رفتن به مطلب

پَ ... نه ... پَ ...


spow

ارسال های توصیه شده

همکارم و صدازدم بیا اینجا کتاب بده دست مشتری ... میگه برای مشتری میخوای ؟

میگم پـَـــ نــه پـَـــ میخواستم حال کتابهارو ازت بپرسم

  • Like 7
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 743
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

با نامزدش رفته طلافروشی حلقه بخره.

فروشنده می‌گه: واسه نامزدی می‌خواین؟

ـــ پـَـ نه پـَـ ! سر صحنه فیلمبرداری ارباب حلقه ها بودیم، حلقه کم آوردیم، اینه که مزاحم شما شدیم

  • Like 13
لینک به دیدگاه

نمیدونم تکراریه یا نه!

:icon_redface:

 

 

میگم دیشب یه پشه اومده بود تو اتاقم ...

میگه کشتیش؟!

پَ نه پَ اومدم بِزنم، نتونستم ، خونِ من تو رگهاش جریان داشت! یهو گفت بابا ... !! بعدشم نشَستیم دوتایی تا صبح گریه کردیم گوشه اتاق!

  • Like 12
لینک به دیدگاه

سر جلسه امتحان به دختره میگم سواله 8 چی میشه؟میگه تقلب میخوای؟

میگم پـَـــــــ نَ پــَــــــــ میخوام ببینم سطح علمیت درچه حد با خانواده بیایم خواستگاریت

  • Like 11
لینک به دیدگاه

رفتیم رستوران ... میگم ۲ تا جوجه لطفا

میگه جوجه کباب؟

پَ نه پَ ازین جوجه رنگیا ... یه قرمز بدین یه سبز

  • Like 9
لینک به دیدگاه

روی تردمیل میدوم … اومده می گه می خوای لاغر بشی؟؟؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ می خوام ببینم چند اسب ِ بخار قدرت دارم! می تونم پوز ِ یوز پلنگو بزنم یا نه!

  • Like 14
لینک به دیدگاه

نشستم سر قبر بابام میزنمب سنگ و فاتحه میخونم

اومده میگه فاتحه میخونی ؟

میگم پ نه پ کلیدم جا گذاشتم ، در میزنم وا کنه :ws47:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

لپ تاپم رو بردم نمایندگی ، میگم ضربه خورده کار نمیکنه ، یارو میگه ضربه فیزیکی ؟ پَ نَ پَ بی محلی کردم بهش ، ضربه روحی خورده !!! texc5lhcbtrocnmvtp8.gif

  • Like 13
لینک به دیدگاه

رفتم در داروخانه ، میگم خمیر دندون سفیدکننده داری ؟ میگه برا دندونات ؟

پَ نَ پَ برا ظزفشویی میخوام ، میخوام چنان برقش بندازم مثل آینه بشه !!!

  • Like 8
لینک به دیدگاه

به یارو میگم حاجی, بزن تو دنده من هول میدم روشن شه.

میگه بزنم ۲ ؟ پَـــ نَ پَـــ بزن ۳فوتبال داره !

.

.

.

.

 

رفتم مرغ فروشی به فروشنده میگم بال دارین،

میگه بال مرغ؟

پـَـَـ نَ پـَـَــــ بال هواپیما، چندتا کوچه پایین تر سقوط کردیم میخوام درستش کنم !

  • Like 9
لینک به دیدگاه

مامانم سفره پهن کرده بود ,بهش گفتم میخوای شام بیاری؟

گفت: پـَــــــــ نَ پَـــــــــ میخوام گلای سفره رو اب بدم !

.

.

.

.

 

سر سفره عقد ، حاج آقا: آیا بنده وکیلم ؟

عروس: پـَـ نـَـ پـَـ متهمی !

  • Like 13
لینک به دیدگاه

رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟

گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم ,اومدم خودمو معرفی کنم!

.

.

.

.

 

استاد: کی جواب این سوالو میدونه؟

من دستمو بردم بالا

استاد: میخوای جواب بدی؟

من: پــــَ نه پــــَ میخوام ببینم باد از کدوم ور میاد !

  • Like 10
لینک به دیدگاه

میگم دیگه میخوام از ایران برم …

میگه با آژانس مهاجرتی میری؟!

پَـــ نَ پَــــ هماهنگ کردم اول پاییز با دسته غازهای مهاجر:biggrin:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

مادر دانش آموزِ اومده مدرسه….معلم بهش میگه با بچتون ریاضی تمرین کنین….میگه تو خونه؟….پَـــ نَ پــــ تو زمین های خاکی……..اکثر قهرمانا از زمین های خاکی شروع کردن:ws47:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

بعد از کلی کلنجار رفتن با شریکم بهش گفتم باید از هم جدا شیم …

میگه یعنی جداً ازهم جدا شیم؟

پَـــ نَ پَــــ من فقط عاشق اینم حرف قلبتو بدونم الکی بگم جدا شیم، تو بگی که نمیتونم:texc5lhcbtrocnmvtp8

  • Like 11
لینک به دیدگاه

رفتم خونه دیدم ماهی از تنگ افتاده بیرون،داداشم میگه یعنی مرده؟ میگم پـَـَـ نَ پـَـَــ دوگانه سوزش کردم وقتی آب نیست با هوا کار میکنه!!:whistle:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟!

پـَـَـ نَ پـَـَــــ خانوادش اومدن از سردخونه میخوان ببرن خاکش کنن….:lol:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

دارن گوسفندرو قربونی میکنن … یه آفتابه آوردن که بش آب بدن …

اومده میگه میخوان با آفتابه بش آب بدن؟!

پَ نه پَ آفتابه آوردن ببرنش دستشویی استرسش از بین بره …:biggrin:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

رفتیم کوه … دارم چوب جمع میکنم …

میگه می خوای با چوبا آتیش درست کنی؟

پَـــ نَ پَـــ پشت دریاها شهریست قایقی خواهم ساخت:ws47:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...