رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

گاهی که دلم

به اندازه ی تمام غروبها می گیرد

چشمهایم را فراموش می کنم

اما دریغ که گریه ی ، دستانم نیز مرا به تو نمی رساند

من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس

مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست

و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد

و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند

  • Like 3
لینک به دیدگاه

فـرهنـگ لـغـتهــا

نـیـاز بـه ویــرایــش دارند

بـرای مـعنی دلـتـنـگی

احتیـاج بــه ایــنهــمـه کـلمه نــیـســت,

دلتنـگی یــعنـــی

تـــو . . .

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دلتنگی یعنی

دم به دقیقه گوشی ات را آنلاک کنی و وانمود کنی داری ساعت را می بینی

چه قدر خوبه آدم یکی رو دوست داشته باشه

نه به خاطر اینکه نیازش رو بر طرف کنه

نه به خاطر اینکه کس دیگری رو نداره .

نه به خاطر اینکه تنهاست.

به خاطر اینکه اون شخص ارزش دوست داشتن روداره

به خاطره اينكه اون شخص ارزش انتظار كشيدن رو داره

  • Like 2
لینک به دیدگاه

باید دستها را زیر چانه گذاشت

 

به وسعت قرنها

 

به حقیقت این واژه فکر کرد ...

بعد از "انسانیت" یک کامای بزرگ بگذار

 

شاید به کما رفته باشیم ... !

  • Like 6
لینک به دیدگاه

هنوز نشده دوبـــاره ببینمت !

 

اما مطمئنم این بار دیگر نه از طپش قلبم خبریست....

 

نه از خوشحالی کودکانه ام برای دیدنت

 

این بار نگاهت می کنم و زیر لب می گویم :

 

لعــنتی...... خدارو شکر........ که سهمم از زنــدگی نبودی!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

چقدر سخته تو چشمهای کسی نگاه کنی

که تمام مهرت رو ازت دزدیده و به جاش یه

زخم همیشگی به قلب تو هدیه داده و به

جای اینکه لبریز از کینه و نفرت شی

حس کنی که هنوز دوستش داری

  • Like 4
لینک به دیدگاه

خبر از من داری ؟

خبر از دلتنگی های من چطور ؟

و آن پروانه های شادی که در نگاهم بودند،

خبرش رسیده که مرده اند ؟

هیچ سراغ دلم را میگیری ؟

کسی گفته که نای عاشقی ندارند ؟

کسی خبر داده که خسته ام از خستگی ؟

مچاله ام از دلتنگی ،

آه...که هیچ کلاغی نساختیم میان هم،

وجدان تو راحت ،

خبرهای من به تو نمی رسد...

  • Like 4
لینک به دیدگاه

من از شبها میام از شهر ظلمت

نشسته روُ تنم آوار غربت

هنوز اما به شب عادَت نکردم

دارم دنبال روشنی میگردم

منم ،من قاصد دستای بَسته

منم ،یاد آوَر پاهای خسته

مُصیبت نامهء قلبای زخمی

صدای گریهء توُ دِل شکسته

ببـین اینجا ببـین اینجا اَسیرم

بمون پـیشَم نذار تنها بمیرم

من از آوار تنهائی میتَرسم

بذار دستاتو توُ دستام بگیرم

منم ،من نالهء مرغ شباویز

منم ،من بوی غربت ،بوی پائیز

منم ،من قصهء تلخ شکستن

منم ،من از هوای گریه لــَـبریز

 

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...