رفتن به مطلب

حرف هایی از اینجا و از آنجا !!


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

وجود ندارند " شغال " هایی

که " شغال " نباشند ...

بسیارند اما

" آدم " هایی

که " آدم " نیستند !

  • Like 9
  • پاسخ 1.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

انتخابات که آزاد باشد

چشم های تو را انتخاب می کنم

چشم های تو هرگز دروغ نمی گویند..........(!)

  • Like 8
ارسال شده در

خداوند میفرماید من از بنده ام در عجبم:

گاهی من می خواهم بنده ای را ذلت بدهم ! ولی عالم و آدمی در پی بلند کردن او هستند

و گاهی من خودم بنده ای را عزت می بخشم و از فرش به عرش میرسانم اما آدمیان نمی خواهند و نمی توانند او را در اوج ببینند و می خواهند او را به زور زمین بزنند...

  • Like 8
ارسال شده در

گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی

ورنه بسیار بجویی و نیابی بازم

  • Like 4
ارسال شده در

روزهايم همه غم

 

خاطراتم همه محو

 

ذهن من خسته تر از هر روز است

 

باغ انديشه ام از زمزمه آب تهي است

 

پاي آن نارون خسته هنوز

 

نقش يک چشمه خشکيده بجاست

 

روي هر برگ چنار

 

سايه زرد خزان خيمه زده است

 

باغم از زمزمه عشق تهي است

 

باورم (( تنهائي )) است

 

چه کسي اشک مرا مي فهمد؟!!!

  • Like 7
ارسال شده در

مرد بقال از من پرسید:

چند من خربزه می خواهی؟

من از او پرسیدم:

دل خوش سیری چند؟..

  • Like 6
ارسال شده در

چرخ گاری در حسرت وا ماندن اسب..

اسب در حسرت خوابیدن گاریچی..

مرد گاریچی در حسرت مرگ !!

سهراب سپهری

  • Like 7
ارسال شده در

یک روز را نباید ۳۶۵ روز تکرار کرد....:JC_thinking:

  • Like 8
ارسال شده در

گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است

  • Like 11
ارسال شده در

خانه دلت را از شیشه بساز ولی به سنگ ها بگو که از فولاد است ...

  • Like 13
ارسال شده در

همه، همه‌ي ما

در وحشتِ واژه‌ها زاده مي‌شويم

و در ترسِ بي‌سرانجامِ مُدارا مي‌ميريم.

 

 

جدا متاسفم!

  • Like 8
ارسال شده در

همه چیز که فردا اتفاق نمی افتد !!!

چیزهایی هم هستند که پس فردا ...

  • Like 10
ارسال شده در

اویخته به ترسهایت خواهی مرد

فریاد بکش...زندگی با فریادهایت معنا پیدا میکند

  • Like 10
ارسال شده در

مادربزرگ دیگه برامون قصه نمیگه...اون دیگه نمیتونه قصه بگه چون دیگه توداستان پسرخوب وسربه هوا نیست دختر خوش چشم وابرو نیست

داستانها تلخ شده اند پرازادمهای رذل، پسرها ودخترهایی که دست دردست هم دروغ میبافند وراست می انگارند

مادربزرگ ازقصه هایش بیزار هست...

  • Like 10
ارسال شده در

حرف‌ها هم مانند آدم‌هایند! گاهی که باید بیایند، نمی‌آیند ...

  • Like 8
ارسال شده در
مادربزرگ دیگه برامون قصه نمیگه...اون دیگه نمیتونه قصه بگه چون دیگه توداستان پسرخوب وسربه هوا نیست دختر خوش چشم وابرو نیست

داستانها تلخ شده اند پرازادمهای رذل، پسرها ودخترهایی که دست دردست هم دروغ میبافند وراست می انگارند

مادربزرگ ازقصه هایش بیزار هست...

تو حرفت را بزن …چه کار داری که باران نمی بارد

اینجا سالهاست که دیگر به قصه های هم گوش نمی دهند

دست خودشان نیست

به شرط چاقو به دنیا آمده اند

و تا پیراهنت را سیاه نبینند…

باور نمی کنند چیزی از دست داده باشی

  • Like 4
ارسال شده در

خنده را معنی ز سرمستی مکن آن که می خندد غمش بی انتهاست.

  • Like 4
ارسال شده در

طاووس را بدیدم میکند پر خویش

گفتم مکن که پر تو با سیم و با زر است

بگریست زار و مرا گفت ای حکیم

آگه نه ای که دشمن جان من این پر است

  • Like 3
ارسال شده در

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز

چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

  • Like 3
ارسال شده در

چه کسي گفت: «خداوند شبان همه است

و برادرها را تا ته درۀ سبز رهنمون خواهد بود.»

من شبان رمۀ خود بودم

و کسي آن بالا

خود شبان من معصوم نبود.

 

غفلت من رمه را از کف داد

غفلت او شايد

هم از ايندست مرا

هم از ايندست تو را

رمه را

همه را . . .

  • Like 7

×
×
  • اضافه کردن...