sahar 91 9480 ارسال شده در 1 اردیبهشت، 2013 شاید یه روزی شک داشتم...منتظر گذر زمان بودم... خیلی گذشته...اما چیزی که مونده ،نبودنه... الان دارم کم کم باور میکنم... حالا فقط فراموشی مونده . 12
*Reyhaneh* 3812 ارسال شده در 1 اردیبهشت، 2013 آدمای منفی رو دوست ندارم وقتی زیاد دورو برم باشن، نفس تنگی میگیرم:obm: 13
mani24 29665 ارسال شده در 1 اردیبهشت، 2013 چیزی برای نوشتن ِ اینجا ندارم..نمیدونم شایدم داشتم..ولی الان دیگه یادم نمیاد! حس یه قایقی رو دارم که داره غرق میشه! شاید زمان بتونه این یخ زدگی رو آب کنه...شاید! 9
Mina Yousefi 24161 ارسال شده در 1 اردیبهشت، 2013 یه چیزی داره قلبمو فشار میده و کم کم میاد بالا تا میرسه به گلوم گلومو میسوزونه و میاد بالاتر میرسه به چشام یه لایه تار جلو چشامو میگیره نه نه نباید بزارم بریزه نباید خدایا صدامو میشنوی دارم میشکنم دستمو بگیر 12
آرتاش 33340 ارسال شده در 1 اردیبهشت، 2013 چرا همه دلشون پره چرا ناراحتن خدایا حال همه رو خوب کن خواهش میکنم 11
Mina Yousefi 24161 ارسال شده در 1 اردیبهشت، 2013 چه تلخ است علاقه ای که عادت شود عادتی که باور شود باوری که خاطره شود و و و خاطره ای که درد شود 10
*pedram* 21266 ارسال شده در 1 اردیبهشت، 2013 بـــــغضهايت را براي خودت نگه دار ! گاهي سبــــک نشوي ، سنگينتري ! 10
شــاروک 30242 ارسال شده در 1 اردیبهشت، 2013 خیلی عصبانیــــم:97: اما یه چیزی ته دلم باعث میشه یه لبخند خیلی مضحک رو لبام باشه :texc5lhcbtrocnmvtp8 فکر کنم به مرز جنون رسیدم دیگه !!!:14k8gag: 16
judyabott 8886 ارسال شده در 1 اردیبهشت، 2013 نمیدونم ولی حسی میگفت بیا اینجا ... منم با این حسسسسسامم :ws28: 11
pesare irani 41805 ارسال شده در 1 اردیبهشت، 2013 خداوندا من از تنهایی و برگ ریزان پاییز، من از سردی زمستان من از تنهایی و دنیای بی تو میترسم خداوندا من از دوستان بی مقدار، من از همراهان بی احساس من از نارفیقی های این دنیا میترسم خداوندا من از احساس بیهوده بودن، من از چون حباب آب بودن من از ماندن چو مرداب میترسم خداوندا من از مرگ محبت، من از اعدام احساس به دست دوستان دور یا نزدیك میترسم خداوندا من از ماندن میترسم، من از رفتن میترسم خداوندا من از خود نیز میترسم خداوندا پناهم ده :5c6ipag2mnshmsf5ju3 12
black banner 9103 ارسال شده در 1 اردیبهشت، 2013 مدت هاست نيومدم اينجا ها ... _____________________________________________ حيرانم از جام جهان !!! به قول حافظ : سال ها دل طلب جام جم از ما ميكرد .....و آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميكرد گوهري كه از صدف كون و مكان بيرونست.... طلب از گمشدگان لب دريا ميكرد راه رو كه گم كني ميشه آينه مصداق اين شعرها !! (( آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم ...)) عشق هم در دل ما سر در گم شد !! براي هر شروعي از خودت شروع كن !! اول ببين خودت چي هستي ، چي داري ، كجاي اين دنيا ايستادي ... گاهي آدم خودش چيزاي داره و خبر نداره ... هي ميره طلب ميكنه از ديگري آدم بايد خودش رو پيدا خود شناس كه شدي ، خدا شناس هم ميشي چي بگم ديگه ؟؟ من ني براي خور و خواب آمدم .... پس از مرگ درازي خواهم خفت !! خدايا ما رو بيدار كن !! درياي بي كراني است ، هستي !! شنا بلد نباشي غرق نميشوي فقط آب ميخوري و اذيت ميشي ... شنا كه ياد بگيري غرق ميشي .... (اينجا قانون معكوسه) من كه گفتم ، بزار اين چند تا جمله هم بگم / خيلي باهاش حال ميكنم : من و رسوايي و اين بار گناه / تو و تنهايي و چشم سياه از من تازه مسلمان بگذر / بگذر از سر پيمان بگذر ...... مستم از جام تهي ، حيراني ؟ باده نوشيده شده پنهاني 12
Z@laL 6664 ارسال شده در 1 اردیبهشت، 2013 در زندگی هرانسانی چیزهایی هست که به خودش هم مربوط نیست چه برسد به شما دوست عزیز 13
ara engineer 1866 ارسال شده در 2 اردیبهشت، 2013 وقتی داری بهم دروغ میگی و منم خیلی راحت قبول میکنم .... اصلا خوشحال نباش که تونستی منو مجاب کنی و نفس راحت بکشی ... چون من حرفتو باور نکردم ولی برای راحتی تو خودمو زدم به کوچه علی چپ... 10
.Apameh 25173 ارسال شده در 2 اردیبهشت، 2013 1سوالی بود پرسیده بودن که اگه 2نفر قرار بود لبه پرتگاه باشن یکیش اونی باشه که تو دوسش داری یکیش اونی باشه که دوستت داره کدوم رو نجات میدی اینم حکایت منه چه سخته 7
mani24 29665 ارسال شده در 2 اردیبهشت، 2013 مطمئن باش اونی رو که دوستم داره رو نجات می دم واونوی هم که دوستش دارمو پرت می کنم داخل دره 6
The Developer 5479 ارسال شده در 2 اردیبهشت، 2013 دلم واسه این جوونا میسوزه / یارو اومده تو یه مجلس با همه دست داده به غیر از پدر خودش / اخه لامصب اون پدرته چرا تو جمع خوردش کردی؟ به تو هم میگن پسر؟ اعصابم خورد شد این صحنه رو دیدم اه 14
ارسال های توصیه شده