رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

تو نیستی

اما من به امید آمدنت

آرزوهای گم شده ام را به نسیم می سپارم

و یاد تو را در ذهنم به پرواز در می آورم

تا شاید تو در زیر باران نگاه عاشقم هویدا شوی

و من با پاییز غم انگیز زندگیم وداع کنم ...

  • Like 10
لینک به دیدگاه

زمان ِ غارتگر

هر ثانیه که می‌گذرد

چیزی از تو را با خود می‌برد...

زمان غارتگر غریبی است؛

همه چیز را بی اجازه می‌برد...

و تنها یک چیز را؛

همیشه فراموش می‌کند ...

حس « دوست داشتن ِ » تو را ...

  • Like 7
لینک به دیدگاه

در نگاهت چیزی ست

که نمی دانم چیست!؟

مثل آرامش بعد از یک غم

مثل پیدا شدن یک لبخند

مثل بوی نم بعد از باران

در نگاهت چیزی ست

که نمی دانم چیست !؟

من به آن محتاجم....

  • Like 8
لینک به دیدگاه

دلم کوچک است

کوچکتر از باغچه ی پشت پنجره

ولی آنقدر جا دارد که برای دوستی که دوستش دارم نیمکتی بگذارم برای همیشه

  • Like 11
لینک به دیدگاه

تو

پشت شیشه ای

دست هایت کو ؟

تا با دستان من

برای هم بودن را

گره بزنیم

بیا با هم

دیوار از هم جدایی را بشکنیم

فریادی در مشت

و نسیمی در نگاه

به تو رسیده ام

بلور نگاهت

افسانه تنهایی را خاموش می کند

و پیامت را

در دست هایم می ریزد

این تویی....

  • Like 12
لینک به دیدگاه

رنجشی نیس

 

آدم ها همینند

 

خوبند ولی فراموشکار

 

می آیند

 

می مانند

 

می روند

 

مثل مسافران کاروان سرا

 

مثل ازدحام بی انتهای یک خیابان

 

کسی برای بودن

 

نیامـــده

 

نمی آیـــد ...!!!!

  • Like 10
لینک به دیدگاه

حسودی می کند به من و تو آسمانی که ستاره ندارد...

 

می داند که ما در آسمان چشمان هم...

 

در کویری ترین لحظه ها...

 

هزاران ستاره می بینیم...

  • Like 9
لینک به دیدگاه

چقـــدر کم توقع شده ام ….

نه آغوشت را می خواهـــم ،

نه یک بوســـه

نه حتـــی بودنت را …

همیـــن که بیایــی و از کنـــارم رد شوی کافی است…

مرا به آرامش می رسانــد حتــی

اصطکــاک سایه هایمـــان …

  • Like 8
لینک به دیدگاه

یه جوری ریشه هام خشکید که انگار کار پاییزه

خزونه رفتنت انگار داره برگاشو می ریزه

یه جوری گریه می کردم که بارون بینشون گم بود

کاش این رویا از آغازش فقط خواب و توهم بود

  • Like 4
لینک به دیدگاه

من عاشقانه میکنم نگاه بر دو چشم تو

 

تو تازیانه می زنی به چشم و بر نگاه من

 

چو آفتاب می شوم دمی که گرم و روشنت کنم

 

چو ابر تیره می شوی که سد نهی به راه من

 

خراب تر ازین کسی نمی شود که من شدم

 

تو هرچه می کنی بکن ، سزات با خدای من

  • Like 7
لینک به دیدگاه

زیاد چشمانم را نمی چرخانم...

 

من تَک بین شده ام...

 

چشمانم فقط و فقط مدهوش یک نفر است....

 

دنبال آنم....که دعوتت کنم به دل...

 

تا دیگر چشمبند ببندم....که دیگر با وجودت در دل...نیازی به دیدن نیست...:icon_redface:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

میتــرســم…

 

کسـی بــوی ِ تنـت را بگیــرد

 

نغمــه ِ دلـت را بشنــود

 

و تو خــو بگیــری به مـــآنـدنـش!!!

 

چـه احســآس ِخـط خطــی و مبـهـمـ یسـت!

 

ایــن عــآشقــآنـه هــآی حســود مــن …

  • Like 6
لینک به دیدگاه

دلم گرفته از زمونه دلخورم

بزار واست گلایه هامو بشمورم

به کی بگم که کوزه کوزه تشنه ام؟؟

به کی بگم هزار روزه تشنه ام؟؟

نیومدی یه هفته خسته تر شدم

شکسته بودم و شکسته تر شدم

نیومدی و کوچه هم کلافه شد

یه جمعه به ندیدنت اضافه شد

یه دل دارم همیشه بی قرارته

قنوت من دعای انتظارته

به قطره قطره های گریه هام قسم

که بی قرار و بی پناه و بی کسم

یه دل دارم که حفظ شهر دوری رو

نداره چاره ای بجز صبوری و

میخواد شریک گریه های من بشه

بیا ببین دل قریب من چشه...

نیومدی...نیومدی.. و کوچمون هم کلافه شد

یه جمعه به ندیدنت اضافه شد

نیومدی...نیومدی...نیومدی و غصه باز نفس گرفت

خدا تورو یه جمعه دیگه پس گرفت

نیومدی حصار دردو بشکنی

تو آخرین امید چشمای تر منی

  • Like 5
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...