Fo.Roo.GH 24356 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ زندگی چقدر لوسه خداوکیلی :164: 12 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ به زندگی خرسا حسودیم میشه! 6 ماه که میخوابن و صفا میکنن! 6 ماه هم میرن ماهیگیری و کیف میکنن! کلا تو عشق و حالن ..! 4 لینک به دیدگاه
poor!a 15130 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ خسرو شکیبایی می گفت: بعضی وقت ها ؛ یکی طوری می سوزونتت که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن، بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنه که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن. زمانه ایست که خیلی خیلی ، چیزها آنطوری که بود یا باید باشد نیست . 10 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ این روزا بیشتر از اینکه نظر مردم درباره تو، به خصوصیات خودت بستگی داشته باشه، به حرفهایی که پشت سرت زده میشه بستگی داره! 10 لینک به دیدگاه
qholi 149 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ خیلیا دلدار دارن.... خیلیا دل شادن.... خیلیا دلشون پر امیده.... خیلیا دل چرکینن... خیلیا دل درد دارن... خیلیا دلشون از سنگه... خیلیا هم دل مهربونن.... دقت کنین: فقط عده ی کمی هستن که دل ندارن 6 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ من اینجا زاده شدم ؛ در اینچه برون که یادگار کوچ بزرگ جد من، گالان اوجاست. من اینجا زاده شدم ؛در اینچه برون که اسب هایش همه بیتابند دخترانش، آرام و مردانش؛ خنجرهایشان را آینه می کنند. . . . من آسمان را اینجا شناختم که به هنگام غروب، رنگ ارغوانی دارد. من سنبله های گندم را اینجا بوییدم که عطر مواجشان، عطر فروشان را خجل می کند من گریستن و آواز خواندن را اینجا آموختم که چه یگانه اند این دو صدا - به هنگامِ غم. من، تاختن در شب،نشستن در باد، شکفتن در صبح و خندیدن با چشمان تر را اینجا اموختم در اینچه برون ... من گونه های متفاوت دوست داشتن، اشکال مختلف عشق ، و رنگ های نامتشابه نفرت را اینجا شناختم در اینچه برون ... من زائر دائم این خاکم -که زادگاه من است و عاشق امر بر این خاکم - که میهن من است ... 6 لینک به دیدگاه
Ha.Mi.D 8376 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ دلم فقط یه چیز میخواد.صدای خسرو شکیبایی.فقط میخوام دراز بکشم و صداش تو گوشم باشه.میخوام شعرای سهراب رو واسم بخونه.دیگه هیچی نمیخوام 9 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ گاهی اوقات که واقعیت و موهوم باهم قاطی میشن چشماتو که باز میکنی فقط یه عالمه دود میبینی چه حالی داره... 7 لینک به دیدگاه
Artaria 13629 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ بازهم گرفت این دل بیشعور من ..... 2 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ هوا ابریه گمون کنم با دلم نسبتی داره 2 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ چرا هروقت من کار دارم باید یه جایی از بدنم درد بگیره...... الان دیگه اصلا وقت چلاغ شدن دست نیست 2 لینک به دیدگاه
Maryam.Silent 1137 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ حوصله ندارم! حوصله هیچکسو! حتی خودم! 5 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ ینی دوست دارم هر چی فوشِ نثار دانشگاهمون کنم ********************************* 7 لینک به دیدگاه
Artaria 13629 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ بچه ها اسم تاپیک گاه نوشته هست، نه روزی چنتا نوشته و همچنین قابل توجه خودم 7 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ ای خدااااااااااااااااااااااااااااااا چرا او ن عکسی که عاشقش بودم باید گم بشه 5 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ گاهی وقتا فکر میکنم کاشکی اصلا فکر نمیکردم!!! 8 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ من شاید امشب آخرین شبی باشد که هستم و نتونم خیلی بیام............ میدونم دل کسی تنگ نمیشه ولی خب ....... دوستون دارم دلم براتون تنگ میشه:w36: فعلا دارم باز آتیش میگیرم........:184: 18 لینک به دیدگاه
محمدa 1104 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ مرهم دلتنگی هایم کنج لبان توست ... بوسه نمــــــــــــی خواهم... سخنـــــــــــــی بگو ...! 10 لینک به دیدگاه
High Capacitance 373 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ برهی دیدم دخترکی .........داشت میرفت چادر مشکی بخره!!!! 6 لینک به دیدگاه
DavOOd_TiTaN 10472 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۰ خسته شدمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده