رفتن به مطلب

لبخند ميزند ... تلخ !


MEMOLI

ارسال های توصیه شده

من از خود دلگیرم

و از حرفها و دلتنگی هایم

و از بی قراری های همیشگی

از این حرفهای تکراری که نه

 

من از حرفهای تازه ، دلگیرم

نمی دانم که ذهن من چرا اینگونه تنها است

که انگار عالمی دارد

و دیگر حرفهای کهنه هم تازه می گردند

و بیزارم

نه از دنیای رنگارنگ انسانها

که از دنیای یکرنگ نفسهایم

و از ثانیه های یکسان گذشتن ها

که دلتنگم

زِ هجرت نه

من از رسیدن های دیر هنگام ، دلتنگم

  • Like 9
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 400
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!

ببرم بخوابانمش!

لحاف را بکشم رویش!

دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!

حتی برایش لالایی بخوانم،

وسط گریه هایش بگویم:

غصه نخور خودم جان!

درست می شود!درست می شود!

اگر هم نشد به جهنم…

تمام می شود…

بالاخره تمام می شود…!!!

  • Like 8
لینک به دیدگاه

چـﮧ فـَرقـے دآرد !

 

" شَـ ـهر ِ مـآ خآنـﮧ ے مآ باشـَد " یآ نبآشَـد . . .

 

وَقـتـے تـو نـﮧ دَر شَـ ـهر مآ هَسـتـے

 

وَ نـﮧ دَر خآنـﮧ ے مـآ . .

  • Like 8
لینک به دیدگاه

ناگفته:

 

dot.png شعریست در دلم

شعری که لفظ نیست ، هوس نیست و ناله نیست

شعری که آتش است

شعری که می گدازد و می سوزدم مدام

شعری که کینه است و خروش است و انتقام

شعری

که آشنا ننماید به هیچ گوش

شعری که بستگی نپذیرد به هیچ نام

شعریست در دلم

شعری که دوست دارم و نتوانمش سرود

می خواهمش سرود و نمی خواهمش سرود

شعری که چون نگاه ، نگنجد به قالبی

شعری که چون سکوت ، فرومانده بر لبی

شعری که شوق زندگی و بیم مردن است

شعری که نعره

است و نهیب است و شیون است

شعری که چون غرور ، بلند است و سرکش است

شعری که آتش است

شعریست در دلم

شعری که دوست دارم و نتوانمش سرود

شعری از آنچه هست

شعری از آنچه بود

  • Like 6
لینک به دیدگاه

يــــاد بِگيـر!

 

اگـــه کســـي بِهـــت گفـــت دوسِـت دارَم

 

لـُــزومـــا بـه ايــن مَعنــي نيست

 

کــه کَــس ديگـــه اي را دوسـت نـَــدارد....:icon_razz:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

گاهی فعل‌ها

چنان سریع ماضی می‌شوند

که باور نمی‌کنی .

می‌گویند ؛

می‌گفت .

می‌شود ؛

شد .

و رفت ؛

می‌رفت .

و رفت

و دیگر هیچ‌گاه

باز نخواهد گشت ...

 

 

رویا شاه حسین زاده

  • Like 6
لینک به دیدگاه

این روزهــــایم به تظاهر می گذرد…

تظاهر به بی تفاوتی،

تظاهر به بی خیـــــالی،

به شادی،

به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست…

اما . . .

چه سخت می کاهد از جانم این “نمایش”

  • Like 6
لینک به دیدگاه

می ترسم آخر این خنده ها ،

از درون مرا بپوساند ...

کِی مرا در هم بکوبد ، معلوم نیست ....

من از این خنده ها می ترسم ، مثل آرامش قبل از طوفان ...!!!

  • Like 11
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

اسمـت را مـوج می‌بـرد

خـودت را کـِشتـی

مـوهایـت را بـاد

و یـادت را

دفـتـر گم شـده‌ام ...

اسمم را

سنـگی نـگه مـی‌دارد

خـودم را گـوری،

و یـادم را ...

مـهم نـیسـت!

ناصر تمیمی

  • Like 9
لینک به دیدگاه

شکسپیر میگه: خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ...

 

خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد !

 

خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ...

 

خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد

  • Like 9
لینک به دیدگاه

تلخند....لبخند تلخ...

با زمزمه ی نامفهومی آوایی مثه..ههه..

 

و بعد یک نفس عمیق...

 

و حسرت آنکه...چه ساده بوده...یا چرا صادق بوده...

 

و چرا مثه کف دست رو بوده...در حالی که همه پشت رو بودن!!!

  • Like 6
لینک به دیدگاه
  • 3 ماه بعد...

×
×
  • اضافه کردن...