رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

تازگیا چشمام یه کمی ضعیف شده و موقع تلویزیون دیدن یا مطالعه باید از عینک استفاده کنم.دیشب نزدیک 4 ساعت بود که عینک زده بودم و تقریبا روی بینیم بی حس شده بود.

روی تخت دراز کشیده بودم و داشتم تلویزیون نگاه میکردم که یهو با خودم گفتم پس عینکم کو؟؟؟؟؟؟یادم اومد که گذاشتمش رو تخت،گفتم بیا دیدی نشستم رو عینک شکستمش.خلاصه بلند شدمو گشتم عینکو پیدا نکردم.همه جارو گشتم حتی توی کمد لباسا ولی پیداش نکردم.

با عصبانیت اومدم پیش بقیه و با حالت داد رو به داداشم گفتم:بسه دیگه،مگه فکر کردی چند سالته؟این شوخیا چیه؟دیگه شورشو درآوردی.وقت سربازی رفتنته اون وقت وسایل منو قایم میکنی؟کتابام کم بود حالا نوبت عینکمه؟

در این لحظه بود که چشمای همه گرد شد...

من همچنان به صحبتم ادامه میدادم:آخه هیچ کسم بهت چیزی نمیگه.خسته شدم دیگه از دستت.اصلا همه ی وسایلتو میریزم تو زیرزمین برو اونجا.خستم کردی.آخه پسر انقد بد...

یه لحظه که مکث کردم تا حرفای دیگه ای آماده کنم یهو همه زدن زیر خنده،همه رو زمین در حال غلط خوردن از این ور به اون ور بودن که با ایما و اشاره به من فهموندن عینکمو زدم...

بدون هیچ حرفی رفتم تو اتاق،تا 20 دقیقه صدای خنده قطع نمیشد.

:sad0:

امروزم که خالم زنگ زده بودن مامانم یواشکی داشتن این اتفاقو براشون تعریف میکردن.یه ساعت پیش دختر خالم زنگ زده میگه عینکت کو؟:sad0:

لینک به دیدگاه

با شاگردام قرار گذاشتیم جمعه بریم قم:w16:

 

امروز یکی از شاگردام گفت : خانوم اجازه ؟

 

گفتم جونم؟

 

گفت: میشه مامانم اومد ازش بخواین منم بیاره؟؟

 

منم دیدم بچه داره بهم رو میزنه زشته بگم نه :ws3:

 

بهش گفتم باشه مامانت اومد بگو بیاد کارش دارم

 

مامانش اومده میگه کارم داشتین؟؟؟

 

منم حس بزرگیم گُل کرد و خواستم یه کمکی به شاگردم کرده باشم که اونم بیاد باهامون به مامانش گفتم شما نمیاید جُــــم ؟!!! :w02:

 

گفت حالا جُم کجا هست ؟؟:texc5lhcbtrocnmvtp8

 

من :4chsmu1:

 

 

شاگردام :persiana__hahaha:

 

مامان شاگردام :ws47:

لینک به دیدگاه

یکی از دانشجوها چند ترمه اینجاست.

امتحان پایان ترم یه درس رو خراب کرده. توی طول ترم هم خیلی غیر فعال و ضعیف بود.

اومده یه جوری دل من رو به دست بیاره بهش نمره بدم:w02::

میگه: استاد شما من رو یادتون نمیاد؟:ws38:

من: :ws52:چند ترم هست اینجا می بینمت..

- نههههه , منظورم اینه که شما سال 1385 توی ...... کار نمی کردید؟

- آره. اونجا مشغول بودم.

- یه روز نرفته بودید به یکی از دوستاتون سر بزنید؟

من: خوب یادم نیست ولی فکر کنم آره.

- خوب من هم توی اتاقشون بودم دیگه... نباید هم یادتون بیاد !!! چون من داشتم براتون چایی دم می کردم دیگه !!!!!!!!!!!!!!:jawdrop:

لینک به دیدگاه

چند روز پیش رفته بودیم با دوستام شمال بعد قرار شد من ذغال رو واسه غذا درست کنم

گفتم ژل اتش زا کجاس گفت رو تراسه رفتم ریختم رو ذغال هر چی کبریت زدم روشن نشد :ws52:

رفتم گفتم بابا ژل کار نمیکنه اومد دید شیشه شور ماشین بوده اصلا ژل ذغال نداشتن...........

من:w58:

دوستم:w58:

کارخونه ذغال:w58:

رازی:w58:

لینک به دیدگاه

چند روزیه کی بوردم حرف س رو تایپ نمیکنه :5c6ipag2mnshmsf5ju3 هرچی تایپ می کردم بدون حرف س بود :ws37:یه جورایی تو ذهنم مونده بود:girl_in_dreams:

امروز مشتری ساعت کاریمو پشت تل پرسید منم بهش گفتم از این ساعت تا این ساعت هتم :icon_pf (34)::whistle:

مشتری: جانم:w58:

من: هتم دیگه:w02:

لینک به دیدگاه

کلاً نسیت به این قضیه که تو پروفایل خیلیا میری یهو آهنگ پروفایل شرو میکنه به خوندن وسواس دارم و میرم تو پروف هرکی زود قطع میکنم. حالا شاید موزیم قشنگی باشه ها ولی اینکه مجبور به گوش کردنی اساسی رو مخمه!!!

رفتم تو پروفایل Mahnaz.D موزیک پروفایلش شروع کرد به خوندن منم استپش کردم. دیدم داره هینجوری پلی میشه.:banel_smiley_4:

دوباره استپ رو زدم دیدم قطع نمیشه.:banel_smiley_4::banel_smiley_4:

گفتم شاید موزیلا هنگ کرد دیدم نه!!!:ws52:

گفتم اههههه!!! با این سایت. اون از پیاما که پاک شد اینم از این!:w000:

 

حالا این موزیکم همینجوری داره میخونه و رو مخ من!!!! و منم نمیتونم استپش کنم!!!:4564::4564::4564::4564::4564::ws27:

.

.

.

.

.

.

.

بعد دیدم مدیا پلیر اون پایین بازه داره همون آهنگه پروف رو پخش میکنه!:whistle:

 

انصافاً فکر کن چند درصد احتمال داره بری تو پروفایل یکی بعد همون موقع آهنگ پروفایلش رو مدیا پلیر هم پخش کنه!

لینک به دیدگاه

چند روز پیش خواب بودم یهو گوشیم زنگ زد.دیدم یکی از رزیدنت هاست که منتظر بودم زنگ بزنه و کارش داشتم،واسه همین مغزم فرمان داد که گوشیو بردارم...حالا منم تو خواب و بیداری بودم...!

من: بله؟

آقای دکتر : سلام خانوم دکتر

من : سلام خانوم(!!!) دکتر ... اِ ببخشید آقای دکتر:5c6ipag2mnshmsf5ju3خوبین؟.....:shame:

.

.

.

1-2 دقیقه بعد ...

من : دکتر من 2 هفته ای می شه تشــریف...اُه نرفتم مرکز....:sorry:

 

دکتر هم خندش گرفته بود،بدبختی این بود که خودمم خندم گرفته بود نمی تونستم قضیه رو بپیچونم...:th_scratchhead:

لینک به دیدگاه

دیروز با یکی از دوستام رفته بودیم یه فروشگاه خیلی گرون ( مرض داریم اصولاً) بعد دیدم یه شال معمولی اونجاست...گفت: مهناز جون من ببین این چنده؟ گفتم بی خیال تیپ این فروشگاه به ما نمی خوره.....:sigh:

گفت جون من...قیمتش رو دیدم هنگ کردم:w58:

گفت ها؟ چت شد؟ :ws52:

گفتم ناقابله 298$ :w58::whistles:

گفت :عـــــــــــه فکر کن من و تو می تونیم باهاش دست کم 200 تا جوراب بخریم....:ws37::hanghead:

گفتم این مفایسه ی قیمتت کشته منو...خالا یه موبایلی چیزی می گفتی بهتر بودا :ws28:

لینک به دیدگاه

خانواده اومده بودن شهر محل تحصیلم تا مثل خانم ها منو ببرن ولایت!!:ws37:

خلاصه دستشویی لازم شدیم و منم بردمشون ی پاساژ نزدیک که دستشویی تمیزی هم داشت!:whistle:

ولی نمیدونم چرا دقیق یادم نمیومد دستشویی کجا بود!!:banel_smiley_4:

به بابام گفتم خب از یکی بپرس!!!:hanghead::ws52:

بابای منم مهلت نداد که....

یک راست رفت از یکی پرسید!!

چشم بازکردم دیدم یکی از پسرای کلاسمونه!!!:w58::icon_pf (34)::4564:

لینک به دیدگاه

قرار بود یکی از آشناها که جنسه ضخیم یا همون مذکره بهم بزنگه! و من منتظر بودم! و هم اینکه تازگیا گوشیم هنگیده، دیگه هر کی میزنگه اسمش نمیاد!!!

خلاصه آخا گوشیم زنگیدُ و منم خیلی گرم با طرف صحبتیدم حال احوالُ اینا و بعد فکریدم چرا طرز حرفیدنش عوضیده و بعد اهمیت ندادم دوباره مشغوله تعارفات بودیم که مغزم فرمان داد این آشناهه نیس، مزاحمه!!!

دیگه هیچی دیگه فقط داشتم میخندیدم و کم نیوردم بعده یه رُب صحبتیدن گفتم شوما؟ و بعد دوباره خندیدم!

هیچی دیگه طرف فکرید دیوونم قطعید!!!ایـــــــــــــش :banel_smiley_4:

:ws3:

لینک به دیدگاه

یه 3روزی مامانم خونه نبود:banel_smiley_4: با پدرم 2تایی موندیم خونه :w02:

 

چه خرابکاریای که کردیم بماند:icon_pf (34):

نون نداشتیم بهش گفته بودم نون بخره:banel_smiley_4:

از سر کار اومدم و یه چیزی درست کردیم نوبت به برداشتن نون رسید همین که در فریزر باز کردم دیدم یه چیزی شبیه کله قند آنجاست:icon_pf (34)::w58:

نگو پدر من بدونه اینکه نونارو جدا کنه 4تا گذاشته بود فریزر بدون اینکه بزاره تو جانونی:icon_pf (34)::whistle:

اومدم بهش میگم ااااا چرا این نونارو جدا نکردی:w58:

انوقت میگه ااا حواسم نبوده الان درستش میکنم بعد دیدم برده گذاشته رو بخاری:whistle:

از من اصرار که آقا جون خمیر میشه از پدرمم اصرار که تو کارت نباشه من درستش میکنم:w02:

دیگه تصور کنین نونا چی شدن:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه

امروز میخواستم یه ادرس پیدا کنم یارو بهم گفته بود فلان کوچه رو پیدا کن کوچه روبروش بیا داخل / من کوچه رو پیدا کردم ولی تابلو نداشت که مطمئن بشم اینه یا نه دو تا دختر داشتن رد میشدن گفتم کوچه ژاندارمری اینجاست؟ گفتن اره گفتم روبروش میشه کجا؟ :ws38: با دست اشاره کرده میشه اونجا :ws28: من اها ممنون :ws3: دخترا :whistle: کلمو خاروندم و رفتم :hanghead:

لینک به دیدگاه

یه سری میخواستم برم خونه یکی از دوستام. برای اولین بار بود بلد نبودم. آدرسو گرفتم رفتم پیدا نکردم. حالا ساعت 12 شب خونه اشونم تو یه محله خلاف.

زنگ زدم میگم فلانی من نزدیک این پارکم تو محلتون، ادامه مسیرو پیدا نکردم، از اینجا بگو بیام کجا؟

این رفیق منم یه آدم شنگول و خجسته پشت تلفن هی میخندید!:icon_pf (34):

دیدم به این امیدی نیست یه نفر لب خیابون وایساده بود ( یارو قیافه اش همینجوری 3 ماه حبس داشت) رفتم پرسیدم آدرسو داد گفت منم میخوام برم همونجا منم ببر که گم هم نشی.

گفتم نههههههههه!:banel_smiley_52: من اونجا نمیرم که جای دیگه کار دارم!:whistle:

رفتم مسیرو گم کردم دوباره افتادم تو همون خیابونه که این آقاهه بود. منم اصن حواسم نبود دوباره بغلش وایسادم ازش آدرسو پرسیدم دیدم همونه!:icon_pf (34):

آدرسو بازم گفت با جزئیات بیشتر و باز گفت بذار بیام منم مسیرم همونجاست ماشین گیرم نیومده منم ببر بهتم میگم!:banel_smiley_4:

من گفتم نهههههههههه دیرم شده خدافظ خدافظ. :th_running1:

رفتم دوبار مسیرو گم کردم افتادم تو همون خیابون که این آقاهه بود! بازم حواسم نبود رفتم ازش آدرس بپرسم:icon_pf (34): همین که وایسادم جلوش بگم آقا ببخشید ... دیدم همون قبلیه است!:icon_pf (34):

حالا این بنده خدا هم ماشین گیرش نیومده بود تنها امیدش من بودم که منم از ترس سوارش نمیکردم. یارو تا منو دید گفت میگم بذار باهات بیااااااااااااااااااااام:w000::w000::w000::w000::brodkavelarg::brodkavelarg:

 

 

 

منو میگی. یعنی نفهمیدم گذاشتم دنده 1 یا 3! فقط گازشو گرفتم رفتم.:ws28:

لینک به دیدگاه

از اونجایی که من نقش آچار فرانسه رو بازی می کنم :hanghead: هر کس هر جا گیر می کنه میاد سراغ من فلک زده :icon_pf (34):

چند روز بود برادرم پیله کرده بود که زنگ بزنم دانشگاهشون و اطلاعاتی که می خواست رو بگیرم (به قول خودش پارتی دارم جواب می دن :w58:)

خلاصه که من هر چی زنگ می زدم نمی گرفت

با دوستام رفته بودیم بیرون گفتم اینا که حالا برنمی دارن ولی بذار یه زنگ بزنم ببینم چه خبره :banel_smiley_4:

از شانس زنگ زدم و جواب دادن !

حالا فکر کن این دخترا توی ماشین افتادن به خودشون صدا به صدا نمی رسید

از ماشین اومدم بیرون و همین داشتم چاق سلامتی می کردم با طرف که یکی از دوستام چنان جیغی کشید که فکر کردم 5 قلو وضع حمل کرد :icon_pf (34):

بیچاره اونی که پشت خط بود یادش رفت که داشت چی می گفت

همون پشت سرش در ماشین رو یک دفعه با فشار باز کردن و من هم که جلوی در ایستاده بودم رو پرت کردن توی جوی:vahidrk:

من هم که شاکی ! همون طوری که گوشی در گوشم بود : خفه شید آخه ببینم این چی داره زر می زنه :w000:

من پشت خط : ببخشید شرمنده چی داشتین می گفتین ؟!

طرف مقابل : هیچی داشتم زر می زدم :icon_razz:

حالا بماند که فرداش مجبور شدم با جعبه شیرینی برم خدمت جناب آقای تحفه برای ماست مالی حرفم :sigh:

لینک به دیدگاه

همکلاسی های دانشگاهم یه میتینگ گذاشته بودن من هم قرار بود برم

قرارمون یه رستوران بین راهی بود که جمع بشیم و از اونجا راه بیفتیم

طبق روال همیشه من آخرین نفر رسیدم :w02:

بعد از سلام و احوال پرسی و تعارفات معمول گفتم داشتین در مورد چی حرف می زدین؟ پشت سر من که غیبت نمی کردین ؟

یکی از بچه ها گفت نه، داشتیم در مورد عقل بحث می کردیم !

من : وا....... حالا چرا داشته هاتون رو ول کردین و در مورد نداشته هاتون بحث می کردین ؟! :w02:

دوستم همون طور که لبش رو می گزید با چشم و ابرو اشاره کرد به کنار دستم و گفت ما بحث نمی کردیم استاد داشت صحبت می کرد :vahidrk:

به محض این که سرم رو برگردوندم توی فاصله 10 سانتی صورت استادم بودم !!!!!1 :4564:

چنان هول کردم و یه دفعه بلند شدم که متوجه نشدم شلوارم گیر کرده به صندلی فقط با بلند شدنم صدای پاره شدن یه چیزی رو هم شنیدم :sad0:

یعنی فکر کن که از 5 سانتی بالای پشت زانوم شلوار نازنیم پاره شد تا پایین :icon_pf (34):

من : ااااااا .... استاد سلام شما از کی اینجا بودین ؟!

استادم : از همون موقعی که داشتی از نداشته های من حرف می زدی :banel_smiley_4: بعد اشاره کرد به شلوارم و گفت البته فکر کنم الان نداشته تو بیشتر جالب توجه باشه :icon_razz:

هنوزم اول حرفت رو می زنی بعد فکر می کنی ؟! vahidrk.gif

خلاصه که تنبیه اون روزم این بود که شلوار ورزشی یدکی یکی از پسرا رو مجبور شدم بپوشم

حالا ببین با اون سر و ظاهر و اون شلوار چه طور مزحکه خاص و عام شدم :4564:

 

ولی خدایی که خیلی خوش گذشت :ws28:

لینک به دیدگاه

رفته بودیم خونه ی یکی از دوستامون به خانومش گفتم: آرین این مهران یخی چی شد؟ نیومده قسمت جدیدش؟

یهو گفت: منظورت مهران مدیری تو قلب یخیه دیگه؟:w58:

 

دو دقیقه نگذشت شوهرش رفت آکادمی گوگوش رو بذاره به جای ارشیا گفتم : نه اردشیر اگه زحمت می شه نمی خواد بذاری

 

یعنی سوتی پشت سوتی :ws28:

لینک به دیدگاه

یه روز رفتم شلوار بخرم فروشنده یه شلوار آورد خوب نبود. گفتم این خیلی خزه، مگه اسکلم اینو بپوشم؟

فروشنده از پشت پیشخون اومد اینور دیدم همون شلوار پای خودشه!:ws3::ws3::ws3:

لینک به دیدگاه

چند روز پیشا میخواستم ی نامه اداری بنویسم.. بعد من هم اینجا هم تو اس عادت دارم بجا نقطه چندتا نقطه میذارم بین جمله هام.. مثل همین الان.. :دیخلاصه من طبق عادت نامه رو نوشتم و ی پرینت گرفتم..رفتم به خانم مهندس نشون دادم.. ی نگا به من میکرد ی نگا به برگه!!!یهو گفت تازگیا خیلی خلاق شدیا..:| گفتم عع چرااا؟؟ گفت دختر این چه طرز نوشتنههه..این همه نقطه چیههه؟؟!!بسی ضایع گشتیم..:|

لینک به دیدگاه

می خواستم برم مسافرت...به یکی از بچه ها گفتم اگه مشکلی پیش اومد زنگ بزن من داده ها رو بهت بدم...اونم برگشت گفت مگه اطلاعات و کاغذاتو با خودت میبری مسافرت :banel_smiley_4:

تازه فهمیدم چی گفتم icon_pf%20(34).gif...منم برای اینکه بیشتر از این ضایع نشه گفتم خوب شاید اونایی که تو میخوایو حفظ باشم:whistle:(فک کن کلی داده و عدد بوداااااااا)

هیچی دیگه سوتی داده بودم و نمیشد جلوی خنده اونا رو گرفت:ws28:

لینک به دیدگاه

صبح پاشدم م م م

 

خواب الو بودمگفتم

امروز موه

امو درست و حسابی درست کنم برم سر کار

 

اتو رو زدم م م برق داغ بشه ه بعد دو سه دقیقه اومدم

 

گفتم زود بشه مسواک هم بزنم

 

با یه دسشتم مسواک گرفتم با اون یکی دستم اتو چشام بسته بود هنوز از خواب

ی

ه لحظه دیدم م م بدنم گّر

گرفت و شرو کرد به سوختن چشامو باز کردم م م م

 

:banel_smiley_4:

 

دیدم م م:icon_pf (34):

 

اتو کردم تو دهنم م م و مسواک زدم به موهام مم :icon_pf (34):

 

موندم بودم بخندم م م یا از سوزش گریه کنم م م سر صبحی:sad0:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...