دل مانده 7714 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۲ گاهی اوقات باید بیخیال بود و گفت:"گور بابای هر چی ناراحتیه":ws37: 6 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۲ بازم بارون میباره و فقط داغ دلای خسته رو تازه میکنه دوس دارم ساعتها قدم بزنم و تمام قطره هاش و رو صورت و موهام حس کنم 13 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۲ در داستانی آمده؛ مرد به مرد به ظاهر بادیه نشین گفت این ماجرا را جایی بازگو مکن...ترسم زین پس هیچ سواره ای هیچ پیاده ای را اعتماد نکند. 9 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 بهمن، ۱۳۹۲ خسته ام... دلم يه استراحت طولاني ميخواد! بي دغدغه... يه خواب پر از آرامش روح و جسم 12 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۲ به هر ادمی باید به اندازه ظرفیتش بها داد... 12 لینک به دیدگاه
a_ghadimi 4539 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۲ الان زیر بارون بودم و یاد این شعر قشنگ افتادم... باز ای بارن ببار برتمام لحظه های بی بهار بر تمام لحظه های خشک خشک بر تمام لحظه های بی قرار باز ای باران ببار بر تمام پیکرم موی سرم بر تمام شعر های دفترم بر تمام واژه های انتظار باران رحمت خدا همیشه میبارد تقصیر ماست که کاسه هایمان را بر عکس گرفته ایم... 13 لینک به دیدگاه
a_ghadimi 4539 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۲ خیلی وقت است که "بی تابم "... دلم تاب می خواهد...! ویک هل محکم... که دلم هری بریزد پایین... هر چه در خودش تلنبار کرده را.... 11 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۲ احساس میکنم باید این را جایی بنویسم. بنویسم شاید این بغض در گلویم سر باز کند. چند روز پیش بعد از مدتی دوباره گذارم به مترو افتاد. وارد شدم. دستم را به فلز یخ کرده گرفتم و از پلهها پایین رفتم. از راهروی طولانی و سرد و بیروح گذشتم. در احوالات خودم سیر میکردم که رسیدم به سالن اصلی مترو. چشمم یک دفعه سر خورد روی ریلهای وسط. روی کابلهای زرد رنگ. روی علامت خطر برق فشار قوی... و روی خط قرمزی که نباید از آن گذشت... دلم لرزید. صدایی در سالن پیچید. «مسافرین محترم بنا به درخواستهای مکرر شما، با کمک نیروی انتظامی طرح جمع آوری دستفروشان از سطح سالنهای مترو به انجام رسیده است.» انگار یک سطل آب یخ رویم خالی کردند... در یک لحظه به هم میریزم... «درخواستهای مکرر شما» ... «مسافرین محترم»... همهی اینها در سرم تکرار میشود. دلم میخواهد روی همین سرامیکهای سرد بنشینم زار زار گریه کنم. پسری هم سن خودم... همینجا... در این دالان سرد و بیاحساس... بین همین مردم بیتفاوت میمیرد و من فقط خیره شدهام به این خط قرمز لعنتی... صدایی پشت سرم داد میزند خانوم هل نده. 9 لینک به دیدگاه
زفسنجانی 7100 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۲ از جمع شما میروم وزود می آیم بی پرده بگویم که محتاج دعایم در انجمن واین همه پستی که نوشتم سعیم همه این بود قصوری ننمایم از جمع رفیقان همگی خواسته ام عفو وگذشت است عمر است وخدا وملک الموت. گفتند نرو ،من چه کنم باز بیایم ؟ خنده فراوان .... به زودی ببینمتان .دوستان 10 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۲ اگه یه روزی با یکی رفتین بیرون و تو انتخاب آش رشته و آش شله قلمکار موندین ، اون آشی رو انتخاب کنین که دوست دارید ، وگرنه تا ابد حسرتشو میخورین من آش رشته میــــــــــــــــــــخوام 12 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۲ پیدا کردن میلیونها دوست خوبه اما پیدا کردن دوستی که در میلیونها راه مشکل با تو بمونه معجزه هست 11 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۲ امشب میخوام چند تا به سلامتی بگم م م م به سلامتی هر چی رفیق نامرده !!!! به سلامتي همه اونايي که خطشون اعتباريه ولي معرفتشون دايميه! به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه . . . به سلامتی اون رفتگری که تو این هوا داره به عشق زن بچش کوچه و خیابون رو جارو میزنه که یه لقمه نون حلال در بیاره به سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نزاشت ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره 15 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۲ دیشب و امروز صبح اصلا خوب نبودم.. خیلی حالم بد بود. ولی الان احساس بهتری دارم. یه کوچولو دگرگونم ولی خوب به کمک خودم باید خوب بشم.. 12 لینک به دیدگاه
ooraman 22216 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 بهمن، ۱۳۹۲ اوج خوشبختی ست ، وقتی کسی باشد که تو را آنگونه دوست داشته باشد، که دلت می خواهد ! 18 لینک به دیدگاه
دل مانده 7714 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۲ آخ آخ ديشب يه چيزي گفتم كه بعدش حسسسابي پشيمون شدم انقد از دست خودم عصباني ام كه دلم ميخواد خودمو خفه كنم با اينكه حرف خاصي نبود اما ممكن بود خيلي بد بشه و ناخواسته آبروي يه بيچاره اي رو ببرم اميدوارم به خير بگذره وگرنه خودمو نميبخشم 12 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۲ دلم یک قطره آرامش می خواد...! ترم جدید داره شنبه شروع می شه و مثلا 10 روز تعطیل بودم ولی اینقدر کارای ریز و درشت از اطراف بهم حواله شده که یک درصد هم حس نکردم تعطیل بودم! اصلا حوصله ی بچه های یونی و آدمای دوگانه ی به ظاهر دوست رو ندارم... 11 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۲ چقدر حس خوبيه كه بايد يه كار سخت و وقت گير انجام بدي ولي ميدوني كه از پسش برمياي! به خستگي اش مي ارزه 12 لینک به دیدگاه
a_ghadimi 4539 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۲ کی میشه این پروژه مسخره تموم شه :icon_pf (34): خیلی خیلی ... خسته ام الان سه روزه که نخوابیدم 13 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 بهمن، ۱۳۹۲ دلم یه شهربازی میخواد. برم بترکونم. 11 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۲ خندیدن یه نعمته... زمانی متوجه میشی چقدر مهمه که خدایی نکرده حوصله خنده بازار خودمونم نداری زمانی که حتی نتونی خودتو گول بزنی و وادارش کنی لبخند بزنه امیدوارم هیچ وقت هیچ کس چنین حسی رو حتی تجربه نکنه 8 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده