رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

هم دارم گزارش طرحمو خلاصه مي كنم،هم تو انجمن مي چرخم، هم آهنگ گوش ميدم!:w58::whistle:

چه گزارشي بنويسم من!!!:ws28:

  • Like 11
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

به یک حس مبهمه گنگه ناراحت کننده که نمیدونی برای چیه چی می گن؟:ws38:

  • Like 10
ارسال شده در

از اولش تنها بودم / فکر کنم تا آخرش هم باید تنها باشم

  • Like 14
ارسال شده در

سوزن می زنم بر نوکِ انگشتانم...

 

اندکی زخم می شود به قدرِ کفایت...نمک می پاشم بر آن...

 

تا چشم هایم در وقت شب گرمِ خواب نشوند...

 

تا پلک بزنم و بیدار باشم...اندکی سوزش حس کنم لا به لای یکی رَج و یکی زیر زدن واژه هایم...

 

تا قالیِ نوشته هایم سپیده دم حاضر شود...تا بیایی و ببری با خود...

 

تا بد قول نشوم در مقابل چشمانت که تابلویِ حق به جانبی هستن در سبکِ رئال!

.

.

.

من تازه تازه هستم وقتی انگشتانم فرسوده شده اند از سوزن هایی که بر خود زده ام...

 

انگار وقت سوزن زدن به خود...جُوالدوز زدن به دیگران را فراموش می کنم لا به لای دردهایی که با نمک بر آن پاشیده ام...:icon_redface:

 

 

  • Like 14
ارسال شده در

خدايا اگه بهم وعده بهترين چيزاي اين دنيا رو بدي:JC_thinking:...

من دوستامو با تمام دنيا عوض نميكنم!:girl_yes2:حتي با يكي شون!:ws46:

منظورم دوستاي واقعيمه!!!اصل...ناب...بي مثال!:icon_redface:

  • Like 11
ارسال شده در

بازم ماکارونی و یه حس مشترکِ پر خاطره:5c6ipag2mnshmsf5ju3

  • Like 11
ارسال شده در

یه آدم چقد میتونه ظرفیت داشته باشه!

 

مگه چیکار کرده که این همه انتظارات ازش بالاس!

 

شایدم من بی جنبه ام!

  • Like 14
ارسال شده در

به نظرت خوشحال تر از منم امشب هست ؟!

خداجون چجوری تشکر کنم

این قلب نمیدونم چطوری این همه هیجان و میتونه تحمل کنه ؟!

همه ی رنگای قشنگ و یکجا دیدم

مهربانم ازت ممنونم.

  • Like 12
ارسال شده در

سوال های دوران های مختلف پسران:

 

ابتدایی: فیسبوک داری؟

راهنمایی: دوس دختر داری؟

دبیرستان: تا حالا س.ک.س داشتی؟

دانشگاه: داداش خودکار اضافه داری؟

  • Like 4
ارسال شده در

دارم سرما می خورم...لعنتی هوا خیلی سرده....-7 درجست.....:w768:

امروز وسط یه فروشگاه واستادم یه عطسه ی بلند کردم همه برگشتن نگام کردن :w58:

خب لعنتیا ماشین ندارم که...با پای پیاده می رم و میام..... سرما هم می خورم خب.....مث شماها نیستم که از تو پارکینگ خونه تا پارکبنگ فروشگاه با تو ماشین باشم :whistles:

 

مرفه های بی درد:4564:

  • Like 17
ارسال شده در

حتی اینقده رغبت نمیکنم زل بزنم تو صورتش بهش بگم حاللللللللمو بهم میزنی نکبت!!!:banel_smiley_4:

  • Like 13
ارسال شده در

دارم پوست میندازم

میخوام از این زندگی که برا خودم درست کردم بیام بیرون

احتیاج دارم به 1 محرک

به 1 انگیزه

  • Like 11
ارسال شده در

حَسَبِ امر روزگار مُهر سکوت می زنیم بر زبان...

 

هر دو زبان...

 

زبانِ کام و زبانِ سر...

خودمانی بگویم خفه می کنیم در نطفه افکار هفتا بیجارمان را(این اصطلاح شمالی ست:ws3:به معنای دَرِهَم)

 

چون مردم مشترکاتش رو سَوا نمی کنند بلکه تفاوت ها را بر می دارند و می گویند..هان! به درد یک قرون نمی خوره اینا!

 

همیشه تا رنگِ واژه هات فرق کنه..می شی عَلَمِ یزید....حتی اگه حُر باشی و حسینی فریاد بزنی...

 

اونا یزدی می شنَوند و آبِ توجه رو می بندد به تو.... :ws37:

 

و تو شهید می شی این میون....شهید گمنام!

 

 

پ.ن:مطالب فوق، پس از بحث در بازار روز با مغازه دار بر سر سوا کردن میوه ها و عدم رضایت مغازه دار و گفتن آنکه: درهمه

 

آقا!!!......و بعد از آن.. یک بحث فلسفی با یک دوست دیگر..شکل گرفت..... :ws37:

 

 

خدا آخر و عاقبت ما رو به خیر کنه....:ws3:

  • Like 10
ارسال شده در

امروز خیلی خوشحال شدم تا کتاب رها خانم جمشیدی رو دیدم که چاپ شد می دونم برای این رمان خیلی زحمت کشید صمیمانه به خانم جمشیدی تبریک می گم امیدوارم چاپ این کتاب مقدمه ای باشه برای نگارش کتابهای بعدی

  • Like 9
ارسال شده در

تموم شدددددددددددددددددددددددددد:hapydancsmil:

 

 

امتحانا تموم شددددددددددددددددد:hapydancsmil:

 

خدا کنه مشروط نشم :whistle:

  • Like 9
ارسال شده در

گاهی دلم میخواد یه ماشین زمان داشتم بر میگشتو به عقب فرصتای از دست رفترو جبران میکردم ،یه پاک کن ور میداشتمو غلطامو تند تند پاک میکردم ،چه فکرای محالی به سرم میزنه

  • Like 12
ارسال شده در

این روزها عجیب دلتنگم و عجیب آروم!

این آرامش رو خیلی وقت بود نداشتم اما الان انگار پیچ زندگیم کم شده...

این روزها خوبه ( ای کاش خوش هم به آرامی ناخوش بگذره...)

دلم هم برای دلیل همین آرامش، تنگه...!

  • Like 12
ارسال شده در

بر ميگردم...:icon_redface:

...

دوستاي خوبم دوستتون دارم:icon_gol:

  • Like 10
ارسال شده در

مرسی که اون ته ته های ذهنت هنوز هستم و فراموشم نمی کنی...:icon_redface:

  • Like 7
ارسال شده در

یکی از دوستام توی فیسبوک نوشته بود...جدی بود قضیه ها :w58:

امشب توی دفتر یکی از دوستان... دفتری که لب خیابون هستش....

 

آقا اومده توو میگه: ببخشید پرسپکتیو دارید؟؟؟؟:ws52:

 

من :|

دقیقا 5 ثانیه مرگ مغزی شدم.....:obm:

بعد ازش پرسیدم دارید شوخی میکنید ؟؟!!! گفت: نه آقا ..پرسپکتیو میخوام! :th_scratchhead:

من: آقا بنظرتون من شبیه دلقک هام یا دوستم؟؟؟؟؟؟

طرف...نه آقا ...خب پرسپکتیو میخوام!:164:

ووووووووووووووی :ws28:

 

وای اینقدر خندیدم که دلم درد گرفت.... یادش هم که میفتم خندم می گیره...:ws28:

خدایا این انسانهای شاد رو از ما نگیر:ws28::ws28::ws28:

  • Like 14
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...