رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

امروز سه شنبه یه روز واقعا پر باری داشتم . هرچند از هفته پیش تا حالا پر بار بود ولی امروز نتیجه تمام این دوهفته بود.

از یطرف تا 4 صبح اثاث جمع میکردم بعد تا 6 خوابم نبرد و از اون طرف ساعت 6.45 دقیقه از خواب پاشدم و رفتم هلال سر آخرین کلاس دوره عمومی نجات

تا ظهر ساعت 2/30 چهار درس مختلف و امتحان دادم اونم عملی:w58: یه ارتباطات . یه اطفا حریق که از قبلش خبر داشتیم . یه آمبولانس یه کار با طناب همه اینا به کنار بعدشم تا رسیدم خونه وسط اثاث ناهار خوردم و بعدم بردن اثاث و از اون طرفم 5 اومدم سرکار :icon_redface: همه اینا به کنار برگشتنی باید برم یه مسیر خیلی دورتر تا یه مدتی:4564:

 

خلاصه تا اینجاش که هنوز باتری دارم

لینک به دیدگاه

مقام عظمی دو تا نامه به جوانان غربی نوشته و اونها رو به تفکر و تعقل و پرهیز از هرگونه خشونت دعوت کرده اون وقت جوانان با بصیرت و مذاب در ولایت خودمون در چند سال اخیر دو تا سفارتخانه رو مورد عنایت قرار دادن !!!!

آدم میمونه دم خروس رو قبول کنه یا قسم حضرت عباس رو ............

لینک به دیدگاه

میخندم...ولی هیچ وقت نتوانستم به غم هایم خیانت کنم!!..

مرور میکنم...بار دیگر...یادم میاید..چقدر پرشور، مغرور، تنها.. بودیولی نبودی..خاطره ای ندارم..خیال زیبایی بود برایم..شاید دیگر نیست.

نوشته هایم فقط شاهد بزرگ شدنم هستند...

من ایمان میاورم به دوباره متولد شدن.. به تناسخ روحمان!!

لینک به دیدگاه

اخیرا کلیپی دیدم که برای به اصطلاح فرهنگ سازی جمعی از بچه های معصوم رو مجبور به آتیش زدن عروسک های باربی می کردند ، ایدئولوژی یعنی تبدیل یک کودک معصوم به یک جانی ، کسایی که بچه مدرسه ای دارن به آموزش در منزل به شکل جدی تری باید توجه کنند تا ازین نظام منحط ایدئولوژیک یه موقع یک قاتل زنجیره ای تحویل نگیرن

لینک به دیدگاه

از دیشب همچین هوای حنانه رو کردم...

."راضیه"....

واس خودش....

واس نوشته هاش....

----

نمیدونم...

هرجا هست پیش عزیزای دلش شاد و سلامت باشه ایشالا....

لینک به دیدگاه

با خانمم واستاده بودیم تو ایستگاه اتوبوس یه پیرمرد اومده میگه سلام علیکم

 

من: سلام ازماست حاج آقا

 

حاج آقا: ایشون خانومته پسرم

 

من:بله حاج آقا امرتون؟

 

حاج آقا: پسرم حجاب خانومت مناسب نیست تو باید بهش بگی رعایت کنه

 

من: حاج آقا ایشون که کاملا پوشیدس فقط بجای شال کلاه سرشه

 

حاج آقا : پسم کلاه که حجاب نمیشه

 

من: حاج آقا شما که امر به معروفتون رو کردین اجازه هست ما هم یه امر به معروف کوچیکی بکنیم

 

حاج آقا: بفرما پسرم

 

من: حاج آقا تو این سن و سال چشم چرونی اصلا خوبیت نداره از شما با این سن و سال بعیده :|

لینک به دیدگاه

بعضی وقتا، اتفاقی یا از سر بیکاری، میری سراغ لوازم قدیمی ات.. چند وقت پیش رفتم سراغ وسایل دوران کودکی و نوجوونیم ک خونه مامانمه و نیاوردمشون خونه خودم.. با همسرم نشستیم و دفترامو ورق زدیم.. خیلی خوشش اومده بود ک با سن کم، چ نقاشی ها و طراحی های قشنگی داشتم.. دفتر کلاس اولم هم بود.. خط جالبی داشتم.. تمام دفترو نقاشی کرده بودم.. بعد از اون نشستم واسه همسرم درباره کارای هنری و حتی ورزشی و مدالی ک گرفتم هم صحبت کردم.. از اون روز همه ش منتظره ک من بازم برگردم ب قدیم و کارای هنریمو از سر بگیرم.. میگه حیف استعداداته ک داره خاک میخوره.. راست میگه.. خودمم دلم برای اون روزا تنگ شده.. برنامه ریختم بعد از کنکور ارشد ( ک مطمئنم قبولی ای در کارش نیست hanghead.gif) حداقل چندتا طرح بکشم و مجسمه درست کنم..

دنیای کودکی..سلااااااااام

لینک به دیدگاه

امتحان درسای عمومی خر است.....

بابا یکم درک کنید مگه زمون قدیمه که وقت امتحانا میاید شب نشینی:w000:

بدتراز اینکه باید عین مجسمه بشینی تو جمع :banel_smiley_4:

این امتحان آخر خراب نکنم صلوات:w000:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...