رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

:hapydancsmil:بدجــــــــــوری منتظرم عید بیاد ..... عــــــــاشق بــــــــوی بــــــــهارم ..... بیزار از سوز و سرما و زمستون :hapydancsmil:

  • Like 17
لینک به دیدگاه

خیلی وقته حرف خاصی برای گفتن توی انجمن ندارم و اکثر مواقع ساکتم اما از روی بیکاری می اومدم و فکر می کردم که هیچ تعلق خاطری به اینجا و کاربرهاش ندارم ...

 

اما این 2 3 روز که نتونستم بیام احساس کردم دلم برای اینجا و کاربرا و نوشته ها تنگ شده شاید به این ها عادت کردم حالا هر چیزی که هست اینو می دونم از اینکه اینجا هستم خوشحالم:icon_redface:

 

امروز از بیشتر از 100 پست تشکر کردم و همه رو دقیق خوندم حالا احساس می کنم حالم بهتر شده :ws37:

  • Like 23
لینک به دیدگاه

دوست داشتن یعنی اونی که اگه صد دفعه هم ناراحتش کنی،هربار میگه این دفعه ی آخریه که می بخشمت و با اخم میاد توی بغلت....

  • Like 23
لینک به دیدگاه

شب از مهتاب سر میره

 

تمام ماه توی آبه

 

شبیه عکس یک رویاست

 

تو خوابیدی، جهان خوابه!

 

زمین دور تو میگرده

 

زمان دست تو افتاده

 

تماشا کن، سکوت تو

عجب عمقی به شب داده

 

تو خواب انگار طرحی از

 

گل و مهتاب و لبخندی

 

شب از جایی شروع میشه

 

که تو چشماتو می بندی...

تو را آغوش میگیرم

 

تنم سرریز رویا شه

 

جهان قد یه لالایی

 

توی آغوش من جا شه

 

 

تو را آغوش میگیرم

 

هوا تاریکتر میشه

 

خدا از دستهای تو

 

به من نزدیکتر میشه

 

زمین دور تو میگرده

 

زمان دست تو افتاده

 

تماشا کن، سکوت تو

 

عجب عمقی به شب داده

 

تمام خونه پر میشه

 

از این تصویر رویایی

 

تماشا کن، تماشا کن

 

چه بیرحمانه زیبایی... :sigh:

 

[FLASH=width=100 heigh=100]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
).swf[/FLASH]

  • Like 20
لینک به دیدگاه

خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد:

او می گوید آری و آنچه می خواهی به تو می دهد...

او میگوید نه و چیز بهتری به تو می دهد...

او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد...

  • Like 12
لینک به دیدگاه

گاه یک لبخند انقدر عمیق میشود که گریه می کنیم...

گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی میشود که با ان زندگی می کنیم...

گاه یک نگاه انچنان سنگین میشود که چشمانمان رهایش نمی کند...

گاه یک عشق انقدر ماندگار می شود که فراموشش نمی کنیم...

  • Like 16
لینک به دیدگاه

واسه این که از تو دورم ، به تو مدیونم

واسه کشتن غرورم ، به تو مدیونم

تو که حرمتو شکستی ، پای عهدت ننشستی

گرچه بازم تو نیازم ، لحظه هامو بد می بازم ، به تو مدیونم

 

واسه ی چشای خیسم ، به تو مدیونم

این که از غم می نویسم ، به تو مدیونم

این که بی جونم و سردم ، این که بی روحم و زردم

پی آرامشی که بردی و من پی اش می گردم ، به تو مدیونم

به تو مدیونم ، به تو مدیونم

 

به تو مدیونم ، غرورمو شکستی عین شیشه

به تو مدیونم که کشتی دلمو واسه همیشه

به تو مدیونم ، منو دادی به بی بها بهانه

به تو مدیونم واسه بغض عمیق این ترانه

 

به تو مدیونم ، شکستی حرمت شب و من و ماه

به تو مدیونم ، کم آوردی و رفتی اول راه

به تو مدیونم عزیزم واسه این حال مریضم

اگه مثل برج سنگی جلوی چشات می ریزم ، به تو مدیونم

به تو مدیونم ، به تو مدیونم

 

به تو مدیونم ، غرورمو شکستی عین شیشه

به تو مدیونم که کشتی دلمو واسه همیشه

به تو مدیونم ، منو دادی به بی بها بهانه

به تو مدیونم واسه بغض عمیق این ترانه

 

به تو مدیونم و دینم رو ادا می کنم ، حتما

نشونت می دم چه رنجی داره هر چی کردی با من

واسه این که تو خجالت محبتات نمونم

جونمم می دم و می بینی پای حرفمم می مونم

به تو مدیونم و دینم رو ادا می کنم ، حتما

نشونت می دم چه رنجی داره هر چی کردی با من

واسه این که تو خجالت محبتات نمونم

جونمم می دم و می بینی پای حرفمم می مونم

 

به تو مدیونم ، به تو مدیونم

به تو مدیونم ، به تو مدیونم

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 8
لینک به دیدگاه

می نویسد...تا بخواند...تا ببیند او....

چون نمی خواهد به هزار دلیل با زبان بگوید...

بی زبان می گوید...

چه توقعی دارید..از او....؟!..

او دیگر همه ی جهانش نوشتن است....

وقتی که زبانش را کسی نمی فهمد.....نمی فهمد....نمی فهمد...

شاید هم خودش را زده است به دیار نفهمی....

.

.

.

این است سرنوشت او که بنویسد....و مدرک جمع کند....

برای اثبات آن که باید می گفت....و باد هوا می شد....

حالا مدرک دارد....و این بار دنبال مهر تایید....

انگار این گره باز نمی شود....

 

  • Like 10
لینک به دیدگاه

بعد یه وقتایی هم به خودم میگم "چرا از اول همچین فکری کرد؟"اونوقت که همچین در بحر مکاشفت این سه کلمه "فکر " "اول" و "چرا؟" غرق میشم که یادم میره طرفم کی بوده چی فکر کرده اصلا چرا فکر کرده و منشا اولیه ش چی بوده ؟

  • Like 4
لینک به دیدگاه

این روزها آتشی در وجودم هست

هم خسته هستم، و هم ساکت

(خورشید) در قلبم طلوع نمیکنه، درد یار دارم

هم دلتنگ هستم، هم دل شکسته

 

 

آهنگ پروفایلم :hanghead:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

داشتیم بحث ادبی میکردیم در مورد اشعار فروغ ، حرف من این بود که ایشون همش مینالیده افسرده بوده حرف آه و غم و زمستان و این خانه سیاه است....می زد ولی داداشم هی ازش طرفداری میکرد می گفت حق داشته ده چهل همه ایجوری بودن و فلان و از این حرفا ... دیگه اخرش کم اورد بلند شد داد زد " فروغو دوست دارم " چقد بگم مشکل از او نبوده

بعد یهو بابام وارد شد از تعجب بربر نگامون میکرد ... داداشم بیچاره با یه دسپاچگی گفت " فرخزاد " که تا ده دقیقه خودش هم میخندید

  • Like 8
لینک به دیدگاه

یه بارم تو خیابونای شیراز به اتفاق حافظ و سعدی تنی چند از شعرا داشتیم میرفتیم یهو " پرتو نوری زه تجلی سر زد " بعد ما تا خواستیم خودمون را جمع جور کنیم " عشق پیدا شد اتش به همه عالم زد " :w16::w16:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

بعضی وقتا هم میگم چی میشد ادم تا پنجا سالگی بزرگ میشد دو باره 49 ساله بعد 48 ساله بعد 47..... تا دوباره بچه و توزاد و برمیگشت همون جای اولش ... یعنی نمیشد؟

  • Like 12
لینک به دیدگاه

دیشب حالم خراب و داغون شارژ گوشیم 8 ریال از خوش شانسیم کارت بانکیم هم بلوکه شده یعنی دق کامل داشتم...

تا عصری

خوب چندتا کارت دارما وگرنه دق میکردم:w02:

  • Like 10
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...