رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

تو نیستی

اما من به امید آمدنت

آرزوهای گم شده ام را به نسیم می سپارم

و یاد تو را در ذهنم به پرواز در می آورم

تا شاید تو در زیر باران نگاه عاشقم هویدا شوی

و من با پاییز غم انگیز زندگیم وداع کنم ...

لینک به دیدگاه

زمان ِ غارتگر

هر ثانیه که می‌گذرد

چیزی از تو را با خود می‌برد...

زمان غارتگر غریبی است؛

همه چیز را بی اجازه می‌برد...

و تنها یک چیز را؛

همیشه فراموش می‌کند ...

حس « دوست داشتن ِ » تو را ...

لینک به دیدگاه

در نگاهت چیزی ست

که نمی دانم چیست!؟

مثل آرامش بعد از یک غم

مثل پیدا شدن یک لبخند

مثل بوی نم بعد از باران

در نگاهت چیزی ست

که نمی دانم چیست !؟

من به آن محتاجم....

لینک به دیدگاه

تو

پشت شیشه ای

دست هایت کو ؟

تا با دستان من

برای هم بودن را

گره بزنیم

بیا با هم

دیوار از هم جدایی را بشکنیم

فریادی در مشت

و نسیمی در نگاه

به تو رسیده ام

بلور نگاهت

افسانه تنهایی را خاموش می کند

و پیامت را

در دست هایم می ریزد

این تویی....

لینک به دیدگاه

رنجشی نیس

 

آدم ها همینند

 

خوبند ولی فراموشکار

 

می آیند

 

می مانند

 

می روند

 

مثل مسافران کاروان سرا

 

مثل ازدحام بی انتهای یک خیابان

 

کسی برای بودن

 

نیامـــده

 

نمی آیـــد ...!!!!

لینک به دیدگاه

حسودی می کند به من و تو آسمانی که ستاره ندارد...

 

می داند که ما در آسمان چشمان هم...

 

در کویری ترین لحظه ها...

 

هزاران ستاره می بینیم...

لینک به دیدگاه

چقـــدر کم توقع شده ام ….

نه آغوشت را می خواهـــم ،

نه یک بوســـه

نه حتـــی بودنت را …

همیـــن که بیایــی و از کنـــارم رد شوی کافی است…

مرا به آرامش می رسانــد حتــی

اصطکــاک سایه هایمـــان …

لینک به دیدگاه

یه جوری ریشه هام خشکید که انگار کار پاییزه

خزونه رفتنت انگار داره برگاشو می ریزه

یه جوری گریه می کردم که بارون بینشون گم بود

کاش این رویا از آغازش فقط خواب و توهم بود

لینک به دیدگاه

من عاشقانه میکنم نگاه بر دو چشم تو

 

تو تازیانه می زنی به چشم و بر نگاه من

 

چو آفتاب می شوم دمی که گرم و روشنت کنم

 

چو ابر تیره می شوی که سد نهی به راه من

 

خراب تر ازین کسی نمی شود که من شدم

 

تو هرچه می کنی بکن ، سزات با خدای من

لینک به دیدگاه

زیاد چشمانم را نمی چرخانم...

 

من تَک بین شده ام...

 

چشمانم فقط و فقط مدهوش یک نفر است....

 

دنبال آنم....که دعوتت کنم به دل...

 

تا دیگر چشمبند ببندم....که دیگر با وجودت در دل...نیازی به دیدن نیست...:icon_redface:

لینک به دیدگاه

میتــرســم…

 

کسـی بــوی ِ تنـت را بگیــرد

 

نغمــه ِ دلـت را بشنــود

 

و تو خــو بگیــری به مـــآنـدنـش!!!

 

چـه احســآس ِخـط خطــی و مبـهـمـ یسـت!

 

ایــن عــآشقــآنـه هــآی حســود مــن …

لینک به دیدگاه

دلم گرفته از زمونه دلخورم

بزار واست گلایه هامو بشمورم

به کی بگم که کوزه کوزه تشنه ام؟؟

به کی بگم هزار روزه تشنه ام؟؟

نیومدی یه هفته خسته تر شدم

شکسته بودم و شکسته تر شدم

نیومدی و کوچه هم کلافه شد

یه جمعه به ندیدنت اضافه شد

یه دل دارم همیشه بی قرارته

قنوت من دعای انتظارته

به قطره قطره های گریه هام قسم

که بی قرار و بی پناه و بی کسم

یه دل دارم که حفظ شهر دوری رو

نداره چاره ای بجز صبوری و

میخواد شریک گریه های من بشه

بیا ببین دل قریب من چشه...

نیومدی...نیومدی.. و کوچمون هم کلافه شد

یه جمعه به ندیدنت اضافه شد

نیومدی...نیومدی...نیومدی و غصه باز نفس گرفت

خدا تورو یه جمعه دیگه پس گرفت

نیومدی حصار دردو بشکنی

تو آخرین امید چشمای تر منی

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...