رفتن به مطلب

شعـری بـرای تـو...


ارسال های توصیه شده

الاخره یکـــ روز...

 

تمام شناسنامـ ه هاے دنیا را پاره خواهم کرد!

 

وقتی نام " او " به عنوان " همــســر "

 

در شناسنامــ ه توستـــ...

 

شناسنامــ ه بے رحم تــرین کاغذ پاره ے دنیاستــــ...

 

مـے دانے...

 

شناسنامـــ ه...چیز کثیفی ستـــ!!

 

بیزارم از این شناسنامــ ه هاے دو به هم زن !

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

این منم که در وجود خود تو را می بینم

 

تو هم می بینی

 

و در دالان شب ، گهی کنار من می نشینی

 

آرزو ،‌ گم کرده در خیال تو

 

تکیه گاهی نیست در مدار روشنایی

 

و از تو می پرسم

 

کدامین ره به رویای تو می پیوندد

لینک به دیدگاه

آب و جارو کردم دیده گانم را برای دیدن تو...

 

اشک بارید و کوچه ی گونه هایم خیس شد...

 

اسفند دود می کنم برای لحظه ی تقاطع نگاه....

 

چه بی قرار...چه زیبا...چه رها در این تاریکی...

لینک به دیدگاه

تو شب خیس مژه هام یه شب بیا قدم بزن

با رقص تلخ اشک من ساز دوست دارم بزن

اتاق آرزوهامو خیلی مرتب چیدمش

بیا و با یه چشمکت اتاقمو بهم بزن

سخته برات تنهاییاتو کوک کنی

با عشق من چشای نازتو ببند ٬ برای من یه کم بزن

می خواستم از نگات بگم ٬ دوباره لغزید قلمم

قصه نویس رویاها بیا واسم قلم بزن

بگو دوسم داری یا نه ؟ یه جور بهم نشون بده

بقیه زندگیمو با این جواب رقم بزن

به جای ابرا واسه تو شب تا سپیده باریدم

به خاطر هرکی میخوای تو لااقل یه نم بزن

اون عکسی که ازم دیدی توش یه چیزایی کم داره

تو جای من رو گونه هام هاشور زرد غم بزن

بگو تو زندگیت کیه رد نشو از سوال من

زیر جواب نقره ایت چندتا برام قسم بزن

مجنون چی رو بلد نبود که لیلی قسمتش نشد

تو ام توی طالع من نقش بد ستم بزن

عاشقی سخت و آسونه ٬ بستگی به دلت داره

دوس داری بهتر بدونی یه سر به این دلم بزن

پیش خودت نگو که عشق همیشه عشقای قدیم

بیا یه بار از عشقای قشنگ حالا دم بزن

نامه باید خودش بیاد تا بنویسیش واسه من

تو خلوتت سری به این یه حس محترم بزن

سخته ولی جور دیگه شعرو باید تموم کنم

دلم که رفت چیزی اگه مونده ازم بیا بزن

زخم تو ٬ زخمتو می خوام ٬ هر دو واسم مقدسه

چه خنجرو ٬ چه عشقتو فقط واسه خودم بزن

یه وقت اگه تنها شدی با عشق و ساز و زمزمه

به خاطر من یه بارم ٬ من به تو می رسم بزن

لینک به دیدگاه

ایـــــن بــار قلمــــم...

 

ســــراپا تــو را صــــدا می زنـــد...

 

دلتنگــــتم.... دلتــــــنگ....

 

ایـــن قلـــم یادگـــاری از تـــو...

 

شـــوق نـــوشتــــــن از تـــو...

 

و بـــــاز هـــم اســـم تـــــــو...

 

امشــــب...

 

مــن و ســــایــه ام...

 

بـــــی قـــرار در رویـــای تـــو ایــم...

 

بـــــی گنـــاه در عشـــق تو ایـــم...

 

ای دل...

 

صبــــــوری کـــن....

 

مـــــــــــــن....!

 

هنــوز همیـــنـــجــام...

 

درســــت پشـــت پنجـــره...

 

و بـــارانِ دلتنــــــــــــگی...

 

بـــی امان می بـــاره...

 

ای دل...

 

با ایــــــن همه بــــی قراری ببــــار...

 

صبـــــــــــــور مــــن...

 

دلتـــــنگتـــــــم....

 

دلتــــــنگ...

 

 

 

 

04983550656255627435.jpg

لینک به دیدگاه

من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه میدهم که از من عاشق تر باشد واز من مهربان تر!

من تو را به کسی هدیه میدهم که صدای تو را از هزار فرسخ راه دور..

در خشم در دلتنگی در هزار همهمه ی دنیا یکه و تنها بشناسد..

من تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه میدهم که راز افتابگردان و تمام سخاوتهای عاشقانه ی

این گل معصوم را بداند و ترنم دلپذیر هر اهنگ هر نجوای کوچک برایش یک خاطره ی مشترک باشد.

او باید از رنگین کمان چشمان تو تشخیص بدهد که امروز هوای دلت افتابی است

یا ان دلی که من برایش میمیرم سرد و بارانیست..

ای بهانه ی زنده بودنم تو را سخاوتمندانه به کسی هدیه میدهم که قلبش بعد از هزار بار دیدن تو

باز هم به دیوانگی و بی پروایی اولین نگاه من بتپد: همانطور عاشق!

لینک به دیدگاه

دوست دارم کمی عینک بزنم برای دیدن تو...

 

همه می گویند از نقص دیده است که نازیبایی هایت را نمی بینم!

 

نمی دانم نزدیک بین بگیرم..یا دور بین!!:ws3:

لینک به دیدگاه

براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست

 

نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار

 

پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده

 

ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي

 

كن ولي عاشقونه زندگي كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق

 

خودت باش ولي خوب باش

لینک به دیدگاه

من روز خویش را

با افتاب روی تو ،

کز شرق خیال دمیده است ،

اغاز میکنم

ان لحظه ها که مات

در انزوای خویش

یا در میان جمع

خاموش مینشینم :

موسیقی نگاه ترا گوش میکنم ،

گاهی میان مردم در ازدحام شهر

غیر از تو ،

هر چه هست فراموش میکنم.

لینک به دیدگاه

تو را همین گونه که هستی

 

دوست می دارم !

 

تلخی های تو ، شیرینی خاصی

 

به لحظه هایم می دهد !

 

آسوده باش محبوب من !

 

من خریدار اخم های تو نیز هستم ...

لینک به دیدگاه

گفتـــه بودی دلتنگـــی هایــم را با قاصــدک هــا قسمت کنــم ...!

تــا به گوش تـــو برساننــــد...!!

مـــی گفتــــی قاصدک هـــا گوش شنــوا دارنـــد ...

غــم هایت را در گوششان زمزمــه کن و به باد بسپـــار ...

من اکنون صاحب دشتـــی قاصـــدکـــم...!!

امــــا ...

مگــر تو نمـــی دانستـــی قاصــدک هــای خیـــس، از اشک مـــی میـــرند...؟!

لینک به دیدگاه

تقصیر تو نبود

این شناسه ها بودند که مرا تنها کردند!

آن روزها فقط من بودم و تو

تنها من و تو که نهایت می شدیم ما!

اما...

آنقدر دنیا حقیر شد که نسبت ها بیشتر شد

حرف از دیگری و دیگران به میان آمد

و این زبان نویسان بودند که اینبار نارو زدند!!!

شناسه ها زیاد شدند

ضمیرهایی آمدند از جنس غایب

من ما

توشما

او ایشان

...

آغاز فتنه زمانی بود که او آمد

و تو ماند بین من و او

من تو او

...

و این فاصله زیادتر شد :

من تو او

...

و تو رفتی با او!

 

تقصیر این زبان نویسان بود و بس.

 

 

او آمد

ما تجزیه شدیم

تو رفتی

من ماندم...

من ماندم و شعرهایی که هرگز برای تو سروده نشد...

لینک به دیدگاه

از تو مهربا نتر کيست که دردهايم را با او در ميان بگذارم و زخمهاي دلم را

پيش رويش بشمارم؟

از تو آيينه تر کيست که هزار توي روحم را به من نشان دهد،بي آنکه

سرزنشم کند؟

در شبهايي که ماه و ستارگان و آتشکده ها و فانوسها هر يک به سويي می

گريزند،جز تو چه کسي شمعي در دلم روشن مي کند؟

خوبا مرا به خاطر همه ي آوازهايي که براي تو نخوانده ام،ببخش

 

از تو مهربانتر کيست که سرگذشت دستهايم را برايش بنويسم و از فاصله ها

من براي يادبود لحظه ها

 

ياد خود را با تو قسمت مي كنم

 

تا كه شور و شادي اين لحظه ها

 

يادمان باشد هميشه ، هر كجا

 

من براي عاشقـانه زيستن

 

عشق را از يك نگاه پاك تو

 

از پرتو نورانـي چشمان تو

 

ماهرانه مي ربايم،صادقانه مي ستايم

 

من براي روزهاي زندگي

 

نقش چشمان تو را بر آسمان

 

مي گذارم جاي خورشيد زمان

 

تا دگرگونه شود نقش و نگار اين جهان

 

من براي ظلمت شبهاي تار

 

از رخ پر نور و زيباي تو هم

 

بهره مي گيرم بجاي ماه و يك مهتاب ناب

 

تا كه شب روشن تر از روزم شود

 

من براي گلسـِتان زندگي

 

از لبان تو بجاي غنچه گلهاي سرخ

 

از دو چشم تو بجاي نرگس خمّار يار

 

مي نشانم جايْ جايش را گل نيكو سرشت

 

من براي بلبلان ساده دل

 

از صداي دلنشين،آهنگ خوب صوت تو

 

مي كنم پُر يك نوار حنجره

 

تا كه با زيبايي صوتت ترانه سر دهند

 

من براي بوستان شاعري

 

شعر خود را از تو و با ياد تو

 

مي سرايم ، با تو نجوا مي كنم

لینک به دیدگاه

چشمهایم بسته است

 

به چه می اندیشم؟

 

به تمنای دلم

 

به دلیل نفسم

 

به صدای قلبم

 

به تومی اندیشم

 

تو که در قلب مکان داری

 

و در خاطر من میمانی

 

به تومی اندیشم

 

تو که در تک تک ذرات وجودم جای داری

 

به تو می اندیشم

 

ای خوبترین خوبها

 

به تو می اندیشم.........

لینک به دیدگاه

هرگز از دوری این راه مگو!

 

و از این فاصله ها که میان من و توست

 

...و هرگاه که دلت تنگ من است،

 

بهترین شعر مرا قاب کن

 

و پشت نگاهت بگذار!

 

تا که تنهایی ات از دیدن من جا بخورد!

 

و بداند که دل من با توست

 

و همین نزدیکی ست...

لینک به دیدگاه

هر شب در رویاهایم تو را می بینم و احساس ات می کنم

و احساس می کنم تو هم همین احساس را داری

دوری، فاصله و فضا بین ماست

و تو این را نشان دادی و ثابت کردی

نزدیک، دور، هر جایی که هستی

و من باور می کنم قلب می تواند برای این بتپد

یک باره دیگر در را باز کن

و دوباره در قلب من باش

و قلب من به هیجان خواهد آمد و خوشحال خواهد شد

ما می توانیم یک باره دیگر عاشق باشیم

و این عشق می تواند برای همیشه باشد

و تا زمانی که نمردیم نمی گذاریم بمیرد

عشق زمانی بود که من تو را دوست داشم

دوران صداقت، و من تو را داشتم

در زندگی من، ما همیشه خواهیم تپید

نزدیک، دور، هرجایی که هستی

من باور دارم که قلب هایمان خواهد تپید

یک باره دیگر در را باز کن

و تو در قلب من هستی

و من از ته قلب خوشحال خواهم شد

تو اینجا هستی، و من هیچ ترسی ندارم

می دانم قلبم برای این خواهد تپید

ما برای همیشه باهم خواهیم بود

تو در قلب من در پناه خواهی بود

و قلب من برای تو خواهد تپید

لینک به دیدگاه

يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم

اون خوابه

نمیخوام

بدونه

واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه

یه کاغذ

یه خودکار

دوباره شده همدم این دل دیونه

یه نامه

که خیسه

پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه

یه روز همین جا توی اتاقم

یدفعه گفت داره میره

چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره

گریه میکردم درو که می بست

میدونستم که میمیرم

اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم

می ترسم

یه روزی

برسه که اونو نبینم بمیرم تنها

خدایا

کمک کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا

سکوت

اتاقو

داره میشکنه تیک تاک ساعت رو دیوار

دوباره نمیخواد بشه باور من که دیگه نمی یاد انگار

 

یه روز همین جا توی اتاقم

یدفعه گفت داره میره

چیزی نگفتم اخه نخواستم دلشو غصه بگیره

گریه میکردم درو که می بست

میدونستم که میمیرم

اون عزیزم بود نمی تونستم جلوی راشو بگیرم

يكي هست تو قلبم كه هر شب واسه اون مي نويسم

اون خوابه

نمیخوام

بدونه

واسه اونه که قلب من اینهمه بیتابه

یه کاغذ

یه خودکار

دوباره شده همدم این دل دیونه

یه نامه

که خیسه

پر از اشک و باز کسی اون و نمیخونه

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...