رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

سعي ميكنم فكر نكنم بهش...

 

ولي تنها صحنه اي كه جلو چشممه قيافه و نگاهاشِ...

 

براي بار چندمِ كه تو جمع كنار كلي فاميل اين حرفُ زده و سكوت كردم به احترام بزرگ بودنش به احترام شخصيت خودم....

 

هيچوقت هدف و آرزوم واسه كسي شرح ندادم حتي با وجود اينكه هزاران حرف پشت سرم بود بخاطر رشته تحصيليم...ميدونستم منو كمتر از بقيه ميدونن چون از فني خوندم.با همه كنار اومدم با همه حرفاشون موافقت كردم ولي آخر حرف و انتخاب خودم بوده و خواهد بود...

 

سال اول گفتم چون دخترم شايد واسه همينه ميگه اين حرفو....

 

بزرگتر شدم سال به سال بهتر از قبل مسمم تر از قبل ادامه دادم با اين ذهنيت كه وقتي پام از خونه ميزارم بيرون جنسيت نيس نيست كه مهم باشه دختر و پسر مهم نيست...انسانم.بيشتر از يه مرد توانايي دارم واسه ادامه دادن.

 

خيلي وقت بود تو جمع هاشون نبودم به دليل وجود كسايي كه طرف مقابل كوچيك كنن تا خودشون برتر باشن...تو هر زمينه اي...

 

داد ميزنه سرم با اينكه پدرم و برادرم كنارم نشستن...با داد اول سرم بلند ميكنم جواب بدم كه برادرم چشمك ميزنه سكوت كنم...

 

آره تو هيچي نميشي...داد اول

 

دنبال كار نيستي...داد دوم

 

سرِ دوتا پروژه نميري بتن و ماسه رو تشخيص بدي...داد سوم

 

صداي زنشِ كه بلند ميشه شوهرش مخاطب ميكنه....آرومتر مگه دعوا داري...

 

-سرم پايين براي بار هزارم ميگم من نميخوام بنّا بشم سرساختمون.

 

+ناظر چي؟؟؟؟بايد بدوني يا نه...

 

-اطلاعاتم به حدي هست كه بتونم ناظر بشم گرچه هدفم نيست

 

+هيحي نميشي

 

-حرفت چيه مهندس با خواهرم؟؟؟

 

+اينكه بره سركار

 

-من خواهرم نميزارم سركار...نه من نه پدرم تا وقتي ما هستيم بعدشم شوهرش.تا وقتي خودش بخواد...اونوقت هرجا دلش بخواد ميره.

 

+بحث گذاشتن و نزاشتن نيست...بحث اينكه دوتا چيز ياد بگيره..

 

-انقدري بلد هست كه دنبال هدفش ميره نه به اجبار شما بره سرِ پروژه كه بتن تشخيص بده.

 

+هيچي نميشه

 

-شما كه شدي..شما كه ٣٠و خورده اي سالته با خواهر من الان همكلاسي كدوم پروژه معروفي رو اجرا كردي كه دم از خودت ميزني و هيچي هيچي ميكني؟؟!!!

 

+بحث اين نيس...بحث اينه ك بره دنبال كار...نمونه خونه

 

-بهترين كار براش پيدا ميكنم كه نره دهن به دهن چنتا بنّا بشه

 

+اميدوارم

 

-حس ميكنم رقيبم شدي.فقط بدون با همين حرفت هيچي هيچي گفتنت ببين چي ميشم

 

+دلسوزيه

 

-بي احتراميه

 

+نه

 

-جوابت آينده ميده نه من.زمان جواب خوب ميده.

 

+ميبينيم

----

 

خيلي حرف بود كه سانسور كردم...حرفايي كه سه روزه باعث اشك ريختن و سردرد من شده...

نميدونم چطور جوابش بدم كه تموم كنه اين حرفاشو...خسته شدم.

  • Like 6
لینک به دیدگاه

:hanghead: امروز عصر همش موضوع تاپیک حمید میومد تو ذهنم رد دادن |:

حمید راس میگه مهم اینه که چرا ادم رد میده !! ولی من نمیدونم چرا داغونم !! به جز موقعیت شغلی اونم قسمت حقوق تقریبا همه چی خوبه ! نمی دونم چرا این قد داغونم و گرفته ام ، یه خستگی خاصی دارم

دیشب گفتم نشینم فیلم اموزشی پریماورا ببینم بخوابم فردا سر حال باشم ولی فایده نداشت !! داغون داغونم !

 

:hanghead::hanghead:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

من قبلاً دید و تصور درستی از اینکه دو نفر تو فضای مجازی (مثل همین فروم) آشنا بشن نداشتم.

شاید بخاطر تصورات مزخرفی بود که تو تلویزیون و ... تو گوشمون کردن.

ولی اتفاقاْ بهش که فکر میکنم میبینم چه فضای خوبیه برای این قضیه.

شما فکر کن میتونی تا درصد بالایی طرز فکر یک نفر رو متوجه بشی و بشناسیش با همین نوشته هاش.

بدون اینکه هریک از طرفین هزینه اخلاقی یا احساسی بابت این قضیه بدن.

الان من یکی از همکارای خانمم دوسال هر روز دارم روزی ۱۰ ساعت میبینمش ولی هنوز مثلاْ نمیدونم سیگار میکشه یا نه!

تابو نباشه براتون رابطه های مجازی.

چند و چونی داره که اگر رعایت نکنید واقعاْ سم میشه.

مثلاْ اینکه نهایتاْ ۱ ماه باشه بعدش بیاریدش تو واقعایت حتماْ.

ببینید همدیگه رو و با چشم خیلی باز برید جلو.

اینکه مراقب باشید یهو کلاه بردار نباشه طرف و ... هم هست.

یه پسره رو تلویزیون نشون میداد رابطه مجازی با یه دختر داشته و علاقه و وابستگی و ... بعد گندش در اومده دختره ۱2 سالش بوده داشته بازیش میداده پسر ۲۰ و خورده ای ساله رو.

نصیحت و این مدلی نبود این نوشته ام فقط میخوام بگم تابو نباشه براتون شروع رابطه از طریق فضای مجازی.

  • Like 10
لینک به دیدگاه

ميدونم خارج شهر بود امروز...

 

بين گفته ها و خنده ها يه لحظه حس ميكنم صداش مياد...تو ذهنم بوده...

 

حرف از خريد و جهيزيه و....صداي گوشيم درمياد با دومين زنگ پاسخ ميدم.

 

-جانم؟

 

+جانت بي بلا...كجاهايي سراغ مارو نميگيري!

 

-همه جمع خونه عمه...جات خاليه وقت نميكنم گوشي بگيرم دستم..تو كجايي؟بهتري؟آمپولت زدي؟جلسه خوب بود؟ناهار خوردي؟چاي خوردي؟مامان جون خوبه؟؟آرتين و آوردي از مهد؟لباسات گرفتي از خشكشويي؟جلسه فردات يادت نره؟بليط گرفتي؟پاست وقتش تموم نشده؟ساكت بستي؟راسييي ببين لباس كم بردار اذيت نشي هوا خنكه نميخواد اضافه بار داشته باشي خستت كنه...كت و شلوارت نپوشي با كاور بزار تو چمدون.تو راه تيشرت بپوش همون سفيد سرمه اي خوبه.

 

+خوبه زنگ زدم بهت!

 

-ببخشيد بخدا از صبح تو فكرم بودي وقت نميكردم،مامان چندبار گفت زنگ زدي....

 

+همه چي خوبه همه سوالات خوب بود و انجام دادم فقط نميدونستم چي بپوشم كه كمك كردي،كاور ميكنم چشم.همه چي okشد...

 

+.....(اسم)؟!

 

-جان؟

 

+چطور تشكر كنم واس اين كارات؟چرا عين مادر مواظبمي؟!

 

-وظيفه س.

 

+لطف و محبت و عشق و....

 

-اوووووه چه لوس نه بابا:؛))))

 

+بخند

 

-وا!؟

 

+اره بخند كيف كنم.خستگيم كم بشه

 

-دلقكم من؟

 

+خودت باعث شدي اينطور آروم بشم.

 

-بمون برام تا آخرين نفس هرثانيه بخندم برات خستگيات تموم بشه

 

+ما فقط اون دنيا از هم جدا ميشيم

 

-ببند چشمات و قصه بگم

 

+ديوونه كردنت شروع شد

 

-قصه عشق خودمون

 

+اون كه خنده دار و غير قابل باوره:))))

 

-ميكشمت لوس

 

+هيس...شروع كن

 

-سال اول كارشناسي...و....

 

-(....)اسمش؟

 

-خوابيد

 

 

هزاروسيصدو نودوشيش/پنج/بيست و چهار

٠٢:١٣بامداد

  • Like 6
لینک به دیدگاه

دیرو ب همسر (بیبببببببببب ) گفتم اینقد دوست دارم یبار اومدم ببینم خونه تمیزه

همسر هم قبل اومدن من اومد مثلا سورپرایز كنه كه نمیدونم چی كرده جارو برقی سوزوند

وقتی رسیدم با یع عالم لباس كف حموم و یه جاروبرقی سوخته وسط پذیرایی روبه رو شدم :vahidrk:

من نخوام تو سورپرایز كنی باید كی رو ببینم:w000:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

یه روزایی از زندگی هست که دلت میخواد کاش هیچ وقت اونروز نبود این روزا این 3سال اخیر کاش نبود کاش خیلی اتفاقا نمی افتاد نمیدونم چرا اینطوری شد استرس دارم خیلی

  • Like 10
لینک به دیدگاه

گوشي دستم در كمد باز ميكنم...مانتو سرمه اي رو برميدارم ميگردم دنبال شالم...نيست...سرم تو گوشي داد ميزنم شالم كو؟؟؟؟

هيچكس جواب نميده همه تو گوشي.

 

+مامان ساكم خاليه؟

-نه لباس هست داخلش.

+آره اينجاس پيدا كردم.ميرم پايين.

-زود بيا ديره

+بخوابيد نميدونم كي بيام.پايين شلوغه نگران نباش

-باشه كليد بردار.

 

 

 

ميشينم رو مبل منتظرم چاي بيارن كه هوا خوب بود برم حياط...

سرم تو گوشي.

 

بي هدف فقط همه چيز چك ميكنم عكساي تكراريه امروز پاك ميكنم.

 

نميدونم چقدر گذشته بود كه با شنيدن صداش دلم هري ريخت.

 

-چاييت سرد شد.

+تو كي اومدي!!!!!

-وقتي عكست كه پاك ميكردي يه اخمم كردي بخاطره باد كه موهات ريخته بود به هم كه مجبورت كرد عكس و با اون منظره خوب حذف كني.

+سرت تو گوشيه منه؟از دستت آسايش ندارم كه.گوشي ميگيرم دستم چپ چپ نگاه ميكني.زنگ ميخوره قيافت جمع ميشه.الانم كه اينجور.

-ميدونستي با قيافت نشون ميدي حست نسبت به كسي يا كاري؟!

+نه.

-الان غر ميزني كه چرا اينجام؟

+آره از دست تو فرار كردم پايين.

-بيزاري ازم؟

+نه ولي حس خوبي ندارم هي زل ميزني به هم همه شك ميكنن بهمون

-همه به من و تو ربطي ندارن.مهم تويي كه جواب نگاه بدي كه هر دفعه به خنده گرفتي همه چيو.

+شروع نكن

-تموم نشده كه شروع بشه

+بريم حياط؟

-كتم بپوش گلوت درد ميكنه بدتر ميشي

+از همه چيزم خبر داري؟؟

-همه چيزت.

+آخرش تلخه.

-نزار بشه

+دير اومدي سرد شد بد مزه شد از دهن افتاد حالاام بيشتر از اين بمونه خراب ميشه و تهش تلخ و تلخ تر

-جوون بودم و بازيگوش

+مشكل من نيست اين.منم جوون بودم و هزاران خواهان.بازيگوشي نبود

-دختر و پسر فرق داره

+تهش تلخ تموم ميشه

-نميخوام،بزار شيرينش كنم.بزار همين الان جلو همه بيام بگم برگشتم مال خودم كنمت

+دير شد.خيلي دير.من اون جوون ١٧ساله نيستم تب خواستنت ديوونم كنه.

-ميترسي؟

+خيلي

-بهم اعتماد ندازي؟

+نه

-دشمنتم؟

+نه!رفيقمم نيستي.

-همه من و تو رو واسه هم بريدن و دوختن

+من تو زندگي همه نيستم،كسي ام نميزارم تو زندگي من دخالت كنه.اوني كه تورو واس من اندازه كرده قطعا از كارات خبر نداشته.خبر نداره دير شده.خبر نداره نميخوام.خبر نداره خانوادم بفهمن جنگ ميشه.خبر نداره من اعتماد و باوري ندارم بهت.خبر نداره تو هنوز دلت يه جا ديگه ميچرخه

-داري سخت ميگيري

+شل بگيرم و كنارت باشمالان، آينده بازم تلخ جداميشم ازت

-نگات كنم؟

+تموم شد بحث؟

-نميدونم.

+ندونستنات باعث همه اين اتفاقا شد.

-دلت از كجا پره رو من خالي ميكني

+از تو.از دير آدم شدنت

-موهات هيچوقت كوتاه نكن

+ساعت ٢عع!

-خوابت مياد؟

+نه!

-بمون بزار اينجا نگات كنم آروم بشم

+ميدونستي با همين نگاه كردنا همه چي شروع شد بعد اين همه سال

-اره وقتي برگشته بودم اولين نگاهمون من آب ميخوردم و نگات ميكردم نگات افتاد بهم.

+دومي تو ماشين از آينه

-سومي سيزده به در نزديكت ميشدم

+چهارمي خونه سر سفره رو به روم

-پنجمي تهران كنكورت وقتي ميرفتي داخل

+شيشمي تهران تو راه پله وقتي برگشتم ديدم پشتمي ترسيدم

-هفتمي وقتي بيدار نميشدي اومدم صدات كنم چشات باز بود جواب نميدادي

+هشتمي امامزاده كه چادر ميدادي بهم

-نهمي خونمون حياط

+دهمي تولدت

-هيس نفس ندارم واس مروره لحظه هايي كه حسرت شدن

+ببينمت؟

-چشات خون افتاده

+خستگيه

-هيس

+بسه

-چشات نگات

+چيه؟

-ديوونه كننده

+نخيرم:)

-شك داري؟كه ميكشه و زنده ميكنه هر بدبختي كه معتادت بشه

+بريم بالا؟

-زوده

+پس آهنگ بزارم نميزاري كه حرف بزنم

-بزار و نگات كنم

 

بَرد آرام دلم

یار دلارام کو

اونکه آرام برد

از دلم آرام کو

آنکه آرام برد

عشق من و جان کو

آنکه عاشقش شدم

جانان جانان کو

وای وای وای دل من

شده عاشق نگاش

وای که نمیدونستم

میشم پریشون چشاش

وای وای وای دل من

شده دیوونه ی اون

دل دیوونه ی من

اسیر مست موی اون

وای وای وای دل من

شده عاشق نگاش

وای که نمیدونستم

میشم پریشون چشاش

وای وای وای دل من

شده دیوونه ی اون

دل دیوونه ی من

اسیر مست موی اون

من یه حس عاشقانه در تو

تو یه عشق جاودانه در من

من بی بال و پرم بدون رویات

بی تاج سرم بدونه دنیا

من با تو خوشم که بیقراره دلم

من با تو خوشم آروم نداره دلم

بیقرارتم یار

من با تو خوشم که بیقراره دلم

من با تو خوشم و آروم نداره دلم

بیقرارتم یار

وای وای وای دل من

شده عاشق نگاش

وای که نمیدونستم

میشم پریشون چشاش

وای وای وای دل من

شده دیوونه ی اون

دل دیوونه ی من

اسیر مست موی اون

وای وای وای دل من

شده عاشق نگاش

وای که نمیدونستم

میشم پریشون چشاش

وای وای وای دل من

شده دیوونه ی اون

دل دیوونه ی من

اسیر مست موی اون

من با تو خوشم که بیقراره دلم

من با تو خوشم آروم نداره دلم

بیقرارتم یار

من با تو خوشم که بیقراره دلم

من با تو خوشم و آروم نداره دلم

بیقرارتم یار

 

 

-خوشحال كسي كه دوسش داري.

+خوابم مياد

-پاشو بريم

+اوهوم

-كتم بوت ميده

+تقصيره خودته من نخواستم كه كت بدي

-طلبكار

+خيلي.طلب اين سالها...نبودنات.دير اومدنات

-ببخشيد

+هيس مرد خداخواسته

-خدا الان بخواد كه همه چي مثل قبل بشه

+خوب بخوابي

-خوب تربخوابي

+اگه تو بزاري حتما

-برو كم اذيت كن

+تلافيه

-كم متلك بنداز

+خفه ميشم نگم

-خدانكنه

+شب بخير

-جبران ميكنم.شب بخير

 

٩٦/٦/١٠

٢:٣٠دقيقه بامداد

همدان

  • Like 6
لینک به دیدگاه

خیلی حال میده با دوستت بری یه جایی که همه دارن حرص می خورن ولی ما بشینیم به درو و دیوار بخندیم :ws3::ws28:

یعنی ما چیزی رو نبود که امرو ز سوژه نکنیم... از لیوان قهوه گرفته تا تابلوی روی دیوار:ws28:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

در عجبم

 

تا حالا شده راهی رو که تو رفتی رو کسایی دیگه هم بخوان بره؟تو به انتها رسیده باشی و اونا تو شروعش باشن

اون ته وجودت بدون اینکه بدونی چرا یه لبخند شکل میگیره

این لبخنده تو راهی هست که سختی زیاد داره سخت اومدی بالا

 

راسته که میگن آدمیزاد دلش دریاس:icon_redface:

دریا؟

  • Like 7
لینک به دیدگاه

تاریخ عضویت

30-09-2009

نوشته ها

589

مهندسی معماری

سپاس

0

91 سپاس در 57 پست

امتياز:3217

Array

 

 

Architect آنلاین نیست.

پیش فرض

من اکنون احساس می کنم ،

بر تل خاکستری از همه آتش ها و امیدها و خواستن هایم ،

تنها مانده ام .

و گرداگرد زمین خلوت را می نگرم.

و اعماق آسمان ساکت را می نگرم.

و خود را می نگرم

و در این نگریستن های همه دردناک و همه تلخ ،

این سوال همواره در پیش نظرم پدیدار است .

و هر لحظه صریح تر و کوبنده تر

که تو این جا چه می کنی ؟

امروز به خودم گفتم :

من احساس می کنم ،

که نشسته ام زمان را می نگرم که می گذرد.

 

همین و همین .

یکی از پیامهای ارسالی کاربر همیشه ماندگار ....

روحش شاد ...

  • Like 8
لینک به دیدگاه

عادت بدیه جدیدا گریبانگیرم شده

درمورد حقم بخوام حرف بزنم گریه ام میگیره و هیچ کاری هم ازم برنمیاد

 

خدا حالا که نمیذاری مثل آدمهای معمولی حرف بزنم لااقل نذار جایی بهم اجحاف بشه که مجبور به دفاع از خودم بشه .:sad0:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

امروز رفتم سر کار جدید. وای که چه خوب بود. ریلکس کارمو انجام دادم واز شرکت اومدم بیرون‌.

با اینکه روز اول بود ولی خیلی خوب بود. آدمای مهربون و بی استرس. یه منشی تپل مکزیکی باحال. وقتی باهام رست داد و خودشو معرفی کرد حس کردم چه مهربونه و اولین کسی بود که اسممو واقعاً درست گفت .

امروز آرایش چشم نکروم. یعنی یادم رفت یه جورایی. ولی عصر فهمیدم چقدر خوبه چون هر چقدر دلم بخواد میتونم تو چشمم دست بمالم!:ws3:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

ساعتای زیادی از عمرمو صرف بادوستان بودن چه مجازی چه حقیقی کردم ،توی گردش و ورزش و مکالمه و بحث وجدل و خیلی چیزا (نمیدونم دیکته صرف کردنو درست نوشتم یانع ):ws52:

وحتی یه وختایی همین جور الکی بی هدف به بطالت گذروندم ...اما از هیچ کدوم اینا پشیمون نیستم ..فقط از یه دوره یه ساله از زندگیم واقعا پشیمونم ....اونم وقتی بود که با یکی آشنا شدم که منو تشویق کرد به مطالعه کردن ..من که عاشق خلاقیت و نوآوری و سرگرمی و کار و...بودم

اونم مطالعه چی ؟ کتابای عرفانی ...وای خدا چشمتون روز بد نبینه یه سه ماهی وقتمو به بطالت گذروندم اینجوری ..اونقد که دیگه مثل این زاهدای دنیا زده هیچ انگیز ه ای بر ای پیشر فت و کار ونوآوری و..خلاصه چیزای دنیایی نداشتم ..فقط نگران این بودم که چجوری خدا رو بیشتر بشناسم ..سرتونو درد نیارم ...روزای بدی بود ...به جایی رسیده بودم که حتی حس میکردم دارم دنیامو تباه میکنم ..اما نمیتونستم بیام بیرون از این حالت ...خوندن‌کتابارو متوقف کردم ...یه حسای عجیب و وحشتناکی نسبت به خدا پیدا کرده بودم ..فقط حس قهار بودن و منتقم بودن و ..این چیزا رو تو وجودش میدیم ...آرزو داشتم یه دفه خدای یه سال پیشو بپرستم ..همون خدای ساده ای که حس میکردم وقتی صداش میکنم بالاه ..نه همه جا ..همون خدایی که میدونستم همه کارای بدمو مبینه اما اصلا به روی خودش نمیاره که هیچ ،حتی میپوشونه ...خلاصه ...ارزو داشتم از این حالتای عرفانی که گریباگیرش شده بودم بیام بیرون ..دوس داشتم هدف دنیایی داشته باشم ..انگیزه پیدا کنم برا دنیام و....پناه آوردم به خود خدای ساده قدیمیم ..گفتم من همون ورژن قدیمتو میخوام ..این ورژن جدیده که تو ذهمنم اومده به جون خودت خیلی خفنه ..اصلا حال نمیده بهم ..اونم دست مارو گرفت انداخت تو خوندن کنکور ارشد ..شروع کردم به خوندن برا ارشد که ذهنم کلا از اون فضاها بیاد بیرون و عادی بشم ..وخوشبختانه با قبول شدن رشته دوست داشتنی و خلاقانه کارافرینی و شرایط کلاسا وکتابا و آشنایی با آدما وکارافرینای برجسته و موفق ... از اون دنیای عرفانی وناخوشایند بیرون اومدم ...وکلی آرزو و امید به به دلم جریان گرفت ..و بدون شک هنوزم اعتقاد دارم اون یه سال عمرم تلف شد رفت ...هیچی عایدم نشد مگه اینکه ...بفهمم همین خدای ساده که باهاش درد ودل میکنیم خیلی خدای خوبیه ...همینو هواشو داشته باشیم و یه کوچولو از خودم راضی نگهش دارم برای دنیا وآخرتم کفایت میکنه ..نیازی نیست که به عزلت و گوشه‌گیری و یه آدم جدید شدن ...

  • Like 10
لینک به دیدگاه

بازم اینجام...:hapydancsmil:

بچه ها چطوریایین ؟

تابستان خودراچگونه گذراندید:ws3:...من همش عروسی بودم...خداروشکر البته بعدشم کارو سفرو ....

داستان ازونجایی شروع شد که من عاشق تدریس بودم...و با اینکه میدونستم باید پااارتی باشه که بشه به کسی از خانوادم نگفتمو هر دیقه میرفتم پیش مدیرگروه میشستم که عاقا من اینجور و من اونجور......تا اینکه جواب مصاحبه اومد و من قبول نشدم دوستم قبول شد ...منم گفتم قضیه چیه تا یه جا شنیدم فلانی شده پارتیش//حالا فلانی کیه دوست صمیمی داداش منه:hanghead:خلاصه هنوزم دارم سرزنش میشم که چرا نگفتی...ولی من پشیمون نیستم چون چیز مهمتریو فهمیدم ...ولی روز نیست که سرزنشم نکنن البته داداشا و همچنان بابا با انرژی میگه توکلت به خدا باشه حله و من حالم با حالش جوره ...و میشههههه

پارتی میتونه ببرت سر کار ولی عامل موندگار کردن تو داخل اون حرفه نیست پس خودتونو دست کم نگیرید:a030:البته استثنا هم داره ها:ws28:

فک نکنید میخام بگم پارتی بده و گناهه و فلان ....قصدم این نبود واقعا فقط کرم اینو داشتم که این مدلی پیش برم ...یعنی...شخصیتن اون شکلی نیستم که جلو ادما خمو راست شم:ws3:خلاصش اینه....مخصوصا حق التدریسی:whistle:

حالااا توروخدا دیدین

شدیم درس عبرت این کنکوریا :ws28:

 

خلاصه این روزا میخوان برن دانشگاهم مارو نشونه میگیرین...میخوای بری شهر دیگه برا چی ببین این(یعنی من ) این همه زحمت کشید الان بخاد بره سر کار اخرشم باید ببینه یکی میشناسش یا نه ببین فلان دوسش تنبل کلاس بود با پارتی الان فلان کارس اما این هیچی..برا چی الکی میخوای بری خودتو اذیت کنی..و هزاران ببین دیگه

حالا توهم بخاطر اینکه کم نیارن بزرگترا هی بیشتر میزنی تو سر خودت :ws28:خنده عصبیه

اخه چرااااا خو یه کم به ادم احترام بزارید..البته من شک ندارم مقصر خودمونیم توی این روند

ولی واقعا رشته ای رو انتخاب کنید که دوسش دارید و تا ته توانتون تلاش کنید برای کار مرتبط باهاش حتی اگه اولش پولی توش نی :banel_smiley_4:

من تا وقتی کار مرتبط نداشتم جلوی هر شغلی میزدم بیکار...هر چیم میزدن تو سر خودشون ...منی که تلاش کرده بودم از نظر خودم بیکار بودم..

مرتبطم نیست دوسش داشته باشید و رشد کنید:hapydancsmil:در کل اینکه خودتون باااشید

خواستم یه چیزی بگم بعد مدت ها

بهترین باشه حالتون:icon_gol:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

از بي حوصلگي جواب هيچكس نميدم حتي دخترعمه اي كه هزاربار صدام كرده پاشو بريم بيرون.

پشت به همه دراز ميكشم محو لباساي تو كمد دختر عمه فكرم تو چمدونيه كه بايد فردا ببند.

به فكر اينكه واسه كبوتراي حرم چيزي بخرم و ببرم.

گوشيم صداش پخش ميشه...

_الو؟

+جانم چندلحظه صبر كن برم بيرون.

_سلام خوبي؟

+سلام خوبم چيزي شده الان زنگ زدي؟

_نه خونه ام چيزي نشده تو كجايي؟

+خونه عمه م،آخه اين ساعت زنگ نميزدي تعجب كردم!

_كارت دارم

+اره منم كارت دارم ديروز گفتي تماس ميگيري منتظر شدم ولي خبري نشد

_اره ديگه مامان بردم خريد وقت نشد

+خب چه خبر؟

_هيچي،بگو كارت راستي

+من چهارشنبه ميرم مشهد

_من چهارشنبه ميام ابهر

+.....

_الووو؟؟؟

+دروغ ميگي!بگو جون من

_به جون تو

+باور نميكنم

_ميگم به جون تو...من جون تورو الكي قسم ميخورم؟؟

+من نيستممممم

_قسمت نيست ببينمت

+قسمت چيكار كنم الان من؟؟؟؟نميرم مشهد ميمونم خونه ماماني تا بياي ببينمت

_نه بابا عزيزدلم چه كاريه من باز ميام ديگه

+نميرم همين كه گفتم

_ميري و رو حرف منم حرف نميزني

+اينبار ميزنم شده داد ميزنم شده قهر ميكنم ولي نميرم مشهد

_ميري مشهد.منم فردا ميام

+دروغ ميگي نمياي.

_من كي بهت دروغ گفتم كه حالا هر دوثانيه ميگي دروغگو بهم؟؟؟

+نميرم بخدا به جون تو نميرم

_ميگم فردا ميام توام پس فردا ميري

_از اولم قرار بود فردا بيام اذيتت ميكردم.

+اشكم درآوردي

_من غلط كنم

+هيس

_ميام فردا صبح

+....

_باز چيشد؟

+هيچي بيا...منتظرتم

_قهري؟

+يكم

_ميدوني كه نخندي عين خودت قهر ميكنم؟هوم؟هرعملي عكس العملي داره ديگه؟درسته؟

+تا ظهر ميرسي؟

_بخند

+ميري املاكي؟

_بخند

+كمرمم درد ميكنه

_بخند

+مادرجون خوبن؟

_بخند

+چمدونم هنوز نبستم استرس دارم كارام نكردم

_نميام

+ميخندم

_بلند

+چشم

_آرومي؟

+نه

_ميدونم ديگه واس همين نميگفتم فردا ميام

+چيزي نيس شدم دختر كوچولوي لوس

_كه بايد نازش كشيد

+كه بايد كنارش بود

_كمتر از ٤٨ساعت ديگه ايشاالله

+نماز خوندي؟

_نه ديگه رسيدم گفتم زنگ بزنم بگم مرخصي گرفتم كارام درس شد

+خودت زنگ ميزني به مامانم يا من بگم؟

_نه ميزنم خيلي وقته صحبت نكردم باهاشون.

+ابهر نيس زنجانه بزار برسن بزن.١/٢ساعت ديگه

_خوبي الان؟

+اره بخدا فقط هنوز باور ندارم

_حق داري

+حقمي

_اون كه بعله

+برم بيرون حالم خوب شه

_آره فقط الان اون بغض از بين ببر صدات درس بشه جيگرمون ريش ريش نكنه.

+معلومه؟

_خيلي

+دكتري تو؟

_اره دكترمعماري و دكتر قلبِ تو.

+آقاي دكتر نمازت دير شد

_قلبت رو دوره تنده.ارومش كنم ميرم

+اروم ميشه تو برو همون سرسجاده دعاكن برام كافيه

_مواظبي؟

+اره بخدا

_كمرت

+مواظبم چشم

_برم يني؟

+اوهوم

_فكر نكن به فردا

+سعي ميكنم

_موفق باشي تو اين سعي

+منتظرتم

_ميبينمت

+دعام كن

_دعام تويي اول و آخر

+مواظب خودت باش

_مراقب خودت باش

+چشم فعلا

_چشم فعلا

 

٩٦/٦/٢٧

٠٢:٣٢

بامداد سه شنبه

  • Like 5
لینک به دیدگاه

خوشحالم از اینکه همیشه کارایی رو انتخاب کردم که کسی تا حالا انجامش نداده از اینکه پیشگام بودم، از اینکه موفق شدم حتی بدون کمک حتی با همه ی سنگ پرت کردن ها، از اینکه هیچ وقت یه ساعت هم از زمان تعیین شده جا نموندم و بهش رسیدم و....

 

ناراحتم از اینکه کسایی هستن که در جایگاه خودشون تو این کشور جز نفرات برتر هستن دو سه برابر من سن دارن اما چشم ندارن یک موفقیت منو ببیین، از اینکه حتی چشماشون هم فریاد میزنه از اینکه اینجا هستی راضی نیستیم، از اینکه حتی آرومترین و به ظاهر متشخص ترین فرد هم سعی کرد به نحوی جلوم رو بگیره به نامرد ترین وضع ممکن، از اینکه با نارضایتی تمام مجبور شدن جلوی جمع اعتراف کنن که موفق شدم، من یاد گرفتم از همه ی ادما بگذرم و دعا کنم یه روزی وجدانشون بیدار بشه این بهترین کاری هست که میتونم در حقشون انجام بدم

 

من از خودم راضیم همیشه راضی بودم چون شکست و موفق نشدن برام معنی نداره چون میدونم یک راهی برای من هست که تنها برای منه

تلاش میکنم و بارها تلاش میکنم سالها که بگذره اگر در جایگاه این آدم ها قرار بگیرم چه در این کشور باشم چه نباشم مهمتر از هرچیزی هر عملی وجدانم رو بیدار نگه دارم

 

و آرزو میکنم چشم و دل همه ی ادمهای دنیا اونقدر از موفقعیت و تلاش سیر باشه که به کسی نه حسادت کنن نه ارزوی بدبختیشو :icon_gol:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...