MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 تیر، ۱۳۹۰ باید راهی باشد که اینهمه غمگین نبود ... این همه دلتنگ ... باید راهی باشد ... 11 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 تیر، ۱۳۹۰ اون یوسفی هم که برگشت به کنعان اش استثناء بود ! تو غمت رو بخور ... 9 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۰ در شبی که بوف هم به نبودنت اقرار کرده فانوس انگیزه ام روبه خاموشی ست ای روشنترین ستاره آسمان امیدم تو نیستی و سکوت شب سنگین ترین نغمه برای نوازش من است 6 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۹۰ می بخشمت.... بخاطر تمام خنده هايي كه از صورتم گرفتي....بخاطر تمام غمهايي كه بر صورتم نشاندي ..... نمي بخشمت ..... بخاطر دلي كه برايم شكستي .....بخاطر احساسي كه برايم پرپر كردي..... نمي بخشمت .....بخاطر زخمي كه بر وجودم نشاندي.....بخاطر نمكي كه بر زخمم گذاردي.... و مي بخشمت بخاطر عشقي كه برقلبم حك كردي 5 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۹۰ کاش واژه حقیقت آنقدر با زبان ما صمیمی بود که برای بیان دوستت دارم نیاز به قسم خوردن نبود 4 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۹۰ کاش یه بچه بودم و تو عالم بچگی داد میزدم که من دوستت دارم و .... میخوام که برای خودم باشی کاش یه عروسک بودی که قسمت من میشدی ... مطمئنا نمیذاشتم که دست کسی به تو برسه و تو قلبت بشینه خودم برات قصه می گفتم ... خودم برات لباس میدوختم و کفش میخریدم تازه ... اگه تو ویترین مغازه هم میدیدمت انقدر گریه میکردم تا داداشم تورو برام بخره . . . .... کاش الان هم بچه بودم چون میخوام داد بزنم یکی اینو به من ببخشه یه جوری بشه .... یه اتفاقی بیفته که سلام هامو بی پاسخ نذاری معنی خدانگهدارم رو بفهمی و .... برای خودم بشی دوست دارم بفهمی که انقدر گریه کردم تا داداشم قبول کرده تو رو برام بخره... پس مال من باش.. چون فقط مال توام.. چه بخای چه نخای... 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۰ به تو از تو می نویسم به تو ای همیشه در یاد ای همیشه از تو زنده لحظه های رفته بر باد به تو نامه می نویسم ای عزیز رفته از دست ای که خوشبختی پس از تو گم شد و به قصه پیوست ای همیشگی ترین عشق در حضور حسرت تو ای که می سوزم سرا پاتا ابد در حسرت تو 5 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۰ اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت دل من نیز باتو بعد از آن پاییز طولانی دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت درخت یادگاری باز هم بالنده خواهد شد که عشق از کنده ما یادگاری تازه خواهد یافت دهانت جوجه هایش را پریدن گر بیاموزد کلام از لهجه تو اعتباری تازه خواهد یافت 5 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۰ آفتاب است و بیابان چه فراخ! لبها می لرزند. شب می تپد. جنگل نفس می کشد. پروای چه داری؟؟؟؟ 4 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۰ تمام صندلیهای دنیا را روی هم می چینم نمی رسم.... تمام چار پایه های دنیا را روی هم می چینم نمیرسم... تمام نردبان های دنیا را روی هم میچینم نمی رسم... تمام کوه های دنیا را روی هم می چینم نمی رسم.... تمام رویا هایم را روی هم می چینم می رسم. ماه را میگیرم بو میکنم بوی رویاهایم را میدهد رنگ رویا هایم است. نقره ای نقره ای 5 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ *مي روم خسته افسرده وزار* *سوي منزگه ويرانه ي خويش* *مي برم به يادگاري از شما* *دل شوريده وديوانه ي خويش* *مي برم تا كه در آن نقطه ي دور* *شستشويش دهم از رنگ نگاه* *شستشويش دهم از لكه ي عشق* *زين همه خواهش بي جا تباه* *مي برم تا ز تو دورش سازم* *زتو اي جلوه ي اميد محال* *مي برم زنده بگورش سازم* *تا از اين پس نكند ياد وصال* *بخدا غنچه ي شادي بودم* *دست عشق آمد واز شاخم چيد* *شعله ي آه شدم ،صد افسوس* *كه لبم باز بر آن لب نرسيد* *عاقبت بند سفر پايم بست* *مي روم،خنده به لب،خونين دل* *مي روم از دل من دست بدار* *اي اميد عبث بي حاصل* 5 لینک به دیدگاه
sanaz.goli 3471 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر، ۱۳۹۰ حسرت دیده بی تاب تو بیمارم کرد آن نگاه نگرانت دل تبدار مرا خوابم کرد بی جهت نیست که مست رخ زیبای تو ام لب گلگون تو در دشت خزان آبم کرد مستی ام جام نگاهی ز افق های تو بود آه ،آن صورت مهتاب تو در خوابم کرد شهر را از تب بیماری من جایی نیست راه گم کرده به دنبال تو آواره و ویرانم گرد اشکم از دیده به گرمای نفسهای تو بود جام اندوه تو مر همره و همرام کرد 6 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 تیر، ۱۳۹۰ روزهاست از سقف لحظه هایم یاد تو می چکد، اگر روزی باران بند بیاید، از این خانه می روم... 6 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ اوج یک داستان عاشقانه آنجایی است که برای اولین بار دستانش را در دست میگیری 8 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر، ۱۳۹۰ مـــــن نبودنت را ، تــــــاب می آورم رفتنت را ، تحمـــــّل میکنم ... فراموش شدنم را ، بــــاور میکنم... امــــــا...... فــــــراموش کردنــــــت...دیگر...کـــــا رِ مــــــن نــــــیست ....!!! 9 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر، ۱۳۹۰ چندلحظه سکوت کن ! چه صدایی می شنوی ؟ صدای بارون ،صدای پرنده ها،گریه خواهر یا برادر کوچولوت یا.... بالاخره صدایی می شنوی ... گوشاتو تیز کن ! صدایی نمی شنوی ؟ صدا خیلی بلنده،دقیق گوش کن... دقیق تر...خیلی دقیق تر یه صدای خیلی خیلی آروم بهت میگه تو بخواب با آرامش هم بخواب من بیدارم ، بیدار می مونمو کابوس هایی که یکی یکی میان سراغت رو از بین می برم تو بخواب با آرامش هم بخواب سعی کن امشب خواب شیرین ترین آرزوهاتو ببینی آروم بخواب ... برای تویی که داری این متنو می خونی این صدای آشنا ،صدای کیه ؟ به من بگو با آرامش تمام بگو ... این صدا برای من صدای قلب توست که دیگر برای من نمی تپد 5 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ سکوت کردن را یاد بگیریم همان طور که می گویند اگر "ارزش حرف زدن نقره باشد ارزش سکوت طلاست "و انسان عاقل سکوتش بیشتر از حرف زدنش است "سکوت فریاد من است" با سکوت هم می شود فریاد زد! 6 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۰ آغوشت را باز کن میخواهم طعم جهنم را بچشم. 7 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد، ۱۳۹۰ بادکنک من! تاب نفسي را که به آن دادهام ندارد ببين.... چگونه سر به هر کجا ميزند که تهي شود از اندوه! / 8 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده