VINA 31339 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ اونشو گرفت چرا گفت علامت بزنیو نگرفت کاغذای همه شبیه هم بود واسه اینکه از دور ببینه کاغذش کدومه گفت یه علامت برن دیگه 2 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ يكي از بچه هاي دانشگاه تينا اينا درس تنظيم خانواده داشته ميره به انتشارات دانشگاهشون ميگه كه براش تحقيق دراره .......... اونم تحقيق رو در مياره روي سي دي ميزنه ميده به دانشجو دانشجو هم ميبره ميده به استاد ..... جلسه بعد استاد مياد سر كلاس :w00:عصباني كه اين سي دي هايي كه كپي ميكنيد خودتون هم يه نگاهي بهش بندازيد اله و بهمان و خيلي خيلي عصباني بوده بعد هم استاده ميگه مثل فلاني نكنيد كه هر ؟آنچه عكس مبتذل و فيلم در اينترنت بوده دانلود كرده و تحويل من داده:icon_pf (34): 36 لینک به دیدگاه
HaMeD-GibsoN 1859 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دیروز داشتم یک لپ تاپ رو تحویل مشتری میدادم و داشتیم در حضور خودش تستش میکردیم برای تست مولتی مدیا اومدیم یه فیلم از رو لپتاپش باز کردیم و من یهو کرسر رو کشیدم جلو چشمتون روز بد نبینه، فیلم سانسور نشده بود مشتریمونم خانوم دست و پام رو گم کرده بودم و هی میخواستم ببندمش نمیشد با هر جون کندنی بود بستمش ولی سریع رفتم تو کارگاه و بیرون نیومدم 31 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۰ یه مدت آهنگ زنگ گوشیم اون آهنگ که بوق ماشین بود انتخاب کردم خیلی خوشم میومدازش جالب بود!همیشه وقتی زنگ میخورد دیر جواب میدادم تا یه کم زنگ بخوره،یه روزداشتم توکوچه میرفتم صدای بوقش اومدگذاشتم حسابی بوق بزنه،امایه صدای دیگه قاتی آهنگ شده بود!تاحالانشنیده بودم دقت کردم چی میگه!؟ (این قسمت بالهجه غلیظ اصفهانی قرآئت شود!) مردی حسابی بروکنار ازوسطی جاده!!! اول جاخوردم برگشتم پشت سرم حدودبیست تا ماشین گیرکرده بود!منم به خیال خودم بوق ماشینهازنگ گوشی مه 23 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۰ امروز امتحان داشتم اونم چی کله سحر ساعت 7:30 مدار منطقی...دیشب فقط 3ساعت خوابیدم و بدجورم سرما خوردم... امروز تربیت بدنی هم داشتم (بدمینتون)...صبی اومدم حاضر شم تا اومدم برم بیرون یادم اومد راکت نبردم...:icon_pf (34): گیج گیج خواب بودم....راکتو برداشتم که برم یهو مامانم گفت فرانهههههههه...:jawdrop: گفتم بلههههههه...گفت اینو واسه چی میبری؟؟؟ گفتم خو ورزش دارم...:ws6: گفت این پشه کشهههههه...:icon_pf (34): گفم ماماااااان چرا انقد به من گیر میدی من خوابم میاااااااااادددد...:w74: بیچاره مامانم...ولی اومدم خونه کلی خندیدیم... 32 لینک به دیدگاه
M!Zare 48037 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 اردیبهشت، ۱۳۹۰ امروز داشتم میومدم خونه که دو تا از همسایه هامون با فاصله داشتند میمومدن،به همسایه اول سلام کردمو ودستش رو گرفتم.جواب داد و گفت ماشاالله ماشااله،همین لحظه همسایه دوم هم اومد:منم دست اونو گرفتم و گفتم:ماشالله ماشالله....بعد فهمیدم چه سوتی دادم :icon_pf (34):،سریع گفتم سلامو واومدم خونه 22 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۰ امروز امتحان داشتم اونم چی کله سحر ساعت 7:30 مدار منطقی...دیشب فقط 3ساعت خوابیدم و بدجورم سرما خوردم... امروز تربیت بدنی هم داشتم (بدمینتون)...صبی اومدم حاضر شم تا اومدم برم بیرون یادم اومد راکت نبردم...:icon_pf (34): گیج گیج خواب بودم....راکتو برداشتم که برم یهو مامانم گفت فرانهههههههه...:jawdrop: گفتم بلههههههه...گفت اینو واسه چی میبری؟؟؟ گفتم خو ورزش دارم...:ws6: گفت این پشه کشهههههه...:icon_pf (34): گفم ماماااااان چرا انقد به من گیر میدی من خوابم میاااااااااادددد...:w74: بیچاره مامانم...ولی اومدم خونه کلی خندیدیم... یه سوال دارم مگه شمام مدار منطقی دارین؟ 2 لینک به دیدگاه
MechJJ 11368 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۰ امتحان ریاضی مهندسی داشتیم. یه سوال از استاد میخواستم بپرسم. بغل در نشسته بودم. استاده اومد تو .دستم رو گرفته بودم بالا. کلا عادت دارم وقتی دستم رو میگیرم بالا انگشت شست و انگشت وسطیم رو میچسبونم به هم. دستم همین شکلی بالا بود ولی استاده ندید.دو قدم که رد شد نفهمیدم چی شد انگشت وسطیم رو حرکت دادم و یه بشکن با صدای بلند زدم!:icon_pf (34): استاده برگشت این شکلی:jawdrop: بچه ها هم نمیدونستن این شکلی باشن یا این شکلی خودمم:banel_smiley_52: استاده اومد جلو گفت بشکن واسه چیه؟؟:167: گفتم استاد از دستم در رفت ، غیر ارادی بود! همه بچه ها گفتن برو حذفش کن که میندازتت. جلسه بعد رفتم باهاش صحبت کردم مخشو زدم ولی خداییش غیرارادی بود.نفهمیدم چی شد یهو... 26 لینک به دیدگاه
VINA 31339 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دیروز رفتم در یخچالو باز کردم به مدت چند دقیقه هی توشو نگاه کردم مامانم گفت چی میخوای گفت کتابمو دیگه مامانم::jawdrop: پ ن:اما من واقعا دنبال کتابم بودم اما نمیدونم چرا در یخچالو باز کردم 29 لینک به دیدگاه
saray89 3064 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۰ امتحان ریاضی مهندسی داشتیم.یه سوال از استاد میخواستم بپرسم. بغل در نشسته بودم. استاده اومد تو .دستم رو گرفته بودم بالا. کلا عادت دارم وقتی دستم رو میگیرم بالا انگشت شست و انگشت وسطیم رو میچسبونم به هم. دستم همین شکلی بالا بود ولی استاده ندید.دو قدم که رد شد نفهمیدم چی شد انگشت وسطیم رو حرکت دادم و یه بشکن با صدای بلند زدم!:icon_pf (34): استاده برگشت این شکلی:jawdrop: بچه ها هم نمیدونستن این شکلی باشن یا این شکلی خودمم:banel_smiley_52: استاده اومد جلو گفت بشکن واسه چیه؟؟:167: گفتم استاد از دستم در رفت ، غیر ارادی بود! همه بچه ها گفتن برو حذفش کن که میندازتت. جلسه بعد رفتم باهاش صحبت کردم مخشو زدم ولی خداییش غیرارادی بود.نفهمیدم چی شد یهو... l من که همیشه این ریختی صداشون میزنم یعنی کار بدیه؟:banel_smiley_52: 2 لینک به دیدگاه
MechJJ 11368 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۰ lمن که همیشه این ریختی صداشون میزنم یعنی کار بدیه؟:banel_smiley_52: نه! احتمالا استادای باحالی دارید شما راحت باش... 3 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۰ پسرخاله م تعریف می کرد: با دوستان نشسته بودیم خونه چهار نفری بازی میکردیم که عموم زنگ زد و گفت برو خونه فلانی یه بسته فرستادن بیار برام..گفتم:باشه...میرم الان با خودم گفتم:حالا بعد میرم. بعد ده دقیقه دوباره زنگ زد..............:سلام....رفتی یا نه هنوز؟؟؟؟ من: نه...الان دارم میرم. دوباره یه 10-15 دقیقه نگذشته بود که باز زنگ زد و ما هم هنوز نرفته بودیم.... عمو:کجایی....رفتی؟؟؟؟ من:آره....تو ماشینم دارم میرم.. عمو:یه بوق بزن.... من: .بووووق!!!!!....حالا بوق از کجا بیاریم.... خلاصه حسابی ضایع شدیم 27 لینک به دیدگاه
bpcom 10070 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دیروز رفتم در یخچالو باز کردم به مدت چند دقیقه هی توشو نگاه کردممامانم گفت چی میخوای گفت کتابمو دیگه مامانم::jawdrop: پ ن:اما من واقعا دنبال کتابم بودم اما نمیدونم چرا در یخچالو باز کردم احتمالا مثل آواتارت خووواب بودی 3 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۰ احتمالا مثل آواتارت خووواب بودی به به! صنام ملیکم!! چند وقتیه حضورتون تو این قسمت کمرنگه!!! ایشالا هر چه سریعتر جبران کنید:dancegirl2: 2 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۰ یه سوال دارم مگه شمام مدار منطقی دارین؟ بله...هرچی درس مربوط به برقه ما داریم.... 1 لینک به دیدگاه
Nightingale 10531 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۰ چند روز پیش ار فرط تشنگی داشتم شهید میشدم ..... وقتی از یونی با دوستم داشتیم برمیگشتیم که سوار مترو بشیم بهش گفتم واسا یه بطری آب بخرم ..... کارت متروم تو کیف پولم بود و وقتی خریدمو کردم داشتم به سمت ورودیه مترو نزدیک میشدمو همین حین کیف پولمو که باهاش آب خریده بودم میذاشتم تو کیفم ...... رسیدم به جایگاه دوستم رد شده بود یهو دیدم بطری آب تو دستم یه جماعتیم پشتم منتظرند که من برم و من همون لحظه در کیفمو بسته بودم که توش کیف پولم حاویه کارت متروم بود رو گذاشته بودم و میخواستم بطری آبو بذارم رو دستگاه یهو سرمو اوردم بالا دیدم چه گندی زدم همه خندیدند حتی فروشنده عطرو خوراکیه اون جلو :4chsmu1: خب به من چه تشنم بود حالم بد بود نمیفهمیدم سارا دوستم که نفسش بالا نمیومد از دیدن این صحنه 24 لینک به دیدگاه
saray89 3064 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دوستم رفته دکتر، دکتره گفته باید نوار قلب بگیری اومده بیرون منشیه(پسر بوده) بهش گفته پرستار خانم نداریم برید فردا بیاید دوستمم که نمیخواسته این همه راهو دوباره بره و نمیدونسته چه شکلی نوار قلب میگیرن گفته خب پرستار اقا باشه مگه چی میشه ؟:w00: اونم گفته چیزی که نمیشه! حالا مطمئنی؟ 24 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دوستم رفته دکتر، دکتره گفته باید نوار قلب بگیری اومده بیرون منشیه(پسر بوده) بهش گفته پرستار خانم نداریم برید فردا بیاید دوستمم که نمیخواسته این همه راهو دوباره بره و نمیدونسته چه شکلی نوار قلب میگیرن گفته خب پرستار اقا باشه مگه چی میشه ؟:w00: اونم گفته چیزی که نمیشه! حالا مطمئنی؟ چجوریه مگه؟ 4 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 اردیبهشت، ۱۳۹۰ چرا اطلاعات غلط میدی به بچه مردم؟:167:کجا به پا سیم وصل میکنن؟:w00: همش رو میزنن رو سینه و اطراف قلب. در طول فرایند گرفتن نوار قلب چه اتفاقاتی میافتد؟ برای انجام این تست برچسبهای کوچکی بر روی قفسۀ سینه، مچ دست و قوزک پا چسبانیده میشوند. این برچسبها از طریق کابلهایی به دستگاهی که فعالیت الکتریکی قلب را ضبط میکند، وصل میشوند. من هرچی بلد نباشم دیگه نوار قلبو بلدم .... 13 لینک به دیدگاه
MechJJ 11368 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۰ در طول فرایند گرفتن نوار قلب چه اتفاقاتی میافتد؟ برای انجام این تست برچسبهای کوچکی بر روی قفسۀ سینه، مچ دست و قوزک پا چسبانیده میشوند. این برچسبها از طریق کابلهایی به دستگاهی که فعالیت الکتریکی قلب را ضبط میکند، وصل میشوند. من هرچی بلد نباشم دیگه نوار قلبو بلدم .... ما رفتیم به پامون نزدن! فک کنم کلاه گذاشتن سرمون. نوار از جای دیگه گرفتن 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده