رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

دلم دیگر تنگ نیست.هوای کسی را در سر ندارم.بی مهابا میخندم و میگریم اما اما هرگز کسی را به سخره نمیگیرم.من دیوانه نبودم.عاشق بودم.ولی بعد از مدتها فریاد میزنم پشیمانم از دلبستنم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

بعضي آدما هر حرفشون...هر كلامشون درده! آزار دهنده است برا شنونده!...انگار ناخن ميكشن رو ديوار اعصاب طرف!!!:icon_razz:

چند وقتيه تصميم گرفتم اگه اين آدما شروع كردن به حرف زدن، منم دروازه دو تا گوشامو ببندم!!...:ws3:

آخخخخخخخخششش!حالا بهتر شد!:icon_redface:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

نمی دانستم با ابرها همدستی..

تمام پاییز در انتظارتان گذشت تو و باران را میگویم!

ببین! با یکبار آمدنت باران هم آمد..

  • Like 7
لینک به دیدگاه

اگه بلد نیستی دلداری بدی

 

بهتر ساکت باشی

 

هیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــس

 

انقد نگو

 

من که گفته بودم

 

من که گفته بودم

 

:banel_smiley_4:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

یه چیز دیگه هم بگم! اخه دلم پره!

 

خیییییییلی دلت میشکنه وقتی بفهمی یکی از دوستات که اووووووون همه صادقانه بهش کمک کردی بهت دروغ گفته و ازت سو استفاده کرده و فقط بخاطر کمکهایی که بهش میکنی باهات رفیقه...

  • Like 3
لینک به دیدگاه

...

...بعضی وقتا چقد ادم سنگین میشه احساس خفگی میکنم

 

گریه نمی کنم ، نه اینکه خوبم

نه اینکه دردی نیست ، نه اینکه شادم

یک اتفاق نصفه نیمه ام که ، یهو میون زندگی افتادم

یک ماجرای تلخ ناگزیرم

یک کهکشونم ولی بی ستاره

یک قهوه که هرچی شکر بریزی

بازم همون تلخی ناب رو داره

  • Like 3
لینک به دیدگاه

یه بار یه جا دیدم نوشته بود هر کس به اندازه غم هایی که متحمل می شه بزرگ می شه... به خودم نگاه می کنم چه زود بزرگ شدم.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

خدايا هميشه يادمان هست كه يادمان هستيد...كاش ما هم هراز گاهي يادمان نرود كه يادتان كنيم.

خدايا دلتنگتان هستيم ....

  • Like 8
لینک به دیدگاه

گاهی وقتا شک می کنم که بعضیا واقعا دل دارن یا نه!

چه جوری می تونن دل مادرشون خیلی راحت بشکنن!مادری که هم واسشون پدر بوده هم مادر!

از بس کار کرده چشماش ضعیف شده الان که تو کاراش اشتباه می کنه بچه هاش عوض کمک کردن بهش همش سر کوفت می زنن!:hanghead::sad0:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

امان از دست آدما بی منطق!!:w000:

رفتم تو صف نونوایی!!

یک خانمه فکر کرده چون کوچکترم میتونه زور بگه!!

برگشته میگه من عجله دارم جاتو بده من...

یعنی شانس اورد شخصیتم رو حفظ کردم!:banel_smiley_4:

ولی جامو هم نذاشتم بگیره!!

همچین ادم زیربار حرف زور نرویی هستم من...:w02:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

درین سرای بی‌کسی کسی به در نمی‌زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی‌زند یکی ز شب‌گرفتگان چراغ بر نمی‌کند کسی به کوچه سار شب در سحر نمی‌زند

 

این الان شده روزگار ما:ws37:

  • Like 13
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...