رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

بعضی وقتا اگه نتونی مقصر و پیدا کنی اعصابت همون قدر خورد میشه که پیداش کنی و نتونی چیزی بهش بگی...

یا شایدم برعکسش باشه

حالا شما جدی نگیر

اعصاب که خورد باشه میزان مزخرف گفتن بالا میره

  • Like 11
لینک به دیدگاه

سكوتم از فرياد رساتر است

 

اشك هايم از باران فراتر...

 

پروردگارم مرا در آغوش دارد...

 

و من از هميشه آرامتر

 

دلتنگي هايم را مينويسم

 

بر قاصدك هايي كه آماده اجابت اند

 

شايد اعجازي در راه باشد...

 

نازنين فاطمه جمشيدي

  • Like 8
لینک به دیدگاه

خیلی سخته دوتا دختر کوچولو که پولاشونو جمع کردن که روز پدر واسه باباشون هدیه بخرن مجبورن برن واسه سرخاکش گل بخرن اخه دو هفتس باباشون زیر خاکه.... خیلی سخته:sad0:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

خیلی وقتا که دلم از کسی می شکنه روی یه کاغذ شروع می کنم به نوشتن.

من تنهاییم رو این طور قسمت می کنم ؛با خودم.:icon_gol:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

کنارم نیستی

اما به حجم تمام سکوتی کــــــــــــــــــــــــــــــــ درقلبم جاگذاشتی بـــــــــــــــــــ یــــــــــــــــــــــادت هستـــــــــــــــــــــــــم

پدر عزیزم روزت مبارک

چندروزه نیستی دلم تنگتـــــــــــــــــــه:sigh:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

بارالها

برای همسايه ای که نان مرا ربود نان،

برای دوستی که قلب مرا شکست مهربانی،

برای آنکه روح مرا آزرد بخشايش،

و برای خويشتن خويش آگاهی و عشق

ميطلبم.

:icon_gol:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

لذت میبرم از دختر بودنم !

 

از تلاش دیگران برای جلب رضایت و لبخندم !

 

نگاه های دزدانه ... لبخند های معنی دار ... تحسین کردن با نگاه و ...

 

چه لذتی بالا تر از لاک زدن؟؟ آرایش کردن و پیراهن های چین دار پوشیدن ؟؟

 

چه لذتی بالاتر از سرخ شدن بعد از شنیدن کلمات عاشقانه؟؟

 

چه لذتی بالاتر از اینکه عزیز دردونه بابا باشی و با یه لبخند دلشو به دست بیاری ؟؟

 

چه لذتی بالاتر از دختر بودن ؟؟؟:ws37:

  • Like 20
لینک به دیدگاه

پدر دستشو گذاشت رو شونه ی پسرش و ازش پرسید:

تو قوی تری یا من...؟!

 

پســـــر گفت: من...!

 

پدر با کمی دلشکستگی دوباره پرسید : تو قوی تری یا من...؟!

 

پســــــر گفت: من...!

 

پدر با دلی گـــــرفته به یاد زحمتایی که کشیده بود ، دستشو از شونه ی پسرش برداشت و کمی دورتر پرسید:

تو قوی تری یا من...؟!

 

پسرگفت: شما پدر...!

 

پدر گفت: چرا نظرت عوض شد...؟!

 

پسر جواب داد: "وقتی دستت رو شونه ام بود فکـــــــر می کردم دنیا پشتمه..."

 

به سلامتی همه ی پدرهایی که هستند...

و به یاد همه ی پدرهـــــــایی که دنیایی بودن و از دنیا رفتن...sigh.gif

 

شرمنده اگه جاش اینجــا نبود...sigh.gif

  • Like 18
لینک به دیدگاه

ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﮔﻔﺖ :

ﺩﺭﺳﺘﻪ که ﻭﻗﺘﯽ شاخ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﯼ ، ﺷﺎﺧﺖ ﺭﻭ ﻧﺸﮑﻮﻧﺪﯾﻢ !

ﻭﻟﯽ ﻫﻮﻝ ﺑﺮﺕ ﻧﺪﺍﺭﻩ !

ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ! نه !

ﻃﺮﻓﺪﺍﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻋﺰﯾﺰﻡ . .

  • Like 12
لینک به دیدگاه

مردم سوریه و لبنان و فلسطین هم باید تو انتخابات ایران شرکت میکردن!

هر چی باشه رئیس جمهور ما، وزیر اقتصاد اونا هم محسوب میشه خب.

  • Like 12
لینک به دیدگاه

گاهی از انسان بودنــــــــم شرم میکنم ... گاهی می خواهم انســــــــــان نباشم گوسفندی باشم ، پا روی یونجه هـــــــا بگذارم ...

اما دلــــــــــی را دفن نکنم ... ! گرگی باشم ، گوسفند هـــــــا را بِدَرم اما بدانم ، کــــــــارم از روی ذات من است نه از روی هوس ... !

خفاشی باشم که شبها گـــــــــردش کنم با چشمهـــــــــای کور ،‌ اما خوابی را پرپر نکنم ... !

کلاغی باشم که قار قار کنم پرهــــــــایم را رنگ نکنم و دلــــــــی را با دروغ بدست نیاورم ... !

غرور کسی را نشکنم

  • Like 10
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...