رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

حالا نميدونم ميشه اسمش رو سوتي گذاشت يا خير:ws3:

ما در محل كارمون بي سيم داريم كه از طرف سازمان مديريت بحران كشور پيام مخابره ميشه.

امروز طبق روال هر روز، از سازمان داشتند حضور و غياب ميكردند و مراكز استان ها رو پيج ميكرد.

نوبت به زنجان رسيد و گفت: "زنجان زنجان..ستاد"

يه خانومه جواب داد: ستاد.. زنجان هستم :ws3:

ستاد هم گفت: خسته نباشيد زنجان... صبحتون بخير. ممنون از پاسخگويي شما:ws3:

ما اينور داشتيم ميخنديديم :ws3:

چه هماهنگي داشتند لامصبا :ws3:

لینک به دیدگاه

چند وقت پیشاااااا که ما جوون بودییییمم :ws41:

البته چند وقت پیشم نیست...خییییییییییلللی چند وقت پیشِ:w02: بهمن 91 اینا بود

دوست بابام رو که با کلی مکافات و این در اون در زدنو کلی C.I.A بازیو مافیا گرایی و اینا پیدا کرده بودیم، ساعت 12 شب زنگ زد خونمون

بعد از 30 سال و اندی پیداش کردیم واسه بابام....مامانم گوشی و برداشت..اول فکر کرد پسر خالمه

بعد که اون عموهه پشت خط خودشو معرفی کرد ، مامانم که به شدت هول شده بود و رنگش پریده بود با خوشحالی شروع به احوال پرسی کرد..بعد که خواست گوشی و بده به بابام گفت: خیلی خوشحال شدم از شنیدنِ شما!!!w58.gif

من و خواهرم---->:ws47:

مامانم------>:girl_blush2:

بابام----->:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه

امروز داداشم پشت در هال بود که رو به حیاطه

 

رفتم درو واسش باز کردم

 

یهو گفت الو سلام

 

قبل از من اون این شکلی شد:w58:

 

بعد من:w58:

 

بعد جفتمون:ws47:

 

بعد بهش گفتم صداتو ندارم اما تصویرتو چرا:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه

اینو واسه هرکی دیدمش از اول سال گفتم.به شمائم بگم:ws3:

موقع سال تحویل تلویزیونمون رو شبکه تهران بود

منم داشتم آماده میشدم.دیدم این آهنگ دی ری دی ری دی ری مال سال تحویلو زدن اهمیت ندادم.پیش خودم گفتم این به افق تهرانه.تابرسه اینجا چند مین طول میکشه:ws3:

هیچی دیگه سر سال تحویل جلو آیینه بودم:banel_smiley_4:5 مین بعد فهمیدم سال عوض شده:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه

یکی بهم زنگ زده

بعد از سلام و یه کم حرفه دیگه

می گه ببخشید مزاحم شدم، واسه کار فلان کی می تونم مزاحم بشم،چی کار باید بکنم؟

منم حواسم نبود

گفتم با فلانی مزاحم بشین :w58:

حالا بعدش خندم گرفته بود خودم، نمی تونستم حرف بزنم اصلاحش کنم...

:ws3:

لینک به دیدگاه

دیروز ظهر یک بچه پسر فکرکنم 15 یا 16 ساله بود و صد البته ممکنه مزاحم بوده باشه..

زنگ زده خونمون میگه ببخشید این موبایل آقای x هست:w58:

منم گفتم موبایل ؟ اونم تأئید کرد :banel_smiley_4:

منم گفتم نه این جا موبایل نیست..:w02:

 

یعنی واقعا طرف نمیفهمه پیش شماره گرفته یا نه:ws52:

 

..............

لینک به دیدگاه
amin 202 مهمان
اینو واسه هرکی دیدمش از اول سال گفتم.به شمائم بگم:ws3:

موقع سال تحویل تلویزیونمون رو شبکه تهران بود

منم داشتم آماده میشدم.دیدم این آهنگ دی ری دی ری دی ری مال سال تحویلو زدن اهمیت ندادم.پیش خودم گفتم این به افق تهرانه.تابرسه اینجا چند مین طول میکشه:ws3:

هیچی دیگه سر سال تحویل جلو آیینه بودم:banel_smiley_4:5 مین بعد فهمیدم سال عوض شده:banel_smiley_4:

 

بازم مال تو خوبه...من داشتم شلوار تنم میکردم...:ws28:

لینک به دیدگاه

من که همیشه در حال سوتی دادنم

چند روز پیش کلاس جنگلکاری داشتیم

من ویکی از دوستانم هم که اونم از من شیطون تره،کنار هم نشسته بودیم وداشتیم میخندیدیم

یهو استاد گفت بچه ها جنین به انگلیسی چی میشه؟ ومن رو نگاه کرد منم حسابی هول شدم وزود گفتم استاد میشه baby

وقتی اینو گفتم کلاس رفت رو هوا واستاد تا چند دقیقه از خنده،نمیتونست ادامه درس رو بگه:ws3:

لینک به دیدگاه

اسانسور خرابه

داشتم از پله ها میومدم بالا یهو لامپ خاموش شد

با هزار زحمت اومدم تا پاگرد باز با هزار زحمت دنبال پریز گشتم کلید و زدم

همون لحظه هم خودمو تو اینه دیدم ....یه لحظه فک کردم روح دیدم :ws3:

 

خودمم از خودم ترسیدم دوستم از صدای جیغم :banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه

دیروز با آبجیم رفتیم بیرون که واسه تولد مامانم کادو بگیریم.:hapydancsmil:

از خونه که داشتیم می زدیم بیرون یه کم هوا گرفته بود ...نم نم بارون می بارید..مام فقط یه دونه چتر واسه اطمینان با خودمون بردیم...همین که رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم آسمون انگار ترکید بارون شدید شد وحشتناک!:banel_smiley_4:

یه مسیر طولانی رو باید پیاده می رفتیم...رسیدیم به یه پاساژه رفتیم تو !

به آبجیم گفتم اول بربم بالا بعد میایم پایینم می بینیم...داشتیم از پله ها می رفتیم بالا ...چند تا پسره هم داشتن از بالای پله ها میومدن پایین......دیدم دارن می خندن!:ws52:

اومدن از بغلمون رد شن...خواستم مثلا بهشون نخوریم چترمو بالا گرفتم از روشون رد کنم...:banel_smiley_4:

با کلی مکافات رد شدیم...رد که شدیم تازه فهمیدم چتــــــــــــر باز دستمه دارم تو پاساژ می گردم!...تازه کلی هم مواظب بودم آبجیمم زیر چتر باشه که خیس نشه!:ws28::ws3:

لینک به دیدگاه

با رفیقم رفته بودیم میدون فردوسی یه چیزی بخریم

 

من رفتم از عابر پول بگیرم خلاصه کارتمو زدمو بعدش دیدم زده نوع زبان اومدم بزنم فارسی دیدم این عابره چرا اصن دکمه نداره بغل گزینه هاش ؟؟؟؟:ws38:

 

کناره کلمه فارسی یه نقطه روشنی بود که معلوم بود همه اونجارو فشار دادن که رنگش رفته

 

 

منم اونجارو فشار دادم ولی اتفاقی نیوفتاد:w58: رفیقمم اومد و هی دکمه هاشو زدو اون نقطه رو هم فشار داد ولی بازم اتفاقی نیوفتاد:w58:

 

کنترل خودمو از دست دادم و با انگشت زدم رو کلمه فارسی رو مانیتور و بلند گفتم : میخوام فارسی باشششششششههههههههههههه:w000:

 

 

یه دفعه دیدم نوشت رمز عبور خود را وارد کنید :w58:

 

 

 

پ.ن : صفحه لمسی بود عابر بانکشون :whistle:

 

پس از صدای انفجار خنده دوستم و گرفتن پول به سرعت از محل متواری شدم :ws3:

لینک به دیدگاه
با رفیقم رفته بودیم میدون فردوسی یه چیزی بخریم

 

من رفتم از عابر پول بگیرم خلاصه کارتمو زدمو بعدش دیدم زده نوع زبان اومدم بزنم فارسی دیدم این عابره چرا اصن دکمه نداره بغل گزینه هاش ؟؟؟؟:ws38:

 

کناره کلمه فارسی یه نقطه روشنی بود که معلوم بود همه اونجارو فشار دادن که رنگش رفته

 

 

منم اونجارو فشار دادم ولی اتفاقی نیوفتاد:w58: رفیقمم اومد و هی دکمه هاشو زدو اون نقطه رو هم فشار داد ولی بازم اتفاقی نیوفتاد:w58:

 

کنترل خودمو از دست دادم و با انگشت زدم رو کلمه فارسی رو مانیتور و بلند گفتم : میخوام فارسی باشششششششههههههههههههه:w000:

 

 

یه دفعه دیدم نوشت رمز عبور خود را وارد کنید :w58:

 

 

 

پ.ن : صفحه لمسی بود عابر بانکشون :whistle:

 

پس از صدای انفجار خنده دوستم و گرفتن پول به سرعت از محل متواری شدم :ws3:

 

 

 

اصلاح میکنم ایستگاه فردوسی بود نه میدون:ws3:

 

برای اینکه اسپم نشه:ws37:

 

بعد از خرید رفتیم نهار خوردیم .... تو رستوران از شیشه میدیدیم یه آقایی وایساده کنار پیاده رو و به بعضیا که از کنارش رد میشن میگه دلار .... دلار :ws3:

 

رفیقم گفت : ببین به هرکسی نمیگه دلار .... به نظرت ما از کنارش رد بشیم بهمون میگه دلار؟؟

 

منم گفتم نمیدونم .... خلاصه مارو مجبور کرد از کنار این آقاهه رد بشیم .... همین که رسیدیم بهش این احمق یه قیافه ای به خودش گرفت که نگوووووو

 

بعدشم آقاهه در گوشش گفت : کوپن .... کوپن :w58:

 

 

منو میگی همونجا نشستم رو زمین و شروع کردم به خندیدن :ws47:

 

اصن یه وضی بودااااااااااااااا رفیقمم رسما له شده بود نمیدونست خودشو جمع کنه یا منو :ws3:

 

خلاصه اون روز واسه ما داستانی شد ماندگار:ws37:

لینک به دیدگاه

:4564:

دیروز کاری کردم که نگو و نپرس .... ولی طبق معمول همیشه برا اینکه زیادی ضایع نشم طلبکار شدم :ws3:

یکی از همکارام وقتایی نیست بچه ها از اتاق من میرن اتاقش و اسنادی که می خوان رو می گیرن ... دیروز طبق معمول همیشه تشریف نداشتن ، آقای مهندس ف اومد گفت فلانی نیست من از اینجا میتونم برم اتاقش گفتم چرا نشه ... خلاصه رفت تو اتاق و منم چون مثل ماهی هر چند ثانیه حافظه م پاک میشه در اتاقمو قفل کردم و رفتم دنبال یه نامه ... گوشیمم روز میز ... مهندسه زنگ میزنه به گوشیم میبینه رو میزه ... به هر واحدی زنگ میزنه میگن همین الان از اتاق خارج شد ... خلاصه اینکه میسپاره دنبالم بگردن که زندانی شده تو اتاق من ...

از اونجایی که کسی هم منو پیدا نکرد در اتاقمو که باز کردم دیدم ... هـــــی وای من .... :5c6ipag2mnshmsf5ju3

آخه چرا من اینقد حواسپرتم ... :4564:

لینک به دیدگاه

امروز با دوستم توو تاکسی داشتیم میرفتیم یونی

از اونجایی که دیر شده بود تصمیم گرفتیم کرایه نفر سوم رو خودمون حساب کنیم

(* من +دوستم)

 

*کرایش چند بود؟:ws52:

+700:w02:

* خوب ...3 هفتا..؟...:JC_thinking:

اها..28 تاا:thk:

+خورده ندارم کهth_scratchhead.gif

یه 2 تومنی داد بهم...دادمشون به راننده...1900 پس داد

+ میناااااااااااااااا....این چرا اینجوری شد؟w58.gif

3 هفتا؟؟؟:ws38::JC_thinking:

*هااااا؟!!th_scratchhead.gif

+ میناا...3 هفتا چند میشد..؟:obm:

* هاا؟!!:mpr:

+ (بعد از اندکی تفکر)..مگه 21 نمیشه ؟ w768.gif

* اااا.راس میگیاااا biggrin.gif

 

ما :ws47:

راننده ydm47612zsesgift969k.gif

جدول ضرب imoksmiley.gif

لینک به دیدگاه

امروز همکارم پسرشو آورده بود برایِ کارآموزی پیشِ من :ws3:

بعد گذاشتش و رفت ؛ من ازش پرسیدم خوب اسمتون چیه؟

اسمِ کوچیکشو گفت ؛ من بعدِش پرسیدم فامیلیتون چیه؟:whistle:

بعد پسرِش فهمید چه سوتی ای دادم گفت حدس بزن :w02:

من این شکلی شدم :th_scratchhead: و تو دلم گفتم بچه پررو شوخیش گرفته الان :w000:

بعد هی من جدی حرف زدم و هی اونم اذیت میکرد و میگفت نه حدس بزن دیگه :w02:

بعد من شاکی شدم و بلند گفتم مگه پسرخالمی که من فامیلیتو بدونم :w000:

بعد دیدم همکارم اومد گفت چی شده؟ منم گفتم از پسرتون بپرسین که بازیش گرفته :w000:

بعد پسرِ گفت خانومِ فلانی من پسرِ آقایِ فلانی ام فامیلیمم فلانیه دیـــــــــگه :w02:

بدجوری ضایع شدم :hanghead:

لینک به دیدگاه

چند روز پیش برای صرفه جویی در هزینه ها تصمیم گرفتم مسیر کوتاهی رو با خط واحد برم، وقتی پیاده شدم 100 تومن دادم به راننده، راننده گفت 25 تومن داری؟ گفتم: بقیه شو نمیخوام، برا خودتون و با احساس حاتم طایی بودن رفتم. شب دوستم اومد گفت کرایه اتوبوس شده 125 تومن، قبلا 75 تومن بود

من دیگه تو اون مسیر سوار اتوبوس نمیشم. :texc5lhcbtrocnmvtp8

لینک به دیدگاه

آخ آخ آخخخخخ دیشب سوتی یی دادما. ینی هنرهای تجسمی بود.

تاکسی اومد نگه داره کسی پیاده شه یه ماشین با سرعت از سمت راست سبقت غیر مجاز گرفت. ینی بین مسافر و جدول کنار خیابون. یه کار خیلی خطرناکی.

ینی اگر مراقب نبود ماشینه میزد بهش.

من این صحنه رو دیدم پیش خودم گفتم آدم باید حواسش جمع باشه ها.:ws38:

میخواد پیاده شه باید مراقب همچین چیزایی هم باشه. یه موقع موتوری ماشینی از سمت راستت سبقت نگیره بزنه لهمون کنه.

دیگه کامل حواسم پیش این اتفاق بود که چجوری رفتار کنم یه موقع همچین اتفاقایی نیوفته برام.

نفر بعد که میخواست پیاده شه من توهم تمرین برای همچین اتفاقی رو زدم.icon_pf%20%2834%29.gif

نزدیک در بودم اول من باید پیاده میشدم تا اون بتونه پیاده شه.

چشتون روز بد نبینه همین که پیاده شدم این توهمِ قدرت گرفت من دیگه عملاً مانور مقابله با همچین اتفاقی رو در مقابل ماشین فرضی انجام دادم.icon_pf%20%2834%29.gif

همین که پیاده شدم سریع پریدم رفتم تو عابر پیاده که ماشین فرضی بهم نزنه.icon_pf%20%2834%29.gif

فقط صحنه رو تصور کنید یکی از تاکسی پیاده بشه بعد یهو بپره بره تو عابر پیاده.icon_pf%20%2834%29.gif

فقط شانسی که آوردم شب بود، خلوت بود، تاریک بود، راننده خطی های ثابت اونجا نبود. این مسافرم داشت کرایه رو حساب میکرد با راننده سرشون گرمِ حساب کتاب کرایه بود.

سریع جم و جورش کردم برگشتم تو ماشین.:whistle:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...