رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 1.4k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

برای بعضی درد ها

 

نه می توان گریه کرد

 

نه می توان فریاد زد

 

برای بعضی درد ها

 

فقط می توان نگاه کرد

 

لبخند زد و بی صدا

 

شـــــکســـت ...

لینک به دیدگاه

دوستی تکرار دوستت دارم نیست !

 

دوستی فهمیدن ناگفتنی های کسی است ؛

 

که دوستش می داری ...

لینک به دیدگاه

پس از من شاعری آید

 

که در گهواره ی نرم سخن هایم شنیده لای لای من

 

که پیوند طلایی دارد او با من،

 

و این پیوند روشن قطره های شعرهای بیکران ماست، ولی بیگانه ام با او

 

و او در دشتهای دیگری گردونه می تازد.

لینک به دیدگاه

به چه ميخندي تو؟

 

به مفهوم غم انگيز جدايی؟

 

به چه چيز؟

 

به شكست دل من يا به پيروزي خويش؟

 

به چه ميخندي تو؟

 

به افسونگري چشمانت كه مرا سوخت و خاكستر كرد؟

 

به چه ميخندي تو؟

 

به دل ساده ي من كه دگر تا به ابد نيز به فكر خود نيست؟

 

خنده دار است بخند . . .

لینک به دیدگاه

دنیـــــا” ، بــــازی ‌هایت را ســرم در آوردی…

 

گرفتنــــی ‌ها را گـــرفتی‌…

 

دادنــــی ‌ها را ” نــــدادی “…

 

حســــرت‌ ها را کاشتــــی …

 

زخــــــم ‌ها را زدی …

 

دیگر بـــس است… چیـــــــزی نمانده …

 

بـــــگذار آســـــوده بخـــــوابم …

 

محتــــاج یک خـــــواب بی‌ بیـــــــدارم..

  • Like 1
لینک به دیدگاه

کاش می شد!

عشق
را

از دلِ کتابها

بیرون کشیـــد

و رهایش کــــــــــــــرد!

در کوچه پس کوچه هایِ این شهر ...

شاید کسی

بشناسد!

این طفلِ غریب را

در شهری که همه با او بیگانه اند

  • Like 1
لینک به دیدگاه

فراموش نکردن یعنی…

 

وقتی که میدونی عمرا بهت حتی یه اس ام اس بده…

 

با هر خامووش روشن شدن چراغ گوشیت از جات بپــری …….!

 

__________________

لینک به دیدگاه

به همــه چيــز مــي خــنـــدم

 

طوري که بــه چــشــم ديــوانـــه نــگــاهــم مـــي کــنــنــد

 

تـــا شايــد وقــتــي بــغــضــم تــرکــيــد ، نگــويــنــد مَـــرد کـــه گـــريـــه نــمــي کنــد

 

بگــوينـد ديــــوانـــه اســـت

لینک به دیدگاه

در این شهر صدای پای مردمانیست که همچنان که تو را میبوسند ،

 

 

طناب دار تورا میبافند...

 

 

مردمانی که صادقانه دروغ میگویند و عاشقانه خیانت میکنند....!

لینک به دیدگاه

کاش می شد!

عشق
را

از دلِ کتابها

بیرون کشیـــد

و رهایش کــــــــــــــرد!

در کوچه پس کوچه هایِ این شهر ...

شاید کسی

بشناسد!

این طفلِ غریب را

در شهری که همه با او بیگانه اند

کـــاش مي شد جاي من باشي

تــــا بداني که

چـــه حسي دارد

وقتي آدمي مثل تـــــو..... را

اين همه دوستــــــ دارم ....!

,,

,,

,,

 

لینک به دیدگاه

روزی می رسد که در خیال خود ؛

 

جـــای خالی ام را حـــس کنی !

 

در دلـــت با بغض بگویی :

 

" کــــاش اینجــــا بود " ....

 

اما مــــن دیگـــر

 

به خوابــــت هم نمــــی آیـــم ... !!!!

لینک به دیدگاه

گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!

 

ببرم بخوابانمش!

 

لحاف را بکشم رویش!

 

دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!

 

حتی برایش لالایی بخوانم،

 

وسط گریه هایش بگویم:

 

غصه نخور خودم جان!

 

درست می شود! درست می شود!

 

اگر هم نشد به جهنم...

 

تمام می شود...

 

بالاخره تمام می شود...!!!

لینک به دیدگاه

مــاهــهــاســت فــرامــوشــش کــرده ام ....

 

خــاطــراتــش را هــم ...

 

ولـــي نــمــي دانــم دســـتــانـــم چـــرا....

 

هـــنـــوز بـــه نـــوشـــتـــن نـــامـــش ذوق مـــي کــنــنـــد.....

لینک به دیدگاه

یکنفر در هـمین نزدیکــی هاچــیزی

به وسعت یک زنــدگی برایت جا گذاشته است

خیالـــت راحت باشد

آرام چشمهایت را ببــند

یکنفر برای همه نگرانـــــی هایت بیــدار است

یکنفر که از همه زیبایی های دنیــا

تـنهـا تـــو را بـــــاور دارد...

لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...