رفتن به مطلب

لبخند ميزند ... تلخ !


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

گاهی مثل بهار پر از امید و طراوتم ...

گاهی مثل تابستون کسلم و خسته !

گاهی مثل پاییز پر از رنگم ولی تنها...

گاهی مثل زمستون سردم و بی تفاوت !

گاهی مثل تمام فصل ها فقط در حال گذرم و عبور ...

همین ...!

  • Like 9
  • پاسخ 400
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

نگاه ریخته بودم

که رفتی

و صندلی هنوز داغ است

 

و

 

ناگهان چه قدر زود دیر می شود ...

 

نمی دانم

 

از آمدنت یا نیامدنت

 

چه قدر گذشته

 

اما

 

انگشتم

 

اسم تو را روی خاک صندلی می نویسد !!؟

  • Like 9
ارسال شده در

تمام بغض هايت را

من گريستم ...

اما

تو با دستمال كاغذي هايت

دورم انداختي !!!

  • Like 11
ارسال شده در

در انتظار توام

 

در چنان هوایی بیا

 

که گریز از تو ممکن نباشد.

  • Like 10
ارسال شده در

حالا که رفته ای

این روزها دلتنـــــــــــتگم

دلتنــــــــــگم که رفته اند

آن روزها...

  • Like 8
ارسال شده در

ناخن هایم شیار می کشند

بر دیوار تنهایی ...

و تو تنها

گوشهایت را می گیری !

.

.

.

 

  • Like 10
ارسال شده در

قطار میرود

تو می روی

تمام ایستگاه میرود

و من چقدر ساده ام

که سالهای سال

در انتظار تو

کنار این قطار رفته ایستاده ام

و همچنان

به نرده های ایستگاه رفته

تکیه داده ام

  • Like 8
ارسال شده در

من به تو فکر نکرده بودم

که خوابت تمام ِ شب

در سرم مي چرخيد ...

من به تو

فكر نكرده بودم لعنتي !!!

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

  • Like 7
ارسال شده در

و او نیز ...

سرد می شود

خشک می شود

قلبش خاک می گیرد

او نیز دروغ می گوید تا آرامت کند

او نیز خودش را توجیه می کند

از تو فاصله می گیرد ...

تو را به عمق تاریکی ها هل می دهد !

اما تو دیگر

از این حرف ها

از این بی احساسی ها

از این گول زدن ها خسته شدی ...

اما او اهمیت نمی دهد

چون

نمی داند

تو با تاریکی خو گرفته ای ...!

  • Like 11
  • 3 هفته بعد...
ارسال شده در

سال‌های سال

روی این نیمکت

در همین ایستگاه

چشم‌ دوختم

به راه

تا مسافری ...

.

.

.

.

مسافری که

هیچ‌گاه ...

 

مژگان عباسلو

  • Like 7
ارسال شده در

همین طور که می روی

به صورت مسئله ای فکر کن

که با رفتنت پاک میشود

مسئله ای که

بی شباهت به من نیست!!

  • Like 8
ارسال شده در

باید لبخند زد

باید لبخند زد

فردا

یقینا

حتما

و مطمئنا بدتر خواهد بود

  • Like 6
ارسال شده در

دارو خانه ها را بیهوده نگردید

درمان ندارد !

درد را از هر سو که بخوانی درد است ...

آینه "نامرد" را "درمان" می کند !

و درد

همچنان درد است ...!

 

  • Like 8
ارسال شده در

شبيه خوابی تو

در عمق چشم های منی

نزديک ولی دور از دسترس!

  • Like 8
ارسال شده در

به هم رسیدن

به هم نرسیدن

یا هر چه که باشد

بیا بیاندازیم گردن

کهکشان

و سرنوشت

و خدا

تا کمتر گریه مان بگیرد ...!

  • Like 8
ارسال شده در

من،

در قاب افسردگی هم،

روی دیوار تن ام،

به خاطره ای،

از تو،

دلخوشم.

زندگی یعنی همین

  • Like 8
ارسال شده در

از چشم هایم افتادی

درست مثل همان اشکی که می‌آید ...

می‌ماند ... سنگینی می‌کند ... می‌لغزد ... می‌چکد !

می‌افتد ...

محو می‌شود .......

  • Like 9
ارسال شده در

مادران

بیزارند

از دختران ...

چرا که

دختران

تکرار مادرانند ...

روزی

سرزمینم

شرمنده ی

تاریخ

خواهد بود ...

 

  • Like 8
ارسال شده در

در حوالی

امروز

کمی آنطرف تر از

آنچه می پنداری

مرا پرسه نزن !

نگاه کن ...

مرا بشنو ...

  • Like 6
ارسال شده در

پنجره ات را باز کن

روبه آسمان آبی

سعی کن امروز را

به جای خورشید بتابی

  • Like 5

×
×
  • اضافه کردن...