رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

فکر می‌کردم

اگر اینترنت لعنتی و موبایل و pc [و حتی پنجره] اختراع نشده بود،

آن‌وقت هرگز چهار صبح به‌‍ت خیانت نمی‌کردم.

 

و نکردم.

و صبح تو رفته بودی...

  • Like 3
لینک به دیدگاه

شاید باید به‌‍ت می‌گفتم؛

که چند روز پیش، صبح که از خواب بی‌دار شدم

- و تو، باز، نبودی، نبودی، نبودی – (و آن‌قدر از رفتن‌ـت گذشته بود که بالش هم سرد بود) -

سرم را توی بالش‌‍ت فرو کردم و

نجوایی مشابه همین، کردم.

 

کسی جواب نداد آن‌جا؛

خالی‌تر شدم

و بدنم درد گرفت.

  • Like 3
لینک به دیدگاه

عشق یعنی مستی و دیوانگی

عشق یعنی با جهان بیگانگی

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده با چشمان تر

عشق یعنی سر به دار آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی درجهان رسوا شدن

عشق یعنی سست و بی پروا شدن

عشق یعنی سوختن با ساختن

عشق یعنی زندگی را باختن

تقديم به شوهرم:icon_gol:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

دلهره ی نبودنت

 

در خرمن احساسم

 

چون پرنده ای گستاخ

 

هجوم می آورد

 

و این در حالیست که من

 

در این مجادله ی یک طرفه

 

مترسکی بیش نیستم

  • Like 4
لینک به دیدگاه

زندگی، بای‌دیفالت خیلی هم قشنگ نیست.

زندگی، دیفالت‌ش قشنگ است.

زندگی، فقط دیفالت‌ش، بای‌دیفالت قشنگ، است.

.

گفتم که بفهمی چرا دو هفته‌ست، هیچ بعدازظهری وقت ندارم پاشم بیام کافی‌شاپ باهات!

  • Like 3
لینک به دیدگاه

وقتی نگاه کوتاهش اسیرم کرد

 

ابتدای یک خیابان بود

 

می رفت و می رفتم

 

می گشت و می گشتم

 

در انبوهی از حسرت گم شد

 

وقتی به انتهای خیابان رسیدم

 

یک ساعت تمام عاشقی کردم

 

ولی او هرگز ندانست . . .

  • Like 3
لینک به دیدگاه

صدایت زمزمه ای است

که به رودخانه می ریزد

آوازگاه بال پرستوها

گلویت لانه پرندگان دریایی است

قفسی

که نغمه پرندگان را در خود زندانی کرده است

  • Like 5
لینک به دیدگاه

در خلاء رها شده ام

مثل انگشتانم در سوراخ های جیب

ببین!

چگونه نبودنت

فقر و بی پناهی را رقم می زند

از سرما می لرزم

در هوای تابستان.

 

رسول یونان

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دست بردار

این ها همه حرفند

اینکه چشمهای من

پا از گلیم گریه فراتر گذاشته اند

اینکه دستهای تو دیگر

آنقدر خاکند که می شودهمه ی مزرعه های گندم را در آنها کاشت

برگرد

دست بیست سالگیم را بگیر و

از این قاب عکس بیرون بکش

با او

فرار کن

آنقدر ازینجا دور شو ید

که دست هیچ کس به شما نرسد

نه مرگ

نه زندگی

و نه حتا

من

با هم فرار کنید

با هم فرار کنید

باهم فرار کنید .

رویا شاه حسین زاده

  • Like 4
لینک به دیدگاه

دلتنگم و تنها...

كاش پاره ابري ميشد دلم

و مهرباني مي باريد

و نگاهش را با نگاهم آشتي مي داد

  • Like 6
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...