*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۰ داشتم میرفتم باشگاه وسط راه یادم اومد یه چیزی رو یادم رفته،برگشتم خونه.در زدم داداشم در رو بازکرده با تعجب میپرسه قاسم تویی؟!!!نرفتی باشگاه؟ میگم:پَــــ نَ پَــــ قاسم رسید من دیلیوریشمï¿ 6 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۰ ساعته از بیرون صدای قار قار میاد�داداشم میگه صدای کلاغه ؟ میگم پــَ نَ پـــَ قناریه متال میخونه! 5 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۰ تو اتوبوس از رو صندلی پا شدم جامو بدم یه پیرمرده میگه پا شدی من بشینم؟پـَـ نـَـ پـَـ پا شدم با میله های اتوبوس استریپ تیز برقصم شما مسافرا تا مقصد حال کنین. 6 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۰ ساعت ۸ صبح کلاس داریم .منم خمیازه میکشم و دهنم یه متر باز میشه . استاد میگه چیه خوابت میاد؟ پـَـ نـَـ پـَـ میخوام بخورمت 9 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آبان، ۱۳۹۰ اومدم یه سوسکو تو آشپزخونه بکشم ï¿ رفیقم می گه : می خوای بکشیش ؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ می خوام باهاش وارده مذاکره بشم اجاره خونه رو شریکی بدی 8 لینک به دیدگاه
Saman_88 8062 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ ماه رمضون صبح ساعت 6 از خونه زدم بیرون ساعت 9 شب برگشتم خونه ، مامانم میگه گشنته ؟ اومدم بگم پ نه پ ... خونسردیمو حفظ کردم و گفتم بله گشنمه ! ( ستاد مبارزه با فتنه ی پ نه واحد کم کردن غیظ ):texc5lhcbtrocnmvtp8 6 لینک به دیدگاه
Saman_88 8062 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ میخوام از انجمن خارج شم دکمه خروج رو میزنم میگه آیاواقعا قصد خروج دارید ؟ پ نه پ کرم داشتم دکمه خروج رو زدم !!!!:icon_razz: 9 لینک به دیدگاه
lilac 5892 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ به دوستم میگم خودکارتو بده.میگه چیزی میخوای بنویسی ؟میگم پـَـــ نــه پـَـــ واسش شلوارک گرفتم میخوام ببینم اندازشه یا نه 4 لینک به دیدگاه
lilac 5892 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ میگه برف اومد نرفتی آرایشگاه؟ پـَـــ نــه پـَـــ گفتم چرا همش شبیه مامانم باشم پس بابام چی؟یه مدت میخوام شبیه بابام باشم 4 لینک به دیدگاه
lilac 5892 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ تاکسی دربست گرفتم دوستم بهم میگه دربست گرفتی که زود برسی؟میگم پـَـــ نــه پـَـــ که از پنجرا پیاده شم! 6 لینک به دیدگاه
lilac 5892 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ 50000تومن دادم برام خوردش كنه ازم گرفتش ميگه خوردش كنم ميگم پـَـــ نــه پـَـــ باشه پيشت لازمت ميشه طي اقساط برشگردون منم واميستم سر چاراه كرايه ماشينه برگشتمو گدايي مي كنم. 7 لینک به دیدگاه
lilac 5892 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ داشتیم خیلى شنگول تو خیابون قدم میزدیم که یهو صداى ترمز شدیدى اومد و دوتا پا که یکى عمودى و یکى افقى رو هوا بود ! خلاصه ملت جمع شدن بالای سر یارو که در این هنگام راننده پیاده شد و در کمال خونسردى گفت : آقا چیزیتون شد ؟ یارو هم با همون وضع و صورت خونى مالى در حالیکه به سختى نفس میکشید گفت : پـَـــ نــه پـَـــ خودمو انداختم زمین از داور پنالتى بگیرم!راننده گفت :نمکدون منظورم اینه که میخواى زنگ بزنم اورژانس ؟ یارو گفت : پَ نَ پَ زنگ بزن برنامه ۹۰ عادل اینا کارشناسى کنن ببینن صحنه پنالتى بود یا نه! 9 لینک به دیدگاه
lilac 5892 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ میخوام برم خونه چشام قرمزه به رفیقم میگم چشام قرمزه ؟ میگه آره میخوای همینجوری بری ؟ گفتم: پـَـــ نــه پـَـــ وایمیسم تا سبز بشه بعد حرکت میکنم!! 11 لینک به دیدگاه
Saman_88 8062 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۰ دارم واسه دختر خالم تعریف میکنم می گم : دیشب داشت یه راز بقا نشون میداد شیره حمله کرد به یه گله آهو یکی شونو گرفت می گه: بقیه چی؟ فرار کردن؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ موبایلاشونو درآوردنو فیلم گرفتن از صحنه واسه بقیه حیوونای جنگل بلوتوث کنن..!:biggrin: 9 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۰ تو خيابون با دوستم داشتم راه مي رفتم، يارو موتوريه گوشيمو از دستم قاپيد دوستم گفت گوشيتو دزديد؟ گفتم پـَـــ نَ پـَــ برد سيستم عاملشو آپديت کنه فردا مياره 7 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۰ به داداشم ميگم سر رات داري مياي يه ليوان ابم بيار بهم ميگه تشنته ميگم:پـَـَـ نَ پـَـَـــ من آن گلبرگ مغرورم که مي ميرم ز بي آبي ولي با منت و خواري پي شبنم نمي گردم 9 لینک به دیدگاه
*mishi* 11920 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۰ رفتيم واسه عروسي باغ اجاره کنيم ... يارو ميگه جاي امن ميخاي ؟ پَـــ نَ پَـــ يه باغ بده تجاوز خورش خوب باشه مهمونا روش حساب کردن ! 9 لینک به دیدگاه
lilac 5892 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۰ رفتم مغازه دارو سوسك كش خريدم . ميگم بريزم زمين اينو؟يارو ميگه پَـــ نَ پَـــ صبح ظهر شب با يه ليوان آب بده سوسكه بخوره 5 لینک به دیدگاه
lilac 5892 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۰ زدم یه سوسکه رو با دمپایی له کردم بعد یارو میگه این مرد دیگه . میگم پـَـــ نــه پـَـــ این ترمیناتوره الان جمع میشه پا میشه راه میفته میره 7 لینک به دیدگاه
lilac 5892 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۰ زنگ زدیم 110 می گم آقا این جا دزد اومده، ما گرفتیمش لطفاً کسی رو بفرستید. می پرسه می خواهید ازش شکایت کنید؟ پـَـ نه پَــ، زنگ زدیم بگیم وسیله همراش نیست شما تا یه جایی برسونیدش، تو خیابون نمونه این موقع شب! 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده