felorans666 12046 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ سیستمم کامل قاطی کرده ... ... امروز حالمم یه جوریه ... کلی جزوه نوشتم ... دستمم خسته ست ... چشامم به زور بازه ... اینترنتم هی قطع و هی وصل می شه ... نمی تونم درست کار کنم ... :girl_blush2: از وقتی که مخابرات خصوصی سازی شده و دادنش به سپاه و ارتش ... هم خیلی قطع می شه ... هم سرعت اومده پایین ... هزار و یک بلای دیگه ... چیزی دیگه نمونده ... دست به دست هم دهیم به مهر بزنیم مملکت رو کامل اوراق کنیم ... که دیگه بازیافتم نشه ... بعد کل دقدقه مون این باشه که کوشا جان حتما پشتیبان داشته باشه ... :5c6ipag2mnshmsf5ju3 ... اگر چه دوری از اینجا تو یعنی در اوج زیبایی کنارم هستی و هر شب به خوابم باز می آیی اگر چه هرگز نمی خوابند دو چشم سرخ و نمناکم اگر در فکر چشمانت شکسته قلب غمناکم ولی یادم نخواهد رفت که یاد تو هنوز اینجاست میان سایه روشن ها دل شیدای من تنهاست نباید زود می رفتی و از دل کوچ می کردی افق ها منتظر ماندند که از این راه برگردی 18 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ يه دسته ادما هستند كه دلت را واسه ادمايي كه نيستن بيشتر تنگ ميكنن. 11 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ آهای ِ روزگار !! برایم مشخـــص کن اینبــار کــدام سازت را کوک کــرده ایی تا برایم بزنـــی می خواهـــم رقصــم را با سازت هماهنگ کنم ... !! 8 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ امشب یه دفتر جدید برای خودم پیدا کردم کلی توش نوشتم انگار تو ذهنم تلنبار شده بودن جملات خیلی سبک شدم 10 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ دقیقا یه جایی تو همین شهر که یک ساعت پیشش داشتم می گفتم چه قدر دوسش داشتم...یه آدمی نشسته بود تو سرما اون قدر تو خودش بود که حتی ترسیدم بهش نزدیک شم که خیالش بشکنه...دقیقا رو به روش یه پسر جوون داشت بنزشو پارک میکرد...دوست داشتم کل زندگیمو بالا بیارم اون لحظه... گز می کنم خیابان های چشم بسته از بر را......................................... 22 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ خب منم دلم میخواد تو خود شهر برف بیاد! آخرین بار یادمه 2 سال پیش اینا بود! خیلی قشنگ بود! من همه ش باید برم کوه و خارج از شهر و اینا... :viannen_38: 19 لینک به دیدگاه
bme.masood 5832 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۹۰ گاهی اوقات فکر میکنم اخه چرا خوب باشم؟ چرا مهربون باشم ؟ چرا یه چیزی که میخوام براش داد نکشم ؟ چرا زیاده خواه نباشم ؟ به خورم میگم اینا هم ارزشه تو داری ؟ کلا عوض شو به خودت فکر کن ، فقط خودت اما مدت زیادی نمیتونم دووم بیارم من عاشق دوست داشتنم همیشه سعی میکنم به همه خوبی کنم باید اینجوری باشم 18 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ همه جا برف و یخه، اما لیز خوردن بهونه ای است تا دستانی رو که دوست داری محکم تر بگیری ....... 23 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ میدونین بدترین و تلخ ترین خبری که یک پسر یا دختر بچه دبستانی می تونه از تلویزیون بشنوه چیه: فردا به علت بارش برف و لغزندگی معابر مدارس ابتدایی مناطق 1 تا 5 تعطیل است آخی، یه بغضی می کنه و میگه مامان ما منطقه چندیم؟ 23 لینک به دیدگاه
pari daryayi 22938 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ بی نهایت خوشبخت ... بی نهایت شادم از همون روزی که دل به چشمات دادم...! بگو دوستم داری حالمو بهتر کن... این دروغ خوب رو خودتم باور کن!! آهنگ تازه و شاد قشنگیه دوسش دارم!! 10 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ به سلام ها دل نمی بندم از خداحافظی ها غمگین نمی شوم دیگر عادت کرده ام به تکرار یکنواخت دوری و دوستی... 14 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ رقـــــــــــــــ ـاص که باشـ ـی دیگـــر آهنگــــــ خاص معنــــــــی نــدارد بـا هــــــر آهنگـــــی بـاید بــــرقـصــــ ـی و این روزهـا چــه بـد آهنگـ ـهایی روزگـــ ـار میــــــــزنـد و من هـــر روز برایش میرقــصم . . .!!! 15 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ زندگی خلاصه شده بود تو یک اتاقک....بالای یک چرخ و فلک از کار افتاده.... یک روزایی اینجا برو وبیایی داشت.... اونم پای میز کنترلش می نشست....داد می زد...آروم تر...هول ندی همو....هی بچه با توام......برو توی صف..... ولی حالا....هر روز یک ساعتی می اومد.... دکمه ی خودکار رو می زد....می ذاشت رو دوره کند....و می نشست داخل اتاقک.....یک دور...دو دور....سه دور...... به بالا که می رسید....شهر می دید که پر شده از نوره چراغ.... دیگه آدمکا....سرگرمی شون عوض شده.... دیکه به جای چرخ و فلک و کشتی وحشت.......گیم نته که دلشون رو برده.... . . . هر وقت تونستی سری به اون چرخ و فلک و آدمکه پاش بزن.... 12 لینک به دیدگاه
Sh.92 3961 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ استعداد عجیبی در شکستن داری ، قلب ، غرور ، پیمان ، استعداد عجیبی در نشستن دارم ، به پای تو ، به امید تو ، در انتظار تو . 12 لینک به دیدگاه
ho0da 2321 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ این جا بهترین جاست برای نوشتن حرفایی که هیچ وقت نمی تونی تو قالب جمله ها جاشون بدی... حرفایی که هیچ کسی جز خودت نمی تونه درکش کنه... 12 سالم بود که عشق اومد سراغم...هنوز بچه بودم...هنوز زود بود اما شد...پسر بچه ای وارد دنیام شد که خودش دنیای دیگه ای داشت، عشق دیگه ای داشت...کسی که اسمش رو نمی شد گذاشت رقیب، بهترین دوستم!!! درست اون موقعی که هم سن و سالام هنوز عروسکاشونو روی طاقجه می ذاشتن، رویاهای کودکانه می بافتن، به فکر دفتر مشقای رنگارنگ با عکسای تام و جری و پلنگ صورتی بودن!!! من باید سکوت رو تمرین می کردم، باید تمرین می کردم تا بهترین دوستم رو به چشم رقیب نبینم، باید حسادت رو توی خودم می کشتم... باید واسه رسیدن عشقم به دوستم پا درمیونی می کردم...!! چه روزایی بود...سخت اما گذشت...12 سال گذشت و بزرگ شدیم...فکر نمی کردم آخر این ماجرا این طوری تموم بشه...اون بره خارج از کشور و بعد از رفتنش من توی عروسی بهترین دوستم شرکت کنم!!! شاید بهترین پایان همین بود...!!! 16 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ این شعر رو تو اردوی کرمانشاه گفتنم الان کاملش یادم نیست اما ده دواز بیتی میشد و تقریبا یه گزارش از بین راه بود حتی اونچا که برای نماز باید پیاده می شدیم و بچه ها برف بازی میکردن همه بوشهری بودیم و برف ندیده... برف را دیدم به هفده سالگی برف ها دارد برایم تازه گی به چه زیبا جاده ایلام شهر پر طروات پر ز شورِ زندگی راه ها پوشیده شد از برف و یخ میرود راننده با اهستگی ....... ... .. . 10 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ ای دوست به دنبال واژه نباش کلمات فریب مان میدهند" وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش برود....... فاتحه کلمات را باید خواند!!! 12 لینک به دیدگاه
Saman_88 8062 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ نمی دانم سکوت گاه بی گاه لبانم چیست؟ نمی دانم تلاطم های رنجور نگاهم چیست؟ نمی دانم من از امواج یک طوفان چه می خواهم؟ نمی دانم من ازدنیای انسانهای بی قانون چه می خواهم؟ نمی دانم عدالت چیست یا تعریف آن از کیست؟ نمی دانم بساط این همه بی شرمیِ انسانیت از کیست؟ نمی دانم چراادراک عشق من چنین گنگ است؟ نمی دانم چراموسیقی قلبم کمی کند است؟ 8 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ آســمان هم گاهــــــی دلش می گیـــرد من که آدمم.... 10 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده