shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 21 دی، 2011 همکارم و صدازدم بیا اینجا کتاب بده دست مشتری ... میگه برای مشتری میخوای ؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ میخواستم حال کتابهارو ازت بپرسم 7
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 21 دی، 2011 با نامزدش رفته طلافروشی حلقه بخره. فروشنده میگه: واسه نامزدی میخواین؟ ـــ پـَـ نه پـَـ ! سر صحنه فیلمبرداری ارباب حلقه ها بودیم، حلقه کم آوردیم، اینه که مزاحم شما شدیم 13
Atre Baroon 19624 ارسال شده در 21 دی، 2011 نمیدونم تکراریه یا نه! میگم دیشب یه پشه اومده بود تو اتاقم ... میگه کشتیش؟! پَ نه پَ اومدم بِزنم، نتونستم ، خونِ من تو رگهاش جریان داشت! یهو گفت بابا ... !! بعدشم نشَستیم دوتایی تا صبح گریه کردیم گوشه اتاق! 12
lilac 5892 ارسال شده در 24 دی، 2011 سر جلسه امتحان به دختره میگم سواله 8 چی میشه؟میگه تقلب میخوای؟ میگم پـَـــــــ نَ پــَــــــــ میخوام ببینم سطح علمیت درچه حد با خانواده بیایم خواستگاریت 11
lilac 5892 ارسال شده در 24 دی، 2011 رفتیم رستوران ... میگم ۲ تا جوجه لطفا میگه جوجه کباب؟ پَ نه پَ ازین جوجه رنگیا ... یه قرمز بدین یه سبز 9
lilac 5892 ارسال شده در 24 دی، 2011 روی تردمیل میدوم … اومده می گه می خوای لاغر بشی؟؟؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ می خوام ببینم چند اسب ِ بخار قدرت دارم! می تونم پوز ِ یوز پلنگو بزنم یا نه! 14
poor!a 15130 ارسال شده در 24 دی، 2011 نشستم سر قبر بابام میزنمب سنگ و فاتحه میخونم اومده میگه فاتحه میخونی ؟ میگم پ نه پ کلیدم جا گذاشتم ، در میزنم وا کنه 14
lilac 5892 ارسال شده در 25 دی، 2011 کبوتر اولی : بق بق بقووو کبوتر دومی : بق بق بقووو؟؟؟؟ کبوتر اولی : پ ن پ قوقولی قوقو :ws47: 8
سـارا 20071 ارسال شده در 27 دی، 2011 لپ تاپم رو بردم نمایندگی ، میگم ضربه خورده کار نمیکنه ، یارو میگه ضربه فیزیکی ؟ پَ نَ پَ بی محلی کردم بهش ، ضربه روحی خورده !!! 13
Saman_88 8062 ارسال شده در 28 دی، 2011 رفتم در داروخانه ، میگم خمیر دندون سفیدکننده داری ؟ میگه برا دندونات ؟ پَ نَ پَ برا ظزفشویی میخوام ، میخوام چنان برقش بندازم مثل آینه بشه !!! 8
lilac 5892 ارسال شده در 28 دی، 2011 به یارو میگم حاجی, بزن تو دنده من هول میدم روشن شه. میگه بزنم ۲ ؟ پَـــ نَ پَـــ بزن ۳فوتبال داره ! . . . . رفتم مرغ فروشی به فروشنده میگم بال دارین، میگه بال مرغ؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ بال هواپیما، چندتا کوچه پایین تر سقوط کردیم میخوام درستش کنم ! 9
lilac 5892 ارسال شده در 28 دی، 2011 مامانم سفره پهن کرده بود ,بهش گفتم میخوای شام بیاری؟ گفت: پـَــــــــ نَ پَـــــــــ میخوام گلای سفره رو اب بدم ! . . . . سر سفره عقد ، حاج آقا: آیا بنده وکیلم ؟ عروس: پـَـ نـَـ پـَـ متهمی ! 13
lilac 5892 ارسال شده در 28 دی، 2011 رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟ گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم ,اومدم خودمو معرفی کنم! . . . . استاد: کی جواب این سوالو میدونه؟ من دستمو بردم بالا استاد: میخوای جواب بدی؟ من: پــــَ نه پــــَ میخوام ببینم باد از کدوم ور میاد ! 10
shaden. 18583 ارسال شده در 29 دی، 2011 میگم دیگه میخوام از ایران برم … میگه با آژانس مهاجرتی میری؟! پَـــ نَ پَــــ هماهنگ کردم اول پاییز با دسته غازهای مهاجر:biggrin: 8
shaden. 18583 ارسال شده در 29 دی، 2011 مادر دانش آموزِ اومده مدرسه….معلم بهش میگه با بچتون ریاضی تمرین کنین….میگه تو خونه؟….پَـــ نَ پــــ تو زمین های خاکی……..اکثر قهرمانا از زمین های خاکی شروع کردن 9
shaden. 18583 ارسال شده در 29 دی، 2011 بعد از کلی کلنجار رفتن با شریکم بهش گفتم باید از هم جدا شیم … میگه یعنی جداً ازهم جدا شیم؟ پَـــ نَ پَــــ من فقط عاشق اینم حرف قلبتو بدونم الکی بگم جدا شیم، تو بگی که نمیتونم:texc5lhcbtrocnmvtp8 11
shaden. 18583 ارسال شده در 29 دی، 2011 رفتم خونه دیدم ماهی از تنگ افتاده بیرون،داداشم میگه یعنی مرده؟ میگم پـَـَـ نَ پـَـَــ دوگانه سوزش کردم وقتی آب نیست با هوا کار میکنه!! 9
shaden. 18583 ارسال شده در 29 دی، 2011 مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟! پـَـَـ نَ پـَـَــــ خانوادش اومدن از سردخونه میخوان ببرن خاکش کنن….:lol: 8
shaden. 18583 ارسال شده در 29 دی، 2011 دارن گوسفندرو قربونی میکنن … یه آفتابه آوردن که بش آب بدن … اومده میگه میخوان با آفتابه بش آب بدن؟! پَ نه پَ آفتابه آوردن ببرنش دستشویی استرسش از بین بره …:biggrin: 10
shaden. 18583 ارسال شده در 29 دی، 2011 رفتیم کوه … دارم چوب جمع میکنم … میگه می خوای با چوبا آتیش درست کنی؟ پَـــ نَ پَـــ پشت دریاها شهریست قایقی خواهم ساخت 10
ارسال های توصیه شده