shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۲ من از روز و شب خسته ام.. از دیگرانی که زندگی را برام سخت میکنند.. من از خودم دلگیرم از روزگار و خدایم شاکیم سخت هست دلگیر باشی از روزگار و معبودت.. خدایا بسه دیگه نمیخوام کسی رو در حریمم داشته باشم.. 13 لینک به دیدگاه
One gear 7070 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۲ غریبه ها که هیچ . . .دوستان هم گاهی به اندازه ی دو سه خط بیشتر ، حوصله ات را ندارند . . . 16 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۲ نمیدونم چی بنویسم ...نمیدونم چیکار کنم .....:5c6ipag2mnshmsf5ju3چقدر سخته........:5c6ipag2mnshmsf5ju3 11 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۲ آقا اجازه! من یک اشتباهی کردم... می شه خودم داوطلبانه برم گوشه ی کلاس...دو تا دستام رو ببرم بالا و یک لنگه پا واسم؟! می گی چه اشتباهی؟... آخه گفتنی نیست....بزار یک جور دیگه بگم.... شبیه اون تَرکه ی آلبالویی که خَم شده از غصه ی سیلی هایی که دست ما به صورتش می زنه.... یا دود کردن اون سیگاری که همیشه تو حیاط می کشین و ما بوش رو باید از نفس هاتون تحمل کنیم... یا اینکه شده بعد از یک عالمه داد و فریاد سر یک بچه که گفته نمی دونم دفترم کجاست...صبح تو کیفم گذاشتم... بعد موقع فَلَک کردنش یکی از بچه ها داد بزنه که آقا دفترش پیش ماست..ما مشقامون رو ننوشتیم واسه همین برداشتیم دفترش رو.... یا شبیه خَط کشیدن رو دفتر یک بچه که تا صبح نشسته شاید بتونه حل کنه مسئله ها رو و نیمبند جواب داده... . . . آقا اجازه! می شه جای شما بریم گوشه ی کلاس....دستامون رو ببریم بالا و یک لنگه پا واسیم... 15 لینک به دیدگاه
.Yaprak 15748 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۲ یه در گوشی محـــــــــــکم میخوام ... یه پس گردنی که از شدت درد و تحقیرش تا مدتی بتونم مثه یه آدم زندگی کنم ... خوی حیونیم خیلی رفته بالا احتیاج به یه نَمه خون آدمی دارم ... 16 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۲ وقتی که کم می نویسم حالت تهوع میگرد مرا از خودم سخت است قلمت را باردار کنی برای برگه آخر مرا چه حاجت به نوشتن وقتی خود ِ خویشم هزار دیوان ِ نانوشته است آتشم در نیستان خویش 18 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۲ نمیدونم این جمله برای کدوم بزرگیه. فکر کنم افلاطون یا ارسطو باشه. میگه اگر کسی رو با دلت دوست داشتی خیلی جدی نگیر. خب دله دیگه. اصن کارش همینه. ولش کنی میخواد عاشق این و اون بشه. ولی ... ولی اگر کسی رو با عقلت دوست داشتی بدون این همون عشق واقعیه. 13 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مرداد، ۱۳۹۲ یه بیت شعر کردی از استاد هه ژار یادم اومد که همیشه سعی کردم سرمشق زندگیم قرارش بدم..... لای هه لوی به رزه فری به رزه مژی چون بژی شه ر ته نه وه ک چه نده بژی ترجمه...در نظر عقاب بلند پرواز بلند نفس چگونه زیستن مهم است نه چند زیستن....... 12 لینک به دیدگاه
One gear 7070 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۲ چه درد بدی ست بزرگ شدن دردهایت برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام قبل از خودت . . . 6 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۲ امشب شبی پر خاطره اس:gnugghender: 3 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۲ امشب داشتم تو pc میگشتم یه هو چشممم خورد به عکس های میتینگ 2 سال پیش نمیدونم چند نفررررررررررررر هنوز اون عکس ها رو دارن اما برام خاطره زیادی زنده شد چه دوستای داشتیم و الان یا نیستند یا کم رنگ شدن ستیا اورمان محمد رضا معدن چی امین نپو شیخ سپید ام تی ممد ادمین:icon_pf (34): اسی حمید شهر ساز و................ یادش بخییر آب بازی دو سه نفر حسابی خیس خالی شدن ن 12 لینک به دیدگاه
Saba Heidari 14145 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۲ همه چی از یه شوخی شروع شد.... شاید همه ی زندگیمون شوخی عه. اما بعضی حرفا بد ادمو بهم میریزه، نمیدونم شاید واقعا شوخی میکرد ، یا شاید من بی جنبه ام، شایدم زود رنج، اما مهم اینه که نمیخوام ازم ناراحت باشه نه اونه نه هیچ کسه دیگه 16 لینک به دیدگاه
lie 2101 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۲ نه خوبم نه غمگین نه آزادم نه دربند نه در جمعم نه تنها نه اولم نه آخر نه مثبتم نه منفی نه مومنم نه کافر و نه حرفی برای گفتن دارم نه میل به بی نهایت دارم نه پوچ حتی دردی حس نمی کنم نه منتظرم نه کسی انتظارم را می کشد من خاکستری ام فقط می گویم خوبم! آرامم! کاش... 12 لینک به دیدگاه
!BARAN 4887 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۲ خدایا مرگ یک بار شیون هم یک بار.......تکلیف منو معلوم کن....... من توی برزخم.....اخه تا کی انتظار......هر روز سوالای بی جواب....فکر پشت فکر....همش امید واهی.... من از اینده میترسم......گاهی حتی از خودم.....دارم با خودم چیکار میکنم.... 20 لینک به دیدگاه
One gear 7070 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۲ هیچ جای دنیا امنیت دستهای پدر و مادر رو نداره ... 17 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۲ امشب چقد راحت حرفامو زدم....چقدر الان راحتم:hapydancsmil: 11 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مرداد، ۱۳۹۲ اینکه متوجه باشی با تو ام و به روی خودت نیاری...بجز بی ارزش شدنت هیچ چی برام نداره :hrqr6zeqheyjho1f9mx 12 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده