سوتی

[shahdokht.parsa 50877]

دوران دانشجویی همش خاطره هست

 

امتحان میان ترم داشتیم و تا ساعت2 درس خوندیم وقتی میخواستیم بخوابیم

 

یکی گفت همه موبایلشونو روی 6 تنظیم کنن من یهو پیش خودم گفتم یه کم اذیتشون کنم:167: وقتی

 

خوابیدن ساعتشونو دو ساعت جلو کشیدماینا هم ساعت 4 صبح بیدار شدن من رو هم بیدار

 

کردن منم گفتم من امروز نمیرم دانشگاه اونا هم گفتن بیچاره میان ترمه و ...منم گفتم بی خیال:ws2:

 

خلاصه گفتن میل خودته و ...اینا اصلا شک هم به تاریکی هوا نکردن و رفتن اینا میرسن دم دانشگاه و

 

میبینن در بسته و هیچکی هم نیست همونجا وایمیستن اونم دو ساعت بعدش منم سر وقت رفتم

 

دانشگاه ؛ اگه قیافه اینا رو میدیدین یکی شده بود دومی:167:سومی

به تلافی این ماجرا یه بلایی سرم اوردن که بعدا میگم

 

 

 

حقت بوده البته اونهاهم خنگ بودند ها

چطوری موبایلها شونو تنظیم کردی؟ قفل و بند نداشته گوشیهاشون

[ashegh20 1559]

حقت بوده البته اونهاهم خنگ بودند ها

چطوری موبایلها شونو تنظیم کردی؟ قفل و بند نداشته گوشیهاشون

 

نه گوشی هاشون هیچی نداشت

[ashegh20 1559]

این سوتیو درست نمیدونم مال کیه ولی خوب جالب دونستم برای شما هم بگم:

یه روز توی دانشگاه سر کلاس زیست استاد داشته در مورد اسپرم مرد توضیح می داده و اجزای تشکیل دهندشو توضیح می داده و می گفته که فلان ماده رو داره بهمان ماده رو.همین طور که داشته ادامه می داده و میگه که اسپرم قند هم داره بعد یکی از دختر ها از ته کلاس بلند میشه می گه استاد اگه قند داره پس چرا شیرین نیست؟!!:icon_pf (34)::ws2:

 

:ws28::ws28::ws28::ws28::ws28::ws28:

[VINA 31339]

با کلی زحمت و اونهم با 10 دقیقه تاخیر رفتم سر کلاس و دیدم در بازه و منم رفتم تو و دیدم هیچکی هم چیزی

 

نمیگه منم کلی خوشحال و خندان دو سه تا تیکه باحال به استاد گفتم و دیدم بچه ها دارن اشاره میدن پشت سر

 

مو نگاه کردم با صحنه فجیعی مواجه شدم:icon_pf (34): استاد اومده بود :icon_pf (34):و همه تیکه ها رو شنیده بوده :icon_pf (34):

 

استاد هم هیچی نگفت ولی من رفتم درس رو حذف کردم:icon_pf (44):

 

(استاد پشت در بوده و داشته کاغذی رو تو سطل مینداخته)

 

 

ما هم این ترم یه استاد داریم جوونه خیلی هم قشنگ درس میده یه قیافه سبزه با نکنم داره هی من به دوستام میگفتم اینو من یه گاز باید بگیرم

 

یه هفته موند به تعظیلات جلسه اخر کلاسش بود به بچه ها گفت غیبت نکنید اما بچه ها غیبت کردم اما من با ادب بوم رفتم سر کلاسش

 

 

 

با تاخیر رفتم در زدم این بیچاره رفته بود رو نیمکت بین پسرا نشسته بود یه دختره داشت پا تخته حل میکرد منم فکر کردم نیومده این داره واسه بچه های دیکه توضیح میده:icon_pf (34):

 

 

اومدم تو گفتم هیییی نسرین نه اینکه حمید جونو ( اسمش حمیده خو )تور بزنیااااا مل منه

 

 

یدقعه استاده پا شد منم دیدمش اومدم در برم خودش با قیافه جدی گفت بشینید ( فک کنم نشنید )

 

 

منم تو دلم گفتم ایشششششششششششششش اصلا کی تو رو میخواد اما درسو حذف نکردم

 

حقت بوده البته اونهاهم خنگ بودند ها

چطوری موبایلها شونو تنظیم کردی؟ قفل و بند نداشته گوشیهاشون

 

 

واسه منم نداره خو

[ashegh20 1559]

دوران دبیرستان که خاطره زیاد داشتیم

 

مدیر مدرسه مون اژانس کار میکرد و با همون ماشین میومد مدرسه فک کنین یه پراید سفید با اون خط نارنجی رنگ چه شکلی میشه:ws3: تا مدیرمون میومد بچه ها هم هر کدوم از یه گوشه میگفتن

 

دربستدربست مدیرمون همیشه اینجوری میشد :banel_smiley_4:

 

جالبه همیشه هم با ماشین میومد :banel_smiley_52:

[shahdokht.parsa 50877]

واسه منم نداره خو

 

چطوری زندگی میکنید با گوشی بدون رمز؟؟؟؟؟؟؟ تصور کردنش مرگه:icon_pf (34):

[shahdokht.parsa 50877]

نه گوشی هاشون هیچی نداشت

 

 

چطوری زندگی میکنند با گوشیهای بدون رمز؟

من که دق میکنم:icon_pf (34):

[ashegh20 1559]

چطوری زندگی میکنند با گوشیهای بدون رمز؟

من که دق میکنم:icon_pf (34):

1100 رمز میخواد چیکار

[shahdokht.parsa 50877]

1100 رمز میخواد چیکار

 

 

بالاخره اونم رمز میخواد............گوشی فقط نوکیا که از زمان بدو ساختش با رمز درست شده تا به امروز

[mIn 2294]

حقت بوده البته اونهاهم خنگ بودند ها

چطوری موبایلها شونو تنظیم کردی؟ قفل و بند نداشته گوشیهاشون

 

قفل و بند می خواد چی کار

ما یه ستاره لاک می زنیم که اونم با یه ستاره آنلاک باز میشه

[VINA 31339]

 

چطوری زندگی میکنید با گوشی بدون رمز؟؟؟؟؟؟؟ تصور کردنش مرگه:icon_pf (34):

واسه من تا به امروز نداشته اما گوشیم همیشه یا تو جیبمه یا تو کیفم گاهی هم زیر مبل اینا وله

قفل و بند می خواد چی کار

ما یه ستاره لاک می زنیم که اونم با یه ستاره آنلاک باز میشه

من اونم نمیزنم یکی زنگ بزنه چهار ساعت باید باز کنی

[yasi * m 5032]

آقایون و خانومای محترم.... :w00:

 

سوتی تعریف کنید....خاطره نگید...:mornincoffee:.خاطره توو یه تاپیک دیگه ست

[shahdokht.parsa 50877]

واسه من تا به امروز نداشته اما گوشیم همیشه یا تو جیبمه یا تو کیفم گاهی هم زیر مبل اینا وله

 

من اونم نمیزنم یکی زنگ بزنه چهار ساعت باید باز کنی

:jawdrop: برای جواب زنگ دادن که نمیخواد بازش کنی قفلم باشه میتونی جواب بدی:icon_pf (34):

[Mahnaz.D 61915]

یه سوتی عظیم و افتضاح.

خونه ی مادر بزرگ همسرم بودیم. مادر بزرگش گفتم دستتون درد نکنه اینقدر زحمت کشیدید ...چرا اینقدر زحمت کشیدید و این حرفا...

ایشونم گفت: خوشی باشه...هر چی باشه خوبه...فداتون شم...منم گفتم زحمت می کشید

واییییییییی ییهو خودم چه سوتی دادم

[VINA 31339]

[/color]

:jawdrop: برای جواب زنگ دادن که نمیخواد بازش کنی قفلم باشه میتونی جواب بدی:icon_pf (34):

ها نمیدونستم خو اینم یه سوتی بود همینجا دادیم دیگه

[shahdokht.parsa 50877]

ها نمیدونستم خو اینم یه سوتی بود همینجا دادیم دیگه

 

 

 

خسته نباشی:there:

[ashegh20 1559]

یه سوتی عظیم و افتضاح.

خونه ی مادر بزرگ همسرم بودسم. مادر بزرگش گفتم دستتون درد نکنه اینقدر زحمت کشیدید ...چرا اینقدر زحمت کشیدید و این حرفا...

ایشونم گفت: خوشی باشه...هر چی باشه خوبه...فداتون شم...منم گفتم زحمت می کشید

واییییییییی ییهو خودم چه سوتی دادم

 

 

:persiana__hahaha::persiana__hahaha::persiana__hahaha::persiana__hahaha::persiana__hahaha::persiana__hahaha::persiana__hahaha::persiana__hahaha:

[samaneh66 10265]

يه سوتي دادم همين اولين صبحي وحشتناك

يكي از همكارام سال نو رو بهم تبريك گفت و ان شاالله كه سال خوبي داشته باشي

منم امدم بگم همچنين براي شما اما نميدونم چرا بلند گفتم انشاالله

[Abolfazl_r 20780]

استادای ما تو دوران دانشگاه بعضا سوتی های نابی میدادن. یه روز یکی اومد سر کلاس گفت آفتابو بزن کنار بزار پرده بیاد تو. :jawdrop:

 

یه مدت بعد هم یه خانمی بود استاد برنامه نویسی. سر کلاس خیلی اذیتش میکردن بچه ها.

اومد گفت موبایلاتونو درارید آدامساتونم خاموش کنید. :banel_smiley_52:

 

و اما سوتی اصلی مال استاد ایزدیه بعدا براتون تعریف میکنم.

[El Roman 31720]

با کلی زحمت و اونهم با 10 دقیقه تاخیر رفتم سر کلاس و دیدم در بازه و منم رفتم تو و دیدم هیچکی هم چیزی

 

نمیگه منم کلی خوشحال و خندان دو سه تا تیکه باحال به استاد گفتم و دیدم بچه ها دارن اشاره میدن پشت سر

 

مو نگاه کردم با صحنه فجیعی مواجه شدم:icon_pf (34): استاد اومده بود :icon_pf (34):و همه تیکه ها رو شنیده بوده :icon_pf (34):

 

استاد هم هیچی نگفت ولی من رفتم درس رو حذف کردم:icon_pf (44):

 

(استاد پشت در بوده و داشته کاغذی رو تو سطل مینداخته)

 

چه راحت درس حذف میکنین بابا ، من ترم پیش با استاد وصایا دعوام شد سر کلاس ، گفت پاشو برو بیرون ، گفتم من پول کلاسو دادlم هیچ احدی نمیتونه منو از این کلاس بیرون کنه ( البته وصایا شهریه نداره ها ) بعد گفت پس آخر سر وایسا کارت دارم ؛ گفتم من وقتم پره متاسفانه واسه شما وقت ندارم ، بعده چند مین یکی از بچه ها بهم گفت برو حذف کن به نفعته ، منم بلند گفتم بیخود کرده ، 0.25 نمره منو کم بده دیگه ، ببین چیکارش میکنم ، آخر ترمم نمرمو 13.75 داد ؛ 2 بار اعتراض دادم کشوندمش یونی که ورقمو نشون بده ؛ بعد که اومد گفتم من پشیمون شدم بای

سوتی نبود ولی خاطره آموزنده بود در بابا نترسیدن از استادا ، البته نرین با استادای تخصصی این کارارو بکنینا فقط وصایا و قرآن و اینا