شقایق31 40377 ارسال شده در 23 تیر، 2012 امشب سگ درونم دنبال پاچه میگشت و پیدا نکرد همه از ترس سگه ساکت بودن :w000: 9
pesare irani 41805 ارسال شده در 23 تیر، 2012 امشب ب ب ب ب استرس دارم برا فرداااااااااااااااا و پس فردام خدا به خیر کنه 11
panisa 12132 ارسال شده در 24 تیر، 2012 امروز از صبح زود رفتم خونه داداشم پیش نی نی.:hapydancsmil: هرچند کمکی از دستم بر نمیومد. ولی وقتی میخوابید میشستم یه دل سیــــــــــر نگاش میکردم. وقتی بیدار میشد زودی مامانمو صدا میکردم بیاد بگیرش. عاااشق بوی بچم. کلی بوی بچه گرفتم. خیلی حس عمه بودن خوبه. همیشه این حس برام زندست چون اولین باره. امشب خیلی خستم, زود میخوابم احتمالا. 13
- Nahal - 47858 ارسال شده در 24 تیر، 2012 امشب لابه لای کاغذ هایی که بابابزرگم از قدیم نگه داشته بود بهم یه کاغذ نشون داد.برای سال 81. برای مامان بزرگم نامه نوشته بودم.نوشته بودم چند روز پیش ارتودنسی کردم اصلا هم درد نداره دلمون براتون تنگ شده. یه احساس کاملا کودکانه.نامه نوشتن برای اونایی که دوسشون دارم رو از مامان و بابا یاد گرفتم.هنوز کلی از نامه هام از بچگی هست.یادش بخیر لحظه های قشنگی بود 12
eder 13732 ارسال شده در 26 تیر، 2012 امشب بی خواب شدم ... خسته از کارای روزانه و افکاری که توی ذهنم میچرخید ..... گفتم سری به خونه بزنم ... انجمن 9
Sh.92 3961 ارسال شده در 27 تیر، 2012 هيچ جمعه اي مزخرف نميشه مگه اينكه مجبور باشب بري دانشگاه كلاس ...وقتي شهر مثه شهر ارواح 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 1 مرداد، 2012 داشتن خواهر نعمتیه که ازش محرومم ..... امشب به این فک می کردم کاش خواهری کنارم بود ..... 7
pesare irani 41805 ارسال شده در 1 مرداد، 2012 امشب دلم گرفته چقد حس خوبی میده به ادم این اهنگ امیر عباس 2
eder 13732 ارسال شده در 3 مرداد، 2012 یک هفته ی سخت ...... توی 4 روز اولش 9 ساعت خوابیدم بقیش هم ..... آب در هاون کوبیدن .... 10
zahra-d 4993 ارسال شده در 9 مرداد، 2012 امروز کلا پر از استرسم واسه فردا آخه باید راجب کارم جلوی همه توضیح بدم و خیلی خجالت میکشم آخه تا حالا این کارو نکردم 7
sweetest 4756 ارسال شده در 9 مرداد، 2012 همین امشب از غصـه ها می میرم انتقام خودمو از دوتامون می گیرم دیگه از دست تو هم كاری بر نمیاد باید آروم بگیرم تو خوابت نمیام كابوســــت نمیشم تـــو شبـای سیاه فانوســت نمیشم دیگه از دست تو هم كاری بر نمیاد باید آروم بگیرم مثله یه نور، یه شــــهاب كوچیـك رد می شم از تو چشــــــــــــــــات باز دوباره میوفتم از چشــــــــــات بی صدا میمیرم دارم بی صـــدا می شكنم تو دل شب به عشق نگاهت می سوزم توی تب فقط با تو میشـــه، گذشت از سیاهی بذار با تو باز جون بگیرم :hanghead: 6
سارا-افشار 36437 ارسال شده در 9 مرداد، 2012 امشب از یه جراحی زیبایی چونه در رفتم حس قوی بودن بهم دست داد رفتم بالای میله یهویی مچ دستم پیچ خورد با چونه خوردم به پایه میله دندونام بهم کلید خورد و چونه ام زخمی شد دوساعت زیر کمپرس گوشت یخ زده و خورشت یخ زده بودم :5c6ipag2mnshmsf5ju3 اگه کبود بشه و باد کنه چیکار کنم من عجب غلطی کردم من:w821: 11
NEGARi 9387 ارسال شده در 9 مرداد، 2012 امشب از مزخرفی حتا زده رو دست جمه ها! اين حتا بايد کجای جملم مييومد؟ اهان اينجوريش درسته: امشب حتی از جمعه ها هم مذخرف تر بود! اولی ولی بهتر بود نه؟ دارم شر ميگم؟ 10
lorena 10304 ارسال شده در 9 مرداد، 2012 امشب هوا باز سنگین است آنقدر که سنگینی آن را روی سینه ام حس میکنم در هر دم بازدم مرا بازی میدهد نای فریاد زدن را از من ربودی حال دیگر طاقت ساکت ماندنم را هم نداری؟ بگذار نفسسسس بکشم! 9
- Nahal - 47858 ارسال شده در 10 مرداد، 2012 امشبم می گذره .... با تموم اتفاقاتی که امروز افتاد .... 5
ارسال های توصیه شده