق، مشکي و بسيار شبيه ابسيدين (obsidian) است. بسيار ترد است و به راحتي به پودر قهوه اي تيره تبديل مي شود. ژيلسونيت در زير سطح زمين در لايه هاي عمودي يافت مي شود. بنظر مي رسد معمولا بين دو تا شش فوت عرض داشته باشد اما با عرض 28 فوت نيز تا به حال ديده شده است. لايه ها کاملاً با هم موازي هستند و در جهت شمال غربي به جنوب شرقي کشيده شده اند لايه ها مايلها طول و عمقي برابر 1500 فوت دارند. لايه ها به صورتي هستند که هر چه از سطح به عمق پيش برويم عرض لايه ها به صورتي هستند که هر چه از سطح به عمق پيش برويم عرض لايه بيشتر مي شود. به خاطر جبهه معدنکاري باريک، ژيلسونيت امروزه با استفاده ازبلدوزر و لودر و چکشها و ديگر ابزار مکانيکي جديد استخراج مي گردد. کاربردهاي ژيلسونيت بخش نفتي: ژيلسونيت در حفاري چاههاي نفت به عنوان گل حفاري استفاده ميشود. بخش آسفالت و پياده رو: ژيلسونيت به عنوان افزايش دهنده کيفيت اجرائي مخلوط آسفالت عمل مي کند. آسفالت اصلاح شده با ژيلسونيت از PG بالاتري برخوردار است و به راحتي با مخلوط آسفالت بدون نياز به نيروي غلطکي بالا، بر خلاف ديگر اصلاح کننده ها، مخلوط مي شود. آسفالت اصلاح شده با ژيلسونيت داراي مقاومت بالاتر، تغيير شکل کمتر، نقطه نرمي بالاتر مقاومت به آب بالاتر از ديگر آسفالتهاي اصلاح شده با ديگر اصلاح کننده ها مي باشد. ژيلسونيت همچنين جهت ساختن پايه محلولها و امولسيون هاي آسفالت و عايقهاي مختلف با ظاهر بهتر و مقاومت به فرسايش بالاتر کاربرد دارد. بخش ريخته گري ژيلسونيت پس از ترکيب با ذغال سنگ و ديگر مواد مي تواند به عنوان يک ماده افزودني به ماسه ريخته گري جهت حصول اطمينان از کيفيت مناسب و بهبود سياليت مذاب و سطح نهائي بهتر مورد استفاده قرار گيرد. بخش محصولات شيميايي ژيلسونيت با بسياري از مواد شيميايي ديگر ترکيب مي شود تا از خواص منحصر بفرد آن استفاده شود. کاربردهاي پوششي در پروسه هاي متالورژيکي، محصولات چوبي، صنايع نسوز و ديگر صنايع، تائيد ديگري بر موارد استفاده اين ماده کمياب ميباشد. بخش رنگ و جوهر رزين ژيلسونيتي ايران به طور گسترده اي به عنوان کربن سياه جهت توليد جوهر سياه و جوهر گراور استفاده مي شود. رزين ژيلسونيتي ايران با رزين هاي هيدرو کربني پايه نفتي، رزين هاي فنوليک و رزين هاي فلزي رقابت بسيار خوبي مي کند که به بهاي تمام موارد نام برده با غلظتهاي مختلف مي تواند استفاده شود. غلظتهاي مختلفي از اين ماده جهت توليد جوهرهاي مخصوص، با درخشندگي بالا استفاده مي شود. نوع خاصي از ژيلسونيت با عنوان select نيز در ساخت رنگهاي مشکي آسفالتي و روغن هاي جلا نيز استفاده مي شود. [Hidden Content]
  20. "زمين شناسي پزشکي" علمي است که به بررسي ارتباط بين عوامل زمين شناسي با سلامت انسان ها و جانوران و تأثير عوامل زيست محيطي بر پراکندگي جغرافيايي بيماري هاي مرتبط مي پردازد. بنابراين زمين شناسي پزشکي موضوعي گسترده و پيچيده است که براي شناسايي، کاهش يا حل مشکلات موجود نياز به ارتباط با رشته هاي مختلف علمي دارد. فلزات و نافلزات اگر به مقادير غيرطبيعي وارد بدن شوند منجر به بروز مشکلات قابل توجهي مي گردند. گروهي از فلزات براي سلامتي ما سودمند و گروهي ديگر مضر هستند. فعاليت هاي انساني (از هر نوع) باعث انتقال فلزات از جايگاه هايشان به مکان هايي مي شود که در آينده براي سلامت انسان ها و جانوران مشکلاتي را به وجود خواهند آورند. اين مشکلات در مکان هايي که بارندگي هاي اسيدي روند دسترس پذيري فلزات سنگين (مانند جیوه) و در نتيجه جذب آنها در زنجیره غذايي را تسهیل می کند، تشديد مي شوند. به علاوه باران های اسیدی در این مکان ها باعث عدم دسترسی موجودات زنده به برخي از عناصر کم مقدار مانند سلنيم می شوند. عناصر سمي موجود در خاک و سنگ حاصل واکنش هاي ژئوشيميايي طبيعي یا فعاليت هاي انساني هستند و معمولا بر سلامتي انسان اثر مي گذارند؛ در واقع اين عناصر از طريق غذا يا نوشيدني وارد بدن مي شوند. اگرچه در بسياري از مناطق فقط از غذاهاي محلي استفاده می شود ولي جوامع صنعتي مدرن اغلب خواهان غذاهای متنوعی هستند که در مناطق جغرافيايي مختلف توليد می شود. آب آشامیدني معمولا به طور محلي تأمين می شود و عمدتا متأثر از ژئوشيمي محلي است. ورود بیش از اندازه برخی از ترکیبات غیرآلی به بدن از طریق آب های آشامیدني باعث بروز مشکلاتی در برخی از کشورها شده است . از بيماری های جهاني مربوط به زمين شناسي پزشکي مي توان به گواتر (کمبود يد) و بيماريهاي مربوط به فزوني يا کمبود عناصري خاص مانند فلورين يا سلنيم اشاره کرد. بيماريهاي قلبي-عروقي مرتبط با سختي آب (متأثر از محیط های جغرافيايي) نيز يکي ديگر از موضوعات زمين شناسي پزشکي است.
  21. ◄ چکيده: در اين تحقيق اقدام به تفکيک منفرد انواع فرسايش آبي و تهيه نقشه سيماي فرسايش با استفاده از تکنيک‌هاي GIS و RS شده و با بررسي‌هاي صحرايي در سطح واحدهاي کاري تکميل شد. چهار نوع اصلي فرسايش آبي موجود در حوزه آبخيز امام‌چاي اردبيل شامل فرسايش‌هاي سطحي، شياري، آبراهه‌اي و رودخانه‌اي تشخيص داده شده و با در نظر گرفتن مناطق فاقد فرسايش، نقشه سيماي فرسايش آبي در پنج کلاس تهيه شد. نقشه فرسايش سطحي، از ترکيب رنگي 543= RGB تصاوير ماهواره IRS هند تهيه شد. محدوده و شدت فرسايش رودخانه‌اي از روي عکس هوايي جدا شد. در تفکيک فرسايش آبراهه‌اي از تصاوير ماهواره‌اي و الگوريتم طبقه‌بندي نظارت شده در سنجش از دور (RS) و نرم‌افزار ILWIS3.2 استفاده شد. محدوده‌هاي تحت تأثير فرسايش شياري، شامل مناطقي مي‌شود که به غير از فرسايش‌هاي سطحي، آبراهه‌اي، کناررودخانه‌اي و همچنين مناطق فاقد فرسايش باشد. نتايج حاصله نشان داد که با استفاده از تکنيک RS، تفکيک حدود 70 درصد موارد فرسايش آبراهه‌اي به آساني انجام مي‌گيرد. همچنين بررسي‌ها نشان داد که 94/4 درصد منطقه فاقد آثار فرسايش، 82/15 درصد فرسايش سطحي، 71/65 درصد شياري، 09/11 درصد آبراهه‌اي و 44/2 درصد آن نيز شامل فرسايش رودخانه‌اي است. واژه‌هاي کليدي: فرسايش آبي، GIS، RS، امام‌چاي، اردبيل ◄ مقدمه: در مطالعات فرسايش آبي، تهيه نقشه سيماي فرسايش از درجه اهميت بالايي برخوردار است. سيماي فرسايش آبي در يک منطقه علاوه بر نشان دادن وضعيت و سطح پراکنش انواع فرسايش، مي‌تواند بيان کننده وضعيت زمين‌شناسي، توپوگرافي، نوع و مديريت استفاده از اراضي و ساير پارامترهاي کنترل کننده فرسايش باشد. انواع اوليه مطالعه فرسايش خاك اساساً بصورت مفهومي بوده و اغلب شامل تهيه نقشه فرسايش از روي عكس‌هاي هوايي مي‌شد كه انواع فرسايش سطحي، شياري و خندق‌هاي اتفاق‌ افتاده در يک محل را در بر مي‌گرفت (مورگان، 1996). امروزه تهيه نقشه سيماي فرسايش خاک به روش‌هاي مختلفي انجام مي‌گيرد. به عنوان مثال، محمدي ترکاشوند و نيک‌کامي (1386) در حوزه آبخيز جاجرود تهران، نقشه 000/250 :1 شکل‌هاي فرسايش خاک را از ترکيب لايه‌هاي مختلف مؤثر بر فرسايش در سطح واحدهاي کاري و در حالت‌هاي مختلف تهيه نقشه واحد کاري تهيه کرده‌اند. جوکار سرهنگي (1385) اشکال فرسايش و فرايندهاي دامنه‌اي را بصورت کمّي و کيفي در حوزه آبخيز سياهرود مورد بررسي قرار داده‌اند. هيوز و پروسر (2003) نقشه فرسايش خندقي و كنار رودخانه‌اي را براي حوزه آبخيز موري- دارلينگ Murray-Darling استراليا با استفاده از عكس‌هاي هوايي و ايجاد مدل‌هاي شبيه‌سازي عددي تهيه كرده‌اند. در تحقيق حاضر نيز با بکارگيري قابليت‌هاي GIS و RS اقدام به تهيه نقشه سيماي فرسايش آبي در حوزه آبخيز امام‌چاي اردبيل شده است که از طريق تفکيک منفرد انواع فرسايش آبي و با بررسي‌هاي صحرايي در سطح واحدهاي کاري به انجام رسيد.
  22. .MohammadReza.

    خاصيت مغناطيسي كره زمين

    مردم با پيدايش آهنربا ، پس از گذشت زمان كوتاهي پي بردند كه كرة زمين نيز خاصيت آهنربايي دارد ؛ تا آنجا كه نام قطب هاي آهن ربا را را بر اساس نام قطب هاي زمين نام گذاري كردند.به دنبال آن ، براي اولين در سال 1600 ميلادي ، توسط « گيلبرت » زمين به عنوان يك آهنرباي بزرگ معرفي شد. براي دليل وجود خاصيت مغناطيسي در كرة زمين ، نظريه هاي متفاوتي از آغاز شناخت آن تا كنون ، ارائه شده است و حتي بعضي مي گفتند ، خاصيت مغناطيسي كرة زمين ، تحت تأثير كره هاي ديگر است. اما آخرين نظريه ، اين خاصيت را به مواد مذاب داخل كرة زمين مربوط مي داند. يكي از ويژگي هاي مهم كرة زمين ، وجود خاصيت آهنربايي در آن است و مانند اين است كه درون كرة زمين ، آهنرباي بسيار بزرگي قرار داده شده است و تا كنون ، نظريه هاي گو ناگوني براي علت آن ارائه شده است. آخرين نظريه اين است كه درون كرة زمين ، مواد مذاب در حال حركت وجود دارد و بيشتر اين مواد ، از جنس آهن و نيكل هستند. هنگامي كه اين مواد حركت مي كنند ، در اطراف جريان هاي الكتريكي ضعيفي به وجود مي آورند كه در مجموع ، باعث مي شود كرة زمين ، خاصيت آهنربايي پيدا كند و در اطراف كرة زمين ، ميدان مغناطيسي به وجود مي آيد. ما روي آهنرباي بزرگي به نام «زمين » زندگي مي كنيم. چندين سيارة ديگر از سياره هاي منظومه شمسي نيز ، ميدان مغناطيسي دارند كه از جمله آنها مي توان از عطارد و مشتري نام برد. اين خاصيت در خورشيد و بسياري ستاره هاي ديگر نيز ديده مي شود. خاصيت مغناطيسي كرة زمين ، نقش بسيار مهمي در جهت يابي كشتي ها و هواپيماها دارد. شمال و جنوب مغناطيسي زمين ثابت نيست و در فاصله هاي زماني ، به ميزان قابل ملاحظه اي تغيير مي كند. ◄ زاويه انحراف: چنانچه به كمك عقربة مغناطيسي به طرف قطب شمال يا جنوب برويم ، به قطب شمال و جنوب واقعي كرة زمين نمي رسيم. علت اين است كه قطب شمال و جنوب جغرافيايي و مغناطيسي كرة زمين ، با هم يكي نيست ؛ يعني اينكه قطب شمال مغناطيسي زمين ، درست روي قطب شمال جغرافيايي زمين قرار ندارد و اگر دو قطب جغرافيايي و مغناطيسي زمين را توسط خطي فرضي به به نام « محور » به هم وصل كنيم ، بين دو محور مغناطيسي و محور جغرافيايي زمين ، زاويه اي ساخته مي شود كه به آن ، زاوية انحراف گويند. اين زاويه ، به مرور زمان ، جزئي تغيير مي كند و ثابت نمي ماند ، و اندازة آن در نقاط مختلف زمين متفاوت است. زاوية انحراف در جهت يابي هواپيماها و كشتي ها بسيار مهم است. هم اكنون قطب شمال مغناطيسي كرة زمين ، در شمال كانادا قرار دارد.
  23. بلور شناسي ، علم مطالعه بلورهاست. با ارائه روشي براي توضيح چگونگي تعيين خواص فيزيکي ماده از روي سطح آن ، يعني اصل تقارن بلور شناسي بصورت علمي مستقل در آمد. در دهه 1880 ، فيزيکدانان شواهد کافي گرد آورده بودند که پديده‌هاي مختلفي از قبيل در شکستگي ، انبساط گرمايي ، وقف الکتريسيته و پيزو الکتريسيته را بايد با استفاده از شکل بلور توضيح داد. براي مطالعه بلورها روشهاي مختلفي وجود دارد که از مهمترين آنها بلور شناسي توسط اشعه ايکس و روشهاي پراش الکترون. مطالعه بلورها به دوران يونانيها و روميها و مطالعات کوارتزهاي گوناگون ، توسط ننوفراستو و پلينيو ، باز مي‌گردد. در سده هفدهم نخستين تلاشها براي توصيف نظم ساختاري بلورها به عمل آمد. رابرت هوک اظهار داشت که مشکل کوارتز را با فرض اين که کوارتز از آرايش تناوبي کره‌هايي تشکيل شده باشد، مي‌توان توضيح داد. کريستيان هويگنس به منظور توصيف پديده دو شکستي نور ، فرض کرد که کلسيت از آرايش تناوبي بيضي‌هاي دوار تشکيل شده است. در سال 1784 ، ژنه ژوست هادي اين فرض را مطرح کرد که در بلورها مولکولها در گروههايي به شکل متوازي السطوح قرار گرفته‌اند. در آرايش فضايي اين گروهها مي‌تواند شکل بلوري ماکروسکوپيکي مشاهده شده را توضيح دهد. در سال 1827 اوگوست کوشي معادله مربوط به کشساني را بدست آورد و با اين مطالعات و با استفاده از بيست و يک پارامتر توانست شرح دهد، چگونه جسم جامد تحت اثر کنش خارجي معلوم کرنش مي‌کند. او به مطالعات خود ادامه داد و دريافت که براي توصيف بلورها با توجه به طبيعت شبکه‌اي‌ آنها به پارامترهاي کمتري نياز است. پنج سال بعد توانست ارنست نويمن اين نتيجه‌ها را برابر مطالعه برهمکنش ميان نورد ماده بر اساس مکانيک بکار برد. او فرض کرد که نور از ذرات خردي درست شده است. دانشجوي وي والدر سار فوگست که بعدها استاددانشگاه کوتينگتون شد، نخستين کسي بود که تمام اطلاعات و دستاوردهاي مربوط به ارتباط ميان خواص فيزيکي و ساختار بلورها را در تناوبي گرد آورد. ◄ بلورشناسي نوين: در سال 1912 ، بلورشناسي نوين متولد يافت. در آن سال ماکس و گروهش تصويري از پراش پرتوهاي ايکس توسط بلور 3ns بدست آوردند. اين آزمايشها سرشت موجي پرتوهاي ايکس را ، که ويلهم کنراد رونتگن در اواخر سده نوزدهم کشف کرده بود و همچنين آرايش تناوبي خوشه‌هاي اتمها را در دوران بلور به اثبات رساند. ويليام لارش براک و پدرش ، ويليام هنري براگ در همين زمينه به پژوهش پرداختند و معادله مشهور زير را بدست آوردند: 2sinӨ = nλ که در آن d فاضله ميان صفحه‌اي خانواده معيني از صفحه‌هاي بلوري ، n که مرتبه بازتاب ناميده مي شود، عدد طبيعي λ طول موج ايکس مورد استفاده و Ө زاويه فرود و زاويه بازتاب باريکه است. اين معادله مي‌گويد که کدام زاويه براي بازتاب با طول موج و خانواده صفحه‌هاي خاص مناسب است، بازتابهايي که از لحاظ هندسي مجازند در طبيعت يافت مي‌شوند. ◄ بلور شناسي با پرتو ايکس: اگر نمونه‌اي از تک بلور را با استفاده از پرتوهاي سفيد ايکس ، پرتوهايي که نه يک طول موج ، بلکه گستره‌اي از طول موجها را در بردارد مورد مطالعه قرار دهيم. نقش خون لاوه بدست مي‌ايد تحت اين شرايط در معادله 2dsinӨ = nλ مي‌تواند مقاديري زياد داشته باشد. اما Ө زاويه‌اي ميان پرتو فرودي و صفحه ، براي يک خانواده صفحات خاص مقداري ثابت است. معمولا طول موجي مانند λ وجود دارد که در معادله براگ صدق مي‌کنند و بازتاب رخ مي‌دهد. اگر نمونه‌اي را با فيلم عکاسي يا آشکارسازي جديد ديگري احاطه کنيم. در نقاط مختلف روي فيلم لکه‌هايي بدست مي آورديم که به پرتوهاي بازتابيده از خانواده‌هاي مختلف صفحات بلور مربوط مي‌شوند. با پردازش اين داده‌ها به طريق رياضي به آنچه نقش پراشي را بوجود مي‌آورد مي‌توان پي برد. در نتيجه ، ساختار ميکروسکوپي بلور را معين مي‌کند، يعني مي‌توان فهميد شبکه بلوري اين ساختار چگونه است و چه اتمهايي در تلاقي شبکه‌اي قرار دارند. ◄ بلور شناسي با روش پودري: براي مطالعه بلور شناسي توسط اشعه ايکس روشهاي استاندارد ديگري هم وجود دارند که در اين ميان روش پودر از همه رايجتر است. در روش پودر بجاي تکبعدي از نمونه‌اي استفاده مي‌شود که بصورت بلورهاي کوچکي به ابعاد 1µm يا کمتر خرده شده است. در اين روش باريکه تک فام از پرتوهاي ايکس به نمونه تابيده مي‌شود. و در اين حال براي هر خانواده خاصي از صفحات تعداد زيادي بلورک با سمتگيري مناسب پيدا مي‌شوند که بازتاب براگ فرودي است. اما تند چتري که هر تکه از پارچه آن با دسته چتر زاويه‌اي يکسان مي‌سازند. باريکه‌هاي بازتابيده روي مخروطي قرار مي‌گيرند که گشودگي آن دو برابر گشودگي مخروط قبلي است. زيرا باريکه بازتابيده نسبت به باريکه اوليه زاويه 2Ө مي‌سازد و اين در حالي است که زاويه بين صفحه و باريکي اوليه برابر Ө است. اگر فيلم عکاسي را در راه باريکه خروجي قرار دهيم، از تلاقي مخروط اخير با صفحه عکاسي يک دايره بدست مي‌ايد: فيلم عکاسي را معمولا به شکل نوار باريک دايره‌اي در مي‌آوردند و آنرا روي صفحه‌اي که شامل باريکه خروجي است قرار مي‌دهيم. فيلم را سوراخ مي‌کنند تا باريکه بتواند به نمونه برسد. از تلاقي مخروطهاي بازتابشي مربوط به صفحه‌هاي مختلف بلور فيلم نقش پراشي خطي بدست مي‌ايد. ◄ بلور شناسي به روش پراش الکترون: در آغاز دهه 1990 روشهاي جديدي پيدا شدند که مشاهده مستقيم سطحهاي بلورين را امکان مي‌سازند. درک تغييرات ريخت شناسي که هنگام روياندن بلور براي کاربردهاي الکترونيک روي مي‌دهند. با استفاده از پراش الکترون بجاي پرتو ايکس و تحت زاويه‌اي کم از سطح بلورها حاصل شده است. با استفاده از ميکروسکوپ تونلي روبشي براي نخستين بار ، امکان مشاهده مستقيم ساختار شبکه‌اي بلورها از طريق مشاهده اتم منفرد فراهم شدکه نمودار آن در زير نمايش داده شده است. منبع
  24. .MohammadReza.

    کانی کوارتز

    كوارتز يك كاني سيليكاته و از دسته تكتوسيليكاتها با فرمول ثابت و وزن مخصوص ۶۵/۲است. كوارتز معمولاً بي‌رنگ يا سفيد است اما وجود ناخالصي و نقص بلورين و... آن را به رنگهاي متنوع مانند بنفش،زرد،دودي، شيري و... در مي‌‌آورد. ◄ خصوصيات کاني کوارتز: • کاني کوارتز جزء گروه تکتو سيليکاتها مي باشد فرمول آن sio2 مي باشد. • گروه sio2 داراي چند پلي مورف مي باشدکه شامل کوارتز وتريديميت.کريستوباليت واپال مي باشد. • کوئزيت واستيشوويت چگالترين چند ريختيهاي سيليس مي باشد. • کوارتز معمولي در سيستم هگزاگونال رده ي ۳۲وکوارتز دما بالا در سيستم هگزاگونال رده ي ۶۲۲به صورت بلورهاي منشوري متبلور مي شود. • بلورها ممکن است فرمهاي مخروطي و نوک تيز داشته باشند. • سختي کوارتز ۷ و گراني ان 2/65 است شکست صدفي دارد. • ترکيب ان شامل 7/46 درصد sio2 و 3/53 درصد o2 دارد. • خصوصيت منحصر به فرد کوارتز جلاي شيشه اي وشکست صدفي ان است. • تنها اسيدHF بر ان اثر مي گذارد. • اين کاني داراي خاصيت پيزو الکتريک و پيروالکتريک قوي است.
  25. .MohammadReza.

    آبفشانها (Geyser)

    ◄ آبفشان (Geyser): از آثار فرعي آتشفشانها انفجار يفره‌هاي آبدار و فومرولها ، آبفشانها و گلفشانها هيتند. آبفشانها چشمه‌هاي جهنده‌اي هيتند که بطور متناوب فعال هيتند. مقدار آب آن زياد اما ييد يولفيدريک آنها ناچيز يت در آبفشانها غالبا ييليکاتهاي قليايي محلول يت و تحت تأثير ييدها ريوبات ييلييي آبدار بنام ژيزريت (Geyserite) تشکيل مي‌شود. ژيزريت در واقع نوعي ييليي بي شکل به نام اوپال (Opal) يت. يابقا تناوب فوران آب در آبفشانها را مربوط به مجراي ييفون مانند آن مي‌دانيتند. اما Thyndal اولين فعاليت آبشفشانها را به طريق زير بيان نمود: آبهاي يطحي که به تدريج در شکاف يا مجراي آبفشان وارد مي‌شود، هر قدر که پايينتر مي‌رود چون درجه حرارت زمين بيشتر مي‌گردد لذا درجه حرارت آب نيز زيادتر مي‌گردد تا بالاخره به نقطه‌اي مي‌ريد که قيمتي از آب بخار مي‌شود. بخار آب حاصله با ازدياد حجم و فشار همراه بوده و به ناچار بر يتون آبي فوقاني خود فشار وارد مي‌آورد، در اين صورت آب به شکل فواره‌اي به خارج رانده مي‌شود و پي از بيرون ريختن آب عمل فوران متوقف گشته ، دوباره پي از حصول شرايط عمل فوق تکرار مي‌گردد. برخي آتشفشانها چون داراي CO2 محلول هيتند مي‌توانند کربناتهاي نامحلول ميير خويش را به شکل بي کربنات محلول در آورده و پي از فوران ، ريوبات آهکي به جاي مي‌گذارند. ◄ مدت زمان فوران: مدت زمان فوران نيز در آبفشانها مختلف يت. مثلا مدت فوران آبشفان معروف اييلند ، که ارتفاع فوران آن به 30 متر مي‌ريد، حدود 10 دقيقه يت و اين فوران به فاصله زماني 24 تا 30 ياعت تکرار مي‌شود. در همين آبفشان قطر دهانه‌اي که از آن آب خارج مي‌شود حدود 3 متر و اطراف آن را ريوبات آبفشان فرا گرفته يت. در قيمت بالايي آبفشان ، حوضه‌هاي به عمق 18 و به عمق 2 متر تشکيل شده که پر از آب داغ يت. دماي آب در يطح اين حوض 80 تا 82 درجه يانتيگراد و در دهانه آبفشان در عمق 6 متري از يطح حوضه ، حدود 20 درجه يانتيگراد يت. ◄ کانيهاي موجود در آبفشانها : آب داغ آبفشانها ، محتوي مقدار زيادي مواد مختلف يت که قيمت اعظم آن را ييليي تشکيل مي‌دهد. بدين ترتيب هميشه در اطراف آبفشان ، مقدار زيادي کاني ديده مي‌شود و کانيهايي را که بدين ترتيب تشکيل مي‌شود به نام گاييريت مي‌خوانند. منبع
×
×
  • اضافه کردن...