رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

دیگه تو این دور و زمونه نمیشه فهمید کی واقعا شکست خورده کی نخورده :banel_smiley_4:میان الکی تیریپ افسرده ها رو در میارن میگن میخوام خودکشی کنم :banel_smiley_4:مام هم این ور غصه میخوریم که بیچاره :banel_smiley_4:بعد چند روز میبینی بازم تو سایت اومده نه تنها خودکشی نکرده بلکه یادش رفته شکست خورده بود:banel_smiley_4:بابا آزار دارید ملت و نگران میکنید آخه:banel_smiley_4:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

چرا ادما اینقده راحت با روحیه و احساس یه انسان بازی میکنن ؟

ایا واسه چند ثانیه خودشونو جای اون طرف میزارن ببینن چه حالی میشه؟

خدا نکنه پای شک تو زندگی باز شه :hanghead:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

اصلا به هیچ وجه حرصم تخلیه نمیشه آخه چرا دروغ میگن :banel_smiley_4:باز اگه واقعا مشکل داشتن ادم حرص نمیخورد

بعضیا دوس دارن دیگران و نگران کنن آخه چه نفعی میبرن همه نگران شن.:banel_smiley_4::vahidrk:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

باید یه زن باشی تا من رو بفهمی .... باید جای من باشی تا درکم کنی .........

 

تو چه می دونی چه دردی میکشم......

وقتی کنار خیابون می ایستم برای تاکسی، و تو به خودت اجازه می دی با ماشین های مدل بالا جلوی من نگه داری و ازم قیمت بپرسی...

چرا ؟ چون مرتب و اون طور که دلم خواسته لباس پوشیدم؟

 

تو چه می دونی چه زجر آوره .....

وقتی توی خیابون دارم راه می رم و تو به خودت اجازه می دی یک ساعت آسایش من رو سلب کنی و با بهانه و بی بهانه جلوی من سبز بشی .....

چرا ؟ چون اشتباه کردم و وقتی آدرس رو ازم پرسیدی جوابت رو دادم ؟

 

تو چه می دونی با روان من چه کار می کنی ......

وقتی حس می کنم پشت سرمی و بهت اجازه رد شدن می دم اما تو در عوض به من دست درازی می کنی ....

چرا ؟ چون آدم حسابت کردم؟

 

تو چه می دونی چه فشار روحی رو تحمل می کنم ......

وقتی توی ترافیک پشت چراغ قرمزم برام شیشه می کشی پایین و شماره پرت می کنی

 

تو چه می دونی چه حس تنفری رو به من القا می کنی ......

وقتی می بینم دست توی دست کس دیگه ای هستی اما از من هم چشم برنمی داری .....

چرا ؟چون نمی تونی جلوی دل هرزه ات رو نگه داری ؟

 

نمی دونی .... نمی دونی چه حالی بهم دست می ده وقتی صدای سوت نحست یا صدای گوش خراشت رو می شنوم که من رو با الفاظ "وای چه جیگری" "عجب هیکلی " "چه خوشگلی" ..... مخاطب قرار می دی

 

چرا وقتی روبه روی من می ایستی فکر می کنی که اومدی خرید ! چرا درک نمی کنی که با نگاه های کثیفت چقدر من رو ناراحت می کنی !

یعنی تنفر رو توی چشمای من نمی بینی ؟!

 

فکر می کنی من هم اسباب بازیتم ؟ به همین خاطره که با این وقاهت به خودت اجازه می دی بیای توی خیابون و من رو بغل کنی ؟ به همین خاطره که به خودت اجازه می دی هر دقیقه با یکی از همجنس من بازی کنی ؟ آخه من دلت رو زدم حالا نوبت یکی دیگه است !؟ حالا عروسک بعدی ؟

 

داره حالم از این مردم به هم می خوره که......که تو اشتباه می کنی و من رو روی لبه تیغ نگه می داری

اما نگاه های نیزه وار مردم به سمته منه که تو باید خودت رو نگه داری تا پسر مردم به خطا نره

آهای پسر مردم .... پس شکایت نکن اگر خواهر و مادر خودت هم روزی ملعبه دست امثال خودت شدن

 

اسم خودت رو می ذاری مرد ؟ اگه تعریف مرد تویی, پس لعنت به هرچی مرده

 

هر چند که تو هیچ کدوم رو نمی فهمی ... تنها چیزی که برای تو مهمه ارضای نفسته

 

 

اما مطمئن باش ریشه این تنفر توی قلبم در نهایت تو رو به نیستی می کشه .

  • Like 16
لینک به دیدگاه

هر چی می گذره مطمئن تر می شم که تنها وابستگی من به این کشور، اول خانواده و بعد دوستام هستن...

 

اینجا داره تبدیل به یه جنگل پر از حیوانات درنده می شه . دوست ندارم تو جنگل زندگی کنم :ws37:

  • Like 19
لینک به دیدگاه

گاه... نوشته هایت را میخوانم ...!

چه زیباست حرفهایت...ساده وبی ادعا!

گاه نوشته هایت را میخوانم!

گاه نوشته هایی که از دلت فرمان میگیرد!؟

تفاوتی نمیکند با زبان عامیانه یا با تشبیه و کنایه...

غمگین یا شاد...

گاه ... نوشته هایت را میخوانم!

وگاه نوشته هایت را دوست دارم!

 

 

  • Like 14
لینک به دیدگاه

گاهی شنیدن موفقیت یکی اونقدر خوشحالت میکنه که انگار خودت پیشرفت کردی...کاش میدونست موفقیتش چقدر برام مهمه و خوشحالم میکنه...

چرا بعضی وقتا حس میکنی این فاصله ها هستند که سبب جدایی میشن...آیا واقعا همینه " از دل برود هر آنکه از دیده برفت " ؟؟؟

اشکال نداره سالم و خوشحال باشه ...یاد منم نبود نبود.

  • Like 14
لینک به دیدگاه

اما زخم ها هیچ وقت خوب نمیشن ؛ بسته به عمق زخم همیشه یه لکه ناهماهنگ برات به جا می مونه

مخصوصا زخم دل آدم که میشه مثل چینی شکسته با ارزش ؛

یعنی نه می تونی بندازیش دور نه دیگه برات کارایی داره

فقط محض این که بگی وجود داره باید نگهش داری :hanghead:

  • Like 13
لینک به دیدگاه

بهت می گم ...می شینی هزار تا فکر می کنی...

بهت نمی گم ...باز می شینی هزار تا فکر می کنی....

چیکار کنم دیگه؟:4564:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

کلید که در قفل میچرخانی

18 دی 91

 

 

 

کلید که در قفل میچرخانی میزند بصورت همین سیلی تنهایی محیط

روزگار روزگار نیست ، تکرار قَشو قَش های جبرئیل به حال ماست ، سوژه میکند هرشب لطیفه ای از تلخی مزاج ما

بقول عزیزی نان در خون میزنیم میگویند خداوند امتحانت میکند عیب ندارد بخور ، خدا به مادر موسی یکبار گفت بچه ات را به آب بینداز ، دیگر هی که نمی انداخت، آب بازی که نمی کرد

خلاصه به یاد نوستالژی آبگوشت ، نان در خون دل میزنیم و در وقت عسرت به یاد شادی های نکرده عزا پوش میشویم

کلید که در قفل میچرخانی میزند بصورت همین سیلی تنهایی من

همین

  • Like 9
لینک به دیدگاه

اگه یکی باشه من رو بفهمه!

براش غرورمو بهم می زنم!

گریه که سهله!!

.

.

.

.

پسورد فیک بوخمو بهش میدم!! icon_razz.gif

و حتی نصف پاستیلا و لواشکامم بهش میدم

تازه همه ی اینا یه طرف یه دونه از ته دیگ سیب زمینیامم بهش میدم !

 

 

:ws37:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

شب های زیبایی که با منی هر لحظه اش طوماری میشوند برای کم اوردن دفتر خاطراتم.بمان تا این زیباییها ادامه داشته باشه.بمان تا باور کنم حس زیبایی را که معنی عشق را از فرسنگها فاصله برایم القا میکنند.شکهایت را یکی یکی به یقین تبدبل میکنم اگر خودت بخوایی.یقینی که ما را بهم خواهد سپرد برای همیشه:5c6ipag2mnshmsf5ju3

  • Like 12
لینک به دیدگاه

نمیدونم اسم سریال چیه تو شبکه 2 بهش توجهی هم ندارم ولی از اول تا آخرش که حدود 45 دقیقه بود 40 دقیقش زن و مرد دارن گریه میکنن ، صدا سیمای جمهوری اسلامی نمیدونم چه اصراری داره برای این همه سم پاشی و بازی کردن با روح و روان مردم ، باز به یاد داستان شکنجه خاموش افتادم

  • Like 14
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...