- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۸۹ گوشیمو می زارم روsilent تا وقتی تو ذهنم صدای زنگشو شنیدم خیالم راحت باشه که بازم توهمه نه تو 6 لینک به دیدگاه
Eng HVAC 4139 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۸۹ یك نفر گفت به من خانه دوست كجاست من نگاهش كردم گفتمش چشم شماست؟ خنده ای كرد و گذشت آنطرف تر ایستاد بر تن باد نوشت خانه اش قلب شماست 4 لینک به دیدگاه
Eng HVAC 4139 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ عشق ورزیدن خطاست حاصلش دیوانگی ست عشق ها بازیچه اند عاشقان بازیگر این بازی طفلانه اند عشق کو ؟! عاشق کجاست ؟! معشوق کیست؟ 3 لینک به دیدگاه
Eng HVAC 4139 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ از ستاره ها بادبادک ساختم یا از بادکنک ها ستاره... نمی دانم! چشمانِ تو پر از بادبادک و ستاره بود 4 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آذر، ۱۳۸۹ چه بینھايتي ! مثل وقتي كه پلكم را مي بندم ! تو كه ھرگز از ماه فرو نیفتادي ھرگز آسمان تو را نیافت چگونه زير پاي من له شدي تا از آتشي پشت آسمان به من خبر دھي ! ؟ ! ما ساده بوديم حتي سايه مان ما را نمي شناخت و لايتناھي كه ھیچ مطلق بود ما را ترسانده بود !! برايت ھزاران داستان نوشته بودند اما من داستان تو را از بر بودم تو را ھرگز كسي نديده بود تا سخني حتا گفته باشي 8 لینک به دیدگاه
PinkGirl 1453 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۳۸۹ دارم دعا میکنم … دعا میکنم که کودکان تقویمهای نیامده نام خفاش و خورشید را در کنار هم بنویسند دعا میکنم که صدای سرخ سنگ انداز در چار چوب بال هیچ چکاوکی شنیده نشود دعا میکنم که هیچ دیواری چشم در راه پگاه پنجره نماند دعا میکنم که هیچ آسمانی از سقوط برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ترانه نخواند دعا میکنم که مهربانی باد برگ برگ حکایت ما را به نشانی سبز ستارهها برساند دعا میکنم که بیایی بیایی و بر خاک این بغض ناپایدار بذر بوسه و بهار و بادبادک بپاشی دارم دعا میکنم … یغما گلرویی 10 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۳۸۹ دور از این هیاهو دلم کویر می خواهد و تنهایی و سکوت و آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند. نه دیوار، نه در، نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم، نه پایی که در نوردد مرزهایم، نه قلبی که بشکند سکوتم، نه ذهنی که سنگینم کند از حرف، نه روحی که آویزانم شود. من باشم و تنهایی ِ ژرفی که نور ستارگان روشنش می کند و آرامشی که قبل از هیچ طوفانی نیست ! 9 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۳۸۹ زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندم طره را تاب مده تا ندهی بر بادم 7 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آذر، ۱۳۸۹ ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد 4 لینک به دیدگاه
خاله 3004 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آذر، ۱۳۸۹ عکست را در تمام بیلبورد ها نصب کرده اند تابلوهای راهنمایی مسیر خانه ی تو را نشان می دهند من دیوانه شده ام یا شهردار عاشق تو شده؟ 6 لینک به دیدگاه
آرماندیس 4786 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آذر، ۱۳۸۹ مرا با غمهاي احمقانه ام تنها بگذار و برو مرا سرگردان و خسته در نيمه راه اين خيابان طولاني بي انتها تنها بگذار و برو مرا فراموش كن تا ابد و ميان خاطراتت بميران و محو كن چنانكه انگار هرگز نبوده ام، هرگز نشناخته اي مرا، نديده اي مرا مرا بگذار و برو خسته تر از آنم كه بخواهم حتي براي تو وجود داشته باشم خاطره باشم بدرخشم مرا بگذار تنها و برو! 6 لینک به دیدگاه
Eng HVAC 4139 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آذر، ۱۳۸۹ سر راهت که میروی آفتاب را خاموش کن خوابم می آید 1 لینک به دیدگاه
Eng HVAC 4139 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آذر، ۱۳۸۹ دفترم را که باز می کنی ، چشمانت را ببند خاک چشمانت را احاطه خواهد کرد ! 5 لینک به دیدگاه
PinkGirl 1453 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۸۹ و این خورشید نیمهکارهی پشت کوه، جان من است که بالا میآید... 5 لینک به دیدگاه
serato2011 72 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۸۹ وقتی یک تفاوت ساده در حرف کفتار را به کفتر تبدیل می کند باید به بی تفاوتی واژه ها و واژه های بی طرفی مثل نان دل بست نان را از هر طرفی که بخوانی نان است. 7 لینک به دیدگاه
serato2011 72 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۸۹ ای کاش می توانستند از آفتاب یاد بگیرند که بی دریغ باشند در دردها و شادی هاشان حتی با نان خشکشان برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 8 لینک به دیدگاه
خاله 3004 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۸۹ گفت : احوالت چطور است ؟ گفتمش : عالی است عالی مثل حال گُل حال گُل در چنگ ِ چنگیز ِ مغول ! قیصر امین پور 8 لینک به دیدگاه
Eng HVAC 4139 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۸۹ چندين و چند بار اين تلفن زنگ خورد بارها و بارها sms رسيد اما من دستانم را از روي گوش از روي چشم بر نداشتم بگذاريد فكر كنم نمي دانم. 4 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۸۹ شانسی امشبم را برایت باز می کنم تا تمام کودکی هایم که کنار هم نبودیم را با تو باشم ... اگر پوچ بود بعدی را تو باز کن هر چه باشد دست تو پوچ نمی آید ! 12 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۸۹ گر بیدل و بیدستم وز عشق تو پابستم بس بند که بشکستم ، آهسته که سرمستم در مجلس حیرانی ، جانی است مرا جانی زان شد که تو می دانی ، آهسته که سرمستم پیش آی دمی جانم! زین بیش مرنجانم ای دلبر خندانم! آهسته که سرمستم ساقی می جانان بگذر ز گران جانان دزدیده ز رهبانان ، آهسته که سرمستم رندی و چو من فاشی ، بر ملت قلاشی در پرده چرا باشی؟ آهسته که سرمستم ای می بترم از تو من باده ترم از تو پرجوش ترم از تو، آهسته که سرمستم از باده جوشانم وز خرقه فروشانم از یار چه پوشانم؟ آهسته که سرمستم تا از خود ببریدم من عشق تو بگزیدم خود را چو فنا دیدم ، آهسته که سرمستم هر چند به تلبیسم در صورت قسیسم نور دل ادریسم ، آهسته که سرمستم در مذهب بیکیشان بیگانگی خویشان با دست بر ایشان آهسته که سرمستم ای صاحب صد دستان بیگاه شد از مستان احداث و گرو بستان آهسته که سرمستم 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده