fargol_2408 3453 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ دلم برای کسی تنگ است که دلتنگ است دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه داد دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلامش مرا در عشقش غرق می کند دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را آرزو دارد دلم برای کسی تنگ است که چشمانم، چشمانش را می طلبد دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخم های کهنه است دلم برای کسی تنگ است که محرم اسرار است دلم برای کسی تنگ است که دلتنگ دلتنگی هایم است.... 8 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی، پیر میشی. از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی، میبُری. از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی، زیادییی 13 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ عذاب میکشی وقتی به ارزوهات نرسی و و بدتر از اون اینکه ارزوهات از بین برن کاش خدا دوره ای به اسم جوونی نمیزاشت از بچگی میرفتی پیری 9 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ آهااااای؟؟؟ آقا یا خانومی که با دوتا یوزر میای انجمن. از سرکار گذاشتن ما لذت میبری؟؟؟ لدفن با یه یوزر با احساسات ما بازی کن 7 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ مــردان واقعـــی وفـادارند ... اونا وقت ندارن دنبال زنـان دیگه بگــردن، چون مشــغول پیــدا کردن راه های جــدیدی برای دوسـت داشتن عشق زندگـــی خودشـون هســـت.... 9 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 دی، ۱۳۹۱ کاش حالت تهوع عوض معده به مغز سرایت میکرد تا هرچی توش بود بالا میاوردم بعدش راحت میشدم... 10 لینک به دیدگاه
EOS 14528 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۱ یه وقتایی توی شرایطی قرار می گیری که می گی "لعنت به این لحظه ها ؛ فقط کاش زودتر تموم بشه ...." در حالی که بعده ها همون لحظه ها بودن که برات خاطرات شیرینی رو رقم زدن :hapydancsmil: اما یه وقتایی هم هست که فکر می کنی غرق لذتی و می گی "کاش زمان همین جا توقف کنه و این لحظه ها تموم نشه ...." در حالی که باز هم بعده ها همون لحظه ها می تونن برات زجرآورترین خاطرات رو بسازن 11 لینک به دیدگاه
*pedram* 21266 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۱ بوی شوم امتحان آیدهمی ...... یارصفر مهربان آید همی.........ما ز تعلیم و تعلم خسته ایم. دل به امید تقلب بسته ایم.......مابرای کسب مدرک آمدیم........ نی برای درک مطلب آمدیم . (ایام جانسوز امتحانات برشما دانشجویان و دانش آموزان کوشا تسلیت...!) 6 لینک به دیدگاه
hakan_68 2446 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۱ آدم برفی هم که باشی دلت میخواهد کسی در آغوشت بگیرد، دلت میخواهد یک نفر کنارت باشد، تا گرمت کند ، تا آرامت کند. مهم نیست آب شدن... ،نیست شدن.. 7 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۱ کاش بودی ... وقتی نیستی جای خالیت خیلی احساس میشه حالا میفهمم چقد بهت احتیاج دارم و چه حامی بزرگی هستی دلتنگتم 18 لینک به دیدگاه
padrone 1136 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۱ خدایا شکوه وگلایه حق من نیست ولی منو ببخش که کم اوردم...منو ببخش که صبرم سراومد...منو ببخش که میگم خسته شدم...منو ببخش ولی عیب نداره این اشکهام همیشه مال تو بودن امشبم تقدیمت میکنم . خوذم و زندگیم با نفس تو پابرجاست...فقط ازت میخوام از اسارت نجاتم بدی از گدایی محبت بدم میاد خودت ارضام کن از اینکه با دل کسی بازی کنم بدم میاد خودت چاره ساز باش 15 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۱ امروز از فرط خستگی روحی و جسمی خیلی بهش توپیدم...خیلی بد....خب حرفاش تکراری بود...اما من باز نتونستم تحمل کنم... می دونم ناراحته...منم هستم....امیدوارم منو ببخشی...همین برام کافیه 20 لینک به دیدگاه
millan 1272 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۱ “شما” گرچه واژه محترمی است ولی ”تو “ شدن لیاقت میخواهد . . . 19 لینک به دیدگاه
The Developer 5478 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۱ دوباره بارید از آسمون شهر برف / زوده ولی پاییز نیومده در رفت / میان پایین از بالا دونه های برف + الهی شکر همه چی روبراهه مرد 15 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۱ اکثرا بهم میگن خدا نکنه تو عصبانی شی... فکر کنم دارم به اون مرحله میرسم... انقد شلنگ تخته ننداز.. صبر منم حدی داره.. تا ی جایی کوتاه میام.. بعد از ی اتفاق فکر میکنم بی تفاوت شدن نسبت به دیگران برام آسون شده!!! کاری نکن بی تفاوت شم... 19 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۱ این قصه هم رسیده به پایان خداحافظ جان شما و خاطره هامان خداحافظ من میروم بدون تو اما دعایم کن در اولین تراوش باران خداحافظ 16 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۱ همه چیز شرطی شده.. حتی دوست داشتن... 20 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۱ اومدم واسه خودم ی تاپیک درست کنم تو گاه نوشته ها و حرفامو بزنم.. ولی بازم ترسیدم.. ترسیدم تبدیل بشن به ی مشت خاطره تلخ که بعدا برن رو مخم!!! نوشتن هم جرات میخواد که ما نداریم...:icon_razz: 21 لینک به دیدگاه
Saba Heidari 14145 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۱ ینی یه وقتی هست ادم حس میکنه که هیچکس به جز اون یه نفر نمیتونه خامیش باشه و فکر نبودنه اون یه نفر دیوونش میکنه. من دقیقا تو همین حالتم. دارم از فکر نبودنش دیوونه میشم 15 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۱ چیزی نمیگویم ، از سر خوشی نیست همین 13 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده