رفتن به مطلب

شیرین ترین و زیباترین درسهای مهندسی مکانیک از نظر شما؟؟!!



ارسال های توصیه شده

من هنوز صدای انـــقلاب سیالات را نشنیده ام !!!

 

فکر کنم سیالاتی کوچولوها در گهواره ها هستند و سال ها بعد ممکنه جامدات را سرنگون کنند.:icon_pf (34):

فکر کنم گوشهاتون نیاز به سمعک داره،چون دیر زمانیست که صدای اونها تالار رو به لرزه انداخته.

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 217
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

  • 4 ماه بعد...

ساخت و تولید حرف اول میزنه تو رشته مهندسی مکانیک...:icon_pf (19):

درسایی که شیرین تره ریاضی مهندسی،دینامیک ماشین،طراحی اجزا!!!

  • Like 6
لینک به دیدگاه
ساخت و تولید حرف اول میزنه تو رشته مهندسی مکانیک...:icon_pf (19):

درسایی که شیرین تره ریاضی مهندسی،دینامیک ماشین،طراحی اجزا!!!

:3384s: بسلامتی قراره از مکانیک جدا بشید:ws3:

  • Like 5
لینک به دیدگاه
نه مکانیک تو قلب ما جا داره!!!مگه میشه مهندس...

ولی مکانیک شما رو دوس نداره:ws3:بسلامتی که داره میشه:hxh5v6h2nsqgyuf5c8y

  • Like 3
لینک به دیدگاه

گویند كه اسیی سخنور.................بر مجلس وعظ سايه گستر

 

از دفتر عشق نكته مي راند............ز افسانه جامدات همي خواند

 

درس گم شده اي بر او گذر كرد............وز گمشده خودش خبر كرد

 

زد بانگ كه كيست حاضر امروز........كز عشق نبوده خاطر افروز

 

ني محنت عشق ديده هرگز...........ني جور بتان كشيده هرگز

 

برخاست زجاي ، ساده مردي.........هرگز ز دلش نزاده دردي

 

كان كس منم ، اي ستوده دهر.......كز عشق نبوده هرگزم بهر

 

 

درس گم شده را بخواند ، كاي يار!

 

اينك جامدات، بيا بردار.

  • Like 4
لینک به دیدگاه
گویند كه اسیی سخنور.................بر مجلس وعظ سايه گستر

 

از دفتر عشق نكته مي راند............ز افسانه جامدات همي خواند

 

درس گم شده اي بر او گذر كرد............وز گمشده خودش خبر كرد

 

زد بانگ كه كيست حاضر امروز........كز عشق نبوده خاطر افروز

 

ني محنت عشق ديده هرگز...........ني جور بتان كشيده هرگز

 

برخاست زجاي ، ساده مردي.........هرگز ز دلش نزاده دردي

 

كان كس منم ، اي ستوده دهر.......كز عشق نبوده هرگزم بهر

 

 

درس گم شده را بخواند ، كاي يار!

 

اينك جامدات، بيا بردار.

افسانه کیه؟:(50):فامیلش جامداته؟

  • Like 3
لینک به دیدگاه
گویند كه اسیی سخنور.................بر مجلس وعظ سايه گستر

 

از دفتر عشق نكته مي راند............ز افسانه جامدات همي خواند

 

درس گم شده اي بر او گذر كرد............وز گمشده خودش خبر كرد

 

زد بانگ كه كيست حاضر امروز........كز عشق نبوده خاطر افروز

 

ني محنت عشق ديده هرگز...........ني جور بتان كشيده هرگز

 

برخاست زجاي ، ساده مردي.........هرگز ز دلش نزاده دردي

 

كان كس منم ، اي ستوده دهر.......كز عشق نبوده هرگزم بهر

 

 

درس گم شده را بخواند ، كاي يار!

 

اينك جامدات، بيا بردار.

شعرهاشون هم خشکه:ws37:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
نه مکانیک تو قلب ما جا داره!!!مگه میشه مهندس...

 

 

بابا بیخیال دخمل و این حرفا... :4chsmu1:

 

ولی مکانیک شما رو دوس نداره :ws3:بسلامتی که داره میشه:hxh5v6h2nsqgyuf5c8y

 

 

از کجا فهمیدی؟ :w58:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
بابا بیخیال دخمل و این حرفا... :4chsmu1:

 

 

 

 

از کجا فهمیدی؟ :w58:

دوستم که گفتم دختره ساخت میخونه..ارشدش فردوسی قبول شد:(50):

خودش بهم گفت:w16:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
شما یه شعر سیالاتی بگید:w16:

 

همه جا تخته نرد ِ سیّالات! / جفت شیش و نبرد ِ سیّالات!

گاه در جوی ِ آب، روی ِ زمین / گاه بالای ِ نرده، سیّالات

هرکجا می رویم می بینیم / سفره ای پهن کرده سیّالات

داخل ِ خانه ها کشیده شده / لوله ی گرم و سرد ِ سیّالات

همه جا لوله ها جدا هستند! / علّتش: «اصل ِ طرد ِ سیّالات»

یک طرف هست بخش ِ زن ها و / آن طرف بخش ِ مرد ِ سیّالات

می کند کارهای ِ بسیاری / غالباً پشت ِ پرده، سیّالات

مثلاً توی ِ آش می ریزند / چند پیمانه گرد ِ سیّالات

تازگی به «حباب» می گویند / عدّه ای «بالگرد ِ سیّالات»

راستی! شک نکن که از سیلی ست / سرخی ِ روی ِ زرد ِ سیّالات

چه کسی گفته است صبحانه / می خورد نان و اَرده سیّالات

فقر پیداست توی ِ چشمان ِ / پسر ِ دوره گرد ِ سیّالات

البته راضی اند معمولاً / همه از کارکرد ِ سیّالات

بوده خدمتگذار ِ این ملّت / واقعاً کار کرده سیّالات!

بعد ِ مرگش، سیاه می پوشیم / همه در «سالگرد ِ سیّالات»

گرچه پیوسته اند. باید گفت: / «مخلص ِ فرد فرد ِ سیّالات!»

قبل ِ من هیچ شاعری نسرود / شعر با رویکرد ِ سیّالات!

  • Like 6
لینک به دیدگاه
همه جا تخته نرد ِ سیّالات! / جفت شیش و نبرد ِ سیّالات!

گاه در جوی ِ آب، روی ِ زمین / گاه بالای ِ نرده، سیّالات

هرکجا می رویم می بینیم / سفره ای پهن کرده سیّالات

داخل ِ خانه ها کشیده شده / لوله ی گرم و سرد ِ سیّالات

همه جا لوله ها جدا هستند! / علّتش: «اصل ِ طرد ِ سیّالات»

یک طرف هست بخش ِ زن ها و / آن طرف بخش ِ مرد ِ سیّالات

می کند کارهای ِ بسیاری / غالباً پشت ِ پرده، سیّالات

مثلاً توی ِ آش می ریزند / چند پیمانه گرد ِ سیّالات

تازگی به «حباب» می گویند / عدّه ای «بالگرد ِ سیّالات»

راستی! شک نکن که از سیلی ست / سرخی ِ روی ِ زرد ِ سیّالات

چه کسی گفته است صبحانه / می خورد نان و اَرده سیّالات

فقر پیداست توی ِ چشمان ِ / پسر ِ دوره گرد ِ سیّالات

البته راضی اند معمولاً / همه از کارکرد ِ سیّالات

بوده خدمتگذار ِ این ملّت / واقعاً کار کرده سیّالات!

بعد ِ مرگش، سیاه می پوشیم / همه در «سالگرد ِ سیّالات»

گرچه پیوسته اند. باید گفت: / «مخلص ِ فرد فرد ِ سیّالات!»

قبل ِ من هیچ شاعری نسرود / شعر با رویکرد ِ سیّالات!

به به....:hxh5v6h2nsqgyuf5c8y

مخلص فرد فرد سیالات

  • Like 3
لینک به دیدگاه
افسانه کیه؟:(50):فامیلش جامداته؟

این شکلک هندونه خوری را گیر آوردیا......

 

ولی حریف این شکلک اختصاصی من نمیشه. :zadan:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...