کهربا 18089 ارسال شده در 9 آبان، 2012 من از خود دلگیرم و از حرفها و دلتنگی هایم و از بی قراری های همیشگی از این حرفهای تکراری که نه من از حرفهای تازه ، دلگیرم نمی دانم که ذهن من چرا اینگونه تنها است که انگار عالمی دارد و دیگر حرفهای کهنه هم تازه می گردند و بیزارم نه از دنیای رنگارنگ انسانها که از دنیای یکرنگ نفسهایم و از ثانیه های یکسان گذشتن ها که دلتنگم زِ هجرت نه من از رسیدن های دیر هنگام ، دلتنگم 9
Sh.92 3961 ارسال شده در 9 آبان، 2012 در باز و بسته شد... حتما باد باز شوخی اش گرفته، ادای آمدنت را در می آورد !!! 5
Sh.92 3961 ارسال شده در 9 آبان، 2012 گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم! ببرم بخوابانمش! لحاف را بکشم رویش! دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم! حتی برایش لالایی بخوانم، وسط گریه هایش بگویم: غصه نخور خودم جان! درست می شود!درست می شود! اگر هم نشد به جهنم… تمام می شود… بالاخره تمام می شود…!!! 8
شــاروک 30242 ارسال شده در 9 آبان، 2012 چـﮧ فـَرقـے دآرد ! " شَـ ـهر ِ مـآ خآنـﮧ ے مآ باشـَد " یآ نبآشَـد . . . وَقـتـے تـو نـﮧ دَر شَـ ـهر مآ هَسـتـے وَ نـﮧ دَر خآنـﮧ ے مـآ . . 8
YAGHOT SEFID 29302 ارسال شده در 10 آبان، 2012 ناگفته: شعریست در دلم شعری که لفظ نیست ، هوس نیست و ناله نیست شعری که آتش است شعری که می گدازد و می سوزدم مدام شعری که کینه است و خروش است و انتقام شعری که آشنا ننماید به هیچ گوش شعری که بستگی نپذیرد به هیچ نام شعریست در دلم شعری که دوست دارم و نتوانمش سرود می خواهمش سرود و نمی خواهمش سرود شعری که چون نگاه ، نگنجد به قالبی شعری که چون سکوت ، فرومانده بر لبی شعری که شوق زندگی و بیم مردن است شعری که نعره است و نهیب است و شیون است شعری که چون غرور ، بلند است و سرکش است شعری که آتش است شعریست در دلم شعری که دوست دارم و نتوانمش سرود شعری از آنچه هست شعری از آنچه بود 6
شــاروک 30242 ارسال شده در 10 آبان، 2012 يــــاد بِگيـر! اگـــه کســـي بِهـــت گفـــت دوسِـت دارَم لـُــزومـــا بـه ايــن مَعنــي نيست کــه کَــس ديگـــه اي را دوسـت نـَــدارد....:icon_razz: 5
- Nahal - 47858 ارسال شده در 10 آبان، 2012 گاهی فعلها چنان سریع ماضی میشوند که باور نمیکنی . میگویند ؛ میگفت . میشود ؛ شد . و رفت ؛ میرفت . و رفت و دیگر هیچگاه باز نخواهد گشت ... رویا شاه حسین زاده 6
Sh.92 3961 ارسال شده در 10 آبان، 2012 این روزهــــایم به تظاهر می گذرد… تظاهر به بی تفاوتی، تظاهر به بی خیـــــالی، به شادی، به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست… اما . . . چه سخت می کاهد از جانم این “نمایش” 6
شــاروک 30242 ارسال شده در 10 آبان، 2012 من ، تو ; ما یادت هست ؟ تمام شد … حالا : تو ، او ; شما من هم به سلامت .... 4
sweetest 4756 ارسال شده در 10 آبان، 2012 می ترسم آخر این خنده ها ، از درون مرا بپوساند ... کِی مرا در هم بکوبد ، معلوم نیست .... من از این خنده ها می ترسم ، مثل آرامش قبل از طوفان ...!!! 11
شــاروک 30242 ارسال شده در 12 آبان، 2012 پَرگـــار های خوبی شده ایم ، همدیگر را خوب دور می زنیــــم.... 8
- Nahal - 47858 ارسال شده در 21 آبان، 2012 اسمـت را مـوج میبـرد خـودت را کـِشتـی مـوهایـت را بـاد و یـادت را دفـتـر گم شـدهام ... اسمم را سنـگی نـگه مـیدارد خـودم را گـوری، و یـادم را ... مـهم نـیسـت! ناصر تمیمی 9
azarafrooz 14221 ارسال شده در 21 آبان، 2012 باز امشب غزلی کنج دلم زندانیست آسمان شب بی حوصله ام طوفانیست هیچ کس تلخی لبخند مرا درک نکرد های های دل دیوانه ی من پنهانیست 9
شــاروک 30242 ارسال شده در 27 آبان، 2012 نمی دانــم … چــرا بیــن ایــن همــه آدم پــیــله کــرده امــ بــه تــو … شــاید فــقط با تــو پــروانــه می شـــوم 11
azarafrooz 14221 ارسال شده در 27 آبان، 2012 شکسپیر میگه: خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ... خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد ! خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری ... خیانت میتواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد 9
moein.s 18984 ارسال شده در 3 آذر، 2012 تلخند....لبخند تلخ... با زمزمه ی نامفهومی آوایی مثه..ههه.. و بعد یک نفس عمیق... و حسرت آنکه...چه ساده بوده...یا چرا صادق بوده... و چرا مثه کف دست رو بوده...در حالی که همه پشت رو بودن!!! 6
taghdir 2528 ارسال شده در 23 اسفند، 2012 همه ی اون عشق و محبت.... حس این دل پاک من چرا زیر سایه ی یک شب عشقمون از یادت رفت...؟ 4
moein.s 18984 ارسال شده در 23 اسفند، 2012 این روزها تلخ و شیرینم یک مزه دارد زیر زبانم.... آن هم به شکل لبخندِ بی تفاوتی... 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 26 اسفند، 2012 شب ها کلاهی از شعر می بافم بیدار می مانم تا غصه هایم را با آن بپوشانم مریم صابری 3
ارسال های توصیه شده