رفتن به مطلب

تو می‌خندی! حواست نیست ...


MEMOLI

ارسال های توصیه شده

خودم را دوست دارم...

 

از روزی که دریافته ام جز خودم کسی را ندارم

 

که دلداریم بدهد...

 

برایم آواز بخواند..

 

و با همۀ بدیهایم ترکم نکند.. .

 

از وقتی خودم را دوست دارم

 

دیگر تنها نیستم !

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 323
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

  • 2 هفته بعد...

صدای تو را دوست دارم

صدای تو ، از آن و از جاودان می سراید

صدای تو ، از لاله زاران

که در یاد می آید

صدای تو را

رنگ و بوی صدای تو را دوست دارم

جهان در صدای تو آبی ست

و زیر و بم هر چه از اصفهان

در صدای تو آبی ست

و هر سنت از دیرگاهان و هر بدعت از ناگهان

در صدای تو آبی ست

 

(آوازی از استاد گرانقدر محمدرضا شجریان)

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

بیرون،

جنگ خاموشی و فراموشی‌‌ست.

 

با من

درون همین شعر بنشین.

 

من از عاشقانی می‌گویم

 

که نداشتم،

 

تو از سفرهایی بگو که نرفتی.

 

بيرون

 

آدم ميكشند...

مژگان عباسلو

لینک به دیدگاه

فکر می‌کنم خدا زن است

دست‌پاچه می‌شود وقتی دیر به خانه بر می‌گردی

به زیر سیگاری‌ات خیره می‌شود

راه می‌رود توی پذیرایی

گیر می‌دهد به گلدان‌ها

به قاب‌ها

کتاب‌ها

 

دلش هزار راه می‌رود !

 

ناهید عرجونی

لینک به دیدگاه

صدا به صدا نمی رسد در این همهمه...

 

با اینکه همه خوابند در بیداری....ولی خوابشان پر از هیاهوست....

 

صدای من و تو که بیداریم...به هم نمی رسد...

 

پس نگاه کن مرا....نگاه...:icon_redface:

لینک به دیدگاه

به چه میخندی تو؟

به مفهوم غم انگیز جدایی؟به چه چیز؟

به شكست دل من،یا به پیروزی خویش؟به چه میخندی تو؟

 

به نگاهم كه چه مستانه تو را باور كرد؟

یا به افسونگریه چشمانت كه مرا سوخت و خاكستر كرد؟

 

... ... به چه میخندی تو؟

 

به دل ساده من میخندی كه دگر تا به ابد نیز به فكر خود نیست؟

 

خنده دار است بخند. . .

لینک به دیدگاه

برايت می نویسم

از دلتنگي هايم ...

از آنچه دلم ميگويد ...

دلنوشته ها ارزشمند مي شوند و نوشته ها به فراموشي سپرده مي شوند....

عاشق باش و عشقت را فرياد بزن ...

از دلت بگو

از ناگفته هايي كه گفته نشود تبديل به مردابي مي كند دلت را كه ديگر پا در آن نمي شود گذاشت ...

پردیسم ... خودت باش

هميشه خودت باش ...

آنچه را كه در آيينه مي بيني ...

آنچه را در درونت مي بيني .......

سعي كن از دلت بنويسي ...

آنگاه مي شود كه ميبيني

سكوت سراسر وجودت را فرامي گيرد ...

پردیسم ...

عشق ساكت است .... فقط مي تپد ...همين و بس..........

لینک به دیدگاه

از تو مهربا نتر کيست که دردهايم را با او در ميان بگذارم و زخمهاي دلم را

پيش رويش بشمارم؟

از تو آيينه تر کيست که هزار توي روحم را به من نشان دهد،بي آنکه

سرزنشم کند؟

در شبهايي که ماه و ستارگان و آتشکده ها و فانوسها هر يک به سويي می

گريزند،جز تو چه کسي شمعي در دلم روشن مي کند؟

خوبا مرا به خاطر همه ي آوازهايي که براي تو نخوانده ام،ببخش

 

از تو مهربانتر کيست که سرگذشت دستهايم را برايش بنويسم و از فاصله ها

لینک به دیدگاه

خیلی ساده پا گذاشتی توی قاب این نگاه

 

اومدی زندگیمو رنگ بزنی رنگ سیاه

 

خیلی وقته که دیگه قرارامون یادت می ره

 

غزلای نا سروده توی سینم می میره

 

خیلی وقته که دیگه با خاطره سر می کنم

 

گلای شقایق و با کینه پر پر می کنم

 

دیگه تو خونه ی دل هیشکی هویدا نمی شه

 

اخه عصر اهنه عشق دیگه پیدا نمی شه

 

خیلی وقته چشامو دوختی به انتهای راه

 

من شدم پلنگ قصه ات تو شدی شبیه ماه

 

خیلی وقته رد پام رو ماسه ها تنها می رن

 

دیگه مرغ عشقا هم توی قفس زود می میرن

 

خیلی وقته که پشیمونی خودم خوب می دونم

 

ولی من تنها دیگه تا اخر خط می مونم

 

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

صدا کن مرا با لحنی که در اولین تقاطع احساسی مان صدایم کردی..

 

همان لحنی که مرا درگیر کرد که در این قلبم چه گذشت که چشمانت شد رنگین کمان تمامی رنگ ها...:icon_redface:

 

لینک به دیدگاه

 

خیال می کردم اگر دوباره ببینمت با یک سیلی آبدار خواهمت شکست..

 

اما

 

زمان گذشت و سر انجام یک روز دیدمت

 

و ناگهان بغضم در گلو شکست..!!

92952046343602170211.jpg

لینک به دیدگاه

 

روزهای سختی رو میگذرونم...

وقتی که نیستی همه چیز تنگ میشود

 

نفسم

دنیایم

دلم. . .

 

ممنونم از شب رویا

که بازم وقت دلتنگی به دادم میرسه....!

ممنون از غم كه همیشه و هر جا با منه وتنهام نمی ذاره...

 

85677319458606943094.jpg

لینک به دیدگاه

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

 

غافلگیر شدیم

 

چتر نداشتیم

 

خندیدیم

 

دویدیم

 

و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم.

 

دومین روز بارانی چطور؟

 

پیش بینی اش را کرده بودی

 

چتر آورده بودی

 

من غافلگیر شدم

 

سعی می کردی من خیس نشوم

 

و شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود

 

سومین روز چطور؟

 

گفتی سرت درد میکند

 

حوصله نداشتی سرما بخوری

 

چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی

 

و شانه راست من کاملا خیس شد

 

و چند روز پیش را چطور؟

 

به خاطر داری؟

 

که با یک چتر اضافه آمدی

 

و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم

 

فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم.

 

 

 

تنها برو!

.

.

.

.

.

.

لینک به دیدگاه

ازاین تکرارساعتها

ازاین بیهوده بودنها

ازاین بی تاب ماندنها

ازاین تردیدها

نیرنگها

شک ها

خیانتها

ازاین رنگین کمان سرد آدمها

وازاین مرگ باورها ورویاها

پریشانم ....

دلم پروازمیخواهد

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...