رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

بُغض آواره ی این کُنج و اون کُنج دیوار اتاقمه...

 

مالِ من نیست...واسه یک عزیزیه که اومد درد و دل کنه....ولی...

 

ولی نشست نگاه کرد و بغضش رو جا گذاشت و رفت..

 

بغضش هم مثه نگاهاش...هی اینور و اونور اتاق می چرخه..اونم دهنش بسته است....اونم فقط مرغ پَر کَنده است...

 

قربونش برم الهی....مادر همیشه باید صندوقچه باشه....sigh.gif

 

مادر همیشه باید مادر باشه....نقش زن بودن رو..حق داشتن رو...می زاره کنار...

 

با اینکه می تونه شهر رو بهم بریزه....آروم بغضش رو اینجا و اونجا جا می زاره....

 

دلش سر ریز شده...

 

 

پ.ن:بغض ماماناتون رو بگیرین ازشون....نزارین دلشون غصه شه....:ws37:

  • Like 22
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

اخه ادم چقد میتونه خودشو بزنه اون راه ... چقد میتونه به چیزی فکر نکنه

میبینی اطرافیانت ناراحتن و هیچ کاری نمیتونی واسشون انجام بدی ... خیلی ادمو زجر میده :4564:

 

اخه چرا خدا ی کاری نمیکنه ... چرا ی دری باز نمیکنه ...

خدا پس کو اون دری که همیشه میگی ...

ی نگاه هم به ما کن ...:icon_redface:

 

اخه ما که جز تو امیدی نداریم ...

  • Like 16
لینک به دیدگاه

سلام بر همگی............خب با اجازتون توی تکمیل ظرفیت دانشگاه ازاد هم قبول نشدم ......نیس خیلی خونده بودم:ws3:

شوخی کردم.........راستش نخونده بودم........الان هم اصلا ناراحت نیستم ب هرحال خودکرده را تدبیر نیس:banel_smiley_4:

ایشالا میشینم میخونم واسه سال بعد حالا یا ازاد یا دولتی........

فقط فکر بابای نازنینم هستم ک دوباره باید خرج دانشگاه ازاد منو بده اگه بخوام ازاد برم........هی روزگار:sigh:

دوس داشتم میلیاردر بودم.......البته اون موقع تو ایران نمیموندم....با کله میرفتم......والاااااااا....

ادم ب فرداش امیدی نداره.....

  • Like 17
لینک به دیدگاه

دلم یه خواب اروم وعمیق میخواد اونقدر عمیق که بیداری از اون خواب مساوی با فراموش کردن همه باشه

همه ادمای خوبی که هرروز میبینیمشون

چقدر شبیه امیدواری مضاعفه:sigh:

  • Like 16
لینک به دیدگاه

تقدیم به عزیزی:

 

مرگ و حس و حال آدمیان عالمی دارد

ما زندگی را مفت میدهیم به بهای مردن

پیله نمی دریم ، واژه نو نمی کنیم ، خود گیریمی ، خود درگیریم ، خود نشناس

بال زدن دهن کجی معصومانه ایست که ما به مرگ نشان میدهیم

ما به مرگ ، نمردن را نشان میدهیم

ماز زنده ایم به زندگی

مرگ در مسلک ما راه ندارد

  • Like 16
لینک به دیدگاه

تا حالا زیرِ آبپاشایی که وسطِ چمنا میزارن ، بعد به این ور اوونورم میپاشه ، راه رفتی؟

خیلی حال میده :biggrin:

  • Like 23
لینک به دیدگاه

امروز سر کلاس مبانی نطری استاد کلی صحبت کرد از در و دیوار داشت میگفت زده بود کانال فلسفه :w58:به جرات میگم 90 در صد بچه ها 90درصد حرفاشو نمیفهمیدیم:w58:

حالا هی بچه ها میگن استاد خسته نباشید سته نباشید مگه از رو میره:banel_smiley_4: میگفت شما خسته شدین چرا اومدین معماری :banel_smiley_4:( یکی نبود بگه آخه مادرت خوب پدرت خوب این حرفت چه ربطی داره به خسته نباید گفتن ما)خلاصه آقا 2 ساعت ایشون حرف زدن:banel_smiley_4:

تا بالاخره خودش کف کرده بود گفت 5 دقه سر جاتون نفس بگیرین تا دوباره شروع کنیم:w58:

تو اون استراحت گوشی دوستم زنگ خورد جواب داد همون سرکلاس فقط گفت الو یهو زد زیر گریه... حالا گوشیشو قطع نکرده همینجور نگه داشته انگار زبونش بند اومده بود با یه دست داره پیشونیشو میزنه هی میگم چی شده بابا؟؟؟ یهو صداش دراومد گفت بابابزرگم:sad0:

بابابزرگش فوت کرده بود...:sigh:

رفت خونه ....:sad0:

اخه اینم وسط کلاس وقت زنگ زدنه... آخه اینجوری خبر مرگ عزیز آدم رو بهش میدن:hanghead:

  • Like 22
لینک به دیدگاه

یه چیز دنیا رو خیلی دوست دارم هر چقدر که به سوالای تو ذهنم جواب میدم اونقدر میفهمم که خیلی نمیدونم :ws3:

امیدوارم روزی نرسه که دیگه سو.الی تو ذهنم ناشه:w16:

  • Like 13
لینک به دیدگاه

موعد پس دادن کتابای کتابخونه رسیده بود سه تا کتاب گرفته بودم ولی هرچی گشتم یکیشو پیدا نکردم :ws52:

هرجایی که به فکرم رسید گشتم نیافتم همین جوری رفتم اون دوتا رو پس دادم کتاب گمشده رو هم تمدید کردم به امید پیدا کردنش

زیاد دلشوره نداشتم برعکس چن سال پیشم که اگه چنین اتفاقی می افتاد کلی بابتش استرس داشتم و اعصابم خرد میشد

ده روز گذشت اصلا انگار نه انگار

تا اینکه ......همین جوری که نشسته بودم یهویی یادم افتاد نکنه کتابو تو اون مغازه کپی جا گذاشتم

آره خودشه

اما بازم همون موقع نرفتم سراغش

چن روز دیگه گذشت

حتی دوبارم از جلو مغازه رد شدم بدون اینکه به فکرش باشم

تا اینکه پریروزکه مسیرم از اونجا بودم یادم افتاد رفتم تو

خودش بود همون پسره که اون روزم اونجا بود

بش گفتم

دستشو برد زیر میز شیشه ای کتابو همراه با یه کلاسور داد دستم

تا چشمم افتاد به دسته چکم نزدیک بود سکته کنم :icon_pf (34):

کتاب چیه من بیشتر از ده روزه دسته چک گم کرده بودم اونم چی مهر خورده و نمونه امضا داشته

یعنی من اینقدر بی فکر و بی خیال شدم این روزا

با اینکه حسابم خالی بود ولی خب دم صاحب مغازه گرم خیلی مرد بود تمام و کمال داد دستم

کلی ازش تشکر کردم

این ماجرا دو چیز رو برام یاد اوری کرد

اولیش اینکه هنوزم ادمای درست تو جامعه هس حتی مذهبیش

دومیش اینکه .......

 

 

سارا ... دخمل تو چقدر آرومییییییییی تو چقدر بیخیال شدی

تو چقدر بیش از اندازه خونسردیتو حفظ می کنی

 

خوشم میاد همین جوری ادامه بدی 120 سال رو شاخشه جوون و بی استرس :ws37:

  • Like 23
لینک به دیدگاه

حالم خوبه

مثل همیشه

نماز و دعا و داشتن دوستا و عزیزان حال آدمو خیلی خوب میکنه

تلاش اونا واسه خوب شدنت حال آدمو خیلی خوب میکنه

اینکه فک کنی بی کسی و کسی رو نداری اما میبینی سر و کله دونه دونشون پیدا میشه حال ادمو خیلی خوب میکنه

اینکه ببینی هر کدوم به شیوه خودشون دارن تسلی میدن حال آدمو خیلی خوب میکنه

حال فاطمه خیلی خوبه

خدایا شکرت :icon_gol:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

خیلی وقت بود به این نتیجه رسیده بودم .

میخوام اینجا بنویسمش که هیچ وقت دیگه فراموش نکنم:

 

امید داشتن یعنی گول زدن خودمون .

بدون امید باید زندگی کرد.ادامه داد:w16:

  • Like 24
لینک به دیدگاه

بعضی وقت ها بعضی چیزها،آدمها ،حرف ها و.... سد راهت میشن و تو نمیتونی اونا رو بشکنی و نباید....

نمیشکنیم و باز هم میگیم بی خیال ....:ws37:

  • Like 22
لینک به دیدگاه

امان از این بوی پاییز و آسمان ابری که آدم نه خودش می داند دردش چیست و نه هیچ کس دیگر، فقط می داند هرچه هوا سردتر می شود دلش آغوش گرم می خواهد:hanghead:

  • Like 28
لینک به دیدگاه

مسخرس،‌ خیلی مسخرس! خیلی وقته تموم شده، رفته، منم رفتم، فحشاشم خوردم، نفریناشم شنیدم، باز اولین اسمیه که وقتی متن قشنگی میخونم میاد تو ذهنم! وقتی بود اینهمه بهش فکر نمیکردم که الان میکنم!

  • Like 24
لینک به دیدگاه

یه پسری جلومو گرفت که تو خیابون که قرآن کوچیک بهم بفروشه. گفتم نمیخوام. اصرار کرد. بازم گفتم نمیخوام. رد شدم.

برگشت گفت: الهی قران به کمرت بزنه، الهی بری زیر تریلی، الهی تیکه تیکه شی و جملاتی از این دست!!

من ---> :|

 

 

معمولا در مقابل دُرفشانی آدما سکوت میکنم. در حدی نمیبینمشون که جواب بدم. ولی اون لحظه هنگ کردم. نمیدونستم جوابشو بدم، به راهم ادامه بدم و خلاصه چی کار کنم!!

  • Like 27
لینک به دیدگاه

رفتم از عابربانک پول بگیریم میگه : در حال حاضر دستگاه حاضر به ارائه سرویس نمی باشد .

 

بعد مینویسه :

آیا درخواست دیگری دارید؟!

 

آره 4 تا جوک بگو بخندیم...

 

دستگاهامونم روان پریشن یه جورایی !:ws37:

  • Like 27
لینک به دیدگاه

مادر بزرگ من خارج شهر زندگی می کنه توی خوه باغ از دیروز هر چی زنگ میزدم بهش جواب نمیداد گوشی زندگ می خورد ولی جواب نمیداد گوشی رو همیشه 3 تا زنگ که می خورد بر میداشت!تا امروز ظهر داشتم زنگ میزدم هر چی هم به همسایه هاشونو اینا زنگ میزدم اونا هم جواب نمیدادن خیلی نگران شدم زنگ زدم این ور و اون ور پرس و جو به مخابرات و هر جا که فکر بکنید من زنگ زدم به تمام دایی هامو خاله هامو اینا زنگ زدم خلاصه کاشف به عمل اومد که سیم مخابرات و دارکوب نوک زده سوراخ شده بارون اومده رفته تو سیم و سولفاته زده همش و دارن روش کار می کنن و کابلاشو عوض می کنن!

 

خیلی ترسیده بودم همینجوری عرق داشتم می کردم تا حالا اینجوری نشده بودم سر کار بودم اصلا هواسم به مشتریا نبود

تا اینکه زنگ زدم و مادربزرگم جواب داد کلی خوشحال شدم

خدا سایشونو از سرمون کم نکنه هیچ موقع صبح تا ظهر خیلی بد گذشت امروز

  • Like 28
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...