zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۹۰ خود را چو ز نسل نور می نامیدند رفتند و به کوی دوست آرامیدند سیراب شدند،زانکه در اوج عطش آن حادثه را به شوق آشامیدند 7 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۰ ببوس مرا ... بی خیال فرشته های روی شانه هایمان ! . . . آنها حسودند ...! 11 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۹۰ صرف فعل “دوست داشتن” بسیار سخت است: گذشته اش که به هیچ وجه ساده نیست حالش کاملاً اخباری ست آینده اش هم شرطی . . . 9 لینک به دیدگاه
sarooneh 2052 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 خرداد، ۱۳۹۰ خواب دیدیم یک غریبه کودکی را زیر کرد... رفتنت خواب مرا تعبیر کرد.. 7 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 خرداد، ۱۳۹۰ میـخواستم دعا کنـم دستان ِ تـو را امـا هرگز کسی برای سلامتی خورشیـد شمـ ـع روشن نمیکند ! 6 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 خرداد، ۱۳۹۰ ببین چگونه هیچ می شوم میان لحظه های پوچ دارم تمام می شوم مثله سوال بی جواب پر از چرا می شوم به دورها نمی روم فقط تمام می شوم مرا به خاطرت سپار ببین فنا می شوم 5 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۹۰ کفش هایم را لنگه به لنگه پوشیده ام تا دیرتر برسم به انتهای کوچه ای که می دانم بن بست است...!!! 5 لینک به دیدگاه
sarooneh 2052 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 خرداد، ۱۳۹۰ تو باشی و باران و یک خیابان بی انتها انوقت به دنیا میگویم خداحافظ..... 5 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 تیر، ۱۳۹۰ بـه فکر نــوازش دست های منی! بی آنکــه بدانی ؛ دلـــم است کــه تنهــا مانــده .. دست هایــم ، دو تاینــد ! 7 لینک به دیدگاه
خاله 3004 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 تیر، ۱۳۹۰ تو مثل آیات علقی که شوق تماشایت سجده واجب را در پی دارد 7 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۰ قلبم را تا میکنم می گذارم لابلای صفحات کتاب تا، دست نخورده بماند برای زمانی که باز می گردی موریانه بیداد می کند! دیر نکنی...؟؟!!! 12 لینک به دیدگاه
خاله 3004 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۹۰ مرتب به ما گفته اند : مثل بچهء آدم رفتار كن و ما هنوز نمى دانیم بین هابیل و قابیل كدام یك را انتخاب كنیم 14 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 تیر، ۱۳۹۰ ميروي و نميداني غمها مثل...لاشخور منتظر رفتنت هستند !!! 12 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۰ هر چه آدم می گذارم در کفه ی دیگر باز تو سنگین تری ... مریم ملک دار 15 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۰ هرچه می دوم ، با گمان رد گام های تو گم نمیشوم راستی در میان این همه اگر ، تو چقدر بایدی ! 9 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 تیر، ۱۳۹۰ جا مانده است چيزي جايي که هيچ گاه ديگر هيچ چيز جايش را پر نخواهد کرد نه موهاي سياه و نه دندانهاي سفيد...! 10 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۰ . . . سیگار روی لبهایم جان می دهد ... نه! سیگار ژستی ست که همه دارند ... می خواهم ژست هایم متفاوت باشد ! هیچ کس در تنهایی هایش اسمارتیز نمی خورد ! پس من می خورم ...! 9 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۰ حسِ کفشی نو، با من است وقتی که پای تو درمیان باشد. 8 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مرداد، ۱۳۹۰ گاهی زندگی، یعنی ... دوست داشتن تو ... بی هیچ امیدی ...! 7 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مرداد، ۱۳۹۰ به درک راه نبردیم به اکسیژن آب برق از پولک ما رفت که رفت ولی آن نور درشت عکس آن میخک قرمز در آب که اگر باد می آمد دل او پشت چین های تغافل می زد چشم ما بود روزنی بود به اقرار بهشت تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی همت کن و بگو ماهی ها ,حوضشان بی آب است سهراب 7 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده