رفتن به مطلب

تو می‌خندی! حواست نیست ...


MEMOLI

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

و نمکدان؛

 

از دست خدا افتاد

 

هنگام آفریدنت!

 

 

(احسان پرسا)

  • Like 8
  • پاسخ 323
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

لبخند که می زنی

 

یوسفی می شوم

 

که بی هیچ برادری

 

در چال گونه ات

 

گم می شوم.

 

(محمد مسعود کرمی)

  • Like 8
ارسال شده در

بــراي پــريــدن،لازم نيســت پــرنــده بــاشــم!

هميــن کــه بخنــدي،

بــال در مــي آورم . . .

 

پوپک رضایی

  • Like 9
ارسال شده در

بخند کودک همسایه

 

من اندوه‌های زیادی را دیدم

که سر پیچ همین خیابان

چشم انتظار بزرگ‌سالی تو هستند ...

رویا شاه حسین‌زاده

  • Like 8
ارسال شده در

همه چیز آرام ست

 

اگر خیال تو بگذارد !

 

پرویز صادقی

  • Like 7
ارسال شده در

تلخ که می شوم .....

 

بیشتر از همیشه ....

 

بیشتر از همیشه می خواهم باشی ....

 

باشی تا فراموش کنم تلخی ام را ....

  • Like 8
ارسال شده در

تو را با دیگری دیدم گرم گرفته بودی

با او آهسته می رفتی سراپا محو او بودی

صدایت کردم به من چو بیگانه نگاه کردی

شکستی عهد دیرینه گناه کردی

چه شبها که من تنها به یاد تو سحر کردم

چه عمری که بیهوده با تو هدر کردم

تو عمرم را تباه کردی گناه کردی

گناه کردی

گناه کردی

گناه کردی

 

 

 

 

 

 

 

  • Like 6
ارسال شده در

در تــو

هــزار مــزرعــه خشــخاش تــازه اســت...

آدم بــه چشــم هــای تــو

معــتاد مــی شــود!

 

آرش پورعلیزاده

  • Like 6
ارسال شده در

تو میخندی ... حواست نیست

من... آروم میمیرم

تو می رقصی و من ... عاشق شدن رو یاد میگیرم

چه جذابی , چه گیرایی... چه بی منطق به چشمات میشه عادت کرد

توی دستای تو باید به سیــــــــــــــــــــگار م حسادت کرد

  • Like 6
ارسال شده در

بخند

 

بلندتر بخند

 

جدی نگیر افتادن هایم را

 

تلو تلو خوردن هایم را

 

و این کلاهی که به سرم زار می زند

 

بخند

 

بلندتر بخند

 

دلقک شده ام که بخندانمت

  • Like 6
ارسال شده در

تو می خندی و حواست نیست...که انعکاس این خنده در زمان بر لب دیگری می نشیند ...

 

با این تفاوت که این بار تو جای آن هستی که نمی خندد و فقط تو را نگاه می کند...

 

اینبار تو فقط نگاه می کنی....

 

 

این بار بخند ولی حواست باشد که.....

  • Like 8
ارسال شده در

پی کلام مگرد !

 

آنچه می خواستی

 

نگاهت گفت!
:sigh:

 

 

  • Like 8
ارسال شده در

وقتی می بوسمت

حواست با من نیست

حواسم با تو نیست

اما

چه زوج خوشبختی هستیم ما !

 

رضا کاظمی

  • Like 8
ارسال شده در

تنم می لرزه و می ری ، حواست نیست

هوامو کام می گیری ، حواست نیست

حواسم هست و می میرم ، حواست نیست

کنارت اوج می گیرم ، حواست نیست

حواست نیست.....

  • Like 8
ارسال شده در

نقشه را تا می‌زنم

و جهان را

توی جیبم می‌گذارم .

...

..

.

«تو» فقط چند سانتی‌متر

از من دوری !

سارا خوشکام

  • Like 9
ارسال شده در

حواسم پرت شده به یک لبخند اتفاقی...

 

باید یاد بگیرم...نگاهم را از اتفاقی ها بدُزدم....:ws37:

  • Like 7
ارسال شده در

تو به زمین خوردن من خندیدی ...

آنقدر خندیدی که حواست نبود....

من منتظر بودم تو دستم را بگیری .....

  • Like 7
ارسال شده در

شبیــه مــه شــده بــودی!

 

نــه مــی‌شــد در آغــوشــت گــرفــت

و نــه آن‌ســوی تــو را دیــد!

 

 

تنهــا مــی‌شــد، در تــو گــم شــد!

گــم شــدم . . .

 

 

رویا شاه حسین زاده

  • Like 9
  • 4 هفته بعد...
ارسال شده در

صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در صمیمیت انتهای حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است

و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد

و .....

خاصیت عشق این است

  • Like 5
ارسال شده در

تو را صدا کردم

تو عطر بودی و نور

تو نور بودی و عطر گریز رنگ خیال

درون من ابر بود و باران بود

صدای سوت ترن

صوت سوگواران بود

ز پشت پرده باران

تو را نمی دیدم

تو را که می رفتی

مرا نمی دیدی

مرا که می ماندم

میان ماندن و رفتن

حصار فاصله فرسنگ ها ی سنگی بود

غروب غم زدگی

سایه های دلتنگی

تو را صدا کردم

تو رفتی و گل و ریحان تو را صدا کردند

و برگ برگ درختان تو را صدا کردند

صدای برگ درختان صدای گل ها را

سرشک دیده من ناله تمنا را

نه دیدی و نه شنیدی

ترن تو را می برد

ترن تو را به تن و تاب تا کجا می برد؟

و من حصار فاصله فرسنگ ها ی آهن را

غروب غم زده در لحظه های رفتن را

نظاره می کردم

 

زنده یاد حمید مصدق

  • Like 4

×
×
  • اضافه کردن...