رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

مثلا خواستیم استعدادمان را در خانه داری و آشپزی شکوفا نماییم :ws37:

 

برای اولین کیک درست کردم هیشکی نخورد...:icon_razz: خودم با لذت تمام خوردم ... حالم بده الان :banel_smiley_4:

 

مهلا کوشولوی بی استعداد :hapydancsmil:

 

به نظر من باید استعدادهامون رو در زمینه های مختلف شکوفا کنیم ... این است زندگی :دی

  • Like 20
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

دستانش را قلاب کرده...جُفت پا می گیرد تا دیگری بالا رود...

کار او این روزها همین است...که نردبانِ دیگران باشد...

راضی ست...گله ای نمی کند...

می گوید....دنبال آن نام نیکِ بعد از مرگ هستم...

دنبال خدابیامرزی مردم..وقتی نامم را می شنوند...

می گوید...آرام می روم..ولی پیوسته....او که با این سرعت می رود...یا حقِ اوست...که هیچ....

یا حق او نیست...که..روزی با سرعت بر می گردد این بار به پایین...

وقتی این ها را می گوید..لبخند گوشه ی لبانش هویدا است...در کنار چالِ گونه...

همیشه رشک می برم به آن زیبایی خنده ها...

خوشحالم او را می شناسم..

بدا به حال دیگران که او را نمی شناسند...و فقط آن هایی را می بینند...که زیر پا خالی می کنند..

سخت می شود...زندگی...وقتی شبیه او را نشناسیم..

.

.

.

قلاب گرفتن برای دیگری..همیشه نشان سادگی قلاب گیرنده و منفعت طلبی آن که بالا می رود نیست..

گاهی نشانِ دل بزرگ است....هر چند سطحی بینان مُهرِ حماقت می زنند بر پیشانی اش..

 

  • Like 13
لینک به دیدگاه

شما می دونید ماتم چه رنگیه؟!

می دونید بی حسی چه رنگیه؟!

می دونید وقتی یه نفر دلش بگیره ، چه رنگی می شه دلش؟!

دل نو اندیشان گرفته آیا؟!!

 

نمی دونم چرا الان ...

بگذریم...

 

امیدوارم در و دیوار نواندیشان هرچه زودتر رنگ شادی بگیره ...

:ws37:

  • Like 18
لینک به دیدگاه

گاهی با یک قطره، لیوانی لبریز می شود.

گاهی با یک کلام، قلبی آسوده و آرام می گردد.

گاهی با یک کلمه، انسانی نابود می شود.

گاهی با یک بی مهری، دلی می شکند.

مراقب بعضی یک ها باشیم!

در حالی که ناچیزند، همه چیزند...

  • Like 18
لینک به دیدگاه

دنیایم را میان و رویاهاش ورق میزنم...

دوباره میترسم...

نکند دنیای من شبیه روزگارش نباشد...

.

.

.

 

بگو چگونه نگاهم را

از جاده ای بردارم

که نیمه ی مرا در خودش پیچیده است ؟

 

و کسی که چشمش را روی صورتم بست؛؛؛؛

هرگز ندید!!!

جاده ای را/

که با شکم بر آمده اش...

هی دور خودش پیچید و؛

خیابان ریخت میان ما....

 

و توهم ناباوری با چه سرعتی به من برخورد می کند؛

که فاصله.....

چه دردها که نمی کشد؛

که فاصله...

چه کارها که نمی کند؛

که فاصله......!!!!

به دوری ات قسم

جدایی مان را از دو طرف درد می کشد .

 

:hanghead::hanghead:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

باران مانند شره روی تنبور است

وقتی که دستی از روی مهر و عطوفت روی آن می کشد

و وقتی که تو تنبور زدن را دوست داری

برهنه شوی در باران بچرخی با نوای تند تنبوری که سالهاست می نوازد

چقدر خوب است همیشه فارغ بودن از عالم و آدمیان

که این خود اعجاز است و بسیار نیکو

برخی دستی به دور قامت یاری دارند و برخی سر در گریبانند و تنها

اما همه و همه در این هوا و در این لطافت جان میگیرند

هر کسی نوایی دارد

هر کسی حالی دارد

هر کس بگونه ای

آن سو مرو این سو بیا

  • Like 7
لینک به دیدگاه

توی تمام زندگیم از خدا دو چیز خواستم یکیش اینه هیچوقت نمک نشناس نباشم و محبتایی که در حقم میشه رو هیچوقت فراموش نکنم! که باعث نشم حال و روز کسی مث امروز من بشه که هیچوقت واسه من کم نذاشته باشه ولی با یه نه گفتن به هزار تا اشتباه و کوتاهی نکرده متهم میشه!

  • Like 7
لینک به دیدگاه

دلم میخواست یه روزی بیان باهام مصاحبه کنن و ازم بپرسن از نظر شما نامردترین آدم کیه؟

 

منم با یه لبخند تلخ بهشون میگفتم که از تو نامردتر دیگه نیست......

 

بودن با تو تقاص کدوم گناهم بود نمیدونم.....:hanghead:

  • Like 8
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...