رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

شاید یه روزی شک داشتم...منتظر گذر زمان بودم...

خیلی گذشته...اما چیزی که مونده ،نبودنه...

الان دارم کم کم باور میکنم...

حالا فقط فراموشی مونده .

  • Like 12
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

آدمای منفی رو دوست ندارم

وقتی زیاد دورو برم باشن، نفس تنگی میگیرم:obm:

  • Like 13
ارسال شده در

چیزی برای نوشتن ِ اینجا ندارم..نمیدونم شایدم داشتم..ولی الان دیگه یادم نمیاد!

حس یه قایقی رو دارم که داره غرق میشه!

شاید زمان بتونه این یخ زدگی رو آب کنه...شاید!

  • Like 9
ارسال شده در

رهام کنید ... :sad0:

  • Like 10
ارسال شده در

شاید زمان بتونه این یخ زدگی رو آب کنه...شاید!

  • Like 9
ارسال شده در

یه چیزی داره قلبمو فشار میده و کم کم میاد بالا تا میرسه به گلوم

گلومو میسوزونه و میاد بالاتر میرسه به چشام

یه لایه تار جلو چشامو میگیره

نه نه نباید بزارم بریزه نباید

خدایا صدامو میشنوی دارم میشکنم دستمو بگیر:4564:

  • Like 12
ارسال شده در

چرا همه دلشون پره چرا ناراحتن خدایا حال همه رو خوب کن خواهش میکنم:hanghead:

  • Like 11
ارسال شده در

چه تلخ است علاقه ای که عادت شود

عادتی که باور شود

باوری که خاطره شود

و و و

خاطره ای که درد شود:sad0:

  • Like 10
ارسال شده در

بـــــغض‌هايت را براي خودت نگه دار !

 

گاهي سبــــک نشوي ، سنگينتري !

  • Like 10
ارسال شده در

خیلی عصبانیــــم:97:

 

اما یه چیزی ته دلم باعث میشه یه لبخند خیلی مضحک رو لبام باشه :texc5lhcbtrocnmvtp8

 

فکر کنم به مرز جنون رسیدم دیگه !!!:14k8gag:

  • Like 16
ارسال شده در

نمیدونم ولی حسی میگفت بیا اینجا ... w58.gif

منم با این حسسسسسامم :ws28::ws28::ws28:

  • Like 11
ارسال شده در

خداوندا من از تنهایی و برگ ریزان پاییز، من از سردی زمستان من از تنهایی و دنیای بی تو میترسم خداوندا من از دوستان بی مقدار، من از همراهان بی احساس من از نارفیقی های این دنیا میترسم خداوندا من از احساس بیهوده بودن، من از چون حباب آب بودن من از ماندن چو مرداب میترسم خداوندا من از مرگ محبت، من از اعدام احساس به دست دوستان دور یا نزدیك میترسم خداوندا من از ماندن میترسم، من از رفتن میترسم خداوندا من از خود نیز میترسم خداوندا پناهم ده :5c6ipag2mnshmsf5ju3

  • Like 12
ارسال شده در

مدت هاست نيومدم اينجا ها ...

_____________________________________________

 

حيرانم از جام جهان !!!

 

به قول حافظ :

سال ها دل طلب جام جم از ما ميكرد .....و آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميكرد

 

گوهري كه از صدف كون و مكان بيرونست.... طلب از گمشدگان لب دريا ميكرد

 

 

راه رو كه گم كني ميشه آينه مصداق اين شعرها !! (( آب در كوزه و ما تشنه لبان ميگرديم ...))

 

عشق هم در دل ما سر در گم شد !!

 

براي هر شروعي از خودت شروع كن !! اول ببين خودت چي هستي ، چي داري ، كجاي اين دنيا ايستادي ...

 

گاهي آدم خودش چيزاي داره و خبر نداره ... هي ميره طلب ميكنه از ديگري

 

آدم بايد خودش رو پيدا

 

خود شناس كه شدي ، خدا شناس هم ميشي :hanghead:

:sigh: چي بگم ديگه ؟؟

 

من ني براي خور و خواب آمدم ....

 

پس از مرگ درازي خواهم خفت !!

 

خدايا ما رو بيدار كن !!

 

درياي بي كراني است ، هستي !! شنا بلد نباشي غرق نميشوي فقط آب ميخوري و اذيت ميشي ...

 

شنا كه ياد بگيري غرق ميشي .... (اينجا قانون معكوسه)

 

من كه گفتم ، بزار اين چند تا جمله هم بگم / خيلي باهاش حال ميكنم :

 

من و رسوايي و اين بار گناه / تو و تنهايي و چشم سياه

از من تازه مسلمان بگذر / بگذر از سر پيمان بگذر ......

 

مستم از جام تهي ، حيراني ؟

باده نوشيده شده پنهاني

  • Like 12
ارسال شده در

در زندگی هرانسانی چیزهایی هست که به خودش هم مربوط نیست

چه برسد به شما دوست عزیز:icon_gol:

  • Like 13
ارسال شده در

وقتی داری بهم دروغ میگی و منم خیلی راحت قبول میکنم ....

اصلا خوشحال نباش که تونستی منو مجاب کنی و نفس راحت بکشی ...

چون من حرفتو باور نکردم ولی برای راحتی تو خودمو زدم به کوچه علی چپ...

  • Like 10
ارسال شده در

خدایا این حس خوبو از ما نگیر.. :girl_in_dreams:

  • Like 13
ارسال شده در

1سوالی بود پرسیده بودن

که اگه 2نفر قرار بود لبه پرتگاه باشن یکیش اونی باشه که تو دوسش داری یکیش اونی باشه که دوستت داره

کدوم رو نجات میدی

اینم حکایت منه

چه سخته

  • Like 7
ارسال شده در

مطمئن باش اونی رو که دوستم داره رو نجات می دم

واونوی هم که دوستش دارمو پرت می کنم داخل دره

  • Like 6
ارسال شده در

حرفم نمیاد:hanghead:یه جوریم دلتنگم نمیدونم چرا :sigh:

  • Like 8
ارسال شده در

دلم واسه این جوونا میسوزه / یارو اومده تو یه مجلس با همه دست داده به غیر از پدر خودش / اخه لامصب اون پدرته چرا تو جمع خوردش کردی؟ به تو هم میگن پسر؟ اعصابم خورد شد این صحنه رو دیدم اه

  • Like 14
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...