Sanaz. 445 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ رهایم کن میان ابرها رهایم کن کسی نشسته است میان چشمهایم دعای باران میخواند... 8 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ سکوت میکنم و عشق در دلم جاریست که این زیبا ترین نوع خویشتن داریست 8 لینک به دیدگاه
Yuhana 12780 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۰ اين روزها آب وهواي دلم آنقدر باراني ست که رخت هاي دلتنگيم را فرصتي براي خشک شدن نيست 10 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۰ بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران 7 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۰ این همه باران که بی دلیل نیست ! حتما کسی، جایی اشک هایش را به ابر می سپارد ... 11 لینک به دیدگاه
Yuhana 12780 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۰ آسمان بارید تو میدانی به جای کدام دل؟ . . 9 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۰ داره بارون میاد دلم منم خیلی ابریه چشامم بارونیه............. 7 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۰ سر بروی شانه های مهربانت میگذارم عقده ی دل میگشایم گریه ی بی اختیارم از غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم 5 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اردیبهشت، ۱۳۹۰ جزیرههای ماه را مه گرفته است بالای آسمان سیاه روی زمین برف برف تمام راههای زندگی را بسته است گرگی در درونم زوزه میكشد (رسول یونان) 3 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اردیبهشت، ۱۳۹۰ قاصدک در دل من همه کورند و کرند . . . دست بر دار از این در وطن خویش غریب قاصد تجربه های همه تلخ با دلم می گوید که دروغی تو، دروغ که فریبی تو، فریب ! مهدی اخوان ثالث 8 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دریا را دوست داشتی .... سنگ جمع می کردی در ساحل گفتم : بانو ! مگر چه می خواهی بسازی که این همه سنگ می خواهد ….؟ گفتی : می سازم ! خیال دارم دنیایی بسازم برایت! . . . . دنیا که هیچ ! با دلم هم نساختی بانو …. حالا که دلم شکسته است می فهمم جمع کردن آن همه سنگ بی دلیل نبود.... 8 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، ۱۳۹۰ نیروی جاذبه شاعران را سر به زیر کرده است بر خلاف منجم ها که هنوز سر به هوایند تمام سیب ها افتاده اند و نیوتن ، پشت وانت سیب زمینی می فروشد آهای ، آقای تلسکوپ ! گشتم نبود ، نگرد نیست ! 8 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، ۱۳۹۰ هوای اینجا بوی سیب نمی دهد . . . کجایی سیب . . 6 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، ۱۳۹۰ آسمان را مرخص می کنم دیگر به هوا هم نیازی ندارم !!! تو خودت را ... مثل آسمان ... مثل هوا ... مثل نور ... پهن کرده ای روی همه لحظه هایم...! 7 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، ۱۳۹۰ از دورها می آیی و فقط یک چیز یک چیز کوچک در زندگی من جابجا می شود این که دیگر بدون تو در هیچ کجا نیستم ...... 6 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، ۱۳۹۰ کاش هر روز جمعه بود ! آن وقت می توانستم دلتنگی هایم را برگردن غروبش بیاندازم 6 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دلتنگی هایم را با چه کسی تقسیم کنم. 7 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اردیبهشت، ۱۳۹۰ در تو صدای تبـــــر می آید در من صدای سقـــوط ... 7 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اردیبهشت، ۱۳۹۰ اگر همه آسمان و ابرهایش سهم چشمهای من باشد باز هم آرامش نخواهم یافت. وقتی فصل ها را قسمت می کردند به من فقط پاییز را هدیه دادند٬ من ماندم و دنیای رنگها وآدمهایی که از پاییز رنگارنگ تر هستند. مدتی بود که در این سردی٬ قلمم هم با دلم قهر کردو من دل تنگ تر شدم ٬ وقتی در گوش قلم زمزمه میکنی٬ و او نجوای تو را به سپیدی کاغذ میسپارد چقدر آرامش پیدا میکنی. اینجا منم و بادهای سرد پاییزی........ و خسته دلی که دلش سخت برای خودش تنگ شده است... آه ...کاش پر پروازی بود٬ زمین جای ماندن نیست... دیری نخواهد گذشت فردا خاطره خواهم شد وشاید از خاطره ها خواهم رفت... 4 لینک به دیدگاه
Sepideh.mt 17530 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۹۰ باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است ... که می گویم من تنها نیستم تنها، منتظرم تنها.. 11 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده