رفتن به مطلب

حس مرموز...


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

همه لرزش دست و دلم از آن بود

 

که عشق پناهی گردد

 

پروازی نه،گریزگاهی گردد ..

 

 

 

آی عشق آی عشق ..

 

چهره آبی ات پیدا نیست ..

  • Like 8
  • پاسخ 627
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

دوست دارم دستم به اوني كه دوستش دارم برسه ...

بگيرمش و يه عالمه كتكش بزنم .... :vahidrk:

_ يهو وسط كتك زدن _ بزنم زير گريه و بگم :

آخه ديووووونه !!!! دلم واست تنگ ميشه ...

اينقدر ازم دور نباش ....:hanghead::sigh:

  • Like 8
ارسال شده در

گلایل را دوست دارم

به خاطر قلبش

که از پس برگ های لطیفش پیداست

دل آدمی پیدا نیست

و .....

سر انگشتت را سیاه می کند چون گردو

اگر بگشایی و ببینی

  • Like 7
ارسال شده در

رنج بردن باعث فهمیدن می شود

تا جایی که روزی از فهمیدن بیشتر رنج می بری

و آن جاست که رویای ندانستن

دعای هر شبت می شود....

  • Like 6
ارسال شده در

شَرِ احساس رو از سرم کم کردم...

 

دیگر خود حدیث این مُجمل بدان دیگر....

 

که دیگر از مشتقاتِ ریز و درشتش چیزی نمانده....که مرموز باشد یا نباشد!:ws37:

  • Like 7
ارسال شده در

چیـزی نمیـخـوآهَم جـز . . .

 

یـکــ اتــآقِ تـآریک،

 

یـکـ مـوسیقـے بے کَلآم؛

 

یـکـ فنجـآن قهـوه بـهـ تَلخـی ِ زهـر !

 

وَ خـوآبـے بـه آرآمـے یـکــ مـَرگ هَمیشـگـے . . . !

  • Like 6
ارسال شده در

دل است دیگر

یا شور می‌زند

یا تنگ می‌شود

یا می‌شکند

آخر هم مهر سنگ بودن

...می‌خورد روی پیشانی‌اش

  • Like 5
ارسال شده در

آدم های کنارم

مقل جمعه می مانند

معلوم نمی کند

فرد

هستند یا

زوج

پر از ابهامند.....

  • Like 4
ارسال شده در

نمي دانم چگونه از "او" با تو سخن بگويم

با تو که مخاطب معصوم و صبور نگفتنهايي،

با تو که در حريمي پا نهاده اي

که حريم سخن هاييست

در فقدان واژه ها

وسطرهايي است

در فقدان کلمات

و کتابي است

لبريز از نانوشته ها

و حرف هايي براي نگفتن ها .

  • Like 4
ارسال شده در

دل آدما به اندازه حرفشون بزرگ نیست ...

 

ولی حرفی که از ته دل باشه

 

می تونه

 

آدم بزرگی بسازه

 

پس از ته دل می گم :

 

" دوست دارم "

  • Like 4
ارسال شده در

دوس داشتن آدما رو از توجهی که بهت نشون می دن می شه فهمید ...

 

وگرنه حرف را که همه می زنند ...!!!

  • Like 6
ارسال شده در

بعضی ها رو نمی شه دوست نداشت

 

و به عشقشون نمرد

 

با هر حرفی که می زنند ؛

 

قلبت می زنه و لبخند می زنی

 

با هر غصه شون غمگین می شی و اشکت در میاد ...

 

با بودنشون شاد می شی و با نبودنشون

 

پـــــرپـــر می زنی

 

بعضی آدم ها چه بخواهند

 

و چه نخواهند

 

چه بخواهی و چه نخواهی ...

 

عـــزیـــــزند...

 

عزیز می مانند ....

  • Like 5
ارسال شده در

میخ لحظه ی دیدار شدم...

 

می خواهم بدانم چه حسی در آرامش بعد از طوفان چشمانت است...

 

می خواهم اندکی متفاوت ببینم حسی که دیگران به بی تفاوتی می پندارند....

 

می خواهم از درونش یک توجهی بیرون بکشم....

 

  • Like 6
ارسال شده در

حس این روز هایم مرموز است ...

 

شاید شاید شادم ...

 

شاید غمگین ...

  • Like 7
ارسال شده در

گه دلت تنگ شد وخواستی....

 

یه چیز قشنگ ببینی!

 

اگه چشمات بارونی شد وخواستی ....

 

غمو از یاد ببری!

 

اگه یه وقت هوس کردی که ....

 

ادمی رو از جنس خدا ببینی.

 

برو جلوی ایینه ......

 

اونجا کسی رو می بینی....

 

که اهل بهشته.

 

سلام منو بهش برسون وبگو....

 

شفاعت منو پیش خدا بکنه.

 

ویواشکی در گوشش بگو.....

 

آهای......،

 

درسته که از جنس بهشتی

 

اما من خاکی....

 

دلم برات تنگ شده

 

یه گوشه چشمی هم به این زیرا کن.

 

باشه.....؟ !!!!!

  • Like 3
ارسال شده در

زير بارون جدايی با خيال تو نشستم...

 

 

 

 

 

بی تو تنها گريه کردم تو شبهای بی ستاره....

 

 

انتظارت رو کشيدم تا که برگردی دوباره...

 

 

 

 

پشت شيشه روز و شبها دل به بارون ميسپارم...

 

 

من برای گريه هايم چشمه ها رو کم ميارم...

 

 

 

 

انتظار با تو بودن منو از پا در مياره...

 

ترس از اين دارم که بی تو تا ابد چشمام بباره...

  • Like 3
ارسال شده در

ﻋﺯﻳزﻡ فراق ﻳﻌﻧﮮ : "دورﮮ"

 

دورﮮ ﻳﻌﻧﮮ : "دﻟﺗﻨﮕ__________ﮮ" ..

 

دﻟﺗﻨﮕﮮ ﻳﻌﻧﮮ : "ﺗ___________و" ..

 

ﺗو ﻳﻌﻧﮮ : "همه ﮮ دﻧﻳ______________________ا ﮮ" من ...

 

2708.jpg

  • Like 4
ارسال شده در

من فقط سعی می کنم

همرنگ جماعت شوم

اما....

می شود کمی کمکم کنید...!!!

آی جماعت.....

شما دقیقا چه رنگی هستید....!؟

  • Like 3
ارسال شده در

هرگز از دوری این راه مگو!

 

و از این فاصله ها که میان من و توست

 

...و هرگاه که دلت تنگ من است،

 

بهترین شعر مرا قاب کن

 

و پشت نگاهت بگذار!

 

تا که تنهایی ات از دیدن من جا بخورد!

 

و بداند که دل من با توست

 

و همین نزدیکی ست...

  • Like 1
ارسال شده در

چگونه مي توانم ننويسم خاطرات بودن هاي نبودنم با تو را……

 

چگونه مي توانم فراموش كنم لحظه هاي تنهايي و غربت شبانه ام را......

 

چگونه مي توانم از ياد ببرم ترنم هاي قشنگ صدايت را…..

 

آه، هرگز قادر نخواهم بود بي ياد تو لحظه اي را سر كنم......

 

هرچند مرا از خاطراتت بيرون رانده اي......

 

هرچند كه مرا به جاده هاي فراموشي سپرده اي.....

 

اما اشكهاي من هميشه چشم به راهت هستند،اي بهترين آرزوي من.....

 

آري، هنگامي كه غبار انتظار ديدارت براي هميشه بر قلب شكسته ام نشست

 

و هنگامي كه برگهاي تكرار زندگي ام ورق مي خورد،

 

هميشه و هر لحظه به ياد تو بوده ام…..

 

در همه ناله ها و فريادهايم تمناي حضور تو موج مي زند......

 

 

چگونه دوست داشتنت را فراموش کنم...؟؟؟؟؟؟!!

  • Like 1

×
×
  • اضافه کردن...