azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ من اینجا هستم .... کنار کوهی از خاطرات .... خدایا یا فراموشی بده ... یا این کوه خاطراتو با یه زلزله با زمین صاف کن .... میبینی که نمیتونم فراموش کنم .... نمیتونم ... نه نمیتونم ............تو معجزه کن ..... 10 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ دلم خیلی خیلی خیلی گرفته! دوست داشتم کلی حرف بزنم اما همه چیز تو همین خلاصه می شه! خسته شدم دیگه...کاش زودتر خوب شم،دلم یونی می خواد حتی امتحانم باشه بهتر از این مریضی و خونه نشینیه :sad0: 11 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ خدایا نمیدونم چرا وقتی میخوام باهات حرف بزنم باید بیام اینجا حرفامو بنویسم دل منم خیلی گرفته میترسم بگم از تو ، اخه میترسم در حد انسان بودنم بگم بعد شرمنده شم دلتنگی و انتظار رو کنار هم بزا ببین چقد دردناکه، تو میدونی که من از انتظار متنفرم من این شکلیم 11 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ چقدر خوب شد بیرون رفتنمون کنسل شد...باد میاد در حد المپیک ...ســـــــــــــــرد 12 لینک به دیدگاه
farhatami 1390 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ به پسرم درس بدهيد او بايد بداند كه همه مردم عادل و همه آن ها صادق نيستند ، اما به پسرم بياموزيد، كه به ازاي هر شياد، انسان صديقي هم وجود دارد . به او بگوييد ، به ازاي هر سياستمدار خودخواه ، رهبر جوانمردي هم يافت مي شود . به او بياموزيد ، كه در ازاي هر دشمن ، دوستي هم هست . مي دانم كه وقت مي گيرد ، اما به او بياموزيد، اگر با كار و زحمت خويش ، يك تومان كاسبي كند بهتر از آن است كه جايي روي زمين پنج تومان بيابد . به او بياموزيد، كه از باختن پند بگيرد . از پيروز شدن لذت ببرد . او را از غبطه خوردن بر حذر داريد . به او نقش و تاثير مهم خنديدن را يادآور شويد . اگر مي توانيد، به او نقش موثر كتاب در زندگي را آموزش دهيد . به او بگوييد، تعمق كند ، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقيق شود . به گل هاي درون باغچه و زنبورها كه در هوا پرواز مي كنند ، دقيق شود . به پسرم بياموزيد كه در مدرسه بهتر اين است كه مردود شود اما با تقلب به قبولي نرسد. به پسرم ياد بدهيد، با ملايم ها ، ملايم و با گردن كش ها ، گردن كش باشد . به او بگوييد، به عقايدش ايمان داشته باشد حتي اگر همه بر خلاف او حرف بزنند . به پسرم ياد بدهيد، كه همه حرف ها را بشنود و سخني را كه به نظرش درست مي رسد انتخاب كند . ارزش هاي زندگي را به پسرم آموزش دهيد . اگر مي توانيد به پسرم ياد بدهيد كه در اوج اندوه تبسم كند . به او بياموزيد كه از اشك ريختن خجالت نكشد . به او بياموزيد كه مي تواند براي فكر و شعورش مبلغي تعيين كند ، اما قيمت گذاري براي دل بي معناست . به او بگوييد، كه تسليم هياهو نشود و اگر خود را بر حق مي داند پاي سخنش بايستد و با تمام قوا بجنگد . در كار تدريس به پسرم ملايمت به خرج دهيد، اما از او يك نازپرورده نسازيد . بگذاريد كه او شجاع باشد، به او بياموزيد كه به مردم اعتقاد داشته باشد توقع زيادي است اما ببينيد كه چه مي توانيد بكنيد ، پسرم كودك كم سال بسيار خوبي است 8 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ دلم برا اون بالاییه تنگ شد مهناز؟؟؟ :w821: 11 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ این روزها بویِ دهانت که خنثی باشد با سر بالا راه می روی.... نه خانی میرود...نه خانی می آید... نه جوابِ سنگ ریزه ، کلوخ می شود.....نه در پیِ کُنش ، واکنشی می آید... کسی ناخونک نمی زند بر تنت که هیس!...دو قدم آنورتر کسی از رویایی تو که زمزمه کردی پریشان شد.... این روزها بویِ دهان ها هم معیاری شده است برای تشخیص خوب از بد..... که چه کسی بد ما را می خواهد و چه کسی خوب مارا.... دستمالِ باید گرفت جلویِ نفس.... . . . که یک وقت در پیاده رو.....یقه گیر نشوی به بهانه ی آنکه بوی دهانت خنثی نبوده 15 لینک به دیدگاه
*pedram* 21266 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ [h=5]خیلیا.... ۲۰ سالگی میمیرن، ۸۰ سالگی دفن میشن...!! [/h] 8 لینک به دیدگاه
goddess_s 16415 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ تو هیچ کاری نکردی همین کاری نکردنت دلیل همه تلخیاس 8 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ طرز فکر و نوع نگاه آدما خیلی با هم فرق داره مثلا بعضی از حرفا یا بعضی از کردارها که برای بعضیا نشون دهنده یه حس خاص و یا یه نظر و ایده خاصه برای یکی دیگه مثل من فقط مایه خندست... ولی مشکل اینکه که نمیتونیم حس طرف مقابلمون رو بخونیم و اونوقت متناسب با اون رفتار کنیم و یا حرفی رو بزنیم. 23 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ هوا سرد شده ... زمان هم که چه زود میگذره روزگار عمر ... و الان... خدایا نمیشه یه کم فقط یه ذره بهم کمک کنی ؟ خدایا یه لطفی میکنی ؟ فقط گذشته و خاطراتش رو پا ک کن آینده با من ... تو فقط حاطراتم رو پاک کن همین ..... 11 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ من دلم میخواد یه روزی یه جایی یه وقتی دلم هیچی نخواد ! 13 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ بیست و سه روز مونده تا امتحان شرو کردم به خوندن رو زی دو یا سه ساعت نهایتا میتونم بخونم خدا به خیر بگذرونه 10 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ چقـــــد از زمستون بدم میاد ... از لخت و بی روح شدن طبیعت ... از سرمایی که تا مغز استخون آدمو می سوزونه ... همیشه 3 ماه زمستونو به امید بهار می گذرونم و با یاد پاییز ... فعلا 87 روز مونده ... 11 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ ریگی به کفش داشت و رفت....جلوتر تبدیل شد به پاره سنگ... شیشه خرده ای داشت جنسِ ناجورش...جلوتر که رفت شد ، ضد گلوله و چند لایه شد شیشه خرده.... در این دیار..در این زمان...گوش و چشم می چسبانیم به دیوار و حیاط همسایه... که نکند پنبه ی لحافی که ما بر روی آن می خوابیم را آن ها دارند به باد می دهند... در این دیار...در این زمان...تخته سیاه کلاس مثل قدیم سیاه نیست... سیاهه ی اعمال این روزها بر روی کاغذ سیاه یا سفید به یک میزان نوشته می شوند.... آنکه در این میان حسابش پاک است...او را از محاسبه هیچ باکی نیست.... چه نامه ی اعمالش سیاه باشد با خط سفید....چه سفید باشد با خط سیاه.... پ.ن:من می نویسم از درد های انسانی...من نقد می کنم بی اخلاقی ها را.... من از دیده ها و شنیده های خودم در دنیای واقعی....برای دنیای مجازی واژه سازی می کنم... من را با هویت مجازی هیچ کاری نیست... درد نامه هایِ من را از این دنیای واقعی بشنو....فقط بشنو...نه با خود...نه با دیگری مطابقت نده.... که سوتفاهم ها در لا به لای همین مطابقت هاست... موخره:نوشته ی بالا در مواجه با یک انسانی نوشته شد که از جوراب دزدی به شتر دزدی رسید. 12 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۱ و من همچنان بیمار بیماری جسم و روح وجودمو فرا گرفته یه لحطه سرم گیج رفت حس کردم دیگه وقتشه و دارم میمیرم یه لبخند ملیح زدم ، اما ... این داستان همچنان ادامه دارد .... لامصب کاش سینمایی بود بعد 2 ساعت تموم میشد ، آینه دق شده سریال ایرانی که اینقد کشش میدن اخرش میشه این :84eb3ampc0vsywihe0i سر و تهشم که 11 لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۱ خوب يا بد؛ هر زماني يه كولهبار از خاطرات همراه خودش داره. هر مكاني، ياد آور مجموعهاي از آدما و اتفاقاته. هر فصلي يك كتابه براي خودش. ميشه كتابو باز كرد و خوند و توش غرق شد. ميشه هم گذاشتش يه جا خاك بخوره زندگاني اين است.:flowerysmile: 23 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۱ امضای من آهنگ پروفایلمه از شاملو، خواستین گوش بدین 6 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۱ پیرمرد قد خمیده ایه که کارش جمع کردن ضایعاته ، هر روز تو آشغالا دنبال کارتن و کاغذو پلاستیک میگرده ، کمکی هم قبول نمیکنه ، امروز هم ، ولی با دستی شکسته ، با خودم میگم هرچی سنگه مال پای لنگه ، خدایا کو این عدالتت ؟ 12 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 دی، ۱۳۹۱ past is a nice place to visit but certainly not a good place to stay 21 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده