رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

برنامه صبح جمعه با شما یادتون میاد؟

یادش بخیر چن سال پیش یه نمایشنامه ای اجرا کردن درمورد تازه به دوران رسیده های دولتی

طرف پشت ده ها کوه تو آغل مشغول کار با پی پی احشامشه یهویی بچه اش با فریاد و شادی میاد بش میگه عمو گفته هرچی دسته بزار زمین زودی بلند شو بیا تهرون , قراره رئیس فلان اداره بشی !

چی شده

چی شده

عمو خودش یهویی شده وزیر فلان وزرات خونه !

کل اهالی ده یه شبه میشن رئیس , مدیر , معاون ,وزیر و....

برو بچ صب جمعه خیلی جالب فضاسازی کرده بودن اینو

اینکه طرف چطور دکترا دار میشه چطور زنش اسمشو از فاطما باجی به آزیتاجون :texc5lhcbtrocnmvtp8تغییر میده

چطور پسرش تو خیابونا با ماشینای اخرین سیستم ویراژ میده

 

اینا چن سال پیش یه نمایشنامه رادیویی بود ولی حالا .....

حالا عین واقعیته

عین واقعیت

فکرشو بکن یارو یه شبه (دقیقا یه شبه ) از هیچ به همه چی رسیده به همه چی

 

 

پ.ن : قصدم توهین به روستاییان زحمت کش نون حلال خور رنجیده کشیده نبود و نیس

  • Like 20
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

شورش رو در آوردن دیگه!

از اون وَرِ بوم افتادن رو پشت بوم همسایه راستی!

با اینکه راهنمای ماشینش تو پارکینگ چپ می زنه!

بابا به جای اینکه اون بالا روضه ی صداقت بخونی بیا این چراغ راهنمای ماشینت رو خاموش کن که سوخت باتری اتمیش!

 

افتاده دو تا لنگاش هواست باز داره می گه من اِل می کنم،من بِل می کنم!whistle.gif

بیا پایین،بیا پایین اول اون راهنمای چپ زن ماشینت رو خاموش کن!

 

دوران یکی زدن به نعل و یکی زدن به میخ تموم شد!:gnugghender:

یا باید بری جهنم یا بهشت!:ws37:

 

پ.ن:این متن تمرین استفاده از ایهام و کنایه بود!:ws3:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

این به معنای واقعی مماخت تو حلقم هستش :ws3:

 

 

6117192-b.jpg

 

 

 

:5c6ipag2mnshmsf5ju3

 

تو سمت رویای خودت میری

 

میری و من چشامو میبندم

 

ما خواستیم از هم جدا باشیم

 

پس من چرا با گریه میخندم

:sigh:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

بنظرم فرصت ها از بین نمیرند بلکه از جالتی به حالت دیگه تغییر شکل میدن اصل بقای زندگی ،... وخود زندگی یه فرصت بزرگ، برای سالم و انسان زیستنه، برای نزدیک تر شدن برای گذشتن از همه من و ماهاست برای پیمودن و ادامه دادن برای درک میل خواستن و بدست اوردن برای پر کردن قالب های زمانی از ثانیه نانیه های زندگی گرفته تا سال ها ، ده ها و تمام عمر از ارامش و شوق به زیستن ...برای رسیدن به انتها .

  • Like 17
لینک به دیدگاه

ما بوشهریا دلمون خوشه ور دلمون نیروگاه هسته ای زدن بعد برق چراغ قرمزای سر چهارمون میره .. البته که انرژی حق مسلم ماس ولی باید بیان ببین چراغ راهنمایی که نباشه چه پراید تو پژویی میشه..

  • Like 6
لینک به دیدگاه

گاهی وقتا دلم میخواد تو تاکسی هایی که سوار میشم یه دوربین دستم باشه و از حرفای مردم جوری که خودشون نفهمند یه مستند بسازم واقعا بعضیا از دل حرف میزنند و حرفی هم که از دل باشه لاجرم بر دل میشنه، حتی پیش اومده گاهی وقتا اینقد اون چند نفری که تو تاکسی نشستند قشنگ حال روز جامغه را شرح میدن که موقعه پیاده شدن نا خوداگاه دلم میخواد تشویقشون کنم و براشون دست بزنم .

  • Like 11
لینک به دیدگاه

گرمای خرما پزون جنوب اومدین؟

، گرمای بیش از 50 درجه را تجربه کردین ؟

تا حالا سه یا جتی چهار و بیشتر دست لباس در روز به علت گرما و رطوبت هوا که باعث تعرق زیاد میشه عوض کردید؟

...

..

..

.

با یه کارگری حنوبی اشنا شدم که ارزو میکرد حتی تو همچین هوایی یک هفته پشت سر هم کار داشته باشه یه مدت متوالی کارگری کنه، خسته شده بود از قطعه قطعه کار کردن ارزوی یه کارگری سیری داشت حتی تو گرمای 50 درجه ای که اخبار هوا شناسی به دلیل پاره ای از مسایل و مصلحت ها اون را خیلی کمتر و 44 درحه اعلام میکنه ...

  • Like 19
لینک به دیدگاه

چه حس عجیبی رو تجربه می کنی وقتی می بینی :

اونایی که همیشه نادیده گرفتیشون و جایگاه خاصی توی زندگیت نداشتن ، همونا زمان شادی و غم در کنارتن و همراهت می شن

اما اونایی که همشه روشون حساب خاصی باز می کردی و ازشون توقع داری ، هر وقت که بهشون نیاز داری چه توی غم و چه توی شادی در دسترست نیستن یا توی کوچه علی چپ گیر کردن

 

:hanghead:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

وبالاخره فردا پس از 18 سال ميفهمم كنكور چي ؟ ...

 

فقط اميدوارم بتونم خوب بخوابم و سرم درد نگيره :icon_razz:

  • Like 13
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...