رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

من یه سوالی دارم:

آیا بین خانه های سبک های مختلف در اروپا تفاوت وجود داره؟ خواهشاً یه مثال بزنید که تو کدوم سبک ها چه تفاوت هایی دارن. ممنون

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 562
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

من یه سوالی دارم:

آیا بین خانه های سبک های مختلف در اروپا تفاوت وجود داره؟ خواهشاً یه مثال بزنید که تو کدوم سبک ها چه تفاوت هایی دارن. ممنون

 

امید جونم من مخالف سبک اسلامی نیستم ولی در مورد خونه ها توی سبک اروپایی فک کنم که خونه های دوره روم و یونان حیاط مرکزی بودن و در اطرافشون رواق داشتن که در دوره های بعدی این طوری نبوده مثلا در دوره قرون وسطی دیگه حیاط مرکزی یا رواق توی حیاط وجود نداشته

البته نمیدونم منظور تو از این سوال اینی بود که من نوشتم یا نه

  • Like 3
لینک به دیدگاه

من فکر میکنم منظور امید از سبک های معماری کلاسیسم ، نئو کلاسیسم ، گوتیک و نئو گوتیک ،رمانتیک ، بیزانس ، رنسانس و اکلکتیسم هست.

تفاوت این سبک ها در طراحی نماها ، توجه به تزیینات ، جنس مصالح و طراحی کلی آن میباشد.

بطور مثال در طراحی سبک کلاسیک به دو صورت ستون دار و بی ستون ، طاقدار و یا با سر در های مثلثی شکل است .فرم کلاسیک بر اساس تداوم فرمها و قواعد مشخص پایه ریزی شده بود و معماران در طراحی و ساخت از یک سیستم موروثی طبیعیت میکردند و کمترین نوآورری را در طراحی به کار میبردند . در سبک کلاسیک قرینه سازی کاملا رعایت میشد و عناصر تشکیل دهنده قسمتهای مختلف بنا بر اساس یک نظم از پیش تعریف شده نظم داده میشوند.

 

برای آگاهی بیشتر از سبک های معماری توصیه میکنم کتاب تاریخ معماری مدرن نوشته پروفسور لئوناردو بنه لوو ترجمه دکتر سیروس باور را مطالعه کنید.کتاب خیلی جالبیه :ws31:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
من فکر میکنم منظور امید از سبک های معماری کلاسیسم ، نئو کلاسیسم ، گوتیک و نئو گوتیک ،رمانتیک ، بیزانس ، رنسانس و اکلکتیسم هست.

تفاوت این سبک ها در طراحی نماها ، توجه به تزیینات ، جنس مصالح و طراحی کلی آن میباشد.

بطور مثال در طراحی سبک کلاسیک به دو صورت ستون دار و بی ستون ، طاقدار و یا با سر در های مثلثی شکل است .فرم کلاسیک بر اساس تداوم فرمها و قواعد مشخص پایه ریزی شده بود و معماران در طراحی و ساخت از یک سیستم موروثی طبیعیت میکردند و کمترین نوآورری را در طراحی به کار میبردند . در سبک کلاسیک قرینه سازی کاملا رعایت میشد و عناصر تشکیل دهنده قسمتهای مختلف بنا بر اساس یک نظم از پیش تعریف شده نظم داده میشوند.

 

برای آگاهی بیشتر از سبک های معماری توصیه میکنم کتاب تاریخ معماری مدرن نوشته پروفسور لئوناردو بنه لوو ترجمه دکتر سیروس باور را مطالعه کنید.کتاب خیلی جالبیه :ws31:

مرسی از جوابت.

منظورم تایید یه حرف مهم بیل هیلیر (مطرح کننده ی نظریه Space Syntax) بود:

بیل هیلیر میگه "همه ی ساختمان ها از یه سری عناصر ساخته شده اند(مثل ورودی، حیاط، راهرو و اتاق و چند عنصر دیگه) ولی چیزی که یه ساختمان رو منحصر بفرد می کنه اینه که روابط فضایی منحصر بفردی داره" بعد یه نتیجه ی جالب میگیره که به نظرم اساس نظریه ش همین بود " فضاهایی که فرم هندسی ظاهراً همسانی دارند ساختار فضایی متفاوتی را به نمایش می گذارند و بر عکس ممکن است دو خانه با فرم متفاوت دارای ساختار فضایی یکسانی باشند.

کسی مخلف اینه؟

خب دوستایی که میگن سبک معماری اسلامی رو قبول دارن ولی شهرسازی رو نه، باید به این توجه کنن ساختمان ها از یک سری عناصر ساخته شده اند همانند شهر و اون چیزی که تفاوت سبک ها رو از نظر من ایجاد می کنه طبق نظرات آقا سالار عزیز روشی است که برای سازماندهی این عناصر بکار می برن. درسته؟

برداشتی که میشه از کتاب "عناصر طراحی بصری معماری منظر" نوشته سایمون بل داشت اینه که برای طراحی ما یه سری عناصر ثابت در اختیار داریم(خط و صفحه و حجم و نقطه)، یه سری متغیرها داریم(مثل زمان، بافت، رنگ و نور ) ولی اصل کار سازماندهی اون هاست که با ریتم و تکرار و تعادل و ... انجام میشه. من بازم نظرم اینه که تفوت سبک ها رو نباید در عناصر بلکه باید در سازماندهی اونا بدونیم. مثلاً در یونان مقیاس خیلی مهم بوده دررنسانس قرینه گی و تعادل. البته مطمئن نیستم فقط نظر خودمه. ممنون میشم اگه اشتباه میکنم دوستان بیشتر توضیح بدن.

  • Like 5
لینک به دیدگاه
مرسی از جوابت.

منظورم تایید یه حرف مهم بیل هیلیر (مطرح کننده ی نظریه Space Syntax) بود:

بیل هیلیر میگه "همه ی ساختمان ها از یه سری عناصر ساخته شده اند(مثل ورودی، حیاط، راهرو و اتاق و چند عنصر دیگه) ولی چیزی که یه ساختمان رو منحصر بفرد می کنه اینه که روابط فضایی منحصر بفردی داره" بعد یه نتیجه ی جالب میگیره که به نظرم اساس نظریه ش همین بود " فضاهایی که فرم هندسی ظاهراً همسانی دارند ساختار فضایی متفاوتی را به نمایش می گذارند و بر عکس ممکن است دو خانه با فرم متفاوت دارای ساختار فضایی یکسانی باشند.

کسی مخلف اینه؟

خب دوستایی که میگن سبک معماری اسلامی رو قبول دارن ولی شهرسازی رو نه، باید به این توجه کنن ساختمان ها از یک سری عناصر ساخته شده اند همانند شهر و اون چیزی که تفاوت سبک ها رو از نظر من ایجاد می کنه طبق نظرات آقا سالار عزیز روشی است که برای سازماندهی این عناصر بکار می برن. درسته؟

برداشتی که میشه از کتاب "عناصر طراحی بصری معماری منظر" نوشته سایمون بل داشت اینه که برای طراحی ما یه سری عناصر ثابت در اختیار داریم(خط و صفحه و حجم و نقطه)، یه سری متغیرها داریم(مثل زمان، بافت، رنگ و نور ) ولی اصل کار سازماندهی اون هاست که با ریتم و تکرار و تعادل و ... انجام میشه. من بازم نظرم اینه که تفوت سبک ها رو نباید در عناصر بلکه باید در سازماندهی اونا بدونیم. مثلاً در یونان مقیاس خیلی مهم بوده دررنسانس قرینه گی و تعادل. البته مطمئن نیستم فقط نظر خودمه. ممنون میشم اگه اشتباه میکنم دوستان بیشتر توضیح بدن.

 

حرف شما درست ولی تو بحث معماری معمار و طراح بر اساس یک هدف و نقشه طرحی روی کاغذ میاره . درسته که همه سبکهای معماری تو بحث عناصر دارای مشترکاتی هستند ولی هدفی در پس همه اونها بوده که به قول فرانک لوید رایت " معماری باید به هر انسان آنچنان مکان مناسبی برای کار و زندگی تقدیم کند که او بتواند در آن خود را خوشحال و مفید احساس کند. " و به همین دلیل است که در طول دوره های متمادی سبک های مختلف معماری آمدند و بعد مدتی با تغییر نیازها آنها نیز یا تغییر کردند یا به کل منحوط شدند.ولی با تمام اینها تمام ساخته های معماری بشر بر اساس یک نقشه و پیش زمینه و هدفی ساخته شده اند در حالیکه شهرهای ما گسترشی ارگانیک و خودرو و بدون هیچ ضابطه و نقشه ای داشته اند.زمینها توسط مردم اشغال و هر کس بر اساس استطاعت خود بنایی در آن برپا میساخت و در نهایت فرد خیری هم پیدا میشد و در فضایی برای مردم آب انبار ، حمام و یا مسجدی بر پا میکرد.اینکه ما بخواهیم این رشد خودرو را شهرسازی بنامیم چندان زیبا نیست وقتی نقشه ای برای آن نیست.در تمام سبک های معماری اروپایی و در هر دوره معماران بزرگی بوده اند و بر اساس فکر ، نیاز مردم و مصالح موجود سبکی را متداول و سبک دیگری را کمرنگ میکردند.معمارانی نظیر موریس ، ریچاردسون ، واگنر ، لبروست ، گارنیه و ... با تغییر در سبک های معماری و بر اساس تحصیلات و علم و نقشه بناهایی ماندگار را خلق میکردند که در زمان خودشان نوآوری های بزرگی به حساب می آمد.

 

حالا با توجه به این سخنان آیا میتوان معماری رو با شهرسازی مقایسه کرد و اجزای تشکیل دهنده یک بنا رو تشبیه به اجزای تشکیل دهنده یک شهر کرد...

شهرسازی اسلامی واژه مناسبی برای شهرهای جهان اسلام نیست بلکه بهتره از واژه شهرهای دوره اسلامی نام برده بشه.چون تا زمانی که یک شهر بر اساس یک الگو و نقشه و هدف طراحانه آینده نگر ساخته نشود مانند آنچه ابنزر هاوارد برای باغشهر استفاده کرد نمیتوان عنوان سبک بر آن نهاد ....:icon_gol:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
حرف شما درست ولی تو بحث معماری معمار و طراح بر اساس یک هدف و نقشه طرحی روی کاغذ میاره . درسته که همه سبکهای معماری تو بحث عناصر دارای مشترکاتی هستند ولی هدفی در پس همه اونها بوده که به قول فرانک لوید رایت " معماری باید به هر انسان آنچنان مکان مناسبی برای کار و زندگی تقدیم کند که او بتواند در آن خود را خوشحال و مفید احساس کند. " و به همین دلیل است که در طول دوره های متمادی سبک های مختلف معماری آمدند و بعد مدتی با تغییر نیازها آنها نیز یا تغییر کردند یا به کل منحوط شدند.ولی با تمام اینها تمام ساخته های معماری بشر بر اساس یک نقشه و پیش زمینه و هدفی ساخته شده اند در حالیکه شهرهای ما گسترشی ارگانیک و خودرو و بدون هیچ ضابطه و نقشه ای داشته اند.زمینها توسط مردم اشغال و هر کس بر اساس استطاعت خود بنایی در آن برپا میساخت و در نهایت فرد خیری هم پیدا میشد و در فضایی برای مردم آب انبار ، حمام و یا مسجدی بر پا میکرد.اینکه ما بخواهیم این رشد خودرو را شهرسازی بنامیم چندان زیبا نیست وقتی نقشه ای برای آن نیست.در تمام سبک های معماری اروپایی و در هر دوره معماران بزرگی بوده اند و بر اساس فکر ، نیاز مردم و مصالح موجود سبکی را متداول و سبک دیگری را کمرنگ میکردند.معمارانی نظیر موریس ، ریچاردسون ، واگنر ، لبروست ، گارنیه و ... با تغییر در سبک های معماری و بر اساس تحصیلات و علم و نقشه بناهایی ماندگار را خلق میکردند که در زمان خودشان نوآوری های بزرگی به حساب می آمد.

 

حالا با توجه به این سخنان آیا میتوان معماری رو با شهرسازی مقایسه کرد و اجزای تشکیل دهنده یک بنا رو تشبیه به اجزای تشکیل دهنده یک شهر کرد...

شهرسازی اسلامی واژه مناسبی برای شهرهای جهان اسلام نیست بلکه بهتره از واژه شهرهای دوره اسلامی نام برده بشه.چون تا زمانی که یک شهر بر اساس یک الگو و نقشه و هدف طراحانه آینده نگر ساخته نشود مانند آنچه ابنزر هاوارد برای باغشهر استفاده کرد نمیتوان عنوان سبک بر آن نهاد ....:icon_gol:

من نمی دونم آقا مخالف حرفاتون نیستم در مورد شهرهای دوران اسلامی. ولی با توجه به درک و دریافتی که از سبک دارم می گم سبک اسلامی. شاید معنا و درکی که من از سبک دارم اشتباهه در واقع من سبک رو یه راه و روش و شیوه میدونم. و دیلیش اینه که زیاد فوتبال میکنم و میبینم. از نظر من هر تیمی که 3 3 4 بازی میکنه لزوماً سبکی هجومی نداره و در عمل باید دید و دو تیمی که یک سبک رو بازی میکنن (که تعداد تیم هایی که با یک سبک بازی میکنن و به هم شبیه اند زیاده) علی رغم بازیکنان متفاوتشون سبکشون مثل همه و برعکس. من در مورد شهرها هم این نظر رو دارم. که شهرها هم مانند بناها از تعدادی عنصر تشکیل شده اند که همون طور که جوزف گفت نحوه ی ارتباطشون از همه چیز مهم تره.

در ضمن ادامه ی کار بیل هیلیر در مورد شهر نیز هست و اون گرافایی که رسم می کنه از پلان های معماری شروع میشه و با توجه به اینکه ایشون پایه شون ریاضیه(فک کنم دکتری ریاضی هم داره) این رو تعمییم میده به کل شهر. در ضمن من فک نمی کنم که سبک قرون وسطا نیز از قبل برنامه ریزی شده باشه و شهر ها در این دوران هم ارگانیک بوده اند و نه خودرو .

یه مورد دیگه در مورد حرف فرانک لوید رایت اینه که حرفش در مورد شهر هم صدق می کنه و شهرسازی هم باید این جور باشه و به دلیل همون تغییر نیازها سبک های شهرسازی هم تغییر کرده اند.

برای من رشد ارگانیک با رشد خودرو تفاوت دارند. به نظرم نباید اینطور برداشت کنین که شهرهای ما در گذشته از پیش اندیشه شکل گرفته اند چون در اون صورت جوابگوی نیازهاشون نمی بود در حالی که در گذشته ما شاهد شهرهای انسانی تری بوده ایم و متناسب با دوره ی خودشون شکل گرفته اند.

من تاکید می کنم که کسی که می خواد شهرسازی اسلامی رو بیشتر درک کنه باید بر مبانی فکری اسلام نیز مسلط باشه یا حداقل بلد باشه. اینکه پیامبر میره مدینه و در مرکز شهر یه مسجد رو بنا می کنه خودش حاوی چند نکته ی شهرسازیه. پیامبر بعد از اینکه محل مسجد رو تعیین کردند موقعیت چند محله ی جدید رو تعیین کردند که براساس اصلیت و نسبت افراد و نه براساس اقتصاد مردم رو در اون محلات جای داد. بعد بین مسلمونا پیمان برادری بست که این خودش رو بعد ها در کالبد نیز نشون داد و همچنین توجهی که در اسلام به همسایه شده. چندین حدیث در رابطه با همسایه ها وجود داره تا جایی که پیامبر میگن جبرئیل انقد در مورد همسایه ها امانت داد که فکر کردم حق ارث بردن داره. این توجه به همسایه و پیمان برادری بود که بافت تمام شهرهای اسلامی رو بلااستثنا فشرده کرد و این رو خود غربی ها هم اذعان کرده اند. به نظر من ما در درک اصول شریعت ناتوانیم که نمیتونیم خیلی چیزها رو در اطرافمون و در بافت های قدیم درک کنیم.

خواهشاً دیگر دوستان هم نظری بدن بحث دو نفره شده.

  • Like 5
لینک به دیدگاه
من نمی دونم آقا مخالف حرفاتون نیستم در مورد شهرهای دوران اسلامی. ولی با توجه به درک و دریافتی که از سبک دارم می گم سبک اسلامی. شاید معنا و درکی که من از سبک دارم اشتباهه در واقع من سبک رو یه راه و روش و شیوه میدونم. و دیلیش اینه که زیاد فوتبال میکنم و میبینم. از نظر من هر تیمی که 3 3 4 بازی میکنه لزوماً سبکی هجومی نداره و در عمل باید دید و دو تیمی که یک سبک رو بازی میکنن (که تعداد تیم هایی که با یک سبک بازی میکنن و به هم شبیه اند زیاده) علی رغم بازیکنان متفاوتشون سبکشون مثل همه و برعکس. من در مورد شهرها هم این نظر رو دارم. که شهرها هم مانند بناها از تعدادی عنصر تشکیل شده اند که همون طور که جوزف گفت نحوه ی ارتباطشون از همه چیز مهم تره.

در ضمن ادامه ی کار بیل هیلیر در مورد شهر نیز هست و اون گرافایی که رسم می کنه از پلان های معماری شروع میشه و با توجه به اینکه ایشون پایه شون ریاضیه(فک کنم دکتری ریاضی هم داره) این رو تعمییم میده به کل شهر. در ضمن من فک نمی کنم که سبک قرون وسطا نیز از قبل برنامه ریزی شده باشه و شهر ها در این دوران هم ارگانیک بوده اند و نه خودرو .

یه مورد دیگه در مورد حرف فرانک لوید رایت اینه که حرفش در مورد شهر هم صدق می کنه و شهرسازی هم باید این جور باشه و به دلیل همون تغییر نیازها سبک های شهرسازی هم تغییر کرده اند.

برای من رشد ارگانیک با رشد خودرو تفاوت دارند. به نظرم نباید اینطور برداشت کنین که شهرهای ما در گذشته از پیش اندیشه شکل گرفته اند چون در اون صورت جوابگوی نیازهاشون نمی بود در حالی که در گذشته ما شاهد شهرهای انسانی تری بوده ایم و متناسب با دوره ی خودشون شکل گرفته اند.

من تاکید می کنم که کسی که می خواد شهرسازی اسلامی رو بیشتر درک کنه باید بر مبانی فکری اسلام نیز مسلط باشه یا حداقل بلد باشه. اینکه پیامبر میره مدینه و در مرکز شهر یه مسجد رو بنا می کنه خودش حاوی چند نکته ی شهرسازیه. پیامبر بعد از اینکه محل مسجد رو تعیین کردند موقعیت چند محله ی جدید رو تعیین کردند که براساس اصلیت و نسبت افراد و نه براساس اقتصاد مردم رو در اون محلات جای داد. بعد بین مسلمونا پیمان برادری بست که این خودش رو بعد ها در کالبد نیز نشون داد و همچنین توجهی که در اسلام به همسایه شده. چندین حدیث در رابطه با همسایه ها وجود داره تا جایی که پیامبر میگن جبرئیل انقد در مورد همسایه ها امانت داد که فکر کردم حق ارث بردن داره. این توجه به همسایه و پیمان برادری بود که بافت تمام شهرهای اسلامی رو بلااستثنا فشرده کرد و این رو خود غربی ها هم اذعان کرده اند. به نظر من ما در درک اصول شریعت ناتوانیم که نمیتونیم خیلی چیزها رو در اطرافمون و در بافت های قدیم درک کنیم.

خواهشاً دیگر دوستان هم نظری بدن بحث دو نفره شده.

 

من اصلا وارد بحثای دینی نمیخوام بشم

درسته که فرهنگ و مذهب در گسترش و مبانی جامعه شناسانه شهر موثرند ولی در حال حاضر فقط داریم رو جنبه کالبدی شهر نظر میدیم و عناصر سازنده و استخوان بندی شهر مد نظر است.

درسته که همه شهرهای ما به علت محوریت مذهبی دارای یک هسته مرکزی با محوریت یک مسجد هست ولی این هسته مرکزی شالوده شهر رو تشکیل نمیده و فقط مرکزیت و هسته شهر رو مشخص میکنه و روند توسعه آتی شهر نه بر اساس هدف و برنامه ای از پیش تعیین شده بلکه بر اساس مقتضیات طبیعی و جغرافیایی بوده است.

به نظر من سبک و روش باید دارای یک متد و نقشه باشه تا نام سبک بر اون نهاده شود.مثال وقتی ما از سبک بیزانس یا رومی در شهرسازی حرف میزنیم عناصر سازنده و مکان آنها و محدوده شهر و الگوی مسیرها ( الگوی شطرنجی ) کاملا تعریف شده است.شهرها بر اساس یک طرح و نقشه ساخته و گسترش میافتند.

  • Like 5
لینک به دیدگاه

دوستان دیگه چرا وارد این مبحث نمیشن

اینطوری کمک میشه هم به قویتر شدن مبحث و هم بالا رفتن اطلاعات ناچیز من

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دوستان نظرات خیلی خوبی دادن در مورد سبک های مختلف و صحبتهای همه در مورد سازمان فضایی شهرها و عناصر کالبدی شهرها.

اما به نظر بنده تمام چیزهایی که اشاره کردین، را نمیتوان زیر سایه ی اسلام برد. ایدوئولوژی اسلامی با اینکه عناصری مانند مسجد جامع، مسجد کبیر، مصلی، تکیه ، سقاخانه و ... را به شهرهای ما اضافه نمود اما در کل استفاده از لغت اسلامی برای معماری و شهرسازی (گرچه از نظر من شهر هم نداشتیم) اشتباه است.

 

دلائل را برخی دوستان اشاره کردند اما مهمترین دلیل برای رد این مسئله را میتوان اینگونه شمرد:

1- اگر معماری و شهرسازی اسلامی به عنوان یک سبک وجود دارد پس باید در همه ی قلمرو جهان اسلام و در تمامی ادوار تاریخی ما یک سبک داشته باشیم و برای معماری و شهرسازی یک مرامنامه یا منشوری وجود داشته باشد.

2- کلا اعتقاد به استفاده از ایدوئولوژی برای سبک های مختلف مستلزم داشتن دانش پدیدارشناسی یا هرمنوتیک است که برای هرکدام از مواردی که در شهرهای سنتی ما اتفاق افتاده است دلیل ایدوئولوژیک آورده شود که تا کنون این امر اتفاق نیافتاده است.

3- برای معماری و شهرسازی اسلامی داشتن در وهله ی اول باید تمامی مردم شهر مسلمان باشند که در شهرهای بزرگ ما این امر وجود نداشته است.

4- اسلام شاید عنصر تاثیر گذاری برای توجیه برخی ساخت و ساز ها باشد اما مسلما تمام آن نیست.

5- بسیاری از بناهای دوران اسلامی با مبانی اسلام همخوان نیستند.

6- الگوی بناهای اسلامی در این صورت باید مسجد النبی در مدینه به عنوان اولین بنا در اسلام باشد که اینطور نیست.

7- در صورت وجود معماری اسلامی در مقابل ما باید معماری و شهرسازی اسلامی یا یهودی داشته باشیم که با وجود سابقه ی اروپائیان همچین چیزی وجود ندارد.

و ...

 

موافق باشید موضوع را ببندیم. و به سراغ موضوع دیگری به پیشنهاد دوستان برویم.

  • Like 6
لینک به دیدگاه

خوب اگه اجازه بدید پیشنهاد این دفعه رو من بدم

چون دارم رو این موضوع تحقیق میکنم میخوام نظرات بقیه دوستان را هم بدونم

 

تراکم در شهرسازی چه نقشی در توسعه پایدار میتونه داشته باشه ؟

 

البته اگه هر یک از دوستان پیشنهاد دیگه ای داره بگه :icon_pf (44):

 

  • Like 5
لینک به دیدگاه
دوستان نظرات خیلی خوبی دادن در مورد سبک های مختلف و صحبتهای همه در مورد سازمان فضایی شهرها و عناصر کالبدی شهرها.

اما به نظر بنده تمام چیزهایی که اشاره کردین، را نمیتوان زیر سایه ی اسلام برد. ایدوئولوژی اسلامی با اینکه عناصری مانند مسجد جامع، مسجد کبیر، مصلی، تکیه ، سقاخانه و ... را به شهرهای ما اضافه نمود اما در کل استفاده از لغت اسلامی برای معماری و شهرسازی (گرچه از نظر من شهر هم نداشتیم) اشتباه است.

 

دلائل را برخی دوستان اشاره کردند اما مهمترین دلیل برای رد این مسئله را میتوان اینگونه شمرد:

1- اگر معماری و شهرسازی اسلامی به عنوان یک سبک وجود دارد پس باید در همه ی قلمرو جهان اسلام و در تمامی ادوار تاریخی ما یک سبک داشته باشیم و برای معماری و شهرسازی یک مرامنامه یا منشوری وجود داشته باشد.

2- کلا اعتقاد به استفاده از ایدوئولوژی برای سبک های مختلف مستلزم داشتن دانش پدیدارشناسی یا هرمنوتیک است که برای هرکدام از مواردی که در شهرهای سنتی ما اتفاق افتاده است دلیل ایدوئولوژیک آورده شود که تا کنون این امر اتفاق نیافتاده است.

3- برای معماری و شهرسازی اسلامی داشتن در وهله ی اول باید تمامی مردم شهر مسلمان باشند که در شهرهای بزرگ ما این امر وجود نداشته است.

4- اسلام شاید عنصر تاثیر گذاری برای توجیه برخی ساخت و ساز ها باشد اما مسلما تمام آن نیست.

5- بسیاری از بناهای دوران اسلامی با مبانی اسلام همخوان نیستند.

6- الگوی بناهای اسلامی در این صورت باید مسجد النبی در مدینه به عنوان اولین بنا در اسلام باشد که اینطور نیست.

7- در صورت وجود معماری اسلامی در مقابل ما باید معماری و شهرسازی اسلامی یا یهودی داشته باشیم که با وجود سابقه ی اروپائیان همچین چیزی وجود ندارد.

و ...

 

موافق باشید موضوع را ببندیم. و به سراغ موضوع دیگری به پیشنهاد دوستان برویم.

من بازم می گم تا کسی شریعت اسلامی رو ندونه نمی تونه هیچ چیزی رو از اسلام درک کنه. یه بعدش هم شهرسازی و معماریشه.

بحث رو زیاد طول ندیم(هر چند آخرش محمدمهدی عزیز بازم همون ذهنیت اول خودش رو از نظر من اینجا برای نتیجه بحث آورده) ولی در کل بحث نسبتاً خوبی بود (تقریباً بین دو سه نفر).

  • Like 4
لینک به دیدگاه
من بازم می گم تا کسی شریعت اسلامی رو ندونه نمی تونه هیچ چیزی رو از اسلام درک کنه. یه بعدش هم شهرسازی و معماریشه.

بحث رو زیاد طول ندیم(هر چند آخرش محمدمهدی عزیز بازم همون ذهنیت اول خودش رو از نظر من اینجا برای نتیجه بحث آورده) ولی در کل بحث نسبتاً خوبی بود (تقریباً بین دو سه نفر).

 

بنده نیز در پستم اشاره نمودم که همه ی این ها از نظر من است و هیچ ادعایی بر صحیح بودنش نیست.

:icon_gol::ws42:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
خوب اگه اجازه بدید پیشنهاد این دفعه رو من بدم

چون دارم رو این موضوع تحقیق میکنم میخوام نظرات بقیه دوستان را هم بدونم

 

تراکم در شهرسازی چه نقشی در توسعه پایدار میتونه داشته باشه ؟

 

البته اگه هر یک از دوستان پیشنهاد دیگه ای داره بگه :icon_pf (44):

 

همون طوری که دوستان میدونن توسعه ی پایدار اعاد اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی و زیست محیطی و ... رو شامل میشه. بنابراین برای اینکه تاثیر تراکم و نقشش رو در توسعه ی پیدار بررسی کنیم باید هر کدام از این ابعاد رو در نظر بگیریم

من خودم در مورد بعد زیست محیطیش تا حدی اشاره میکنم. از نظر من تراکم به دو گونه میتونه تاثیر منفی بر روی توسعه پایدار داشته باشه. اگه تراکم پایین باشه گسترش افقی شهر زمین های بیشتری رو در برمیگیره و تراکم های بالا نیز اثراتی مانند ایجاد ترافیک و جزایر حرارتی و ... میشه، که با اضافه شدن آلودگی ، میتونه در دراز مدت حتی اقلیم منطقه رو تحت تاثیر قرار بده.

  • Like 6
لینک به دیدگاه
خوب اگه اجازه بدید پیشنهاد این دفعه رو من بدم

چون دارم رو این موضوع تحقیق میکنم میخوام نظرات بقیه دوستان را هم بدونم

 

تراکم در شهرسازی چه نقشی در توسعه پایدار میتونه داشته باشه ؟

 

البته اگه هر یک از دوستان پیشنهاد دیگه ای داره بگه :icon_pf (44):

 

 

مرسی از پیشنهادت مهرداد جان... فقط منظورت چه نوع تراکمیه؟ ساختمانی یا جمعیتی؟ یا

 

هر دوش؟ مسلما هر کدوم تاثیر جداگانه ای می تونن داشته باشن...

  • Like 4
لینک به دیدگاه
مرسی از پیشنهادت مهرداد جان... فقط منظورت چه نوع تراکمیه؟ ساختمانی یا جمعیتی؟ یا

 

هر دوش؟ مسلما هر کدوم تاثیر جداگانه ای می تونن داشته باشن...

رابطه ی مستقیمی با هم دارن. اینجوری که بیان شده قطعاً تراکم ساختمانی منظورش بوده.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
من بازم می گم تا کسی شریعت اسلامی رو ندونه نمی تونه هیچ چیزی رو از اسلام درک کنه. یه بعدش هم شهرسازی و معماریشه.

بحث رو زیاد طول ندیم(هر چند آخرش محمدمهدی عزیز بازم همون ذهنیت اول خودش رو از نظر من اینجا برای نتیجه بحث آورده) ولی در کل بحث نسبتاً خوبی بود (تقریباً بین دو سه نفر).

 

نظر منم به نظر امید نزدیک تره... وقتی توی شهرسازی قرار بر اینه که شهر برای تمامی اقشار جامعه با نظرات و سلیقه های متفاوت ساماندهی بشه،پس دلیلی برای اینکه همه مسلمان باشن باقی نیست... اینکه توی شهر هایی که جمعیت مسلمان قابل توجهی داره عناصری مثل مسجد، تکیه ها و ... ساخته می شه یعنی ابعادی از شهرسازی اسلامی، شهرسازی از همین عناصر تشکیل می شه دیگه

 

از طرف دیگه به نظر من درسته که اسلام برای تموم کشورها یکیه، اما تجربه ثابت کرده که هر کشوری سبک های شهرسازی رو متناسب با فرهنگ خودش تعدیل کرده.. هنوزم تو خیلی از شهرهای ما ساختمان ها و فضاهایی به سبک رنسانس دیده می شه، آیا این دلیلی بر هم دین بودن ما با اروپایی هاست؟؟؟

  • Like 5
لینک به دیدگاه

:banel_smiley_4:

از نفس افتادم !

از صفحه ي ٣٦ تا اينجا رو نخونده بودم , تصميم گرفتم بشينم با دقت بخونم , آخراش ديگه تقريبا به غلط كردن افتادم ! :icon_pf (34):

نه به اينكه يه بحث راه ميوفته و كسي جدي نمي گيرتش نه به اين بحث آخر كه ... . :banel_smiley_52:

همگي خسته نباشين جدا :ws37:

.

ادامه ي اون بحثو بي خيال ميشم چو.ن آخراش ديگه كم كم داشت به گيس و گيس كشي مي رسيد :ws3:

اما در رابطه با تراكم .

خب موضوع يه نموره تخصصي شد چون خود بحث توسعه ي پايدار دنياييه واسه خودش ! ( البته عمدتا فقط يه دنياي تئوري و شعاري داره از نظر من ) ! :banel_smiley_4:

من فكر مي كنم بهتره براي اينكه بحث خيلي طولاني و گسترده نشه ,مشخص كنين كه كدوم نوع تراكم و كدوم بعد توسعه پايدار مد نظره ! :w16:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

تراکم رو شما همون بلند مرتبه سازی در نظر بگیر

شاخصه های توسعه پایدار هم که مشخصه . در هر موردش خواستی نظر بده :ws31:

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...